سایر منابع:
سایر خبرها
با جواد ارتباط پنهانی داشتم / شوهرم در خانه دوربین مخفی کار گذاشته بود و دیده بود که
.... دکتر ناصر غروبی (پزشک قانونی) که در محل کشف جسد حضور داشت طی معاینات مقدماتی احتمال خفگی مقتول با جسم رشته ای را رد نکرد و بدین ترتیب بررسی های قضایی وارد مرحله جدیدی شد. قاضی با تجربه شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که احتمال می داد زن جوان رازهای دیگری از تاریکخانه این پرونده جنایی را پنهان می کند، شخصا به بازجویی از وی پرداخت. این زن جوان که هنوز نتوانسته بود بر اضطراب خود ...
قاتل در آستانه قصاص اعترافاتش را پس گرفت
استفاده می کند. بدین ترتیب با گذشت 4 ماه از قتل بهرام مأموران به جزیره قشم رفتند و جوان 23 ساله ای به نام وحید را بازداشت کردند. متهم در بازجویی گفت: قبلاً عاشق یک دختر گیتاریست شده بودم که به من خیانت کرد. به همین خاطر وقتی برای دومین بار عاشق دختری به نام نیلوفر شدم می ترسیدم بار دیگر فریبم بدهند. به نیلوفر علاقه زیادی داشتم و تنها آرزویم ازدواج با او بود اما کم کم حس کردم او نیز به من ...
پسر جوان را وقتی کسی نبود به خانه آوردم! / باید برخی مسائل را رعایت می کردم ولی
زبانی های او را خوردم و حاضر به دیدار حضوری با او شدم درحالی که هیچ کدام از اعضای خانواده ام در منزل حضور نداشتند! آن روز ج پس از آن که مسائلی از زندگی خصوصی اش را مطرح کرد با شیوه ای مرموزانه مرا به گرداب بدبختی برد. اگرچه آن روز من با لباس منزل در کنار او نشسته بودم و با یکدیگر صحبت می کردیم اما باز هم باید برخی مسائل را بیشتر رعایت می کردم تا این گونه رسوا نشوم!! زن جوان در ...
ادعای تازه متهم به قتل یک پسرجوان،پرونده را پیچیده کرد/ پای خیانت یک دختر در میان است
وحید را بازداشت کردند. متهم در بازجویی گفت: قبلاً عاشق یک دختر گیتاریست شده بودم که به من خیانت کرد. به همین خاطر وقتی برای دومین بار عاشق دختری به نام نیلوفر شدم می ترسیدم بار دیگر فریبم بدهند. به نیلوفر علاقه زیادی داشتم و تنها آرزویم ازدواج با او بود اما کم کم حس کردم او نیز به من خیانت می کند. بهرام – مقتول - دوست و همشهری ام بود. در تعطیلات نوروز که نزد خانواده اش رفت کلید ...
پشیمانی مهسا از قتل پدر
مرد سختگیری بود و هر بار به خاطر رفتن به خانه دوستانم یا صحبت کردن با موبایل مرا کتک می زد. نمی دانستم همه این سختگیری ها به نفع خودم است. در آن زمان که مرتکب قتل شدم 16 سال بیشتر نداشتم و نمی دانستم مجازاتش قصاص است. در کانون بود که با این قانون آشنا شدم به همین دلیل توبه کردم. هر روز که می گذرد بیشتر متوجه اشتباهم می شوم و خیلی دلتنگ پدرم هستم. می دانم کاری از من ساخته نیست خدا مرا ببخشد. ...
خواستگار قلابی 41 سال در زندان می ماند
سه روز از آشنایی ما می گذشت که او مرا به امامزاده صالح برد و قسم خورد نیتش ازدواج است. او از من خواست به دیدن مادرش بروم تا آنها به خواستگاری ام بیایند. روز حادثه در ماشین نشسته بودم که خواست تا با هم آبمیوه بنوشیم. بعد از خوردن آبمیوه بیهوش افتادم. وقتی به هوش آمدم، حدود ساعت 4 صبح بود که خودم را در حاشیه شهر دیدم. او بعد از اذیت و آزار با سرقت پول و موبایلم فرار کرده بود. دومین شاکی گفت: مشغول ...
2سال از شهادت پدرم می گذرد اما هنوز سنگ مزار ندارد
مهاجرت کرد. بنا به دلایلی نام فامیل من را از نام فامیل مادرم برداشته اند. به همین خاطر فامیلی من و پدر تفاوت دارد. پدرم سالی که ازدواج می کند به سربازی می رود، زمانی که شوروی به افغانستان حمله می کند، پدر سرباز بود. اما چون عرق اسلامی داشت، سلاحش را به مجاهدان تحویل می دهد. ایشان کمی بعد با عمویش که جانباز جنگ افغانستان بود به ایران می آیند. دو سال بعد هم مادرم به ایران می آید و همین جا ماندگار می شوند ...
جنایت پس از افشای رابطه پنهانی زن جوان
نقشه قتل را هم کشیده بود. قرار شد داخل شربت داروی بیهوشی بریزیم و به آرش بدهیم و بعد از آن هم او را خفه کنیم.درحالی که ترسیده بودم شوهرم مرا تهدید کرد که اگر با او همکاری نکنم بچه هایم را هرگزنخواهم دید. من هم به خاطر بچه ها راضی به همکاری شدم ،اما نمی دانم چه شد که نظرش تغییر کرد و گفت نیازی به من نیست. وقتی مادرشوهرم به مسافرت رفت، مطمئن شدم که کیوان دیر یا زود نقشه اش را اجرا می کند ...
قتل پدر و دختر فقط بخاطر 125 هزار تومان
-مستشار- محاکمه شد. رحیم هنگامی که در برابر قضات ایستاد گفت: برادرم با پیرمرد خیلی صمیمی بود. به همین دلیل مرا برای انجام کارهایشان به خانه شان برد و با پدر و دختر آشنا کرد. پیرمرد و دخترش آدم های خیلی خوبی بودند اما من به خاطر اعتیادم دست به هر کاری می زدم. حتی زن و فرزندانم را به شهرستان بردم و خودم در تهران ماندم تا بتوانم پول مواد وهزینه های زندگی را تأمین کنم. اما یک روز پیرمرد با ...
شهید بهشتی به پدر پیشنهاد کرد جای ایشان به مسجد هامبورگ برود
...، همواره ایشان را بر صراط مستقیم حفظ می کرد. خانواده مادرم هم با شناخت عمیقی که از خانواده و شخصیت پدرم داشتند، از این ازدواج بسیار خشنود بودند. هیچ وقت از مراسم ازدواجشان برای شما تعریف کردند؟ بله، جشن مفصلی در منزل پدربزرگم - که در خیابان ایران بود- گرفتند و مراسم را کامل و جامع برگزار کردند. سن پدر و مادرتان هنگام ازدواج چقدر بود؟ حاج آقا 27 سال و ...
حجت با خمپاره شهید شده بود، اما آنطور هم که می گفتند نبود. سر و صورتش کامل بود اما دستش مانند حضرت عباس ...
چه به آقا مهدی می گفتیم بهانه می آورد. به حجت گفتم شما بیا زن بگیر. آخرین جایی هم که به خواستگاری رفتیم به دختر خانم گفته بود که حتی اگر ازدواج هم کند باز به سوریه خواهد رفت. چند ماه قبل از اعزام، 10 روز برای آموزش به کرج رفت، اما وقتی که خواست به سوریه برود من ابتدا مخالفت کردم، اما گفت مامان دیگه زیرش نزن. خودت قول داده بودی. روزی که خواست برود، ما منزل دخترم بودیم. 14 مهر ...
شوهرم وقتی دوست دختر سابقش را پیدا کرد که او شوهر کرده بود ولی بوالهوسی پایان نداشت تا اینکه ...
.... با اینکه کار درست و حسابی نداشت با تمام وجود و بدون هیچ شرط و شروطی به او بله گفتم. با مراسم ساده ای ازدواج کردیم، زندگی مان شیرین و بی ریا بود. تولد دختر کوچولویم خانه مان را روشن کرد. به برکت وجود این بچه کار و بار محسن هم رونق گرفت. فریبا دستش را روی پیشانی اش گذاشت، سرفه های ریز و پی در پی دقایقی او را به خود مشغول کرد و ادامه داد: پنج سال از زندگی مشترکمان گذشت. خانه و ماشین خریدیم و ...
رنگ عشق بر بوم ذوق؛ پای هفت دهه نقاشی استاد کریم صدق روحی
به گزارش هم نوا به نقل از ایرنا، چند سال گذشت تا به تبریز باز گشتم و اوایل زمستان 1394 به طور اتفاقی در جریان برنامه برگزاری جشن سده تاسیس دبیرستان فردوسی قرار گرفتم؛ از آنجا که سرم برای این گونه کارها درد می کند، خود را با جمع دست اندرکاران برنامه و در نهایت مولفان کتاب ‘تاریخچه دبیرستان’ قاطی کردم. نگارش کتابی درباره دبیرستان فردوسی – از ابتدای تاسیس اش در سال 1295 تا 1313 شمسی ...
داستان قرآنی، سه گناهکار خوش عاقبت
با خود می گفتم: آیا جواب سلام مرا هر چند آهسته هم باشد داد، یا نه! سپس نزدیک او به نماز می ایستادم و زیر چشمی به او می نگریستم. هر گاه سرگرم نماز خود بودم به من می نگریست اما چون به او متوجه می شدم از من روی گردان می شد. چون از بی مهری مردم به ستوه آمدم، به راه افتادم و از دیوار باغ پسر عموی خود اَبو قَتاده که او را بیش از هم کس دوست می داشتم بالا رفتم و بر او سلام کردم، اما به خدا سوگند که جواب ...
قتل زن پدر به خاطر سوءظن
اسم راحله ازدواج کرد. از اهالی شنیده بودم او با مردان غریبه ارتباط دارد. تا این که یکی از دوستانم گفت یک روز راحله برایش تعریف کرده چطور با یکی از اهالی ارتباط برقرار کرده است. خیلی عصبانی شدم و به خانه رفتم. پدرم در خانه نبود و راحله در اتاق تنها نشسته بود. از شدت عصبانیت، چاقویی برداشتم و به قتل تهدیدش کردم. او هیچ واکنشی نشان نداد، اما من چهار ضربه به او زدم. وقتی فوت کرد، جسدش را در یک گونی ...
اختلاف مالی یک میلیاردتومانی رنگ خون گرفت/جزئیات قتل مالک معدن
که گلوله اول شلیک شد؛ مقتول روی زمین افتاده بود که خودم را بالای سرش رساندم و گلوله دوم را به سینه اش شلیک کردم. متوجه هیچ چیز نبودم برادرم گیج و مات نظاره گر ماجرا بود؛ با چاقویی که همراه داشتم، چند ضربه به پهلو، دست و گردن مقتول زده و از دفتر خارج شدم. نگهبان معدن را در مقابل دفتر مقتول دیدم؛ با تهدید اسلحه، نگهبان نیز کاری نکرد و من به همراه برادرم از محل متواری شدیم. سرهنگ کارآگاه ...
دریغا زنی از نسلی بی بازگشت در روسیه/ درباره آنا آخماتووا شاعر روس
داخلی در این کشور آغاز شد که قحطی و سختی های فراوان به دنبال داشت. بسیاری از دوستان نزدیک آخماتووا روسیه را ترک کردند. آخماتووا پس از ازدواج با ولادیمیر شیلیکوی مورخ در 1918 که سال های قحطی در روسیه هم بود، ساکن خانه فانتین شد که دولت بلشویک پس از انقلاب در اختیار شاعران و نویسندگان قرار داده بود. این قصر برای آخماتووا یادآور فرهنگ پیش از انقلاب بود. او می دانست که بسیاری از شاعران قرن نوزدهم، از ...
مادر نهاوندی اهدا کننده عضو: در اتاق عمل حنا به پای دختر نوعروسم بستم/ همه پرستاران و پزشکان اشک می ...
با خوردن غذای رستوران مسموم شده و به بیمارستان نهاوند منتقل شده است. سراسیمه با همسرم به بیمارستان رفتیم. دخترم وقتی صدای مرا شنید چشمانش را بازکرد و در همان وضعیت سعی داشت به من آرامش بدهد. وقتی دستم را زیر سر او قرار داد م متوجه خون های پشت سر او شدم اما نمی دانستم این خون ها برای چیست. چند دقیقه بعد با تصویربرداری ای که از سر او انجام گرفت پزشکان به ما گفتند او را هرچه سریع تر به ...
دل باختگی تاریخی به واردات
...، نگار یا حنا، سفیداب، سرخاب یا قاضه، وسمه، زرک و خال می توان اشاره کرد. مریم بختیاری در کتاب خاطرات سردار مریم درباره جایگاه آرایش و دیگر روزمرگی ها در میان زنان روزگار یادشده چنین روایت آورده است در ایران زن های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ همین است ... کاری که به آنها می دهند، ترشی خیار و بادنجان انداختن است . زنان ...
وجود تفاوت های مبنایی حقوق زن در اسلام و غرب/ انتقادهای اخیر تابع شعارهای پوچ و تو خالی است/ زنان غربی ...
سوی زن شروع می شود یعنی ایجاب از سوی زن است پس کنترل و مهار ازدواج در دست زنان است. مدعی هستیم که در جوامع غربی حقوق زنان رعایت نشده است وی تصریح کرد: باشروط مشخصی که در سند ازدواج و جود دارد به نوعی کنترل مقوله طلاق در شرایط مشخص و تعریف شده در اختیار بانوان است بنابراین ما اساسا این تبعیض را رد می کنیم و بر عکس ما مدعی هستیم که در جوامع غربی حقوق زنان رعایت نشده و جدی گرفته ...
داستان قرآنی،گزارشی خواندنی از یک عروسی در قرآن
را آغاز کردند و بعد از مدتی خداوند به آنها فرزندانی عنایت کرد و با حضور فرزندان زندگی آنها رنگ و بوی دیگری گرفت .اما در چهره جوان هنوز یک نگرانی خاصی دیده می شد که از انجام یک ماموریت بزرگ حکایت داشت و به همین جهت بعد از گذشت سال هایی که قرار شد برای پدر زن خود کار کند، بزرگترین ماموریت خود را آغاز کرد و از آن پس ماجراهای فراوانی برای او و خانواده اش رخ داد. ...
163 سوال درباره روزه و مبطلات روزه
شاید ممکن باشد از محل تحصیلم دور شوم حکم نماز و روزه من در محل تحصیلم چطور است؟ پاسخ: اگر تحصیل شما در انجا حد اقل 2 سال ادامه دارد نماز شما تمام و روزه صحیح است و در دو هفته اول اگر کمتر از ده روز انجا بمانید احتیاطا بین شکسته و تمام جمع کنید. 10 پرسش: حکم زن شیرده در ماه رمضان چیست؟ پاسخ: زنی که بچه شیر می دهد و شیر او کم است چه مادر بچه یا دایه او باشد ، اگر روزه برای خودش ...
همه چیز در مورد رحم اجاره ای، اینجا بخوانید
غیرواقعی را جلوی دیگران درمی آورند و در ماه های به اصطلاح آخر بارداری به بهانه ای از فامیل فاصله می گیرند و وقتی بچه به همتِ زن دیگری به دنیا آمد، به جمع بازمی گردند. شاید همه این ها به این خاطر باشد که هنوز جا نیفتاده که نوزاد متولد شده به وسیله روش رحم جایگزین، بچه واقعی و ژنتیکی پدر و مادرش است. اما این روزها، این روش از بارداری چقدر بین عموم جاافتاده و پذیرفته شده است؟ فیروزه شفیق ...
شوهرم ارتباط من و پسرخاله اش را فهمید! - او مرا با چرب زبانی ..
خواهر وحید (همسرم) از طریق یکی از همکارانم به سراغم آمد و ما با یکدیگر آشنا شدیم. این گونه بود که مدتی بعد خانواده وحید به خواستگاری ام آمدند و ما 16 سال قبل با یکدیگر ازدواج کردیم. اختلافات جدی ما از همان روزهای آغازین زندگی شدت گرفت چرا که ما با یکدیگر در مبانی اخلاقی و عقیدتی تفاوت های زیادی داشتیم به طور مثال من از همسرم می خواستم لباس های آستین کوتاه و شلوار لی بپوشد اما او خیلی ...
آقای روحانی، بار بی مهری قوانین خانواده بر دوش زنان سنگینی می کند
گوناگون قرار دارد ، دستمزد او از همتایان مرد کمتر است،امکان پیشرفت وترقی ودستیابی به مدارج بالا ندارد وبیمه وتامین اجتماعی ندارد.او زن است وعلاوه بر کار در کشتزار وکارخانه ومدرسه و...،تاریخ بشر همچنان بار کار سخت وتوانفرسا وپایان ناپذیر و بی مزد نگهداری فرزندان وبیماران وسالخوردگان و واشپزی وشست وشوی واداره خانواده را بردوش او نهاده است.اودر فضاهای عمومی امنیت ندارد وشب هنگام که خسته ودرهم شکسته ...
دعا برای درمان ناباروری
عزوجل فرموده است: پس می گویم که خداوندا! از تو آمرزش می طلبم چرا که او آمرزنده است و او برای شما آب گوارا از آسمان نازل فرمود و با مال و فرزندان، شما را یاری فرمود و باغ هایی برای شما قرار داد و نهرهایی را جاری است . 2. سلیمان جوزی از زراره نقل کرد: نزد هشام بن عبدالملک رفته بودم که برای اجازه ملاقات دادن معطل نمود و من ناراحت شدم، هشام نگهبان پولداری داشت که فرزندی نداشت، امام باقر (ع ...
حامد در نبود همسر و فرزندم به خانه ام می آمد - آن روز اصلا حال طبیعی نداشت و ناگهان..
به گزارش جوان ایرانی ، هفدهم آذرماه سال 93، مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد جوانی در خیابان 17 شهریور با خبر و راهی محل شدند. زن میانسالی که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: چند روز قبل احساس کردم از خانه همسایه بوی تعفن می آید. چند بار زنگ خانه آنها را زدم، اما کسی در را باز نکرد تا اینکه امروز صبح متوجه شدم مرد همسایه که مهران نام دارد، به خانه برگشته است. در راه پله مهران را دیدم که یک گونی روی دوش ...
امپراتوری کفتربازها در تهران/ورود خانم ها به پشت بام ممنوع!
اون کفتره رو داده بردن؟ عباس آقا می خندد و بعد از مکثی طولانی رو به آسمان و کفترهایش می گوید: کفتربازی تو خونشه، عین باباش. لامصب یه جور اعتیاده؛ اعتیاد به مواد در مقابلش صفره، من 23 سال اعتیاد به مواد داشتم، 30 سال هم با کفتر زندگی کردم؛ ماه رمضون امسال سیزده سال و سه ماه و هفده روزه که پاک موادم... 9 سال هم پاک سیگار، ولی عشق کفتربازی از خونم نمی ره که نمی ره. زلزله سفید روی پشت بام ...
بازگشت عشق بعد از 32 سال
است که ازدواج کرده ایم. حدود شش سال پیش، از طرف یکی از دوستان قدیمی در اوهایو بسته ای دریافت کردم. در بسته یک کارت پستال قاب گرفته شده قرار داشت. در یک طرف تصویری از “مونترو” و در پشت آن، دست خط من: بیل در کارت پستالی که سال ها پیش برای دوستش ارسال کرد، از ماری نوشته بود. “... با دختری 19 ساله و بسیار زیبا در نوشاتل آشنا شدم و سه روزِ فوق العاده را باهم سپری کردیم. اگر به موقع نوشاتل را ترک نکرده بودم، مشکلات عشق و عاشقیِ زیادی به وجود می آمد.” باز هم به همان کافه برگشتیم. اکنون آن میز گرد و منبت کاری شده در تراس خانمان در نوشاتل قرار دارد. منبع: فرادید ...
بمناسبت 23 بهمن ماه؛ روز شهدای ورزشکار منتشر شد؛ وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
نیز با اشکال روبرو بود امّا آنان علی رغم خستگی ِ مفرط ، زیر آتش توپ و خمپاره و تیر مستقیم نهایت تلاش خود را بکار بردند . امدادگر گردان می گوید : آقا سید احمد بفاصله کمی از پاسگاه بر روی زمین قرار داشت . بعلت تاریکی ابتدا شک کردم ، از او سوال کردم : آقا سید توئی ؟ گفت آره گفتم : باید زخمت را ببندم و به عقب برگردانم گفت : نه ، اگر می خواهی کمک کنی مرا رو به پاشگاه بر روی شکم ...