سایر منابع:
سایر خبرها
کار کثیف پسر افغانی با مادرش! / فرهاد از من خواست که مادرش را به بیرون از منزل ببریم! + عکس
شده است، این مرد در ادامه اظهاراتش به بازپرس شعبه هفتم این دادسرا گفت: روز گذشته (20 آبان) زمانی که از بیرون به منزل برگشتم همسرم در خانه نبود که از پسرم فرهاد پرسیدم مادرت کجاست و او گفت با مادرش برای تسویه حساب به محل کارش (محل کار فرهاد) رفته و پس از تسویه حساب، مادرش برای رفتن به خرید از او جدا شده و دیگر از او خبری ندارد. پس از ثبت این شکایت تیمی از کارآگاهان اداره آگاهی با دستور ...
شهلا مرا به یک دکتر لاغری معرفی کرد / نمی دانستم آن مرد قصد دارد آبرویم را ببرد/ اگر شوهرم بفهمد...
بازهم بدون مشورت مقداری از طلاهایم را فروختم و پول را به حساب آن شیاد واریز کردم. فکر می کردم همه چیز تمام شده و او دیگر مزاحم زندگی ام نمی شود.اما سه هفته بعد از آن روز لعنتی، پیام تهدید آمیز دیگری از دکتر قلابی دریافت کردم که 15 میلیون تومان دیگر خواسته بود. حالا درمانده شده ام و نمی دانم چه کنم. حتی می ترسم به همسرم در این باره چیزی بگویم. من سال ها با آبرو زندگی کرده ام. خواهش می کنم کمکم کنید ...
خاطرات رئیس هیأت شرعی حزب الله لبنان از شهید صدر
ایشان شرفیاب شوم یا نه. پس از گذشت چند ماه، بر اشتیاقم برای دیدار ایشان افزوده شد؛ از این رو از یکی از دوستانم پرسیدم که آیا می توانم به دیدار آیه الله صدر بروم یا نه. او لبخندی زد و گفت که در خانه ایشان به روی همه باز است. به آنجا رفتم. باور نمی کردم که به دیدار ایشان نائل خواهم شد. در خیالم، تصاویری را از این دیدار نقش زده بودم. وارد اتاق شدیم. ایشان روی قالیچه ای نشسته و چند کتاب را در برابر خود ...
سه آرمان و انگیزه سردار شهید علیرضا توسلی ابوحامد بدو تاسیس فاطمیون
...! من در خراسان رضوی بزرگ شده ام. بسیار به انقلاب و دفاع مقدس کشورمان علاقه مند بودم. برای همین از همان دوران کودکی مطالعاتی در زمینه کتاب های دینی و علمی مخصوصاً مطالب مربوط به شهدا و دفاع مقدس داشته ام. علیرضا نیز از همان ابتدا در مسیر جنگ و جهاد در راه خدا بود. سال 1379 بود که همسایه مان، علیرضا را به مادرم معرفی و عکسی از ایشان به من نشان دادند. عکس را که دیدم آرامشی خاص در من به وجود ...
زنم به خاطر بیکار شدنم حرف های نامربوط می زد
را طی کند. حسین متهم این پرونده در آخرین جلسه محاکمه که به ریاست قاضی علیزاده برگزار شد، گفت: وقتی از همسر اولم جدا شدم با یکی از بستگانم ازدواج کردم. قبلا به مواد مخدر اعتیاد داشتم اما چند سال بود که دیگر مواد استفاده نمی کردم تا زندگی سالمی داشته باشم. وی ادامه داد: در شغل داربست مشغول به کار بودم اما به دلیل رکود ساخت و ساز بیکار شدم و همین موضوع منجر به بروز ...
عشق”محمدحسین” به حضرت زینب(س) بیشتر از عشق به فرزندانش بود/درخواست شهادت از فرزندان
خاطر شرایطم خیلی گریه می کردند که این خیلی آزارم می داد. مرآت- آخرین باری که با محمدحسین تلفنی صحبت کردید چند روز قبل از شهادتش بود؟ اولین تماسی که از سوریه گرفت زمانی بود که از زیارت حرم حضرت زینب آمده بود ولی من خانه نبودم که جواب دهم و با مادرم صحبت کردند وقتی به خانه برگشتم مادرم گفت حسین زنگ زده من ناراحت شدم که چرا نبودم و تا شب منتظر تماسش بودم اما خبری نشد. ...
مرگ؛نتیجه رمالی دخترک عاشق/تبعید و شلاق حکم پسر تجاوزکار
.... بعد از آن وارد اتاق خواب شدیم که در را قفل کرد. از این کار او تعجب کردم. خواستم از اتاق خارج شوم که امیر به سمت من آمد و نگذاشت از اتاق بیرون بروم. تلاش کردم خودم را از دست او نجات دهم، اما امیر گفت نگران نباش ما می خواهیم با هم ازدواج کنیم، مشکلی پیش نمی آید. هرچه تلاش کردم نتوانستم خودم را از دست امیر رها کنم. بعد از یک ساعت از خانه امیر خارج شدم و به خانه خودمان بازگشتم. حالم اصلا خوب نبود ...
بهمن فرمان آرا: بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود
بازی کنی منتها در این سال ها به دلایل مختلف این کار را نکردم. آخرین بار که در منزلش، یک هفته قبل از سفرش به فرانسه، با او صحبت می کردم، بنا به عادت همیشگی مان که از کارهای هم می پرسیدیم، وقتی از من پرسید چه می کنی به او گفتم که دارم روی سناریویی کار می کنم و می خواهم این بار خودم توی فیلمم بازی کنم. به من گفت: من که همیشه به تو گفته بودم خودت باید بازی کنی. خیلی خوشحالم کردی که می خواهی خودت توی ...
یک گفت و گوی خانوادگی
. دم غروب بود که شلیک راکت های عراقی به نام خمسه خمسه شروع شد. در خیابان نادری بودم که به یکباره زمین زیر پایم لرزید و جلوی چشمانم سیاه شد. حس کردم اتفاقی برای پایم افتاده است. با آخرین توانم پایم را بلند کردم اما نشد و دیگر هیچ چیز نفهمیدم تا اینکه بعد از یک هفته در بیمارستان شرکت نفت اهواز چشم هایم را باز کردم. یک ماه بعد برای ادامه درمان مرا به بیمارستان سینا تهران بردند ...
زنی با عینک دودی سوار ماشین شد و گفت برو هر جا که دوست داری بری!
.... طولی نکشید که با کمک پدر همسرم شغل مناسبی به دست آوردم و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار شدم. وی ادامه داد: این در حالی بود که وضعیت اقتصادی ام نیز روز به روز بهتر می شد و من توانسته بودم همه نوع امکانات رفاهی را برای خود و خانواده ام فراهم کنم، در این شرایط بود که دوستان جدیدی پیدا کردم و بیشتر اوقاتم را با آن ها می گذراندم. آن ها نیز از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند و با این ...
برای تامین مخارج بیمارستان، ناچار به حراج آثارم شدم/به دنبال آثارم در موزه های آلمان، ایتالیا و استرالیا ...
برجسته است هم منبت و کنده کاری و هم معرق است. بیشتر بر روی چه موضوعاتی کار می کنید؟ علاقه شخصی من به دوران کودکی ام بازمی گردد، پدرم راننده زحمتکشی بود که تصادف کرد و به رحمت خدا رفت. من نیز در هسا راننده ترانزیت بودم و علاقه وافری به ماشینهای قدیمی داشتم و با چوب کلکسیونی از ماشینهای قدیمی ساختم که متأسفانه مجبور شدم برای تأمین مخارج بیمارستان برخی از این آثار را به صورت امانت به ...
نقشه وحشتناک 2زن و یک مرد برای زن ثروتمند/ بعد از دزدی، جسدش را قطعه قطعه کردند
دیگر تحقیق از شهلا صورت گرفت. شهلا که ابتدا منکر جنایت بود زمانی که با مدارک پلیسی روبه رو شد به ناچار به قتل سپیده با همدستی زن و مردی اعتراف کرد. او در رابطه با این جنایت گفت: از مدت ها قبل سپیده را می شناختم و از وضع مالی خوبی که داشت با خبر بودم در عوض او، وضع مالی من بشدت بد بود. هر بار که طلاهای سپیده را می دیدم وسوسه می شدم با سرقت آنها به فقر خودم پایان بدهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با ...
48 ساعت پایانی آیت الله هاشمی چگونه گذشت؟
عمومی رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام خواستم مرا در جریان دیدارهای دو روز پایانی عمر آقای هاشمی بگذارد. روزهای شنبه مهم ترین روز کاری مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر رسانه هاست و در این روز جلسه عمومی مجمع برگزار می شود. از سلیمانی پرسیدم: آیا صبح شنبه، روز قبل از درگذشت آیت الله هاشمی، جلسه مجمع تشکیل شد؟ جلسات اصلی مجمع تشخیص مصلحت با حضور تمامی اعضا، یک هفته در میان ...
قتل وحشتناک فقط برای یک سگ/ کشتن مادر و زخمی کردن پدر در روز سوم عید/جای پارکی که جان همسایه بیچاره را ...
حضور در مرکز درمانی تحقیقات خود را در این باره آغاز کرد.پدر متهم به قتل که به اتهام اختفای ادامه جرم و فراری دادن متهم با صدور دستوری از سوی قاضی میرزایی بازداشت شده بود، نزاع بر سر جای پارک خودرو را انگیزه این جنایت هولناک عنوان کرد و گفت: وقتی درگیری شروع شد، فردی با چماق محکم بر سرم کوبید که من بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم این درحالی است که نمی دانم فرزندم (متهم) خود را به نیروهای انتظامی معرفی ...
رضوی: دوست دارم با اصغرفرهادی کار کنم
واسطه یک شُک همه اعضای بدن من را درگیر کرد و از روز بعد بیماری من شروع شد. بیماری که مرا در بیمارستان بستری کرد و حتی در مقطعی دکترها قطع امید کرده بودند. مدتی که در بیمارستان بستری بودم، بعد از چند وقت اندکی با کمک طب سنتی کمی بهتر شدم و به یکی از دوستانم گفتم که مرا به حرم امام رضا (ع) ببرد. مرا به صحن سقاخانه برد و گفتم برود و 5-6 ساعت دیگر برگردد. اینجا بود که تصمیم خودم را گرفتم که دیگر در مشهد ...
حر انقلاب، آزاده ام کرد
و تا همین چند سال پیش چادر نمی پوشیدم و در آموزشگاه موسیقی، به تدریس موسیقی دف و تنبور مشغول بودم، تا اینکه در یک تصادف پاهایم به شدت مجروح شد و علاوه بر آن پزشکان تشخیص دادند که چشمانم نیز باید تخلیه شود؛ تصادف و مجروحیت من مقارن با شب های قدر شد، با وجود سستی اعتقادات، یک شب با درخواست همسرم برای مراسم احیا به مسجد دانشگاه رفتم، و آن شب سرآغازی شد برای تغییر در زندگی ام! زیر لب با ...
بنیاد در آینه مطبوعات
ایشان سپری کنند. اعظم رنگرز، خواهر شهید محمد رنگرز تحویل سال را جبهه بود پیکر شهید را 11سال پساز شهادتش در تفحص پیدا کردند، در محدوده منطقه کلاشن عراق و کردستان ایران. از عیدهای زمان زنده بودنش، بیشترین چیزی که در خاطرم مانده، این است که در زمان جنگ بیشتر نوروزها را رزمنده بود و عیدی نیز که در منزل بود، در همان دوسهروزی که ماندگار میشد و دوباره به جبهه میرفت، سعی میکرد با ماشین به ...
طنز؛ مروری بر مواضع انتخاباتی رستم دستان
ناگهان غریو خنده سر داد و گفت: اینجوری از سربازی معاف میشم. رستم دید که با دیوی دیوانه طرف است، با خود گفت: اگر من امروز زنده بمانم، از رقابت های انتخاباتی کنار می کشم. دیو سپید با خود گفت: از جانم ناامیدم. اگر از چنگ این اژدها رها شوم همه دیوها شام مهمون من! سرانجام رستم فریادی کشید و گرز گران بر سر دیو کوبید و او را به زمین زد. سپس جگر دیو را بیرون کشید و نزد اولاد برد و گفت: جیگر برای ...
همسر سردار شهید حسن آزادی : آقازاده هایی که زمان جنگ از کشور فرار کردند اکنون دایه دار انقلاب شده اند
نجومی بگیران و غیره تنها به دنبال منافع و پر کردن جیب خودشان باشند؟ 15 مهر مال امسال صبح که از خواب بیدار شدم همه چیز متفاوت بود گویی حسن دوباره به خانه بازگشته است. آن قدر دلم هوای شهید را کرد که تاکسی گرفتم تا به بهشت رضا بروم و لحظاتی را با حسنم بگذرانم. سوار تاکسی شدم و مشغول خواندن سوره جمعه بودم که ناگهان به خودم آمدم و دیدم تاکسی به جای آن که از جاده به سمت بهشت رضا برود از داخل شهر مسیرش را ...
زن جوان از من خواست شوهرش را تعقیب کنم ولی ارتباطم با خودش ...! + عکس و جزئیات
گونه ارتباط خود را با خانواده مقتولان کتمان کند اما وقتی کارآگاهان طی چند ساعت مدارک و اسناد مستندی را به دست آوردند که نشان از رابطه صمیمانه وی با زن 42 سال داشت در نهایت به ارتباط خود با زن یاد شده اعتراف کرد و مدعی شد: ما با یکدیگر همکار بودیم او خیلی برایم درد دل می کرد و من هم که مجرد بودم و نمی توانستم برخی از مشکلات خانوادگی را درک کنم ، از شوهر او متنفر شدم به طوری که یک بار خودرواش را از ...
طاهری: هر تیمی که رضاییان را می خواهد باید با ما مذاکره کند/در مورد لیست بازیکنان فصل آینده با برانکو ...
پرسپولیس نیوز : سرپرست باشگاه پرسپولیس گفت: هر تیمی که رضاییان را می خواهد باید با ما مذاکره کند. ما دنبال فضایی بودیم که این مسئله برطرف شود اما متاسفانه این فضا به وجود نیامد. علی اکبر طاهری سرپرست باشگاه پرسپولیس در نشست خبری که امروز برگزار کرد گفت: سال نو را به همه خبرنگاران تبریک می گویم و امیدوارم همگی سال خوبی داشته باشد و در کنار خانواده شاد باشید. وی درباره وضعیت ...
جنایت خونین در مقابل چشم فرزندان/ قتل تعمیرکار آسانسور/ دستگیری عامل قتل نوعروس/ دستگیری دستفروشان ...
خیابان یکطرفه مرد جوانی که درجریان درگیری خیابانی، مرد 62 ساله ای را مجروح کرده و پس ازاعلام مرگ وی گریخته بود، با تلاش کارآگاهان جنایی دستگیر شد. این حادثه ساعت 9 شب 11 اسفند سال گذشته هنگامی درغرب تهران رخ داد که عباس-مقتول- سوار بر خودرو پژو پارس در جهت خلاف خیابان یکطرفه در حال عبور بود. اما ناگهان میان او و راننده جوان خودروی دیگری جدال سختی درگرفت.سپس مرد 62 ساله که مجروح شده بود به ...
رازگشایی سه پرونده جنایی پایتخت
در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: شب حادثه عباس با خودرو پرشیای سفیدرنگ در جهت خلاف خیابان اصلی در حرکت بود که همین موضوع ترافیک شدیدی را در خیابان ایجاد کرده بود؛ با وجود اعتراض تمامی رانندگان به عقب حرکت نمی کرد و این موضوع باعث درگیری لفظی بین ما شد؛ ناگهان عباس از خودرو پیاده شد و در حضور همسر و فرزندانم به من فحاشی کرد؛ من نیز در حالی که عصبانی شده بودم با دو دست ضربه ای به سینه او زدم و او را هل ...
یک روز شاد با یک خانواده روحانی / همسر: زندگی با یک مدیر کل، مشکلات خاص خود را دارد/ فرزند: از اینکه ...
مشغول خدمت شدم و به مدت یکسال در آنجا فعالیت داشتم سپس در سال 1388 به عنوان رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان جوانرود کرمانشاه به مدت هفت سال مشغول بودم. 3- در چه سالی ازدواج کردید و حاصل ازدواجتان چند فرزند است؟ بنده در سال 1377 ازدواج کردم و حاصل ازدواج ما یک دختر است که اکنون در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل است. 4- از نحوه برخوردتان با فرزندتان بفرمایید؟ آیا ایشان را ...
علاقه من به آیت الله خامنه ای اعتقادی، روحی و معنوی است
به شما چه گذشته است با توجه به شرایط امنیتی که به شما و خانواده شما تحمیل شده است، آیا خانواده شما از این وضعیت خسته نشده اند؟ انسان به وضعیت عادت می کند، اولا خانواده به این وضعیت عادت کرده اند بویژه همسرم و همین طور فرزندانم. تعداد خانواده ما زیاد نیست و بیشتر فرزندان من ازدواج کرده اند و به طور مستقل و جدای از ما زندگی می کنند. تنها یک فرزندم با ما زندگی می کند. در 25 سال گذشته با شرایط ...
گوشه ای از کرامات امام علی النقی الهادی(ع)
. در همین فکر بودم که غلام دوباره در را باز کرد و گفت: یکصد دینار را در کاغذی در آستینت قرار داده ای؟ با تعجب گفتم: بلی! با خود گفتم: این هم نشانه سوم. پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادی علیه السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بیان کردم و اضافه کردم که مولای من! تمام نشانه ها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشکار گشته است. حضرت هادی علیه ...
ماجرای پنهان شدن دختر جوان در پارکینگ خانه پزشک معروف تهرانی
خواستگاری ام آمد گمان می کردم مرد رؤیاهایم را پیدا کرده ام. البته دیگران هم چنین تصوری از زندگی ما داشتند چرا که او چند سال در فرانسه تحصیل و زندگی کرده بود و وقتی مرا برای همسری برگزید به خودم بالیدم. اما افسوس که این خوشی ها و افکار شیرین دوام چندانی نداشت. حالا هم وقتی به گذشته و زندگی مشترکمان نگاه می کنم افسوس می خورم. چرا که حدود 5 سال است به خاطر بدرفتاری و بی توجهی های همسرم با دو پسرم ...
عقد کرده مردی منزوی هستید؟
به گزارش خبرگزاری دانا،دلتان نمی خواهد در جمع و چشم باشید. این را به همسرتان هم گفته اید، ولی او درست برخلاف شما به مناسبت های مختلف جشن می گیرد و به قول خودتان ادای آدم های خوشبخت را در می آورد. حتی دوران عقد را رویایی کرده و گه گاه با حضور دوستانش شب شعر می گیرد یا شما را به ضیافت های ناگهانی دعوت می کند و چقدر عصبانی می شوید. بیشتر از این که قبلاً گفته اید دوست ندارید، اما او هم دلیل دارد و آن این که زندگی را این گونه دوست دارد. به نظر شما زیاد هم جالب نیست آدم بخواهد همیشه در اختی ...