سایر منابع:
سایر خبرها
کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم فدا می کردم
پور متولد1344 درسال1362 طی عملیات خیبر در جزیره مجنون به فیض شهادت رسید. دو شهید دیگر این خانواده رسول و علیرضا متولدین 1346 و 1350 به طور همزمان در سال 1367 در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه زید که در جنوب کشور انجام شد در کنار یکدیگر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. داود هنگام شهادت 18 سال، رسول 19 سال و علیرضا 16 سال و هفت ماه داشت و همگی در اوج جوانی لباس شهادت بر تن کردند. حاج محمود خالقی پور پدر ...
همرزم شهید: ماجرای خواندنی رجزخوانی سردار مرادخانی برای تکفیری ها/ در زیر آتش سنگین دشمن گفت: رهبر گفته ...
و گفت برایشان ولیمه آبرومندی بگیرید. بار دوم هم شب زنگ زد و نگران کم و کسری خانه بود. روز بعد به شهادت رسید. نحوه عملیات و شهادت سردار از زبان همرزمش نماز مغرب تازه خوانده بودیم که سردار نقشه عملیات را آورد در اتاق ما و روی زمین پهن کرد. و تعدادی از بچه ها دور نقشه جمع شدند و دور سردار دایره زدند. سردار چند روزی بود به عنوان فرمانده به جمع ما اضافه شده بود. قبل از اینکه او ...
دوست نداشت نازپروده تربیت شویم /آقاجان در نفوذ به قلب ها معرکه بود
بود ولی با همه ی سختی هایش برای ما این گونه بود که انگار داریم به اردو می رویم و هیچ اعتراضی از طرف بچه ها نبود. *خاطره ی تبعید پدر به بانه را یادتان هست؟ آذر 55 بود و من دانشجوی سال اول مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بودم . یک روز از دانشگاه آمدم خانه و دیدم چادر شبی در اتاق پهن است و رختخواب و کتاب های پدر وسط آن است و سربازی هم با یک اسلحه گوشه ی اتاق ایستاده. به مادرم گفتم ...
یادی از مشهد قدیم و کتابفروشی های پنجاه سال پیش
خود کتابشناس و دارای مجموعه قابل ملاحظه ای نسخه خطی بود و با من در درس کفایه و خارج اصول مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی هم درس بود. یک روز که دیوان منوچهری را از منزل آورده بودم تا به یکی از دوستان امانت دهم ، شاید به سیدعبدالحسین رضائی نیشابوری ، اصغر آقای اصغرزاده گفت : این قدر که تو داری به طرف منوچهری می روی ، می بینم که طلبگی را رها کنی و بروی دکتر در ادبیات شوی و تز دکتری ات را درباره منوچهری ...
دختر دانش آموز می خواست کمک خرج پدرش باشد اما آبرویش را به باد داد
درباره حقوق هم صحبت می کنیم اما زمانی به خود آمدم که او با چرب زبانی مرا فریب داده و نقشه شیطانی در سر داشت. کاری از دستم ساخته نبود و او با تهدید چاقو، مرا مورد آزار قرار داد. سپس عنوان کرد از این صحنه های شیطانی، و عکس تهیه کرده است. از آن روز به بعد کابوس های شیطانی رهایم نمی کند و مانده ام چگونه ماجرای این رسوایی را برای پدر و مادرم بازگو کنم حالا هم... اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
غبار غم از چهره خانواده ای بزداییم...
وداع گفته و بعد از فوت پدرم، من به عنوان سرپرست و نان آور خانواده و امید خواهر و برادر نابینایم شدم. علاوه بر درد جدایی از خانواده در حال حاضر خودم نیز از ناحیه ی چشم دچار مشکل شده و به دلیل بیماری قند در بیمارستان بستری هستم. هر روز بر بار غم هایم افزوده می شود غم اینکه خانواده ام با مشکلات مالی چه می کنند. مادر حامد در ادامه با بیان اینکه پسرم همیشه دنبال روزی حلال بوده و هیچ وقت لقمه ...
روایت گلدان شیشه ای ثریا/ دختری که از چاله به چاه افتاد
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از خبرگزاری مهر به نقل از مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان گلستان، ثر یا دختری 24 ساله دیپلمه ای است که با مراجعه به واحد کلانتری یکی از شهرستان های گلستان زندگی و مشکلات خود را مطرح کرده است. او می گوید: پدرم اعتیاد داشت و من از همان بچگی شاهد دعواهای مکرر پدر و مادرم بودم. او مشروب مصرف می کرد و آنقدر مادرم را می زد که بر اثر مشت و لگد از هوش می رفت ...
شهیدی که در قبر به درخواست مادرش چشمانش را باز کرد!
اخلاق بود روحیه ی شهادت طلبی وایثار گری قوی در وی دیده میشد .او در سال های جنگ پیک لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بودند. ایشان همچنین فرمانده حوزه 251 منطقه 17 که آن زمان حوزه 15 شهری محسوب می شد بود.علی اکبر برای دفاع از ناموس و وطن خویش و مقابله با دشمن به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت و سرانجام در تاریخ 1363/03/09 در منطقه مریوان ودرعملیات والفجر4 به مقام شهادت نائل شد . برادر شهیدش علی ...
طلبه ای که برای بچه ها قصه می خواند
ها به لحن کلامش که با اشتیاق برایشان قصه می خواند آشنا هستند، می گوید: پدر و مادرم بی سواد بودند، اما شوهرعمه ام در کتابخوان شدن من تاثیر زیادی داشت.من دانش آموز راهنمایی بودم و ایشان معلمی با بیست سال سابقه تدریس،هرگاه خانه ما می آمد از یک کتابی که خوانده بود حرف می زد و برای من هم کتابی می آورد، فرد دیگری که در کتابخوان شدنم تاثیر داشت آقای محمدرضا محبی فر بود که فامیل و هم محله ای بودیم، جوانی ...
شهیده بمباران شیمیایی رژیم بعث که سختی های زیادی را متحمل شد
دهد که خون پاکشان را در راه آزادگی و استقامت از آن فدا کردند تا درخت انقلاب ریشه هایش را بگستراند. شهیده حدیقه مردوخی از جمله این شیرزنان است که در نهم مهرماه سال 44 در خانواده ای متدین در روستای بوریدر از توابع شهرستان مریوان دیده به جهان گشود. پدرش محمدسلیم و مادرش ستاره نام داشت، پدر و مادری از تبار سوختگان طریقت عشق و دلدادگی، بالندگی که در عشق ورزیدن به فرزند سنگ تمام ...
اسلحه ای که از زمان جنگ تا به امروز بر زمین نیافتاده!
.... با افتخار سرتان را بالا بگیرید و بگویید که فرزندمان در راه اسلام به شهادت رسید. مادرم در معراج شهدا زمانی که پس از 31 سال با پیکر علی وداع کرد، گفت: خدا را شاکرم که پسرم به خانه برگشته است. خدا می داند که دو فرزندم را فدا کردم، ولی هنوز برای حفظ اسلام کاری نکردم. علی در وصیت نامه اش نوشته بود که پدر و یا برادرم اجازه ندهد که اسلحه من در جبهه بر روی زمین بماند و سنگر جبهه را ...
پسر طیب: پدرم به عَلَم گفت جرأت داری عکس خمینی را بردار
کند اما به او پیشنهاد می دهند اگر در دادگاه تجدیدنظر اعلام کند برای راه انداختن قیام 15 خرداد از امام پول گرفته، آزاد می شود اما طیب زیر بار پذیرش این پیشنهاد نمی رود و نهایتا روز 11 آبان جلوی جوخه اعدام قرار می گیرد و به شهادت می رسد. در همین رابطه بیژن حاج رضایی میهمان کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین بود. پسر طیب حاج رضایی با لباس سیاه وارد کافه خبر ما شد. علامت سوالی که در میانه مصاحبه به ...
15 خرداد انقلاب سفید را به انقلاب اسلامی بدل کرد
می کند که کسی از منزل خارج نشود. رژیم پول گلوله ای که عزیزان مردم را با آن ها شهید کرد از خانواده ها گرفت وی در ادامه گفت: پس از روز 15 خرداد تا 48 ساعت از پدرم خبری نشد، مادر و خانواده همه جا به دنبال ایشان گشتند و در نهایت به واسطه یکی از مأموران پاسبانی که گویا آن روز در خیابان حضور داشت متوجه شهادت پدر شدند، حتی این مأمور تأکید می کند که دیگر دنبالش نگردید چرا که شهدای روز ...
بازخوانی یک گفت و گو با بهمنش/ این مرد...
استاد بهمنش می شود؟ این آقا(اشاره به بهرام افشارزاده) هر جا نباشد آنجا پا نمی گیرد، من کلک نمی زنم، ولی این طرز تفکر من است. *شما در دو و میدانی، کشتی، فوتبال و رشته های دیگر بودید، بعد از شما هیچ کس دیگری نتوانست به آن سطح محبوبیت برسد؟ چه می شود کرد؟! من مادرم از دست رفته، پدرم از دست رفته. این مرد ... *آخرین باری که فوتبال دیدید و حس خوبی داشتید را ...
10 خاطره از زندگی امام خمینی (ره) / دارایی حضرت امام هنگام رحلت چقدر بود؟
روحانی با این تفکر که فرزند امام نیز به دلیل اعتقادات فلسفی پدرش نجس است، دستور آب کشیدن کوزه را داده بود. هرچند بعدها وی از کارش پشیمان شد و از دوستداران امام گشت. اولین تظاهرات آقا مصطفی در سال 1327 آیت الله کاشانی از مردم دعوت کرد که علیه اعلام استقلال اسرائیل در روز 30 اردیبهشت در تهران تظاهرات کنند. امام خمینی(ره) در جلسه درس خود به شاگردان گفت: هر کس می ...
سردار احمدیان دیلمانی: مرا با لباس سبز پاسداری دفن کنید
...> در طی تحصیل خویش با تعطیلی دانشگاه ها شروع انقلاب فرهنگی به عضویت سپاه شهرستان شیراز در آمد در بدو ورود مسئول روابط عمومی سپاه کوار شیراز و پس از اندک زمانی قائم مقام و بعد فرمانده سپاه منطقه کوار شیراز گردید و در اولین روزهای حمله بعثیان به میهن اسلامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و مردانه رزمید و سرانجام با عشق خاص و بی نهایتی که نسبت به امام، ولایت و انقلاب داشت در تاریخ 15 اردیبهشت 1361 ...
بعد از امام روح ا لله(ره) نگران آینده انقلاب بودیم/ رهبری امام خامنه ای، آرامش را به دل های ایرانیان ...
) من 17 ساله بودم، در حال رفتن به مدرسه که از رادیو آقای حیاتی با بغض خبر رحلت حضرت امام(ره) را اعلام کرد، خانه ما را صدای شیون و گریه برداشت، آن روزها ما در شهر هرات زندگی می کردیم و به سختی از طریق تلوزیون تصاویر وداع مردم و تشییع جنازه تاریخی امام روح الله را نگاه می کردیم. اسلامی اذعان کرد: آن زمان من نوجوان بودم اما خوب به خاطر دارم که اکثر مردم علاوه بر غم از دست دادن امامشان ...
ایران سوگوارِ روح خدا؛ امت در تشییع امام قیام کرد
توکلی جعفری که زمان ارتحال امام(ره) 8 سال بیشتر نداشت و به همراه پدر و مادر خود برای وداع با بنیان گذار جمهوری اسلامی به مصلا رفته بود، در گفتگو با خبرنگار مهر شور و هیجان موجود در مراسم وداع را با دیدگاه بچه گانه خود توصیف کرد و افزود: مادرم مرتباً گریه می کرد، پدرم او را تسلی می داد، مصلا پر از جمعیت بود، مردم قصد بازگشت نداشتند، همه منتظر امام خود بودند، بالگرد حامل پیکر مطهر امام به قصد ...
آخرین ساعات زندگی امام(ره) چگونه گذشت؟
من چیز دیگری است. من باید اینجا بر احساسات خودم غلبه کنم. گرچه این احساس را همه ملت ایران داشتند و من هم جزو ملت ایران بودم، اما باید وظیفه ام را آن گونه که درست است، انجام می دادم. بنابراین به هیچ وجه به اتاق فرمان نگاه نکردم و خبر را خواندم. (گفت وگو با روزنامه مردم سالاری، سال 1391) روایتی از محافظ امام(ره) حاج حسین سلیمانی از جمله محافظان بیت حضرت امام خمینی (ره) بود. در ...
روایتی از روزهای سخت اسارت و دلتنگی برای امام(ره)/ حکایت جوان محصلی که سخت ترین شکنجه ها هم نتوانست ...
. زندگی ما اینگونه سپری می شد تا اینکه یک روز در نزدیکی روستایمان یک معدنی به نام معدن قلعه زری کشف شده بود، پدرم تصمیم گرفت به آنجا برود تا کار کند. زندگی در علم آباد همراه با کار و نبود امکانات ما در روستای علم آباد بودیم اما پدر هر دو ماه یک بار به ما سرمی زد، فاصله معدن تا روستای ما چند ساعتی راه بود، غم دوری پدر را در آن زمان که کودک بودم، حس می کردم، بعد از ...
داستان انحلال یک حزب / چه عواملی موجب پایان کار حزب جمهوری اسلامی را فراهم کرد؟
معتقد به مبانی اسلام پرورش یافتم و پدرم نیز یک پای ثابت مسجد بود و تا همین چند ماه پیش نیز عضو هیئت امنای مسجد محله بود که به علت کهولت سنی دیگر این افتخار از او سلب شد. مادرم هنوز عضو هیات امنای مسجد و مسئول خیریه مسجد محل است. در مهرماه سال 1357 وقتی به عنوان دانشجو وارد دانشگاه بیمه شدم، بلافاصله با دوستانی که علاقه مند به نهضت روحانیت و امام خمینی (ره) بودند، به صورت محرمانه اقدام به ...
خبر رحلت امام سخت ترین خبر عمرمان در اردوگاه عنبر کمپ 8 رمادیه بود
انجام دهم با شروع جنگ دوست داشتم به جبهه بروم اما خیلی کوچک بودم و مادرم اجازه نمی داد سال 61 بود که در پایگاه بسیج شهسواری ثبت نام و به اهواز اعزام شدم ودر عملیات خرمشهر به همراه عده ای از بچه های محله شرکت کردم . قدرت الله پاکی ،اکبر حدادی(که مجروح شیمیایی بود و 4 سال پیش به شهادت رسید )،اصغر سلیمانی و ...به شهادت رسیدند و من مجروح شدم. خودم را به مردن زدم ... سید کریم فقط ...
سرنوشت پیامک بازی شبانه یک مرد با زن غریبه
رسانده بود، درباره چگونگی وقوع ماجرا به بازپرس با تجربه شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: من 2 ماهه بودم که مادرم از پدرم طلاق گرفت و پدرم با مرضیه (مقتول) ازدواج کرد. در واقع نامادری ام با محبت هایش مرا بزرگ کرد تا به این سن رسیدم. شب حادثه نفهمیدم که درگیری بین پدر و نامادری ام به چه خاطر رخ داد ولی وقتی با سروصدای آن ها به همراه دیگر برادرانم از خواب بیدار شدیم دیدیم که پدرم با عصبانیت ...
سردار قلی پور فرمانده گروه ضربت عملیات جنگل
به گزارش خبرگزاری فارس گیلان، پاسدار شهید حاج محمود قلی پور در سال 1332 در استان فارس، شهرستان شیراز، از خانواده ای مذهبی از پدری گیلانی و مادری اصفهانی دیده به جهان گشود. دوران خردسالی وی در شیراز سپری شد او به علت شغل پدر که نظامی بود به همراه خانواده از شیراز به تهران عزیمت کرد و تحصیلات مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت در تهران سپری کرد و تحصیلات مقطع دبیرستان را با توجه به ...