سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی فرزندم با آتش بازی دیگران نابود شد
به گزارش هفت روز خبر به نقل از شفاف، یادآوری آن لحظات تلخ و دلهره آور آن چنان سنگین است که گاه بغض می کند و خود را یک آن در آن حادثه تصور می کند، اینکه وقتی می رود سر کوچه می بیند، همسایه ها اطراف پسرش را گرفته اند و صورت گردن تنها ... به گزارش هفت روز خبر به نقل از شفاف، یادآوری آن لحظات تلخ و دلهره آور آن چنان سنگین است که گاه بغض می کند و خود را یک آن در آن حادثه تصور می کند، اینکه وقتی می رود سر کوچه می بیند، همسایه ها اطراف پسرش را گرفته اند و صورت گردن تنها پسر 16 ساله اش سوخته و از گوش هایش خون می آید... یادآوری خاطره تلخ آن روز برای رضا هاشمی راد پدر نه چندان مسن عرفان که اکنون 17 ساله و تنها فرزند خانواده است، بسیار سخت است. هاشمی راد برای بیان خاطره آن روز و آسیبی که آن اتفاق در عرفان و خانواده اش باقی گذاشت ، با وجود تمام مشغله ها و نگرانی هایش آمد ، هر چند تمایل داشتیم عرفان نیز در میزگردی که به منظور فرهنگ سازی برگزاری مراسم چهارشنبه آخر سال برگزار شده، حضور یابد، اما این نوجوان آسیب دیده و بی گناه، با توجه به شرایط جسمی و روحی و روانی اش که در طول یک سال گذشته بر او حاکم شده، نتوانست در این میزگرد حضور یابد. میزگرد چهارشنبه سوری امسال متفاوت از سال های گذشته برگزار شد، علاوه بر حضور احمد کاهه مدیرکل آموزش همگانی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی و حسین کوچکیان فرد رئیس اداره سرمایه اجتماعی، امور فرهنگی و سبک زندگی وزارت کشور، رضا هاشمی راد پدر عرفان و مهدی روشنی نوجوان 18 ساله به عنوان دو نفر از مصدومان حادثه چهارشنبه اخر سال، حضور داشتند. عرفان فردی بی گناه بود و به عنوان رهگذری که در داخل خودرو در مسیر بازگشت به خانه بود، دچار آسیب جدی شد و مهدی روشنی نوجوان 18 ساله ای که به شدت به آتش بازیهای خطرناک علاقمند بود که در نهایت این خطر بلای جان خودش شد. در حالی از چندین مصدوم حادثه سال گذشته دعوت کردیم که اغلب آن ها از حضور در میزگرد ، امتناع کردند اما مهدی روشنی جوان 18 ساله آمد تا پیام خود را به هم سن و سال هایش اعلام کند و رضا هاشمی راد آمد تا بگوید ان دسته از افرادی که برای شادی کودکانه و لحظه ای خود دست به هر کاری می زنند، با شنیدن حرف هایش، ببینند که چه بلایی بر سر خانواده و تنها فرزندش آورده اند. صحبت هایش را این گونه شروع می کند، همیشه از آتش و آتش بازی بیزار بودم چون خاطره خوبی از این مساله ندارم به همین دلیل تمام هواسم به تنها فرزندم بود و یک لحظه از او غفلت نمی کردم، حتی همان شب که این اتفاق افتاد از او غافل نشده بودم ، همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. شب چهارشنبه سوری سال گذشته برای اینکه فرزندم از مراسم خطرناک این شب دور باشد و در خیابان ها نباشد، او را خانه دایی اش فرستادم. چون خودم در کودکی در شب چهارشنبه سوری هنگام پریدن از روی آتش دچار سوختگی شده بودم از خطرات این شب خیلی می ترسیدم . اما جوان های این دوره و زمانه گویا تفریح دیگری ندارند و به گونه ای می خواهند خود را خالی کنند و فشار را با ترقه انداختن از روی دوش خودشان بردارند اما نمی دانند چه بدبختی پشت آن است. قرار بود پسرم از خانه دایی اش به منزل بازگردد. هر 10 دقیقه یک بار با موبایل، پسرم را کنترل می کردم ، یک ربع به 9 شب بود که با او تماس گرفتم ، گفت، در حال برگشت به خانه است. ساعت به 9 و 30 و حتی حدود 10 شب رسید اما خبری از عرفان نشد، با موبایلش تماس گرفتم اما دیدم جواب نمی دهد فکر کردم به خاطر روشن بودن ضبط ماشین ، صدای موبایل را نشنیده است ؛ نگران بودم و دلم شور می زد، احساس می کردم اتفاقی رخ داده است، در تماس بعدی شخصی به تلفن جواب داد و گفت که عرفان ، نارنجک به صورتش خورده است. در آن لحظه گویا مرگ را با چشمان خودم دیدم، باورم نمی شد، من که همیشه هواسم به فرزندم بود، چه اتفاقی برایش افتاد، او که در چند قدمی خانه بود، در همین چند دقیقه چه اتفاقی افتاد؟ با دوستم به محل حادثه رفتم و هنگامی که سر و صورت سوخته او را دیدم و وقتی دیدم خون از گوش هایش بیرون می آید، در جا روی زمین نشستم، آن شب را هرگز فراموش نمی کنم. حالم خیلی بد شد و همسایه ها به کمکم آمدند . هنگامی که عرفان داخل ماشین در راه برگشت به منزل بوده ، چند نفر در پیاده رو مشغول بازی با مواد منفجره بودند و هنگام رد شدن خودرو، نارنجک دستی را به طرف شیشه خودرو که نیمه باز بود، پرت می کنند و نارنجک به ستون در ماشین برخورد می کند و چون شیشه ماشین تا نصفه پایین بوده است ، انفجار آن پسرم را می گیرد. دکتر می گفت که اگر این نارنجک به سر پسرم می خورد ، سر را قطع می کرد. این مواد منفجره ای که در چهارشنبه سوری استفاده می کنند موادی است که در جبهه ها استفاده می کردند. هنگام رخ دادن این حادثه به اورژانس زنگ زدم اما خیابان ها شلوغ بود و اورژانس نمی آمد ؛ خون از گوش پسرم بیرون می زد ، بعد از 20 دقیقه موتورسوار اورژانس آمد اما نمی شد با موتور عرفان را به بیمارستان منتقل کنیم چون احتمال ضربه مغزی وجود داشت و نمی شد او را تکان داد. یکی از ماموران نیروی انتظامی به اورژانس زنگ شد بعد از 20 دقیقه آمبولانسی آمد و آمبولانس پس از رسیدن به بیمارستان ، 90 هزار تومان پول طلب کرد، کارت ملی دوستم را گرو گذاشتم. ابتدا رفتیم به بیمارستان سوانح و سوختگی که در ونک واقع شده است ؛ آنجا گفتند که پسرم ضربه مغزی شده است و حالش بد است ؛ دوباره حالم بد شد ، تمام دنیا بر سرم آوار شد، آب به صورتم زدند؛ بعد گفتند ضربه مغزی مهم تر از سوختگی است و او را به بیمارستان دیگری ببرید، بنابراین او را به بیمارستان حضرت رسول بردم و فورا آنجا از سر پسرم عکس انداختند و گفتند که یکی از مویرگ های مغز بر اثر انفجار پاره و خون در مغز جمع شده و هر لحظه امکان دارد که به کما برود. دست پسرم را گرفته بودم و از او سئوال می کردم تا ببینم مشکلی برای حافظه اش ایجاد شده یا نه و پسرم هوشیار بود و من را دلداری می داد. برای بردن پسرم به اتاق عمل از من امضا می خواستند و من گفتم که اگر بلایی سر پسرم بیاید، چه کنم؟ در جواب گفتند، خودت امضا کردی و اگر هم او را به اتاق عمل نمی بردند، از آن جایی که 70 درصد مغز را خون گرفته بود و هرلحظه امکان داشت به کما برود، برگه بیمارستان را امضا کردم. شب دوم پرستاری به من گفت که 85 درصد مغز را خون گرفته درحالیکه دکتر ته دلم را خالی کرد و گفت که هر اتفاقی در اتاق عمل بیفتد مسئول آن خودت هستی اما پرستار به من گفت که اگر اتفاقی بیفتد خواست خدا بوده و به خدا توکل کن و پسرت را به اتاق عمل ببر چون اگر همینطوری بماند خون تمام مغز او را فرا خواهد گرفت. بنابراین چهار صبح به بخش پزشکی قانونی بیمارستان رفتم و امضا دادم و بعد به نمازخانه رفتم. به این فکر می کردم آن کسی که این بلا را سر پسرم آورده اکنون با خیال راحت خواب است اما من و فرزندم... در حالی که یادآوری شرایط سخت آن روزها برایش دشوار است، در حالی که عکس های عرفان را نشان می دهد که چه بلایی سرش آمد، می گوید: شغلم آزاد است و بیمه نداشتم ؛ پرسنل بیمارستان گفتند که ابتدا پول واریز کنم و سپس پسرم را به اتاق عمل می برند اما اگر پسرم خودش مسبب بود تا این اندازه ناراحت نمی شدم ، اگر در حال عبور از خیابان حادثه ای اتفاق بیفتد مگر نباید هزینه ها رایگان باشد اما آنها نصف شب از من پول می خواستند بالاخره با گرو گذاشتن کارت ملی و شناسنامه و واریز 500 هزار تومان پول آن هم در ساعت 2 نیمه شب که با وضعیت اسفباری به بیمارستان رفته بودم، او را به اتاق عمل بردند. در اتاق عمل ، کاسه سر پسرم را برداشتند و خونابه هایی که در مغز جمع شده بود را خالی کردند ؛ عرفان 9 ساعت در اتاق عمل بود. بعد از انتقال پسرم به بخش ، او به من گفت که گوشم نمی شنود . متخصصی آوردم و او گفت که بر اثر انفجار زیاد، حلزونی گوش از بین رفته و گوش عفونت کرده و باید تخلیه شود وگرنه عفونت وارد مغز می شود، او را به بخش دیگری در همان بیمارستان برای تخلیه عفونت گوش، منتقل کردند. من کارگر و مستاجر هستم و نمی توانستم هزینه های درمانی را بدهم اما تا همین الان حدود 30 میلیون تومان بابت هزینه های درمانی پرداخته ام. ایام عید را در بیمارستان سپری کردم و پنجم عید گفتند دکترها مرخصی رفته اند و پسرم را مرخص کردند و دوباره پنجم اردیبهشت ماه برای تخلیه عفونت گوش به بیمارستان رفتم و دوباره 450 هزار تومان پرداخت کردم . با این اتفاق تمام زندگی ام ، زیر و رو شد. فقط به این امید بودم که فرزندم حالش خوب شود . دلم از این می سوزد پسرم کاری نکرده و باید تاوان بدهد. پسرم تا 6 ماه نخست کلاه سرش می گذاشت چون نمی خواست خطوط پیشانی ناشی از عمل برداشتن کاسه سر، مشخص باشد و گویا هم دکتر روی پیشانی او لحاف دوزی کرده بود.این همه هزینه کردیم بعد متوجه شدیم که گویا طبق یک ماده قانونی برای کسانی که در خیابان دچار حادثه می شوند ، بودجه ای اختصاص داده شده است. بنابراین به دادسرا و پزشکی قانونی شکایت کردم تا شاید بخشی از پول را پس بگیریم و برای هر بار پزشکی قانونی ، 400 هزار تومان پول پرداخت کردم ، دقیقا یک سال می دوم اما دیروز که دادگاه بودم، گفته شد که این پول به شما تعلق نمی گیرد. اکنون نمی توانم سمعک بخرم و در شرایط خوبی قرار ندارم... **مستندهای صدا و سیما برایم اتفاق افتاد مهدی روشنی یکی از مصدومان حادثه چهارشنبه سوری سال گذشته بود، کسی که به هیچ عنوان در مورد آتش بازیهای چهارشنبه آخر سال، متنبه نمی شد، عشق به آتش بازی ، عقل و هوش را از او گرفته بود، فیلم و سریال و صحنه های مستند پخش شده از صدا و سیما، نصیحت های پدر و مادر، صحبت های حادثه دیدگان چهارشنبه آخر سال هیچ کدام در او تاثیری نداشت تا اینکه خود تبدیل شد به یک مصدوم و خاطره ای تلخ که در ذهنش باقی خواهند ماند. می گوید: 10 ساله بودم که علاقه عجیبی به مواد محترقه و آتش زا داشتم، اما نسبت به این مواد خطرناک هیچ گونه آگاهی نداشتم؛ البته در سنین کودکی تی ان تی و تمپو که زیاد خطرناک نیست ، استفاده می کردم، اما کم کم که بزرگتر شدم با اکلین سرنج آشنا شدم و نحوه مخلوط کردن آن را با سایر مواد یاد گرفته و مدام از این مواد محترقه در چهارشنبه آخر سال استفاده می کردم، به مدت پنج تا شش سال از این مواد استفاده کرده و اتفاقی پیش نیامده بود .البته یک روز که در پشت خانه مان و در محلی خاکی، اکلین سرنج استفاده می کردم که برادر کوچکم که سن کمی داشت و گمان می کرد مواد محترقه آتش زا، فشفشه است، دچار سوختگی سطحی شد و با کرم سوختگی ، سوختگی سطحی اش ترمیم شد. یک بار بمب دستی درست کردم و به دیوار مدرسه کوبیدم، شیشه های مدرسه شکست ، این در حالی بود که برادر بزرگترم در همان مدرسه درس می خواند و کنار پنجره نشسته بود، در اثر این اتفاق، دست معلم مدرسه زخمی شد، این اتفاق خرج روی دست پدرم گذاشت به گونه ای که حدود پنج تا شش میلیون تومان هزینه بابت دست معلم پرداخت کرد اما نمی دانم چرا با وجود این اتفاقات دور این مسائل را خط نکشیدم و به کارم ادامه دادم تا اینکه آن اتفاق بد برای خودم رخ داد، منی که فکر می کردم هیچ وقت این اتفاقاتی که در تلویزیون می بینیم برای من اتفاق نخواهد افتاد.قبل از آن اتفاق، فیلم و مستندهایی مربوط به حوادث چهارشنبه آخر سال را بارها از تلویزیون دیده بودم، اما پیش خود می گفتم، این اتفاق برای من نمی افتد چون این افرادی که دچار حادثه شده اند، نمی دانند چگونه باید از این مواد آتش زا استفاده کنند، این بلاها سر من نمی آید، اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد.به این فکر می کند که تا چند ساعت قبل از این آتش سوزی که خاطره ای تلخ در ذهنش باقی گذاشت، تنی سالم و روح و روانی شاد داشت. از ماجرای آن روز می گوید، وقتی در کوچه مشغول آماده کردن آتش بودم، هیچ گونه آتشی در کوچه نبود و بچه ای هم در کوچه نبود، همه سر کوچه بودند، مشغول قاطی کردن مواد محترقه بودم، یک آن دیدم، بچه ای سیم ظرف شویی که به یک سیم مفتولی پیچیده شده را می چرخاند، نمی دانم، این بچه از کجا پیدایش شد، خواستم بگویم، نچرخان، که فرصت پیدا نکردم این جمله را بر زبان بیاورم، همه چیز در یک ثانیه اتفاق افتاد، وقتی به خودم آمدم، دیدم آتش شعله ور شد، سوزش شدیدی را در دست و صورتم احساس کردم، در همان لحظه پیش خودم گفتم بد بخت شدم و از این به بعد باید خانه نشین شوم، مثل مجسمه ای سیاه رنگ در کوچه نشسته بودم و هاج و واج بودم، مردم به اورژانس زنگ زدند، پدرم داشت سکته می کرد، در نهایت با خودروی شخصی به همراه والدین به درمانگاه رفتم، پوست های سوخته ام را با سرم جدا کردند و بعد به بیمارستان سوانح سوختگی ونک آمدم و بستری شدم، صورتم هم سوخته بود، امیدی به آینده و زندگی نداشتم، بعد از مدتی که بهتر شدم و به خودم آمدم به اطرافیانم دقت کردم در صورتی که در شب حادثه خیلی ها را آورده بودند ولی آنقدر وضعیتم وخیم بود که به کسی دقت نمی کردم و هر کسی به فکر خودش بود، بعد از اینکه بهتر شدم، دیدم افرادی هم هستند که وضعیتشان از من بدتر است.وقتی به تخت های اطرافم نگاه کردم، امیدوار شدم و خدا را هزار بار شکر کردم، چون دچار سوختگی 15 درصد شده بودم، صورت و دست هایم کامل سوخته بود و با جراحی های بسیاری که برایمان حدود 10 میلیون تومان هزینه در برداشت، صورتم تا حدودی ترمیم شد اما آثار آن در ناحیه چشم هایم باقی است و جای سوختگی در دست هایم همچنان مشهود است.مهدی راست می گوید، وقتی به دست هایش نگاه کردم به عمق اتفاقی که برایش افتاده بود، پی بردم.می گوید: پسر جوانی که در کنار تختم بستری بود، 50 درصد دچار سوختگی شده بود، دستش را قطع کرده بودند، فکر کردن به این مساله من را آزار می داد، همین الان وقتی به زخم دستم نگاه می کنم، زخم را نمی بینم، به این فکر می کنم که شاید دیگر دستی نمی داشتم.یک لحظه غفلت و یک عمر پشیمانی تجربه من از یک آتش بازی بچه گانه بود، به این فکر می کنم که نه تنها جان خودم را که برای هر کسی شیرین است بلکه جان دیگران را نیز به خطر انداخته ام. به دو برادری فکرمی کردم که به بیمارستان آمده بودند اما هیچ نقشی در اتفاقی که برایشان افتاده بود، نداشتند، بی گناه بودند، این دو برادر سوار بر موتور بودند که مورد اصابت بمب دستی عده ای قرار گرفتند، به غیر از سوختگی هایی که دچارش شده بودند، چشم یک برادر و دو چشم برادر دیگر تخلیه شده بود، هیچ وقت این اتفاقات را فراموش نمی کنم.همیشه پیش خودم می گفتم ، یک شب است ، اتفاقی نمی افتد و فردا صبح همه چیز تمام می شود، اما من همان شب تا صبح را در بیمارستان سپری کردم و غیر از تحمل درد و رنج خودم، شاهد درد و رنج بیشتر دیگران با آسیب و سوختگی های بالای 50 درصد، بودم.به این فکر می کنم که وقتی در کوچه مشغول آتش بازی های خودم بودم، مادرم خیلی نگران بود، یک بار سرکوچه آمد تا ببیند چه کاری انجام می دهم یا مرا به خانه برگرداند اما سرش داد زدم که برود خانه و به او می گفتم این جا، جای تو نیست، این در حالی بود که در همان حال و احوال یک سنگ در اثر انفجار بمب دستی به پای مادرم اصابت کرد و ناراحت شدم، اما از طرفی فکر می کردم من را پیش دوستانم کوچک کرده است.وقتی والدینم می گفتند فلان کار را انجام نده اصلا به حرفشان گوش نمی کردم که اگر گوش می کردم صد در صد شاهد این اتفاقات تلخ نبودم. هنوز با گذشت یک سال وقتی باری بر می دارم به دستم فشار می آید و به قول معروف، کم می آورم. پدرم می گوید، کاش خودرو و زندگی ام می سوخت و تو دچار حادثه نمی شدی، وقتی این حرف ها را می زند، شرمنده اش می شوم، همان سال عیدمان خراب شد و وقتی عروسی برادرم بود، نتوانستم در عروسی اش شاد باشیم، چون صورت و دست های باند پیچی شده بود، درس بزرگی گرفتم و به خودم قول دادم تا هیچ وقت دست به آتش نزنم.نمی دانم با چه زبانی به هم سن و سال هایم بگویند، این کار خطرناک است شاید آن ها هم مثل من فکر کنند که هیچ وقت این اتفاقات برای آن ها نمی افتد اما این را بدانند که برای یک نفر که هرگز چنین فکری نمی کرد، این اتفاقات رخ داد... نمی دانم چه بگویم... **والدین در مراسم چهارشنبه آخر سال کنار فرزندان خود باشند احمد کاهه مدیرکل آموزش همگانی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی در ادامه صحبت های این دو مصدوم، گفت: در مورد فرهنگ سازی برگزاری چهارشنبه آخر سال، تلاش هایی از سوی رسانه ها شکل گرفته است به گونه ای که گفته می شود والدین برای حفاظت از فرزندان ، در مراسم چهارشنبه آخر سال در کنار آن ها باشند و از نزدیک نسبت به فرزندان خود کنترل داشته باشند و آن ها را همراهی کنند تا شاهد رفتارهای پرخطر نباشیم البته این در حالی است که امروز جامعه فرهیخته شده و با مشارکت فعال در عرصه پیشگیری همیاری خوبی با خادمان خود در حوزه نظم و امنیت دارند.وی به راه اندازی کمپین نه به ترقه از سوی نوجوانان و جوانان، پیشکسوتان و هنرمندان اشاره کرد و گفت: این کمپین در پس حادثه پلاسکو ایجاد شد تا در چهارشنبه امسال مزاحمت جدیدی برای آتش نشانان فراهم نشود چرا که هر ساله بار عواقب حوادث ناشی از چهارشنبه سوری به دوش این عزیزان است.کاهه گفت: از سوی دیگر خادمان نیروی انتظامی کمک کرده و در این زمینه همیاری داشته اند و در بسیاری از عرصه ها، شاهد هستیم که مردم هر جا پای کار آمدند، نتایج موثری در هدف گذاری ها، داشته ایم.کاهه با اشاره به مشارکت گروه کثیری از خانواده ها در فرهنگ سازی برگزاری مراسم چهارشنبه آخر سال، گفت: آسیب های ناشی از حوادث چهارشنبه آخر سال تنها فرد آسیب دیده را دربر نمی گیرد بلکه تمام اعضای خانواده درگیر عواقب ناشی از این حوادث می شوند، از سوی دیگر غم و اندوه ناشی از آن، در درون همه افراد خانواده و فرد مصدوم، باقی مانده و در تصمیم گیریهای فرد و روند زندگی تاثیر می گذارد که این مساله مقدمه مشکلات بعدی را در تعامل بین فردی با دیگران به ارمغان می آورد.مدیرکل آموزش همگانی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی گفت: این غم و اندوه که مدام افراد آسیب دیده و خانواده آن ها را اذیت می کند، یک جایی سر باز می کند و فرد و حتی اعضای خانواده فرد مصدوم ناشی از حوادث چهارشنبه آخر سال را گرفتار افسردگی و ناملایمات روانی می کند.کاهه در مورد فرهنگ سازی به جای اقدامات سلبی در برخورد با حوادث ناشی از چهارشنبه آخر سال، گفت: فرهنگ سازی در این زمینه را نمی توان ، کتمان کرد، فرهنگ سازی اثرات مثبتی دربر دارد و اقدامات سلبی تاثیری نخواهد داشت اما با رویکرد ایجابی، ترویج ارزش های اخلاقی و رفتارهای دینی سعی می کنیم از هر آسیب و جرمی جلوگیری کنیم، اما در عین حال وظیفه اساسی ما در برابر افرادی که به رغم فرهنگ سازی و انتشار تصاویر و فیلم های تاسف بار از وقایع چهارشنبه آخر سال، تمکین نمی کنند و برای سایرین مزاحمت ایجاد کرده اند باید اقدامات سلبی انجام دهیم، چراکه مزاحمت و رفتارهای غلط عده ای برای طیفی از جامعه مزاحمت ایجاد می کند که باید در این شرایط با اقدامات سلبی در برابر آن ها ایستاد البته باید متناسب با رفتارهای اسلامی با این افراد برخورد می شود.وی در مورد جمع آوری مواد محترقه و کنترل در این زمینه، گفت: کنترل فیزیکی کمک کننده است اما کفایت نمی کند، به عنوان مثال کسی که بخواهد مواد محترقه را خریداری کند این کار را خواهد کرد و به خواسته اش خواهد رسید، هر چند کنترل فیزیکی تاثیر گذار است اما در مورد افرادی که به نوعی موجبات آزار و اذیت مردم را فراهم می کنند، تاثیری ندارد که باید در این زمینه علاوه بر اقدامات سلبی، فرهنگ سازی نیز انجام شود تا برخی افراد به آگاهی برسند.کاهه، در مورد اتفاقاتی که برای افرادی مثل مهدی افتاده است، گفت: در موردی مثل مهدی که بارها در دوران کودکی مواد مشابهی برایش به صورت خفیف تر رخ داده، باز به این نتیجه می رسد که به کارش ادامه دهد، در این زمینه به یک نوع نقص در روابط و کنترل والدین مواجه هستیم، در حالی که هدایت خانواده در موضوعات زندگی فرزند امری کمک کننده است، به گونه ای که برای فرد این مساله جا افتاده که اتفاقات رخ داده، اتفاق خاصی نبوده و بزرگ نمایی لازم در این زمینه صورت نگرفته است.وی با اشاره به شیوه های تربیتی فرزندان، گفت: کوتاهی از سوی خانواده و استمرار رفتار پرخطر در بروز اتفاقات بعدی تاثیرگذار بوده است، افراد در سنین پایین به ویژه نوجوانی، ویژگی هیجان خواهی دارند و از سوی دیگر دوست دارند خود را بزرگسال به اطرافیان معرفی کنند، گاه نوجوانان با سیگار کشیدن، احساس بزرگی می کنند و گاه با انجام رفتارهای پرخطر، یک نوجوان نمی داند چه رفتار سالمی را در برابر رفتار ناسالم در پیش بگیرد، از سوی دیگر باید روش های جایگزین مناسب تعریف شود تا نوجوانان بتوانند انرژی های نهفته درونی خود را تخلیه کنند.مدیرکل آموزش همگانی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی گفت: با وجود اتفاقات مختلفی که برای مهدی و امثال او می افتد، برخی دوست دارند تا خودشان مسائل را تجربه کنند و تا زمانی که برای خودشان اتفاق ناگواری نیفتد از تجربیات دیگران درس نمی گیرند، براین اساس خانواده افرادی که در آستانه رفتارهای پرخطر هستند باید در کنار فرزندان خود باشند چرا که حضور والدین میزان رفتارهای هیجانی نوجوانان را کاهش می دهد چون این دسته از نوجوانان نگران آسیب رسیدن به خانواده خود هستند براین اساس میزان هیجانات خود را کاهش داده و کنترل می کنند. هیجان نوجوانان برخاسته از احساسات و عواطف است نه عقلانیت اما هیجان و عواطف در بزرگسالی با عقلانیت همراه است.وی در مورد اتفاقی که برای عرفان، فرزند هاشمی راد رخ داده است، گفت: رفتارهای پرخطر برای کسانی که ارتباطی با موضوع نداشته اند، به گونه ای است که در کنار صدمات جدی جسمانی ناشی از انفجار مواد محترقه، خانواده را دچار آسیب های روحی و روانی شدیدی می کند و هزینه های پزشکی و بار اقتصادی که برای خانواده بوجود می آید، مزید بر علت می شود. **تولید محصولات فرهنگی در راستای کاهش آسیب های چهارشنبه آخر سال وی در مورد اقدامات فرهنگی نیروی انتظامی برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار ناشی از حوادث چهارشنبه آخر سال، گفت: نیروی انتظامی در حوزه پیشگیری به فعالیت های ایجابی پرداخته و از بستر رسانه به عنوان مهم ترین ابزارهای فرهنگ ساز در راستای کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی ناشی از آن نهایت استفاده شده است.کاهه به تولید برنامه های کوتاه در قالب رئال، انیمیشن و بسته های رسانه ای اشاره کرد و گفت: از سوی دیگر آموزش همگانی توسط چهار هزار نفر از مربیان آموزشی همگانی نیروی انتظامی به صورت حضوری و چهره به چهره برای نوجوانان و جوانان در مدارس و دانشگاه ها، انجام می شود که امیدواریم این اقدامات فرهنگی در کاهش حوادث چهارشنبه آخر سال، موثر واقع شود.وی اضافه کرد: فعالیت های رسانه ای اثرات موثری در آینده در کاهش آسیب های در این حوزه دارد.وی به فعالیت مشترک نیروی انتظامی و آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: برنامه هایی در قالب تئاتر و برنامه های هنری در مدارس اجرا می شود تا رفتار سالم را به کودکان و نوجوانان بیاموزد و از رفتارهای ناسالم پرهیز شود براین اساس این ویژه برنامه ها در دستور کار معاونت اجتماعی نیروی انتظامی قرار دارد تا با استفاده از روش های هنری و اقدامات پیش دستانه به فرهنگ سازی در این زمینه از کودکی بپردازیم. ** وحدت ملی در سایه برخورد درست با چهارشنبه آخر سال حسین کوچکیان فرد رئیس اداره سرمایه اجتماعی، امور فرهنگی و سبک زندگی وزارت کشور در این زمینه گفت: چهارشنبه سوری یک پدیده اجتماعی که باید آن را پذیرفت و هر پدیده اجتماعی نیز دو سویه است به آن معنا که اگر مسئولان جامعه آن را خوب هدایت کنند و برای آن ، تمهیدات لازم را بیندیشند پیامدهای مثبت آن پدیده می تواند آشکار شود در غیراینصورت با بروز نقاط ضعف آن روبرو خواهیم شد.وی گفت: جامعه مدنی اعم از رسانه ها ، والدین ، اصناف و نهادهای آموزشی باید دست به دست هم دهند و تمهیدات لازم برای روز چهارشنبه سوری فراهم آورند و دولت نیز با سیاستگذاری باید ابعاد موضوع را روشن سازد.کوچکیان فرد افزود: اگر بتوانیم همه ابعاد چهارشنبه سوری را روشن کنیم تا بخش هایی از آن در سایه قرار نگیرد آنگاه می توان شاهد آثار مثبت آن بود در غیراینصورت شاهد بروز نقاط ضعف آن در جامعه خواهیم بود و این مساله می تواند آسیب های ناخواسته ایجاد کند. اگر با چهارشنبه سوری درست برخورد شود ، می تواند به عنوان عاملی برای وحدت ملی تلقی شود. رئیس اداره سرمایه اجتماعی، امور فرهنگی و سبک زندگی وزارت کشور گفت: امروز بسیاری از کشورهای جهان سرمایه گذاری زیادی می کنند تا بخشی از امور مشترک جامعه را برای عاملی وحدت بخش شناسایی کنند و حال که پدران ما طی قرن ها ابزاری مانند چهارشنبه سوری را به عنوان عامل وحدت بخش به جامعه عرضه کرده اند باید از آثار مثبت آن استفاده کنیم. کوچکیان فرد افزود: نهادهای عمومی غیردولتی و اصناف در کنار دولت با جلوه ای از وحدت و مسئولیت اجتماعی، مسئولیت برعهده دارند که آثار سوء را به حداقل برسانند و چهارشنبه سوری می تواند به صحنه ای برای تبلور وحدت ملی تبدیل شود. در بحث پدیده اجتماعی چهارشنبه سوری باید چند ملاحظه را درنظر داشت ؛ نخست اینکه باید در نظر داشت بحث شادی در جامعه ما هنوز در رفتارها بطور واضح جایگاه خود را نیافته و شادی در سایه قرار گرفته است بطورمثال حتی تفکیکی از شادی با نشاط را نداریم و وظایف نهادمندی برای ارکان جامعه در خصوص شادی تعریف نکرده ایم. وی گفت: بطورمثال والدین نسبت به مسئولیت خود در چهارشنبه سوری ، اطلاعی ندارند اما در رابطه با رانندگی می دانند تا زمانیکه فرزندشان گواهینامه نگرفته ، نمی تواند پشت فرمان بنشیند اما در خصوص مسائل شادی بنا به دلائل مختلف تاکنون نتوانسته ایم رفتاری متناسب، ایجاد کنیم، در جهان اینگونه نیست که به تک تک افراد آموزش دهند بلکه یک رفتار کلی را نهادینه و فرهنگ سازی می کنند بطور مثال ما در ایران نتوانسته ایم زندگی ایرانی اسلامی را نهادینه کنیم. کوچکیان فرد گفت: یک فروشنده نمی داند که آیا مجاز است مواد آتش زا بفروشد یا نه ، چراکه از قبل تفهیم نشده ، شاید این شخص آدم دینداری هم باشد اما نمی داند که فروش این مواد، رفتار غیراخلاقی و مجرمانه ای است بنابراین نهادهای مربوطه باید مباحث مربوط به چهارشنبه سوری را جا بیندازند. نقش دولت باید در ایجاد شادی ها پررنگ باشد ؛ دولت ها موظف هستند نظام های عمومی هدفمند در خصوص شادی راه اندازی کنند. وی اضافه کرد: نیاز است که اینگونه رفتارها را با بهره گیری از ارزش های اسلامی ، تعامل هنجارهای اجتماعی و نهادهای قانونگذار ، اصلاح کنیم . جامعه تک بعدی جوابگو نیست و باید به دیدگاه های مشروع توجه داشت ؛ حال که از جامعه سنتی به سوی جامعه مدرن در حال گذار هستیم باید تمام این دیدگاه ها بازنمایی و بازتولید شده و با شرایط روز جامعه هماهنگ شوند.کوچکیان فرد گفت: دولت برنامه های جدیدی در این زمینه طراحی کرده و ستادهای مربوطه آن فعال شده اند. با هماهنگی اصناف، نیروی انتظامی ، ضابطان قوه قضائیه و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان باید برنامه های متناسب ، تدوین و اجرا شود. متاسفانه بخش قابل توجهی از آسیب ها در مراکز و اماکنی صورت می گیرد که دور از چشم مسئولان و قانونگذاران است و در اینجا نقش رسانه ها و نهادهای آموزشی بیش از پیش، روشن می شود. رئیس اداره سرمایه اجتماعی، امور فرهنگی و سبک زندگی وزارت کشور اضافه کرد: رسانه ها و نهادهای آموزشی باید تمهیداتی بیندیشند و خانواده ها را با مسئولیت خودشان آشنا کنند و فرزندان را در رابطه با وسایل محترقه ، رها نکنند. اگر فقط بر این مساله تمرکز کنیم که مواد محترقه ایمن وارد بازار شود ، از یک سو مساله هزینه و گران تر بودن این مواد به دلیل ایمنی مطرح می شود و از سوی دیگر از همه زوایا نمی توان نظارت صد در صد بر آن داشت بنابراین باید با آموزش و حرکت فردی ، این مهارت کسب شود که عوارض و پیامدهای استفاده از این مواد محترقه به حداقل برسد.کوچکیان فرد افزود: باید در کنار محدود کردن و جمع آوری مواد محترقه ، آموزش های نهادمندی وجود داشته باشد؛ حرکت هایی در این زمینه آغاز شده اما ابعاد آن گسترده نشده است چون همه چیز را از دولت توقع داریم و باید سازمان های مردم نهاد در این زمینه شکل بگیرد و این سازمان ها در این امر ، همکاری کنند. دست اندرکاران سازمان های مردم نهاد افرادی هستند که دغدغه اجتماعی دارند و مبنای کار آنها، سود نیست. وی افزود: سازمان های مردم نهاد در حوزه های زیادی فعالیت دارند اما چون نشاط و شادی ، بحث نویی است و تازه در حال بیرون آمدن از سایه هستند ، سازمان های مردم نهاد خیلی در این حوزه ها ورود پیدا نکرده اند. وزارت کشور زمینه صدور مجوز برای سازمان های مردم نهاد را تسهیل کرده اما هنوز ابعاد شادی و نشاط برای جامعه، ناشناخته مانده است بطوریکه شادی با ناهنجاری ، یکسان دیده می شود. وی تاکید کرد: باید آموزش ها در مدارس نیز ارائه شود ؛ دولت توان محدودی دارد و همه آحاد جامعه باید در این زمینه کمک کنند.وی در پاسخ به این سئوال که چرا ترقه چینی ارزان تر از ترقه های تولید داخل است ، گفت: چون ترقه های چینی ، ایمن نیست ارزان تر هستند.وی در عین حال افزود: اگر والدین جرمی را مشروع ببینند ، جرم گسترش پیدا می کند. پدیده اجتماعی چهارشنبه سوری را باید از دو بخش فردی و اجتماعی مد نظر قرار دهیم ؛ از جنبه فردی والدین باید در کنار فرزندان قرار گیرند و به کودکان آموزش های لازم ارائه شود که با چه خطراتی روبرو هستند. **چهارشنبه سوری را نمی توان حذف یا ممنوع کرد رئیس اداره سرمایه اجتماعی، امور فرهنگی و سبک زندگی وزارت کشور گفت: نمی توان پدیده اجتماعی چهارشنبه سوری را حذف یا ممنوع کرد چراکه جامعه آن را به عنوان یک رفتار اجتماعی پذیرفته است پس خانواده ها باید خود را به آموزش هایی مجهز کنند. کوچکیان فرد افزود: بطور مثال بهتر است هنگام چهارشنبه سوری پنجره ماشین را پایین کشید و کودکان تفهیم کنند که باعث ترس و آزار سالمندان و زنان باردار و دیگر اقشار جامعه نشوند. تجهیزات مورد استفاده برای چهارشنبه سوری باید با نظارت والدین از مراکز معتبر تهیه شود و از آنها در اماکن عمومی استفاده شود . آسیب ها و پیامدهای استفاده از بمب های دستی یا ساخت آنها باید به کودکان آموزش داده شود. وی گفت: بخشی از توصیه های اجتماعی وظیفه دولت و بخش های دیگر برعهده اصناف و نهادهای عمومی است. همه ساله در وزارت کشور جلسات متعددی در این خصوص برگزار شده و نکات لازم به اصناف گفته می شود.به هرصورت مجموعه ای از رفتارهای ناخوشایند و هنجارهای جدید در حال بروز است، هر سال که می گذرد درک و شناخت جامعه نسبت به این مساله بیشتر می شود و خوشبختانه آسیب های چهارشنبه سوری در حال کاهش است و رسوخ عقلانیت در جامعه هر سال بیشتر می شود. کوچکیان فرد اضافه کرد: مباحث شادی باید در طرح های برنامه سازان ورود پیدا کند و امید است برای سال های آینده یک بسته رفتاری برای همه اقشار جامعه ارائه دهیم تا آسیب ها به حداقل برسد اما ضرورت دارد که جامعه نیز در کنار برنامه ریزان دولتی حرکت کنند چراکه جامعه را یک بعدی نمی توان پیش برد. به گفته وی ، جامعه باید رفتارهای شادی آفرین را در قالب های تعریف شده انجام دهد و برنامه ها و شادی های ما باید خانواده محور باشد، خانواده محور بودن برنامه ها و شادی ها ، تنش زدا است و خودبخود میزان هیجان را تا حدودی کنترل می کند. از مسئولان اورژانس و آتش نشانی برای حضور در این میزگرد دعوت شدند اما مسئولان مربوطه در این میزگرد حضور نیافتند. منبع: ...
گلایه های زنگنه: خیلی اذیت شدم
پایگاه خبری انتخاب: وزیر نفت با بیان این که برای ساختن ایران، فرزندانمان و نسل نو باید با هم سازش داشته باشیم، گفت: توسعه امری فیزیکی نیست، بلکه به معنای واقعی یک موضوع فرهنگی است و جامعه ای توسعه پیدا می کند که رسانه و اصحاب رسانه سالم داشته باشد. بیژن زنگنه شامگاه دوشنبه (16 اسفندماه) در پنجمین جشنواره نفت و رسانه، گفت: قصد دارم امشب از جایگاه یک پدر برای شما نسل جوان اصحاب رسانه ...
گسترش خانه های تیمی در سطح شهر/مردانی که به تن فروشی روی می آورند
لبی چیزهایی می گوید. همانطور که زیر چادر رژ لبش را پر رنگ می کند،می گوید: شوهرم 5 سال پیش به زندان افتاد و خرج 4 بچه به عهده من افتاد. سه سال اول را درخانه مردم کار می کردم. بیشتر خانه هایی که می رفتم، مرد خانه بعد از مدتی به من پیشنهاد می داد و من مجبور می شدم از آنجا بروم. بعد با خانمی که همسایه روبرویم بود آشنا شدم. او به من گفت تا جوانم از این فرصت استفاده کنم؛ چم و خم کار را مدتی به من یاد داد ...
قلمرو وطن فارسی، مرز نمی شناسد
آنچه به زبان فارسی در سراسر جهان نوشته می شود را شناسایی و جمع آوری کند. جواد محقق در سخنانی گفت: جشنواره شعر فجر بعد از 10 سال برگزاری در یازدهمین دوره تصمیم گرفت که حوزه فعالیت های خودش را به دیگر کشورهای فارسی زبان گسترش دهد؛ به همین دلیل در بخش ویژه جایزه ادبیات داستانی جلال آل احمد، آثار 8 سال گذشته کشور همزبان و همسایه افغانستان مورد بررسی و داوری قرار گرفت. وی افزود: این ...
بری جنکینز: مهتاب را در 10 روز نوشتم!
سکان هدایت فیلمنامه را در دست گرفت و آن را به مقصد رساند. پس از مدتی به میامی رفتم تا برای اولین بار او را ببینم، پس مدتی هم به من گفت که به من اعتماد دارد و خدا یارم باشد. همین مکالمه کوتاه باعث شد که متوجه شوم تارل حرف های زیادی برای اضافه کردن به فیلمنامه دارد و مشغول به کار شدیم. هشت سال فاصله میان فیلم اول شما و مهتاب وجود دارد، آیا در این مدت سعی کرده بودید اثر دیگری را بسازید!؟ ...
مبعلی: مربیگری در تیم های پایه را دوست دارم
تصمیم گیرنده است و حتما صلاح دانسته در آن زمان من بیرون بروم. پس چرا از این تعویض ناراحت شدید؟ هر بازیکنی بود ناراحت می شد، من هم دوست داشتم در این بازی به تیمم کمک کنم که وقتی تعویض شدم رفتم رختکن و دوش گرفتم. گزارشگر بازی هم به اشتباه گفت که من قهر کردم اما اینطور نبود و همه دیدند بعدش آمدم و روی نیمکت نشستم. به نظرت آن زمان، وقت دوش گرفتن بود؟ به هر حال هر بازیکنی که ...
نیما علامه: مسائل مالی، احساس را در موسیقی کمرنگ کرده است
بلد بود و آن را به من یاد داد. نوازندگی گیتار الکتریک را هم از استاد فرهاد مجذوب یاد گرفتم. خلاصه آزمون و خطاهای من در نوازندگی ادامه پیدا کرد و گذشت، تا زمانی که آلبوم مسافر منتشر شد. از آن جا بود که به خوانندگی هم علاقه مند شدم. همراه با قطعات آلبوم مسافر می خواندم و اطرافیان هم می گفتند که صدایت شبیه شادمهر است و به ادامه خوانندگی تشویقم می کردند. چند سال بعد زمینه اجرا در برنامه های مختلف ...
آنچه مهناز افشار از زندگی خصوصی و زخم هایش گفت...
میزان ناراحتی ام کمتر شده است. سال های اول به خصوص زمانی که دخترم به دنیا آمد از یک سری مطالب و حواشی آزرده شدم. اما از جایی به بعد گفتم من نمی توانم تمام عمرم را برای اثبات خودم زمان بگذارم. ما در یک مملکتی زندگی می کنیم که همین الان من می توانم به شما بگویم دزد . اگر همه آدم ها این حرف را بشنوند از من نمی خواهند ادعایم را ثابت کنم، برعکس از شما می خواهند ثابت کنید دزد نیستید! شما چطور می توانید ...
لانچر دنیای شیرین نبات ؛ سیستم عامل مجازی تخصصی کودک ، فضائی امن با رده بندی سنی
موفقیت قطعی نبات در این زمینه دارد. نبات طراحی نخستین اپلیکیشن خود را در بهمن سال 1391 شروع کرد و با افتخار نخستین مجله کودک در دنیاست که فروردین 1392 نسخه IOS اپلیکیشن خود را در سایت اپل ارائه کرد و در اسفند همان سال موفق به دریافت افتخار نرم افزار برگزیده جشنواره رسانه های دیجیتال شد. دومین مجله کودک دنیا که اپلیکیشن مجله خود را تولید کرد، یک مجله انگلیسی بود و سومین یک مجله آمریکایی که به ترتیب ...
زن بیوه با شناسنامه و سند جعلی زندانی آزاد می کرد!
ضامن شدن اعلام آمادگی کرده بودند پیدا کردم و برای چند زندانی وثیقه گذاشتیم و آنها آزاد شدند. در ازای این کار 10درصد ارزش سند را به عنوان اجاره می گرفتم. دومین متهم جوانی بود که از این راه 100میلیون تومان نصیبش شده بود اما در دفاع از خودش گفت که فقط یک پیک موتوری بوده که سندها را جابه جا می کرده است. سومین متهم زن مطلقه ای بود که مدعی شد برای تأمین مخارج زندگی اش حاضر به همکاری با اعضای ...
نقشه ای برای عکاس شیرازی؛1000کلیک بر یک چیلیک
هدایت نگاه عکاسان به سوژه های متداول و روزمره هم نقش بازی کند . کتاب عکاسی مفهومی هنوز در سفر است/نوروز96 عکاسی برای زائران تسهیل شود نیکوپور که از سال 92 نوشتن کتابی با موضوع عکاسی مفهومی را دنبال می کند در خصوص سرنوشت چاپ این اثر پژوهشی می گوید: با توجه به اینکه وسواس خاصی به این کتاب دارم و نمی خواهم تلاش هایم فدای پروسه انتشار شتابزده شود، آنرا با شکیبایی در اختیار برخی ...
دیدار با دلال کلیه در قلب شهر
و بعد دیگه هیچ خبری از اونا نمیشه ،خدا شاهده پول لازمم ،کار ندارم، یه مریض توی خونه دارم که واسه نجات اون مجبورم پول زیادی جور کنم ، به معنای واقعی بیچاره شدم، باور کن دیشب تا ساعت سه و چهار صبح با زنم گریه می کردیم ، توی این گیر و دار صاحبخونه هم جوابمون کرده،وضع مالی همه خرابه این روزا وضع مالی من از همه خراب تره ،شما ببین باید آدم به کجا برسه که بیاد و یه عضو از بدنشو به خاطر پول بفروشه . حالا ...
پایان داوری بخش های سیفژ و بین الملل دهمین جشنواره پویانمایی
کرد و این فرصت را در اختیارم قرار داد. البته پیش از این هم کارهایی به شکل تجربی انجام داده بودم اما مای اولین پویانمایی جدی ام بود. کاظمی با بیان اینکه از سال 88 در شرکت های مختلف برای یادگیری بهتر پویانمایی آغاز به کار کرده درباره اوضاع پویانمایی، گفت: در صنعت پویانمایی بسیار راحت می توان پول درآورد. هر چند پول های کلان دست عده خاصی است و به همه نمی رسد. این انیمیشن ساز با اشاره به ...
همت چگونه همت شد؟/ چشم مجنون خاری در چشم دشمن / از نبرد با ضد انقلاب تا سرداری خیبر
به مناسبت سالروز شهادت سرداردفاع مقدس؛ به گزارش قومس،به نقل از صبح توس ، 12 فروردین سال 1334 بود که در شهرضا اصفهان پسری به دنیا آمد که سال ها بعد به یکی از افتخارات ایران زمین تبدیل شد و توانست نام خود را در تاریخ این سرزمین جاودانه کند، محمد ابراهیم همت را می گویم همان بسیجی مخلصی که بعدها همه او را با الغابی همچون سردار خیبر و چشم مجنون یاد می کردند. او زمانی که در رحم ...
شوالیه های مرگ
را هم نمی کنند. در زمان پزشکی عمومی، با وجود همه اینها باز هم وقتی یک جسد را در بیمارستان می دیدم، خیلی کمتر تحت تأثیر قرار می گرفتم تا مثلا وقتی در قبرستان می دیدم که تابوتی را می بردند، حسش کاملا متفاوت بود ولی وقتی وارد پزشکی قانونی شدم، همان ماه اول وارد تالار تشریح شدم. جسد هم انواع و اقسام داشت؛ یک وقت هایی جسد تر و تمیز است، ولی جسد فاسد، جسدی که زیر خاک بوده آن را درآورده اند و برخورد ...
ادامه چالش بر سر اثر برگزیده تجسمی فجر/ هنرمند جایزه اش را به امانت گذاشت
.... شباهت چیدمان و حتی زوایای اثر نسبت به اثر هنرمند ترکیه ای در کار شما بسیار زیاد است. دوم اینکه ما در این جشنواره آثار گرته برداری شده زیاد داشتیم اما روی آنها حساسیتی نبود چرا که در استیتمنت به اثر اولیه ارجاع داده شده بو و چون منبع و مواخذ ذکر کردند حساسیت برانگیز نبود اما در اثر شما ارجاعی داده نشده بود و هیچ داوری نمی تواند بگوید همه آثار در گوشه و کنار دنیا را دیده است و امکان تطابق را ...
گلر نفت: در خلوت خودم گریه کردم
اشتباه یا اشتباهات دیگری می شوند و یک گلر جوان نمی آید فوتبالش و آینده اش را نابود کند. -می خواستم خودم را نشان بدهم و از این فرصت استفاده کرده و خودم را به کادر فنی نفت و جامعه فوتبال و دیگر مربیان نشان بدهم اما حالا با این اشتباه احساس می کنم همه چیز به ضرر من شده. -خانواده ام به شدت از این جو و این اتفاق ناراحت هستند. من واقعا شرمنده علی آقای دایی و آقا بهزاد عزیز شدم که به من ...
میشایل هانکه از کار، زندگی و نوشتن می گوید
ادبیات می نوشتم؛ با این که الان می دانم اصلا آن موقع از این مقولات آگاهی عمیق و کاملی نداشتم. در همان زمان نوشتن داستان کوتاه را هم آغاز کردم. وقتی پسرم متولد شد، والدینم تصمیم گرفتند دیگر حمایت شان را از من قطع کنند، بنابراین باید دنبال شغلی می رفتم تا بتوانم زندگی ام را بچرخانم. اولویتم یافتن کاری به عنوان ویراستار در یک انتشاراتی بود اما در این کار هم موفق نشدم و با این که در آن ...
وزارت اطلاعات پیغام داد احمدی نژاد مشکل دارد / اطلاعاتم میگوید روحانی تایید صلاحیت می شود
ندارم ، غیر از آن زمانی که در شهرستان ها کار می کردم ؛ پنج دوره در تهران انتخاب شدم و عموماً من ستاد شخصی نداشتم ، جمعی کار می کردم و بیشتر خود مسئول ستاد بودم. این دوست عزیزمان می گفت که من این پول را برای انتخابات خودت دادم . من گفتم که من اصلاً ستاد شخصی ندارم ؛ هرچه تجملی برای 30 نفر داریم ولی شخصی نداریم. گفت که من این 30 نفر که شما در لیست دارید را قبول ندارم و راضی نیستم برای آنها ...
دانش می کاریم گل می چینیم
موفق به دریافت دیپلم شدم و یک سال استراحت کردم و بعد از آن به دانشگاه رفتم و در رشته کشاورزی گرایش اصلاح نباتات تحصیل خود ادامه دادم. حدود 3ترم به پایان تحصیلاتم مانده بود که ترک تحصیل کردم چون بیشتر دروس دانشگاه به صورت تئوری بود و احساس کردم نمی توانم روی کارم تمرکز کافی داشته باشم. کارتان را با فروش گل مریم ادامه دادید یا اینکه کار جدیدی را در زمینه گل و گیاه در همان سال های نوجوانی ...
نفت برای فانوس
نگه دارم .گفت: فردا بیا سر میدون سعادت آباد، تاکسی ها غرب میدون. برات میارم!! باورم نمی شد. کلی ذوق کرده بودم. گفتم: آقای؟ گفتن رجایی.فرداش که رفتم همکاراش گفتن رفته ونک بر می گرده. منتظرش ایستادم. اومد. منو که دید خندید و شیشه نفت رو بهم داد. هر چی اصرار کردم پول رو قبول نکرد. من همون شب عکسم رو گرفتم و فرستادم. اون عکاس از کارم خوشش اومد و با اینکه از تاریخ ارسال گذشته بود، عکسم رو قبول کرد. متاسفانه هیچ وقت اون آقا رو دیگه ندیدم که بازم ازش تشکر کنم. ...
یک روز با بدهکاران مهریه در اوین
مددجوی دیگری است که زمانی معتاد بوده و یکی از دلایل اصلی اختلافش با همسرش اعتیادش به مواد مخدر بوده است. او می گوید: 10 ماه است که در اینجا زندانی هستم و همسرم قبل از زندانی شدنم از من جدا شده است، ولی مهریه همچنان پابرجاست و از زمانی که مهریه اش را به اجرا گذاشت، زندانی شدم. 8 سال هم ازدواج کردم و هنوز هم او را دوست دارم و می خواهم برگردد و با او زندگی کنم. محمد ادامه می دهد: من ...
زندگی دردناک زنی که ناخواسته به ایدز مبتلا شد
زندگی می کنید؟ تحصیلاتتان چقدر است؟ چند سالتان است؟ من اصالتاً اراکی هستم. 31 سال سن دارم که پس از ازدواج، وارد تهران شدم. 15 سال است که در تهران زندگی می کنم و ده سال است که سابقه این بیماری را دارم. همسرم ایدز داشت و به من این خبر را نداده بود و من نیز مبتلا شدم. آن هم زمانی که از او باردار شدم و الان یک پسر هشت ساله دارم. زمانی که ازدواج کردید، نمی دانستید همسر شما قبل از ...
برای نویسندگان ایرانی، مرغ خارجی غاز است
ادبی هم همان بلایی آمده است که بر سر نقد. دولتی ها دوست ندارند جوایز خصوصی برگزار شود؛ می خواهند همه چیز در اختیار خودشان باشد تا ادبیات را کنترل کنند. دوم این که همان افرادی که روزنامه ها را اداره می کنند، جوایز ادبی را هم اداره می کنند. خود من دو دوره داور یک جایزه بودم. بعضی از داوران قبل از جلسه هیأت داوران می گفتند نظر من روی فلان نویسنده است و وقتی من می گفتم که نظرت را به من نگو و در جلسه ...
نقشه کثیف دکتر قلابی پس ازآشنایی با زنان بیوه و مطلقه تهرانی!
به گزارش جام نیوز به نقل از فرادید، دکتر قلابی که خود را تحصیلکرده امریکا معرفی کرده وپس ازآشنایی با زنان بیوه و مطلقه پولدار در سایت های همسریابی، میلیون ها تومان ازآنها کلاهبرداری کرده بود با ردیابی های مأموران پلیس فتا ی پایتخت به دام افتاد. هفته گذشته زنی 38 ساله و تحصیلکرده با مراجعه به پلیس آگاهی تهران از کلاهبرداری 27 میلیون تومانی مردی در فضای مجازی خبر داد. با ارجاع پرونده به ...
صحبت های خواندنی نکونام جدید فوتبال ایران؛ از توصیه کی روش تا عشق و عاشقی
خوشحال شدم. روستوف در خانه توانست با چهار گل به برتری برسد. حالا بازی بسیار سختی با منچستریونایتد خواهند داشت. البته روستوف در مرحله گروهی با اتلتیکومادرید و بایرن مونیخ نیز بازی کرده و به خوبی می داند که باید چطور با تیم های بزرگ بازی کند و منچستریونایتد اولین تیم سختی نیست که با آن روبرو می شود. * شما متولد شهر انزلی هستید. درباره این شهر به ما توضیح دهید. انزلی شهر فوتبال دوستی ...
صدای عالیم قاسم اف معجزه خداوند است
چگونه این سؤال را مطرح می کنید، چرا که در کشور آذربایجان، ماجرا به گونه ای است که موسیقی ایرانی از صد سال پیش تاکنون در سبد شنیداری مخاطبان قرار داشته و بسیاری از مخاطبان آذربایجانی، خیلی از هنرمندان شما را می شناسند. کما اینکه موسیقی که ما در کشور آذربایجان اجرا می کنیم، در مقایسه با موسیقی کشور شما مانند آب جاری است که در یک جویبار جریان دارد. هنرمندان ما علاقه ای به فعالیت مشترک ندارند ...
زندگینامه و مبارزات محمدتقی بهار + دانلود کتاب گزیده دیوان اشعار
توانم برد؛ من جمله، بعد از یک دوره خواندن شاهنامه، توانستم در همان کودکی به همان بحر شاهنامه شعر بگویم و مورد تمجید پدرم واقع شوم. ...من از هفت سالگی به شعر گفتن مشغول شدم. یکی خواندن شاهنامه، دیگر خواندن کتاب صد کلمه، از آثار نظمی رشید وطواط، در مکتب، تحریک قریحه شعری مرا باعث آمد. شعر اولم این بود که گفته و به حاشیه شاهنامه نوشته بودم. پدرم بدید و ده پول سیاه به من جایزه داد: تهمتن ...
سرگذشت هولناک پناهجویان ایرانی در دو جزیره
اروپا بگیریم، آخر اومد این هم هست که. . . حالا هرجور شما مایلید. - گفته بودن اونجا براتون کار هست، خونه هست، با لنج تفریحی می رید... - از فرودگاه امام خمینی تا دوبی، از دوبی تا اندونزی، از اندونزی دیگه با قایق. قصه پناهجوهایی که همه شان یک روز دیر رسیدند و راهی جزایر گینه نو شدند. استرالیا 2 راه پیش پایشان گذاشت: یا به کشورتان برگردید یا به گینه نو پناهنده شوید. گفته بود پناهنده ها ...
صحنه خیلی سختی بود ولی مچ همسرم با منشی شرکتش را گرفتم!
خواهم ریخت. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که در ترم آخر دانشگاه مرد پولداری از من خواستگاری کرد. او مدیر یک شرکت بازرگانی بود و پس از طلاق همسرش با دو فرزند 3 و 7 ساله اش زندگی می کرد. من هم که عاشق پول های او شده بودم و خوشبختی را در زرق و برق چک های مسافرتی می دیدم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم. با وجود 15 سال اختلاف سنی سعی می کردم به فرزندان او مهر بورزم و آن ها را همانند مادرشان دوست ...