سایر منابع:
سایر خبرها
پریناز ایزدیار: کار خوب، آدم را سختگیر می کند
خطرناک حسن هدایت تست بازیگری می دهد و قبول می شود و برای فیلمبرداری می رود آبادان. برای فیلمی که هیچ وقت اکران نشد اما باعث شد پریناز ایزدیار بازیگری را جدی بگیرد و بدون مربی، با دوستانش تمرین بازیگری کنند تا بالاخره در تله فیلمی از علیرضا امینی بازی می کند و همه چیز جدی شود. آن قدر جدی که چند سال بعد برای بازی در ابد و یک روز سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر را گرفت و شد انتخاب اول کارگردان ...
ترانه علیدوستی: ترجمه می کنم تا خیال پردازی ام فروکش کند
- هفته ای یک بار وقت می گذاشت و من می رفتم دیدنش، فارغ از محتوای قصه ها، آن ها را بلند می خواند و جلوی چشمم ویرایش می کرد و با این کار به نوعی کارکردن با نثر را یادم می داد. نهایتا مجموعه داستانی از آن تلاش ها درآمد که دوتای شان آن زمان در مجله هفت منتشر شد. با توقیف این مجله در زمستان آن سال، سومین داستانم با نام بیلچه و خاک که قرار بود در هفت منتشر شود، در سالنامه مجله فیلم چاپ شد. ...
جلیلی: تفکر ولایی از جانب حزب الّلابی ها مشهد در خطر است
سیاسی را تجربه نکرده اند. کشوری که خانم ها در آن اجازه رانندگی ندارند. حکومتی که مخالفان سیاسی اش را با شمشیر گردن می زند و همین حکومت، بهترین، صمیمانه ترین و گرم ترین روابط (نه فقط روابط سیاسی، بلکه روابط خانوادگی) را با دولتمردان لیبرال و مدرن جهان دارد و بالعکس آنها هم بهترین روابطشان را با این ها دارند.با همان شمشیری که گردن مخالفان سیاسیشان را می زنند با رفقای لیبرل و مدرنشان می ...
امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت
، مراسم به بعد موکول شده و زمان آن بعدا اعلام شد. برای مسئولین تردیدی نبود که هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه مندان دیگر امام که از شهرهای دور راهی تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع کننده افزوده خواهد شد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تدفین با همان احساسات و به دشواری انجام شد که گوشه هایی از این مراسم بوسیله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدین سان رحلت امام خمینی نیز همچون حیاتش منشأَ ...
تعامل امام خمینی با رسانه ها
رساندیم و امام فرمودند کار روزنامه کار درستی است و آن را ادامه دهید. ما هم ادامه دادیم و خیلی خوب بود و ثمرات زیادی داشت چون آن راه بسته شد و جلوی این تجاوزها به حقوق مردم آن زمان گرفته شد. این هم یکی از خاطرات است که امام خیلی به جبهه اهمیت می دادند. استدلال امام این بود که بچه ها احساس می کنند کسانی هستند که از حقوق ما پشت جبهه دفاع می کنند. بنابر این ما در جبهه با دلگرمی بجنگیم. این ...
صدرعاملی: در محله مطب غلامحسین ساعدی بزرگ شدم/برومند: وقتی متوجه شدم گروه پالت موسیقی خونه مادربزرگه را ...
...: بالاخره با پول های جمع شده به خیابان شاه آباد آن زمان و راسته کتابفروشان رفتیم و آنجا بود که عالم کتاب را دیدم. وقتی خانم هاشمی کتاب های خوب را برای ما انتخاب کردند و خریدند و کتابخانه شکل گرفت، گفتند که هرکس نمره شیمی می خواهد باید کتاب بخواند و درباره کتابی که خوانده صحبت کند. از آن زمان به بعد، جهان عجیبی در برابرم شکل گرفت و سراغ نویسنده های بزرگی همچون رمن رولان، شلوخوف، سارتر، کامو و ...
اتفاق در حال وقوع؛ تغییر نهاد پدرسالاری به نهاد فرزندی در جامعه ایران/ مادران از طریق فرزندان به تعدیل ...
شدیم و تقریباً نوجوانی و جوانی ما تحت تاثیر انقلاب، تغییر کرد و بعد از آن جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. در آن زمان من چیزی که به عنوان یک فیلمساز در رابطه با خانواده ها و کودکان احساس کردم باید انجام دهم این بود که می دیدم واقعاً مسأله جنگ بسیاری از زندگی بچه ها را متلاشی کرد و خانواد ه ها به گونه ای دچار مشکلات زیادی شدند و حس کردم این شرایط باید به تصویر کشیده شود. این کارگردان در ادامه به ...
شهیدی که دائم الروزه بود
خودداری می کند. مادرم هر چه اصرار می کنند فایده ندارد. بعد از اصرار زیاد، آن خانم دری را باز می کند و مادرم می بیند باغی پر از گل بوته های گل سرخ آتشین هست.وقتی محبوبه شهید شد، مادرم وقتی می روند بهشت زهرا می گویند، خوابم تعبیر شد. اینها همه گل های سرخ همه مادرها. مادرم روز 17 شهریور، مهمان داشتند و نتوانستند راه پیمایی و تظاهرات بیایند. و با برادر کوچکم در خانه ماندند. ولی بقیه همگی رفتیم. محبوبه با ...
گلریز: سلطان آواز ایران سال 42 شبی 2250 تومان می گرفت
یاد گرفتم. ماجرای شاگردی شما نزد برومند چطور شکل گرفت. آن زمان که نورعلی خان برومند به خانه ما می آمد و به برادرم درس آواز می داد، ما پشت در می رفتیم و از پشت در گوش می دادیم. یک بار برومند یه هویی در را باز کرد و من را دید که پشت در هستم و در حال گوش کردنم. گفت این بچه را چرا نمی گذاری داخل شود و من را داخل برد. بعد از آن من سه گاه را نزد استاد برومند با شعری از بیژن ترقی ...
بانوی رزمنده ای که با زور اسلحه از مادرش برای ازدواج رضایت گرفتند!
پاتک های دشمن ادامه داشت، پس از خروج اسرا و ایجاد ثبات، در سوم خردادماه آزادی خرمشهر را اعلام کردند. آن روز پس از دو شبانه روز با خستگی و سردرد به خانه برگشتم. خواب بودم که خواهرزاده ام صدایم کرد و گفت: خاله خرمشهر آزاد شد پیش از این زمزمه های آزادی شهر را میان رزمندگان و برادران سپاهی شنیده بودم اما این خبر بقدری برایم شوک برانگیز بود که از جا برخاستم و به سمت خیابان رفتم. مردم شیرینی پخش ...
عملکردهای عجیب و غیرقابل دفاع دولت
به گزارش جهان نیوز ؛ حسین مروتی در یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: د ر 4 سال گذشته و با روی کار آمد ن د ولت یازد هم تعامل ایران با نهاد های بین المللی و آژانس های سازمان ملل وارد فاز جد ید ی شد ه است، به گونه ای که اکنون این نهاد ها علنا به د ولت سایه بد ل شد ه اند و مشغول مد یریت مد یران کشور و پیشبرد اهد اف خود هستند . شواهد این موضوع فراوان است و بسیاری از وقایع عجیب و غیرقابل توجیه د ر ...
گزارشی از یک حادثه!
رفت و امام عظیم الشأن، او را به سبب مجاهدت هایش عزیز داشت و فرزند برومند اسلام خواند و برای سلامتی اش به درگاه احدیت نذر و نیاز کرد، از یاد برده ا ند؟... آیا آنها حضور فداکارانه و مدبرانه هاشمی را در صحنه های جنگ و زحمات طاقت فرسا و مستمر او را در تمشیت امور ارتش و سپاه در دوران پُر ماجرای جنگ تحمیلی و اداره و فرماندهی نیروهای مسلح و هدایت آن در عملیات جنگ را که همیشه با تلاش شبانه روزی ...
محمد شمس لنگرودی تجربه های بازیگری اش را در امتداد تجربه های شاعری اش می داند گریز از انزوای شعر با ...
چه شد که پا به عرصه بازیگری گذاشتید؟ به درخواست آقای رسول یونان در فلامینگو بازی کردم. رسول یونان فیلم نامه فیلم را نوشته بود، می خواستند آن را بسازند و به من گفت بیا بازی کن و بعد هم اصرار کرد. به دلایلی نمی پذیرفتم، چون خیلی دور شده بودم از این فضا. ایشان گفت بیایید بنشینیم و صحبت کنیم و با کارگردان هم صحبت کن شاید نظرت عوض شد. بعد که حرف زدیم، دیدم بد نیست و یک تجربه ای می کنم و می بینم آن ...
بولتن سینما و تلویزیون: تمسخر پایداری ایران روی پرده دولت/ هنرنمایی بهترین بازیگران زن سینمای ایران را ...
خواستند آن را بسازند و به من گفت بیا بازی کن و بعد هم اصرار کرد. به دلایلی نمی پذیرفتم، چون خیلی دور شده بودم از این فضا. ایشان گفت بیایید بنشینیم و صحبت کنیم و با کارگردان هم صحبت کن شاید نظرت عوض شد. بعد که حرف زدیم، دیدم بد نیست و یک تجربه ای می کنم و می بینم آن فضاها دوباره برایم زنده می شود یا نه؛ رفتم و علاقه ام باز بیدار شد. اما علاقه جدی من از وقتی شروع شد که آقای رضا کیانیان آمدند و از من ...