سایر منابع:
سایر خبرها
دام زن صیغه ای برای مردان ثروتمند | آنها را به خانه می کشید، فیلمبرداری می کرد، اخاذی می کرد!
تصویری از این دستبند را برای او در تلگرام بفرستم تا در صورت تأیید، دستبند را برایش درست کنم. بعد از این ماجرا چند بار دیگر هم زن جوان به مغازه ام آمد. او گفت که تنهاست و چند بار هم ازدواج کرده اما زندگی خانوادگی خوبی ندارد. صحبت های زن جوان باعث شد تا به او علاقه مند شوم و تصمیم بگیرم با او ازدواج کنم.بعد هم او مرا به خانه خواهرش دعوت کرد که البته متوجه شدم خانه متعلق به ناپدری اش بوده است. هنوز چند ...
گفت وگو با حامل نامه آیت الله کاشانی به مصدق
.... آخر سر هم که به توده ای ها گفت دیگر از دست من کاری ساخته نیست. *ظاهراً تا اواسط روز 30 تیر، همین حرف را به دیگران هم زده بود. اول رفتند اصل 4، بعد رفتند خانه همسایه معظمی، بعد از درخت پائین آمدند و از روی چند تا میز و کرسی رفتند بالا و رسیدند به خانه آقای هریس چیان که پسرش اینجا دیروز پیش من بود که می گفت در شمیرانات بودند. بعد گماشته شان تلفن کرده و گفته بود که آقای دکتر مصدق و ...
پایان خونین عشق پسر 23 ساله به زن شوهردار
مجروح کرد که پس از انتقال به بیمارستان مداوا شد. امیر به غرب کشور گریخت، اما یک ماه بعد به دام پلیس افتاد. او در گفت وگویی، جزئیات بیشتری از حادثه را بازگو کرده است. آخر عشق تو به کجا رسید؟ دارم اعدام می شوم. چند سال داری؟ از کی به تهران آمدی؟ 23 ساله هستم. هفت سال پیش به تهران آمدم و در یک رستوران مشغول کار شدم. پسر عمویم رحیم مرا به تهران ...
بیش از یک سال برایم سالگرد نگیرید
به گزارش خبرگزاری فارس از آستانه اشرفیه، شهید بزرگوار اسماعیل قنبری کورکا 23 فروردین سال 1341 در خانواده مذهبی و درروستای کشل از توابع آستانه اشرفیه استان گیلان دیده به جهان گشود . شهید دوران کودکی را تا پایان دبستان در دامان مادری مهربان و پدری زحمتکش و مدرسه محل گذراند و به علت مشکلات معیشتی خانواده در اینجا موفق به ادامه تحصیل نشد پس از دو سال دیگر در سن 14 سالگی به خاطر مشکل فوق ...
روایت یک مددکار اجتماعی از خشونت خانگی علیه زنان در کردستان؛ روایت شماره 6
خودشو میزنه. مادرم با برادر کوچکترم که 19 سال داره تبانی کردن و یه شب حسابی کتکم زدند. میگن اگه طلاق بگیری سرتو از گردن جدا می کنیم! خیلی هم جدی دارن میگن و من حسابی نگران این حرف ها و رفتارها شدم چون ازشون بعید نیست و واقعا این کار رو میکنن. الان نمیدونم چیکار کنم! از طرفی هیچ دلخوشی در این زندگی ندارم از طرفی هم اگه طلاق بگیرم سرپناهی ندارم. مادرم، به خاطر آبروش هرگز حاضر نمیشه بهم پناه بده. نظرش ...
کدام بازیگران فرزندطلاق هستند؟
.... ملیکا و مهراوه شریفی نیا فرزندان محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان هستند. این دو هنرمند سال هاست که از یکدیگر جدا شده اند. ملیکا شریفی نیا درباره طلاق پدر و مادرش گفت: آدم ها وقتی نمی خواهند رفاقتشان را از دست بدهند از یکدیگر جدا می شوند. اشک های نجمه جودکی روی آنتن زنده تلویزیون نجمه جودکی در برنامه زنده در حالی که اشک از چشمانش جاری شده بود، گفت: من دختر 18 ...
ذره بین
گرفت و خودش را دکتر معرفی کرد. این مرد گفت که پردیس به بهانه ازدواج او را به خانه اش کشانده و 20 میلیون تومان از او سفته گرفته است. آن موقع بود که متوجه شدم پردیس به این شیوه از مردم اخاذی می کند، برای همین از او جدا شدم؛ اما بعد از جدایی گویا به خانه من آمده و خودرو مرا سرقت کرده است. در ادامه زن جوان نیز به ماموران گفت: من اتهامم را قبول ندارم. مرد طلافروش خواستگارم بود و وقتی فهمید نمی خواهم ...
جنگجویان کوچک
کوچکی نشسته اند و اسم و فامیل بازی می کنند. بازی به مرحله فینال رسیده و بچه ها امتیازهایشان را حساب می کنند. صدای مائده فضای اتاق را پُر می کند: 720. امتیازش را داد می زند و می خندد و همان موقع صدایش می کنند: مائده بیا مرخصی. مادرش است. دست گره شده اش هنوز دستگیره را رها نکرده است. منتظر بود بازی دختر 13ساله اش تمام شود. آخر به خاطر بازی اش، نیم ساعتی است یک لنگه پا بیرون از اتاق انتظار می کشد: 6ماهی ...
بیوگرافی ابراهیم حامدی ، ملقب به آقای صدا
مسئله درس خواندن، خوانندگی بود. در خانه برای هم کلاسی هایم و همین طور برای بچه محل ها می خواندم . ابراهیم حامدی (ابی) در کودکی برخی او را با تام جونز خواننده سرشناس بریتانیایی مقایسه کرده اند. بسیاری از طرفدارانش او را آقای صدا در حوزه موسیقی پاپ فارسی می دانند. ازدواج ابی ابی در سال 1353 ازدواج کرد (اولین ازدواج رسمی) و سه فرزند دختر حاصل اولین ازدواج او می باشد ...
سرگذشت زنی که قربانی خون بس شد
که جان نداشتم تکان بخورم. از آن شب توبه کردم که دیگر به خانه مان بازنگردم. یکی دو هفته که گذشت غلامرضا و زنش برای پابوسی امام رضا (ع) به مشهد رفتند و من ماندم و بچه هایشان. آنها هم در هر فرصتی که به دستشان می رسید، مرا کتک می زدند. اما ابوالفضل پسر دومی غلامرضا که حدود 10 سال از من بزرگ تر بود هیچ وقت من را نمی زد. یک شب خوابیده بودم که دیدم در اتاقم را می زنند. رفتم در را باز کردم ...
اعدام؛ فرجام عشق مجازی
. یکی از فامیل هایمان ابتدا از طریق تلفن با زنی آشنا شد و بعد با هم ازدواج کردند. هیچ وقت خانواده سمیه را دیدی؟ نه، می گفت زود است. یک بار هم گفت برادرش همیشه سر کار است و اگر شد، جور می کند با او در محل کارش قرار بگذارم. مخالفت های او برای دیدن خانواده اش شک برانگیز نبود؟ او از ساعت 6 صبح تا 12 شب به من پیامک می داد. اصلا معلوم نبود چیزی را پنهان می کند ...
قاتل: مست بودم
به گزارش خبرنگار ما، سی و یکم خردادماه سال 95، مأموران پلیس از قتل مرد جوانی در یکی از خیابان های شهرری باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به جوان 30 ساله ای به نام پیام بود که در یک درگیری با چاقو کشته شده بود. برادر مقتول که در محل حاضر بود به مأموران گفت: در خانه استراحت می کردم که با صدای پسر همسایه به نام مهران به کوچه رفتم. وقتی اعتراض کردم، او درحالی که مست بود ناراحت شد و با هم درگیر شدیم ...
گام کوچک برای تغییر بزرگ در شلنگ آباد اهواز
از دکتری ندارد. با معدل بیست لیسانس گرفتم و وارد بیمارستان شدم. اما هنوز رویای پزشکی با من بود. پدرم مرده بود و حالا باید جوابگوی برادرهایم می شدم که مدام برای از دست رفتن سن ازدواج غر می زدند. اما راضی کردن آنها آسان تر از پدرم بود. دختر بزرگی بودم و بیشتر بلد شده بودم از خودم و خواسته هایم مراقبت کنم. حالا حقوق داشتم. پولی که با زحمت خودم، تنهاوتنها خودم به دست می آوردم و این شیرین ...
پایان 2 ماه فرار قاتل مرد دلارفروش
به سلیمانیه عراق رفته بودم. در آنجا متوجه شدم که به راحتی اسلحه می فروشند. من هم 2کلت خریدم. قصدم این بود که مادرم را پس از سال ها ببینم و با اسلحه از او انتقام بگیرم. مگر مادرت چه کرده بود؟ داستان زندگی من عجیب است. مادرم وقتی من 13 سالم بود، مرا به همراه 2برادر دیگرم گذاشت و رفت. آن روز تلخ را خوب به خاطر دارم که از مدرسه به خانه آمدم و دیدم مادرم نیست. او با پدرم اختلاف ...
بولتن سینما و تلویزیون:نمی دانیم از سینما چه می خواهیم/ انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!
...> - وقتی آقای میرباقری مرا برای بازی در نقش عمره دعوت کرد خیلی خوشحال شدم و به خودم گفتم نقش باید قسمت بازیگر باشد بخصوص نقش بازی های مذهبی و تاریخی. در طول کار تلاش کردم فقط از منظر یک بازیگر نقش را اجرا کنم و دیدگاهم را به دیدگاه کارگردان مختارنامه نزدیک کنم. با عمره آشنا بودم. آقای میرباقری نگاه خاصی به عمره داشت. شخصیت پردازی عمره خیلی خوب بود. به همین دلیل دستم در اجرا کاملا باز بود. اگر نقشی بد ...
آسایش: هیچ نقشی جای قطام را برایم نمی گیرد
کسانی که قرار بود در این سریال ایفای نقش کنند. بعد هم رفتم به مشهد. خوب برای من که تاریخ خوانده ام و شاگرد دکتر شریعتی بودم و امام علی(ع) را از زبان او شنیدم و عظمت امام علی(ع) را از زبان او در دوران دانشجویی درک کرده ام، خیلی وحشت داشتم که این نقش را بازی کنم. چون آن موقع حداقل 50 دبیرستان در ایران وجود داشت که نام آن ها مالک اشتر بود، گروه هنری به نام مالک اشتر داشتیم، تیپ و لشکر در جبهه به اسم ...
روایت زندگی ساده دو معلول هنرمند/ ماهی 400هزارتومان درآمد داریم
انجام کارهای هنری چون معرق کاری و نمد دوزی در بیاورند و حالا این خانه کوچک کارگاه و محل زندگی آنهاست. زوجی که در عین کم شنوایی و ناشنوایی گوششان از وعده و وعیدهای داده شده پر است و برخلاف خبرهایی که شاید نشنیده اند با وجود معلولیت هردو هیچ خانه ای از خودشان ندارند. در یک روز داغ در خردادماه مهمان خانه کوچک حسین و فریده شدیم. بعد از ازدواج بیماری ام اوج گرفت حسین عقیلی متولد 1364 ...
خبر خوش برای مهمانان متفاوت ماه عسل
کنم که حداقل اعضای خانواده یک تماسی با ما داشته باشند و یا به ملاقات ما بیایند؛ متاسفانه من در این مدت هیچ ملاقاتی نداشتم. البته از دست بچه هایم نیز هیچ کاری برنمی آید. چرا که من سرپرست آن ها بودم.حتی در این مدت خانه ای که اجاره کرده بودم را از دست دادم. اکنون اگر از زندان آزاد شوم، سرپناهی ندارم. خانمی که هفت سال در زندان بود در خصوص فوت عزیزان خود گفت: در این هفت سال مادرم و دوتن از ...
عشق مجازی، قتل زن شوهردار و اعدام +مصاحبه
از نظر مالی و فکری پشتیبانی ام می کرد. در خانواده ات کسی را دیده بودی که به این طریق ازدواج کند؟ مشابه اش بود. یکی از فامیل هایمان ابتدا از طریق تلفن با زنی آشنا شد و بعد با هم ازدواج کردند. هیچ وقت خانواده سمیه را دیدی؟ نه، می گفت زود است. یک بار هم گفت برادرش همیشه سر کار است و اگر شد، جور می کند با او در محل کارش قرار بگذارم. مخالفت های او برای دیدن خانواده اش شک ...
زندگی دوباره با ترانه تازه فریدون
کانادا به ایران اشاره کرد و از یک شب بارانی گفت: تازه به ایران آمده بودم، باران می آمد و مشغول رانندگی بودم که متوجه دو جوان سرباز در حاشیه خیابان شدم. توقف کردم و گفتم سوار شوند تا آنها را به مسیر مناسب تری برسانم. از آن شب چند سال گذشت تا اینکه در یک باشگاه فوتبال به همراه دوستانم تمرین می کردم که جوانی به سمتم آمد و گفت می دانم مرا نمی شناسید اما من شما را از همان شب بارانی که من و دستم را سوار ...
خبر خوش احسان علیخانی به مهمانان ماه عسل
هیچ ملاقاتی نداشتم. البته از دست بچه هایم نیز هیچ کاری برنمی آید. چرا که من سرپرست آن ها بودم.حتی در این مدت خانه ای که اجاره کرده بودم را از دست دادم. اکنون اگر از زندان آزاد شوم، سرپناهی ندارم. خانمی که هفت سال در زندان بود در خصوص فوت عزیزان خود گفت: در این هفت سال مادرم و دوتن از عزیزانم را از دست دادم اما به دلیل بودن در زندان، نتوانستم در مراسم آن ها شرکت کنم. این لطمه ها که در ...
آزادی از استودیوی ماه عسل
700 هزار تومان الان در زندان هستم. بچه هایم هم خانه دخترم هستند. هر زنی یک مثلث خوشبختی دارد. خانواده، آبرو و اعتبار. یک زن وقتی وارد زندان می شود این مثلث را از دست می دهد. وقتی وارد زندان شدم فهمیدم که چقدر بی کس و بی پناهم. الان شش ماه است که زندانم. مگر چه گناهی کردم. فقط برای تامین خانواده و برای به دست آوردن نان حلال تلاش کردم که برایم این مشکل پیش آمد. یک زمین خورده و یک شکست خورده ام ...
بلایی که مرد بر سر نوعروس و دو دخترش آورد!
بود و هر دو نفر در شرایط مناسبی برای ازدواج قرار داشتیم این بود که خیلی زود آداب و رسوم مراسم خواستگاری و عقد به سرانجام رسید و من و محمدولی 35 سال قبل حلقه های عشق ومحبت را به یکدیگر هدیه دادیم و من به سفارش و تاکید مادرم لباس سفید عروسی را به تن کردم تا با کفن سفید هم از خانه محمد ولی خارج شوم. من در یک خانواده روستایی و در کنار 4 برادر و یک خواهر بزرگ شده بودم و مادرم تا روزی که زنده بود مرا به ...
نامه آرزوهای این دختران را بخوانید
همین یک فاصله طولانی با نقاشی داشتم تا الان که 13 ساله شدم. کارهای هنری زیادی انجام دادم و همه این ها دست به دست هم دادند و الان هم به عکاسی علاقه شدیدی پیدا کردم. پدر و مادر من بعد از دو سال صبر و حوصله توانستند برای من یک دوربین بخرن تا من به آرزوی دومم برسم، آن ها حتی برای آموزش عکاسی من، از چند عکاس کمک خواستند و آن ها قرار بود به ما خبر بدن، اما متاسفانه هیچ خبری ندادن. من خیلی ...
نوشیدنی مرگبار پدر برای پسر
پیدا کرد، اما علی پسر کوچکتر این خانواده جانش را از دست داد. با توجه به مشکوک بودن این حادثه، بیمارستان کلانتری 112 ابوسعید را در جریان قرار داد و ماموران هم بلافاصله موضوع را به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام کردند. ساعت 21:30 خبر مرگ مرموز علی به بازپرس منافی آذر اطلاع داده شد. براساس اظهارات ماموران، علی توسط مادرش به بیمارستان لقمان منتقل شده و پس از دقایقی جان خودش را از دست داده بود. با توجه به ...
قانون دسترسی آزاد به اطلاعات بوی تبلیغات می دهد/گردش اطلاعات هنوز ممنوع است
.... عبداللهی ادامه می دهد: از سوی دیگر من در درخواست هایم خواهان ارسال رونوشتی از اسناد از طریق ایمیل شده ام اما در پاسخ ها مرا به این اداره و آن اداره و مراجعه حضوری ارجاع می دهند و یا می گویند در حیطه قانون دسترسی آزاد به اطلاعات نیست. در صورتی که این موارد در حیطه این قانون قرار دارد. این روزنامه نگار دو درخواست خود را که سامانه به آنها پاسخ داده است همراه جوابی که برایش ...
خبر خوش احسان علیخانی به مهمانان ماه عسل/ روایتی تلخ از تنهایی زندانیان و چشم امیدی که به خیرین دارند
این مدت هیچ ملاقاتی نداشتم. البته از دست بچه هایم نیز هیچ کاری برنمی آید. چرا که من سرپرست آن ها بودم.حتی در این مدت خانه ای که اجاره کرده بودم را از دست دادم. اکنون اگر از زندان آزاد شوم، سرپناهی ندارم. خانمی که هفت سال در زندان بود در خصوص فوت عزیزان خود گفت: در این هفت سال مادرم و دوتن از عزیزانم را از دست دادم اما به دلیل بودن در زندان، نتوانستم در مراسم آن ها شرکت کنم. این لطمه ها ...
150روز بعد از فاجعه پلاسکو، حال و روز آسیب دیدگان چگونه است؟
روز بعد تمام شدن آواربرداری پلاسکو میان نخاله های کهریزک پیدا شد. خانه اجاره ای اش در یکی از شهرک های پشت اسلامشهر است. خودش هم مربی مهدکودک بود که بعد از فوت همسرش دیگر سر کار نرفت. می گوید: حقوق همسرم را هشتصد تومان مشخص کردند و از فروردین ماه پرداخت می کنند. اما من یک پسر 3 ساله و یک دختر 0 ساله دارم که باید خرج شان را بدهم با ماهی هشتصد هزارتومان هیچ کاری نمی شود کرد. البته خانم مولاوردی را خدا ...
نجات گروگان 300 میلیونی از اعماق چاه
و پسر جوان را از چاه بیرون کشیدند. مرد نیمه جان به مأموران گفت: راننده یک شرکت مسافربری هستم. چند روز قبل دو مرد افغان و یک مرد ایرانی به عنوان مسافر سوار ماشینم شدند. آنها از من خواستند به دماوند بروم. اما وقتی به این محل رسیدیم مردان ناشناس تلفن همراه و سوئیچ ماشینم را گرفته و مرا داخل چاه حبس کردند. بعد هم در تماس با خانواده ام از آنها مبلغ 300 میلیون تومان برای آزادی ام ...
زنی قربانی تجاوز در دو نقشه سیاه شد !
مقاومت می کرد که ناگهان دیدم سیامک گردن منیژه را گرفته و نزدیک بود او را خفه کند که به کمک زن جوان رفتم و او را از مرگ نجات دادم. سیامک درحالی که زن جوان التماس می کرد، نقشه اش را به اجرا رساند و در ادامه نیز مرا وسوسه کرد تا دست به رابطه سیاه زدم. کارآگاهان در ادامه تحقیقات پی بردند که کامران دو سال قبل در یک تصادف مقصر شناخته شده است و سابقه زندان دارد. تیم جنایی در گام بعدی ...