سایر منابع:
سایر خبرها
باز شدن طناب دار از گردن پسری که پدر و مادرش را سوزاند!
ساله اش در آتش جان سپرده اند و بازماندگان خانواده اشکان – پسر 18 ساله خانواده و مادرش هستند. اشکان که دقایقی بعد به عنوان عامل جنایت دستگیر شده بود به مأموران گفت: به دلیل کینه ای که از پدر و مادرم داشتم نقشه مرگ آنها را کشیدم. برای همین شب قبل یک دبه بنزین خریدم و ساعت 5 صبح زمانی که همه خوابیده بودند خانه را با بنزین به آتش کشیدم. بعد هم خودم فرار کردم. چرا که از اختلاف پدر و مادرم ...
خانواده ای که همه پسرانش وقف قرآن هستند+تصاویر
هم قرآن بخوانم. آقای رمضانی آن روزها معلم علوم تربیتی مان بود که در این زمینه خیلی تشویقم می کرد. حتی یک قرآن زیپی به من هدیه داد. از سال چهارم و پنجم ابتدایی، دائم وقتی سر کلاس که بودم، درب کلاس را می زدند و مرا بیرون صدا می کردند. سوار ماشینم می کردند و به اداره آموزش و پرورش می بردند تا در فلان جلسه ای که در اداره شکل گرفته قرآن بخوانم. آن زمان هم به سبک عبدالباسط قرآن می خواندم. با گوش ...
خاطر خواه زن 50 ساله شدم / برای به دست آوردن دلش با دختر 17 ساله آن کارهای کثیف را..!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، با این کارهای زشت فقط می خواستم عقده های روانی ام را تخلیه کنم. در واقع قصد داشتم توجه همسر صیغه ای ام را که 20 سال با یکدیگر اختلاف سنی داشتیم به سوی خودم جلب کنم یا به قول معروف برای خودشیرینی دست به کارهایی زدم که آخر آن به میله های زندان رسید و... جوان 30 ساله که توسط کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده بود، در تشریح ماجرای ...
مرگ مادر به خاطر پسری که 3 بار پای چوبه دار رفت
به گزارش ایسکانیوز و به نقل از شرق بر اساس محتویات پرونده، سوم تیرماه سال 88 مأموران پلیس باخبر شدند خودرویی در خیابان فدائیان اسلام آتش گرفته است و بعد از اطفای حریق جسد مردی را از درون آن بیرون کشیدند. به این ترتیب مأموران خود را به محل حادثه رسانده و تحقیقات را آغاز کردند. بررسی های اولیه نشان داد این مرد جوان کیان نام دارد و صاحب فرزند و همسر است و تا به حال سابقه ای هم نداشته. با انتقال جس ...
حضور یک فرمانده اطلاعاتی در سینمای عراقی ها +تصاویر
آورد و گفت: آقا معلم گفته باید اینها را بنویسی. دفترش را به طرف من گرفت. با تعجب گفتم من که بلد نیستم! (پدر نگذاشته بود به مدرسه بروم آن وقت ها وضع طور دیگری بود، دخترها کمتر به مدرسه می رفتند.) گفت: باید بنویسی وگرنه مدرسه نمی روم. مجبور شدم شبیه آن چیزی را که برایش سرمشق کرده بودند بنویسم و هر روز همین برنامه بود ولی کم کم نوشتن یاد گرفتم و من هم پا به پایش می نوشتم و می خواندم. خودش هم درسش ...
مادرانه های دنیای پرزرق و برق مهاجرت
...> او خودش را یک مسافر بین المللی روزانه می بیند چرا که صبح تا بعد از ظهر را در امریکا می گذارند و در حالی که سعی می کند تا حد امکان یک آمریکایی تمام عیار باشد؛ وقتی به خانه بر می گردد مجبور است تمام عصر و شب خود را در کره بگذراند. با پدر و مادر کره ای که از او انتظار دارند مانند یک کره ای اصیل رفتار کند. او می گوید: مناسفانه پایی در این فرهنگ و پایی در آن فرهنگ به من این اجازه را نداد که ...
دختری از دیار نخل و آفتاب
. پدرم نیز مرا به فراگرفتن مباحث امدادی تشویق می کرد و خود برای نخستین بار مرا در دوره های آموزشی هلال احمر ثبت نام کرد. بدین ترتیب در بهار سال 85 با پیوستن به کلاس آموزشی امداد و کمک های اولیه هلال احمر در زندگیم پررنگ تر شد. خانواده تا چه اندازه حامی و پشتیبان شما بوده اند؟ خانواده من همیشه حامی و همراه من درکارهای بشردوستانه ازجمله فعالیت های هلال احمری هستند و این موضوع علاوه بر ...
مسابقات مخفیانه ماشین بازهای تهرانی
که می رسم طبق خواسته او فلاشر ماشینم را روشن می کنم. رأس زمان تعیین شده، یک پورشه باکستر پشت ماشینم پارک می کند و چراغ می زند. مطمئن می شوم خودش است. نام مستعارش مانی است، حدودا 28 ساله، لباس و کلاه مخصوص مسابقه ندارد. از داستان خودش و ورود به این تیم شرط بندی می گوید: سال هاست که به عنوان یک راننده رسمی در پیست مسابقات اتومبیلرانی فعالیت دارم. ده ها شاگرد در حیطه اتومبیلرانی دارم ...
سیل اطلاعات، بسیاری را غرق می کند
زندگی کاری خود را به عنوان یک مدیر بخش نفتی شروع کردم اما بعد از 10 سال یعنی زمانی که 2 سال بود با همسرم ازدواج کرده بودم، برای من و همسرم مشخص شد که گرچه مدیر بودن در بخش نفتی کاملا خوب بود، اما این واقعا همان چیزی نبود که من در زندگی ام می خواستم. بنابراین من استعفا کردم و این تصمیم مثل یک تلنگر بود چون آنها می خواستند من را به یک شرکت نفتی در لیبریا واقع در آفریقا بفرستند تا آن را اداره کنم ...
با مختار زنده ام و زندگی می کنم
مجروح شد. دومین بار نیز در سال 1362، تیر به دست مختار برخورد کرد و زخمی شد که بعد از آن هم شهید شد. احتمال شهادت مختار را می دادم یعنی خودم را برای شهادت همسرم آماده کرده بودم چرا که همیشه صحبت از شهادت در خانه ما بود. او شیفته شهادت بود، هر بار که به منزل برمی گشت، می گفت: لیاقت شهید شدن را ندارم . ولی خودم خواب دیده بودم که همسرم شهید شده است. وقتی که به مختار گفتم که این خواب را دیدم ...
رزیتا غفاری: اوایل ازدواج مثل عسل نیست!
برقرار می کند. خانم غفاری، نقش خانواده را در جایگاه امروز خود چگونه ارزیابی می کنید؟ در ابتدا پدر و مادرم مخالف ورود من به سینما بودند تا این که بالاخره رضایت آنها را جلب کردم و در رشته کارگردانی وارد دانشگاه شدم. در سال های ابتدایی تحصیلم در دانشگاه، والدینم متوجه علاقه من به این رشته شدند و به تدریج خودشان مرا در ادامه این مسیر حمایت کردند. در خصوص مرحله دوم زندگی ام یعنی ...
بخشش قاتل بعد از سکته مادر
کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و گفت: وقتی چند سال پیش برای اولین بار پای چوبه دار رفتم، مادرم پشت در زندان سکته کرد و چهار ماه پیش فوت کرد. من پنج سال او را ندیدم. زمان قتل هم معتاد بودم و نمی دانم چطور مرتکب قتل شدم. از شما می خواهم مرا ببخشید تا بتوانم برای پسرم پدری کنم. همسرم هم در این مدت از من جدا نشده و در حقم جوانمردی کرده است. در پایان دادگاه ...
از وقتی بچه به دنیا آمده شوهرم می گوید بچه برای او نیست و مثل نامحرم ها با من زندگی می کند / دیشب راز ...
همچنان ادامه داشت و من همه دروغ های او را باور می کردم، تا این که در سال آخر دبیرستان، یاسین مرا از پدر و مادرم خواستگاری کرد. او که با خواهرش به خواستگاری من آمده بود، به دروغ عنوان کرد که پدر و مادرش فوت کرده اند، اما بعد فهمیدم که پدر و مادر یاسین او را به خاطر همین ارتباطات خیابانی از خودشان طرد کرده اند. پدرم به شدت با این ازدواج مخالفت کرد اما من که رابطه نزدیکی با یاسین داشتم و نمی توانستم ...
پای چوبه دار بودم که مادرم سکته کرد و ... + عکس
به زندگی نداشتم. مادرم پشت در زندان دچار شوک شدید شد و همانجا فوت کرد. من در مدت 8سالی که در زندان بودم نتوانستم مادرم را ببینم و حتی در مراسم ختم او حاضر شوم. من خودم را عامل فوت مادرم می دانم واز آن موقع سیاه پوش او هستم. وی ادامه داد: آخرین بار اولیای دم با دریافت دو خانه ای که پدرم داشت و مبلغ 50 میلیون تومان حاضر به گذشت شدند و اعلام رضایت کردند.من در این مدت به اندازه کافی تنبیه ...
یک روز بدون اطلاع قبلی در نبود شوهرم به خانه برگشتم که با صحنه ای باورنکردنی روبرو شدم
دوستان نااهلش مشکلاتی را در زندگی مان به وجود آورد. او بیشتر اوقات بیکاری اش را با رفقایش می گذراند و همین مسئله باعث آزار من می شد. چندین بار به خاطر همین رفت و آمدهای نامتعارف با دوستانش، با هم جر و بحث کردیم ولی او با فحاشی و توهین اجازه دخالت نمی داد، من هم بعد از چند بار گفت وگو تصمیم گرفتم که کاری به کار او نداشته باشم و به امور خانه داری و بچه داری ام برسم. تا این که روزی متوجه شدم مجتبی دیگر در ...
مرد همسرکش صحنه جنایت را بازسازی کرد
خانه فرار کرد. در همان وضعیت به سمت تلفن رفتم و شماره اورژانس را گرفتم و کمک خواستم. پسر نوجوان نمی دانست پدر و نامادری اش چرا با هم درگیر شده اند. او گفت: من دوماهه بودم که پدرم از مادرم جدا شد و بعد دوباره ازدواج کرد. نامادری ام مرا مثل بچه های خودش دوست داشت و من هم او را دوست داشتم اما نمی دانم چرا پدرم او را به قتل رسانده و از خانه فرار کرد. با این اطلاعات دستور بازداشت مرد همسرکش ...
بخشش قاتل 73 ساله 14 سال پس از جنایت
آنها نیز حاصل ازدواج دوم. آنها در جلسه ای که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور قاضی ابراهیم اسلامی برگزار شد، گفتند: بعد از گذشت این همه سال متهم را بخشیده اند. در این شرایط متهم که به دلیل کهولت سن به سختی و با استفاده از عصا به دادگاه منتقل شده بود همانطور که روی صندلی نشسته بود به دفاع از خودش پرداخت و گفت: یک لحظه عصبانیت باعث شد دست ...
بازگشت 3 متهم به قتل از پای چوبه دار
دم درخواست گذشت کردند. پسر آتش افروز هم در شرح بیشتر ماجرا گفت:به خاطر بی توجهی های پدر و مادرم دچار افسردگی شده بودم. خودم نیز در آن حادثه دچار سوختگی شدید شدم. با این کار می خواستم خانواده توجه بیشتری به من داشته باشند، اما پایان هولناکی برایمان رقم خورد. قتل به خاطر رابطه نامشروع دومین مردی که موفق به جلب رضایت اولیای دم شده، مردی 33 ساله به نام یوسف بود که به اتهام قتل ...
6 روز گذشت که مجوز پرواز گرفت!
موبایلش خاموش بود. به هرحال کمی بعد خبر شهادتش را به ما اطلاع دادند. مقارن با شهادت برادرم، پدرمان در خواب دیده بود جواد سوار مرکب سفیدی شده و در دشتی می رود. به عنوان سخن پایانی کمی از خلقیات شهید برایمان بگویید. جواد احترام شدیدی برای پدر و مادرمان قائل بود. من گمان نمی کنم هیچ وقت پایش را جلوی حاج آقا دراز کرده باشد و همیشه دیدار و صله رحم را در فامیل رعایت می کرد و با خودش مهری به ...
پرسپولیس را دوست نداشتم و بالاجبار سرخپوش شدم
. نقل و انتقالات تموم شد، بعد من با خود آقای دایی صحبت کردم حتی روزی بود که مسئول نقل و انتقالات باشگاه ذوب آهن با من تماس گرفت گفت که آقای رویانیان با آقای ابراهیمی تموم کردن که شما برید ذوب آهن. من واقعا تعجب کردم چون می خواستم پرسپولیس باشم. تهران بودم و برای خودم راحت تر بود. بعد من به آقای غلامپور زنگ زدم گفتم همچین بحثی هست، آقای غلامپور گفت حالا من با علی آقا صحبت می کنم. که حتی ...
تازه به دوران رسیده!
مرموزانه به خانه من در خیابان کاخ رفت و آمد می کرد و با مادرم روابط حسنه ای داشت. بعدها دانستم که در زمان قائم مقامی فردوست در ساواک، مادرم به عنوان خبرچین برای او کار می کرده است. به راستی فردوست شایسته آن است که درباره اش گفته شود: آنچه دیوان همه دارند تو تنها داری! امتحان گرفتن عجیب فردوست از کاندیداهای تدریس در آموزشگاه ساواک من برای تدریس روش های تازه در آموزشگاه ساواک ...
مروارید خراسان/ حسن طالبیان شریف
منقلب شده بودند فرمودند: ایشان برای من هم برادر بود. هم پدر و هم استاد. من کوچک بودم که پدرم فوت نمود. محبت پدر را نچشیدم. ایشان بجای پدر من بود و نمی گذاشت احساس کمبودی در زندگی بنمایم. در تحصیلات حوزوی و اساتید من نیز مراقب بود و از هیچ تلاشی برای رشد علمی من کوتاهی نمی نمود. حاج آقا جلال مروارید حدود 5 سال پیش در مشهد درگذشت و در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد. عموی آیت ...
پدر کشتگی یک نویسنده در 231 صفحه
درمان مشکلات روانی به پزشک مراجعه کرده، حالا با زنی آشنا شده و ازدواج کرده که او هم از بیماران همان روانپزشک بوده است... در قسمتی از این رمان می خوانیم: انگار که زیر آب داد زده باشم، صدای خودم را نمی شنیدم، اما می توانم قسم بخورم که صدای مهیبی از خودم تولید کرده بودم. چون حتی گربه های خیابان هم به طرفم برگشتند. نه صدایی توی گوشم بود نه تصاویر را به وضوح می دیدم. همه چیز مثل ...
نمیتوام با او ارتباط عاطفی برقرار کنم
...، چهار ماهی است که به اصرار پدر و مادرم با دختر همکار پدرم، عقد کرده ام. دختر خوبی است. با محبت و مهربان. اما من از همان اول که دیدمش به دلم ننشست. با این حال همه گفتند که علاقه بعد از عقد بوجود می آید. الان بعد از چند ماه می بینم که هیچ اتفاقی نیفتاده و ارتباط عاطفی با او برقرار نکردم و نگرانم که نتوانم با این وضعیت وارد زندگی مشترک شوم. اگر کسی چنین مشکلی را با شما در میان بگذارد ...
اعترافات مردی که زنش را در برابر فرزندانش سلاخی کرد
بیمارستان رسانده بود، درباره چگونگی وقوع ماجرا به مقام قضایی گفت: من 2 ماهه بودم که مادرم از پدرم طلاق گرفت و پدرم با مرضیه (مقتول) ازدواج کرد و نامادری ام با محبت مرا در کنار خواهر بزرگم که ازدواج کرده و دو پسر خردسال خودش، بزرگ کرد. شب حادثه نفهمیدم که درگیری بین پدر و نامادری ام به چه خاطر رخ داد؛ ولی وقتی با سروصدای آن ها به همراه دیگر برادرانم از خواب بیدار شدیم، دیدم پدرم در اتاق دیگر با ...
فرجام بد پس از نجات از اعدام/اولین زن با حجاب در تاریخ ماراتن/پرتاب کوچکترین ماهواره به فضا
جرم به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز این مرد درهمین شعبه به ریاست قاضی عبداللهی محاکمه شد. او درحالی که اشک می ریخت، به هیأت قضائی گفت: باور کنید خیلی پشیمانم. آن زمان اعتیاد داشتم و در توهم مصرف مواد دست به این سرقت و جنایت زدم. 5 سال بود که مادرم را ندیده بودم، تا این که به من خبر دادند، آخرین باری که پای چوبه دار رفتم، از ناراحتی سکته کرده و جان خود را از دست داده است ...
مرد مشهدی به صحنه قتل همسرش بازگشت
پسر) داشتم، با مرضیه (مقتول) ازدواج کردم که از وی نیز دو فرزند پسر دارم. وی افزود: از 6 سال پیش که همسر اولم را طلاق دادم، مرضیه علاوه بر فرزندان خودش از فرزندان زن اولم نیز نگهداری می کرد و ارتباط خوبی با آنها داشت. در حال حاضر نیز به جز دختر بزرگم که ازدواج کرده، سه پسرم در کنار ما زندگی می کنند. او در مورد چگونگی حادثه منجر به قتل همسرش گفت: حدود ساعت 2 بعدازظهر چهارشنبه ...
مستند زندگی و دیگر هیچ با حضور هنرمندان و بازیگران اکران شد
، هنرمند هم در این مراسم حضور داشت و در سخنانی کوتاه از دست اندرکاران مراسمِ تجلیل درخواست کرد فقط از داریوش اسدزاده سخن بگویند. او گفت: امروز روز بزرگداشت داریوش اسدزاده است. این هنرمند سال ها برای هنر ایران درخشیده، بنابراین تقاضای ما این است فقط درباره این بزرگمرد دراین مراسم صحبت کنیم. شفیعی: داریوش اسدزاده پدر معنوی هنر است ابراهیم شفیعی نویسنده و کارگردان فیلم مستند زندگی و ...
قصدم این نبود که کسب و کارم بشود عروسک؛ عروسک خودش خواست که بشود کسب و کارم!
شبیه به خودم در حال انجام ندادن هیچ کاری، متحول می شوم و جدی می نشینم پای رمانم. عروسک را که ساختم، یک پا بیشتر نداشت، بدون الگو کشیده بودمش و نمی دانستم یک پای دیگرش را کجایش بچسبانم؛ همین شد که عروسک دوم را هم ساختم. البته نه از خودم، از مادرم. بعد تصمیم گرفتم پدرم را بسازم که نساختم! چندنفر که به نظرم آدم های موفقی بودند را ساختم و بعد این ها را گذاشتم توی فیسبوک . خیلی از دوست هایم خواستند ...