سایر منابع:
سایر خبرها
حمله دلواپسان ، توشه آخرت من است
فتح خرمشهر، برای اخذ دکترا به نیویورک رفتم و در نمایندگی ایران در سازمان ملل به عنوان کارمند محلی استخدام شدم. کارمند محلی یعنی فردی که باید تقریبا بدون حقوق کار کند، در واقع حقوقم یک سوم یک شاغل عادی در سطح پایین بود؛ خیلی کم بود و نمی توانستم اجاره خانه ام را بدهم. در تمام این دوران از پولی که از سمت خانواده می آمد، زندگی ما می چرخید و چه بسا، فعالیت هایی که در کنارش همسرم انجام می داد تا حداقل ...
سحر قریشی و رازهای خانوادگی اش
روحیه ام کاملا مردانه شده است. خیلی از همکارانم بارها به من گفته اند که تو فقط ظاهر زنانه داری! هرچند به نظرم خیلی خوب نیست و احساس می کنم از احساسات زنانه ام دور شده ام که این طرز تفکر به وجود آمده است. عدم علاقه سپهر به بازیگری سپهر به این عرصه علاقه ندارد. من خیلی دوست دارم که سپهر هم وارد این عرصه شود و بارها با او در این باره صحبت کرده ام. کارگردان ها و تهیه کننده هایی هم ...
خدیجه (س) مادر امت: زندگی نامه همسر فداکار رسول خدا (ص) / به مناسبت دهم ماه رمضان، رحلت خدیجه (س))
، اما علمت ان الله قد زوجنی معک فی الجنه ; آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود . چون بیماری خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهی کردم ، مرا عفو کن .پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار ...
گفتگو با محمدجواد ظریف؛ از واکنش به انتقادات منتقدان تا جزئیاتی درباره یک مصاحبه جنجالی
می کردم، اما پس از انقلاب رشته ام را تغییر دادم، به هوای اینکه بتوانم به کشور خدمت کنیم. روزی که مدرک دکترای خودم را گرفتم، هرچه به من اصرار کردند که بمان، قبول نکردم، نهایتا فقط یک ماه به درخواست و اصرار آقای دکتر ولایتی برای مذاکرات 598 ماندم و بعد برگشتم. در مدتی که تحصیل می کردم تلاشم را کردم که هرجا که امکانی باشد خدمتی بکنم، حضور در سرکنسولگری جمهوری اسلامی در سان فرانسیسکو یا رفتن ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (66)
: نه بابا. اینترنتم قط شده اومدم بیرون از خونه :) 19. طرف استاتوس گداشته : امشب میخوام تو بالکن بخوابم . . . 4 تا پشه کامنت گذاشتن Big like 20. احساس موفقیتی رو که بعد از کشتن یه پشه دارم، نیل آرمسترانگ بعد از قدم گذاشتن روی ماه نداشت. 21. قرص کامل پشه کش تو اتاقم دود کردم به طوری که اجسام از فاصه 23.5 میلیمتری قابل رویت نیستن ...
دفاعیات یک زن و مرد آدمکش در دادگاه جنایی
اما من چون زن و بچه داشتم، نپذیرفتم و به همین دلیل تصمیم گرفتم که ارتباطم را با وی قطع کنم. هر وقت تماس می گرفت، پاسخ نمی دادم اما وی دست بردار نبود و به من وابسته شده بود تا اینکه روز حادثه چند بار با من تماس گرفت و خواست برای دیدنش به خانه شان بروم. من نیز برای اینکه دست از سرم بردارد به او پیامک دادم که برای دیدنش آنجا می روم تا اینکه فردای آن روز از طریق دوستم متوجه شدم در خانه شان دچار گازگرفتگی شده است. با این اعترافات، پنج قاضی جنایی وارد شور شده اند تا تصمیم قضایی را در خصوص اتهام این مرد بگیرند. اخبار حوادث - روزنامه ایران ...
کسب رضایت همسر؛ عمده ترین انگیزه زنان متأهل برای عمل زیبایی/ تصویر ایده آل زنان از زیبایی از تعریف مردان ...
، بدون این پیش شرط ها دیگه می تونم این آدمو بزارم کنار. دختر 28 ساله ای می گفت: آدمی نیستم که بگم قیافه درب و داغونی دارم، نمی تونم تو اجتماع سرم رو بالا بگیرم، نه این جوری نیستم. من یه کم خودخواه هستم و می خوام بهترین باشم و برای این که بهترین باشم، می خوام این عمل رو انجام بدم. انگیزه های فراشخصی (انگیزه های معطوف به فراخود) انگیزه های فراشخصی برحسب موقعیت هایی که افراد در ...
لحظه وداع به پسرمان گفتیم از پشت سر تیر نخور!
بودم و صاحب چند فرزند بودم. با این وجود اگر فرصتی پیش می آمد به جبهه می رفتم و توفیق یافتم 24 ماه حضور در مناطق عملیاتی را در پرونده اعمال به ثبت برسانم. تا پایان جنگ و عملیات مرصاد نیز به تناوب در جبهه حاضر می شدم. بنابراین محمدحسین که متولد سال 60 است، حین جنگ بزرگ شد و در برخی از این اعزام ها، او که شاید چهار سال بیشتر نداشت، به بدرقه رزمنده ها می آمد و به شکل نمادین اسلحه روی دوشش می انداخت. او ...
حرف های آیدین آغداشلو، آهو خردمند و محسن درخشان در یک نمایشگاه
این زمینه من را تشویق می کردند. در ایران نقاشی و گرافیک می خواندم که به دوران انقلاب خورد . سپس به اسپانیا مها جرت کردم و در آنجا طراحی آزاد خواندم. چند سال بعد ساکن کانادا شدم و در دانشگاه" اوکد" تورنتو به عنوان دانشجوی ممتاز پذیرفته و در سال سوم به تحصیل مشغول شدم. بعد هم به ایتالیا رفتم و همزمان با طراحی و نقاشی نجاری هم کردم. یک مدتی هم آمریکا بودم و به کار مرمت سفال ،نقاشی و چوب مشغول شدم و بعد ...
شهدا از مقابله با آمریکا می گویند
و این وعدهٔ خداوندی است (شهید غلام رضا کندری). ای مزدوران شرق و غرب! بدانید که این حرف رزمندگان اسلام است که با صدای بلند می گویند: ای خمپاره ها، ای گلوله ها، ای شمشیرها! اگر در بیابان سوزان و شن های داغ خوزستان تکه تکه ام کنید، هر قطرهٔ خونم فریاد می زند که: خمینی، خمینی، خدانگه دار تو! بمیرد بمیرد منافق، فدایی و آمریکا، دشمن خون خوار تو! و در جواب خونم، تمام اعضای بدنم فریاد می زنند که: خدایا ...
سرقت اموال همسران در ماه عسل
سیم همراه داشت و اعتمادم را جلب کرد. موضوع را به خانواده و پسرم گفتم و یک هفته قبل عقد کردیم و فردای آن روز به ماه عسل رفتیم. او از من خواست کارت بانکی ام را در اختیارش قرار دهم تا ماهانه پولی را به حسابم واریز کند. من هم قبول کردم و او بعد از گرفتن کارت به بهانه خرید از هتل خارج شد و دیگر بازنگشت. دو روز به دنبال او گشتم، اما خبری از همسرم نشد. دیروز قصد برداشت از حسابم را داشتم که متوجه سرقت یک ...
مرد ماه عسلی
عاشقتونه؟ منظورش از این آقا ، شوهر آن خانم بود. مردی که از وسط نصف شده بود و روی سرش هم چند جای قلمبگی دلخراش داشت. مجری که این را پرسید از استکان نعلبکی صدا در می آمد، از اطرافیان ما، نه. همه میخ تلویزیون بودند. زن با خنده گفت: به من ثابت کرد ایشون. علیخانی پرسید: چطوری؟ زن: اصغر خودت بگو. اصغر: این فتانه خانم می گفت باید عشقت رو ثابت کنی. هیچی دیگه... منم گفتم مراحل کار رو کوتاه کنم و رفتم از بالکن ...
پشت صحنه ماه عسل
.... ولی تا کی؟ مهمان: نه آقا من عمل جراحی دارم. جراحی آپاندیس. چیز خاصی ام نیست. من نمی دونم شما چرا انقدر اصرار دارین من بیام تو برنامه تون. علیخانی (شوکه می شود): آپاندیس! من خودم دیروز شما رو جلوی بیمارستان دیدم که از درد عینهو بره افعی خورده به خودت می پیچیدی. مهمان: آقا بره چیه! درد طبیعی آپاندیسه دیگه.. اومدن منو ببرن اتاق عمل. خدافظ. دستیار کارگردان به سرعت به اتاق ...
پیوند تفکرات داعش با خوارج و ریشه شکل گیری اولین حلقه خوارجی ها در گفت وگوی شفقنا با آیت الله یوسفی غروی
، چند کلمه ای با او حرف زد و بالاخره او را هم غافل کرد و دو تا انار هم از او برداشت. به دنبال او رفتم، مشاهده کردم به بیماری رسید که گوشه ای افتاده بود. این دو انار را روی آن دو قرص نان، کنار آن بیمار گذاشت. به دنبال او رفتم، از مدینه خارج شد، به آلونکی رسید و رفت در آلونک خود دراز کشید. امام صادق ادامه می دهند که من دم در آلونک رسیدم، صورتم را باز کردم و به او گفتم که من دنبال تو بودم و این وضعیت را ...
کارتن خوابی زنانه در شب های پایتخت
.... بعد هروئین الان هم شیشه. تازه رسیده بودم به سنی که اول عاشق شدنم بود اما مطلقه شدم، در 17سالگی. تو را خدا عکس نگیر آقا! چی می گفتم؟! آهان در خانواده ما حتی یک سیگاری هم وجود ندارد. من فرار نکردم خودشان این بلا را سرم آوردند و دیگر مرا نخواستند. کش دار حرف می زد و حرف هایش را فراموش می کرد. خودش می گفت خانم ببخشید نمی توانم قشنگ حرف بزنم. 8روز است از اراک آمده ام. قبلا با پای خودم رفتم کمپ و ...
همیشه پای آل سعود در میان است/ یارانه امسال تمام می شود؟/ تزریق موضعی زهر مار با ماه عسل
. اگه چیزی تو ذهنت هست بگو جواب داد: حاضری برای عشقمون برق سه فاز صنعتی به خودت وصل کنی؟ بدون اینکه جوابش رو بدم به سمت تابلو برق آپارتمانمون رفتم و سیم برق سه فاز رو لخت کردم و به خودم وصل کردم. محکم پرت شدم به سمت دیوار. تمام بدنم داشت می لرزید و مثل چوب خشک شده بود. کف و خون هم همینجور داشت بالا می اومد. همسرم وقتی دید چقدر دارم برای عشقمون کار و فعالیت می کنم، هیجان زده پرسید: چندتا دوستم داری ...
کارتن خوابی زنانه در شب های پایتخت
...> ساعت 12شب بوستان هرندی شلوغ است. چراغ ها پارک را خوب روشن کرده اند. ماشین که متوقف می شود زن جوانی از کوچه مقابل پارک خارج می شود و جلوی ماشین می ایستد و سلام می کند. این زهره است. تا چند ماه پیش توی پارک می خوابید. زهره مرتب و تمیز لباس پوشیده و خوش برخورد است. مرادی از محل اقامت و جای خوابش جویا می شود. نه آقا به خدا از سیزده بدر که مرا گرفتید و بردید دیگر در خیابان نخوابیده ام ...
قهرمان سابق کشتی فرنگی، سردسته باند کرگدن!
پرسید این پول ها را از کجا می آوری؟ همیشه سوال می کرد. او نمی دانست سارق هستم. به همسرم می گفتم اضافه کاری می کنم. برای این که شک نکند، شب ها دیرتر به خانه می رفتم. پول های سرقتی را چه کردی؟ همه را اجاره خانه دادم و خرج خانه و لوازمش کردم. روش باز کردن خودرو را از چه کسی یاد گرفتی؟ جواد در زندان این روش را یاد گرفته بود. می دانی چه ...
حاج حمید مژده شهادت در غربت را از قرآن گرفته بود + تصویر
می کنیم. اولش فکر کردم شوخی است. بچه ها را صدا زدم و پیامک را نشانشان دادم. دیگر مشکوک شدم. و دلم ریخت پایین. بعد از چند تماس تلفنی و آمدن دوست و همرزم نزدیک همسرم که به درب منزل ما آمدند همه چیز مشخص شد. ششم دی ماه 1393 بود. آن روز برای من و دخترانم خیلی سخت گذشت. دخترانم ضجه می زدند و باورشان نمی شد. شاید الان هم گفتنش برای ما سخت باشد. دخترانتان دلتنگ بابا نمی شوند؟ ...
گاهی شرم می کنم نام موسیقی پاپ را ببرم/ تشخیص لس آنجلسی یا داخلی بودن برخی کارها سخت است
را اجرا کردم که برای یک سری از مجموعه های تلویزیونی بود. اولین کارم را برای روز میلاد حضرت فاطمه (س) و روز مادر اجرا کردم که برای یکی از برنامه های تلویزیونی شبکه دو بود که آقای کلانتری، تهیه کننده برنامه بود و کار خیلی خوبی هم شد، مردم دوست داشتند و پسندیدند و از آن سری کار، ما چند کار دیگر، شبیه آن را در مجموعه های دیگر اجرا کردیم که آهنگسازی آن را برادرم آقای علی غلامعلی انجام دادند. ...
روایت "روزگاران" و " یادگاران" از ماه رمضان های جنگ (2)
تلفن زنگ زد. صاحبخانه گفت: معصومه خانم! با شما کار دارند از سرخه ست." با تعجب گفتم: با من؟ این جا؟ گوشی را گرفتم. برادرم بود و پشت سر هم حرف می زد. انگشت هایم از شهد خرمایی که توی دستم بود به هم چسبید. از خواهرم گفت که همان روز توی سرخه روزنامه خریده بود؛ گفت که شهید آوردند و قرار است تا چند روز دیگر تشییع کنند. ضعف تمام بدنم را گرفت. اسم محمد هم بین اسامی شهدا توی روزنامه بوده. ... نفس بلندی کشید ...
یک آدم معمولی در یک شهر معمولی
که این روز رویایی من تبدیل به یک روز بد بشه. نفس عمیق کشیدم و تلفنی خواستم بدهیمو پرداخت کنم که یادم اومد تو حسابم 100 تومن بیشتر پول ندارم.خلاصه اینکه کلا بی خیال فیلم شدم. یه کم کانال های تلویزیون رو بالا پایین کردم تا به تکرار برنامه ماه عسل رسیدم. مهمان ماه عسل مردی بود که بچه هاشو خورده بود و الان پشیمون بود! چون بنا داشتم که روزم خراب نشه، تلویزیون و خاموش کردم. لپ تاپمو آوردم و اومدم بشینم ...