سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از اصغر فرهادی
کجاست امرالله فرهادی: روایت های مختلفی درباره پوستر خانه دوست کجاست وجود دارد، یک نقاشی از آقای آغداشلو داریم، بعد اتودهایی از آقای ممیز داریم و در نهایت این کار به چاپ رسید. کیارستمی: در واقع ما با عنوان خانه دوست دو تا دشمن برای خودمان تراشیدیم...! (خنده حاضران) من جواب قانع کننده ای اینجا ندارم به خصوص که مرتضای عزیزم اینجا نیست تا آنچه گفتیم و شنیدیم را تأیید کند. برای اینکه یک ...
متن عید فطر برای تبریک در تلگرام و اینستاگرام
متن عید فطر خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یک ماهه خود در رمضان را، از این به بعد هم حفظ کنیم خدایا خیلی سعی کردم قدر مهمانی ات را بدانم ولی باز هم احساس می کنم نتوانستم یعنی سال بعد هم ما را دعوت می کنی؟ عید فطر است و دلم غرق تماشاست یاد آن ماه عزیزی که به حق اوج تمناست سائل درگه عشقم که امید است بر آن ...
گفتگو با زن و مردی که تغییر جنسیت داده اند
همه سال عذاب بکشی. اگر می دانستم برخورد خانواده با این موضوع اینطور است، از اول مشکلم را به آنها می گفتم. بعد از عمل، پیش آمده که احساس کنید پشیمانید؟ اصلا. اصلا؟ پشیمان هستم اما نه از این که چرا عمل تغییر جنسیت را انجام دادم بلکه پشیمانم که چرا دیر این کار را انجام دادم. من این کار را باید بیست سال پیش انجام می دادم، پشیمانم که چرا دیر اقدام کردم. حالا ...
رابطه زن شوهردار با پسر مجرد به خونریزی ختم شد
پلیس افتاد. او در گفت وگویی، جزئیات بیشتری از حادثه را بازگو کرده است. آخر عشق تو به کجا رسید؟ دارم اعدام می شوم. چند سال داری؟ از کی به تهران آمدی؟ 23 ساله هستم. هفت سال پیش به تهران آمدم و در یک رستوران مشغول کار شدم. پسر عمویم رحیم مرا به تهران آورد.به خاطر وضعیت مالی نامناسبی که داشتم، برای کار به تهران آمدم. من سومین فرزند خانواده هستم و سوم دبیرستان ...
چمران، چهره ای که دوگانه خوانده می شود
.... بازگشت به ایران مصطفی بالاخره 28 بهمن 57 وارد تهران می شود. در نوشته هایش از آن روز چنین یاد کرده است: ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم، تو حاضر شدی... ای مادر، بعد از 22 سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم... خوشحالم ای مادر، نه فقط به خاطر اینکه بعد از این هجرت دراز به آغوش وطن برمی گردم؛ بلکه ...
یک هفته و چند چهره؛ جدال بهناز جعفری و هنجارشکنی بنیامین
...> انتشار قطعه کبیر توسط بنیامین بهادری واکنش هایی را از جانب علما و اهل فن بر انگیخت. موسیقیایی کردن ادعیه و آیات متبرک قرآن پیش از این هم سابقه داشته و چند سال قبل محسن نامجو هم دعای مجیر را در دستگاه های موسیقی ایرانی خوانده بود و البته در آن زمان هم سیبل انتقادات شد. این بار بنیامین کبیر را در یک بستر ریتمیک اجرا کرده، که داستان کمی فرق می کند. به هر حال روزی ربنای محبوب شجریان هم در دستگاه سه ...
عذرخواهی رامبد جوان از صفر کشکولی مقابل چشمان مردم/ حرف هایی که زدم اصلا زیبا نبود
بود و نه مصاحبه، اما حرف هایی که زدم اصلا زیبا و درست نبود. او سپس مقابل صفر کشکولی ایستاد و ضمن تعظیم کردن به این بازیگر، تاکید کرد: به همین دلیل در مقابل چشمان همه مردم از شما عذرخواهی می کنم. مجری خندوانه ادامه داد: من در خانواده ای بزرگ شدم که به من احترام را گوش زد کرده است و بچه سینمایی هستم که به من تربیت را یاد داده است. قصد هیچگونه توهینی را نداشتم و از شما می خواهم ...
مرحوم دولابی:هر کس خیر را طلب می کند، طلبه است!
...: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: در قم دوست طلبه ای دارم. می گفت یک شب حرم حضرت معصومه(ع) رفته بودم. دیدم جوانی بعد از زیارت نشسته است و می خواهند در را ببندند. پرسیدم چرا اینجا نشسته ای. گفت جایی ندارم بروم. گفتم بیا منزل ما برویم گفت بسم الله الرحمن الرحیم و راه افتاد. خیلی حرف شنو بود. تا گفتم، گفت بسم الله. بعد از آن هم هرچه گفتم فقط بسم الله بلد بود. دمِ در حیاط گفتم بفرما، گفت بسم ...
اعتراف تلخ 5 جوان به اقدام شوم با دختر نوجوان در برابر چشمان نامزدش در آبادان + عکس
ابوذر دست بردار نبود و تا ساعت 5 صبح با من حرف زد تا اینکه با اصرارهای ابوذر تصمیم گرفتیم با همدستی 3 تن دیگر از دوستانمان وارد خانه دختر نوجوان شویم و او را در برابر چشمان پسر جوان مورد آزار و اذیت قرار دهیم. این جوان شیطان صفت گفت: در حالی که همگی چاقو به دست بودیم از بالای دیوار وارد خانه شدیم و ابتدا پسر جوان را هدف کتک کاری قرار دادیم و سپس به سراغ دختر نوجوان که گویا سرگرم درس خواندن بود ...
آلبرت انیشتین نابغه ای که فقط نابغه نبود!
بودند که البته این نگرانی کاملا بی اساس بود. درواقع سوپ داغ است جمله ای بود که باعث شد مادرش دست به آسمان بلند و خدا را شکر کند که برخلاف گفته های دوست و آشنا، پسرش لال و عقب افتاده نیست و نه تنها می تواند حرف بزند، بلکه معنای داغی را هم می فهمد. مسیری که قطب نما نشانش داد یک مورخ نوشته است: در آن زمان که آلبرت تازه زبان به سخن باز کرده بود و به ندرت حرف می زد یک شب موقع شام ...
سرنخ تازه در ماجرای قتل نگهبان خیریه +عکس
به گزارش جام جم ، پیش از ظهر 22دی سال گذشته زنی میانسال در حال توزیع غذای نذری در محله کیانشهر بود که مقابل یک خیریه رسید. هرچه در زد نگهبان در را باز نکرد. قصد ترک آنجا را داشت که متوجه صدای ناله و کمک خواهی از داخل اتاقک نگهبان شد. خود را به مدرسه ای که در کنار موسسه خیریه بود رساند و از سرایدار آنجا درخواست کمک کرد. بعد دو نفری وارد ساختمان خیریه شدند. چند بار نگهبان میانسال را صدا ...
دو اشتباه ویرانگر در یک زندگی/ با دست خودم تیشه به ریشه زندگی ام زده بودم
ساسان پیشنهاد کرد از خانه فرار کنیم و جایی برویم که هیچکس دستش به ما نرسد. اول راضی به این کار نشدم اما او آنقدر اصرار کرد و وعده و وعید داد که خام حرف هایش شدم.قول و قرار مان را گذاشتیم. هیجان زیادی داشتم اما تصمیم ام را گرفته بودم. آن روز به محض اینکه اکبر سر کار رفت من هم وسایلم را جمع کردم و طلا و جواهراتم را برداشتم و سرقرار رفتم. ساسان منتظرم بود. به سرعت سوار شدم و ساعتی بعد از ...
قدم به قدم در جست و جوی زوج جنایتکار
آورد و آن را به دستم داد. روی آن با خودکار مشکی پررنگی شماره پلاک یک خودرو را نوشته بود. بعد هم گفت: دو نفر بودند. ماشین آنها دوو سفید رنگ بود. سرنشینانش هم یک زن و مرد بودند.بابت همکاری اش از او تشکر کردم و گفتم: خیالت راحت باشد. در هیچ مرحله ای از تحقیق پای تو را وسط نمی کشم. پیگیری سرنخ ها از شب تا صبح شماره نوشته شده روی مقوای سیگار همان چیزی بود که من به عنوان سرنخ به دنبال ...
دیدگاه تکامل زیستی در نفی خدا تبیین و نقد نظرگاه داوکینز
سازکور"[1] ادعا می کند که بر اساس نظریه تکامل[2] داروین پیدایش گونه های مختلف زیستی از جمله انسان توسط خالقی هوشمند، مانند خدا طراحی نشده، بلکه همه برآمده از "اصل انتخاب طبیعی" است. او بر این مساله تاکید می ورزد که در گذشته مواجهه با دنیای شگفت انگیز زیستندگان، بشر را بر سر یک دو راهی قرار می داد: پیدایش تصادفی، یا طراحی آفریننده ای دانا و توانا! اما چون تصادف نامعقول و محال به نظر می رسید تنها راه ...
تبعید و شلاق؛ مجازات مردی که پسری نوجوان را آزار داد
مرد جوانی او را آزار و اذیت کرده است و من هم بلافاصله او را برای شکایت آوردم. وقتی پسر نوجوان مورد پرسش قرار گرفت، گفت: در پارک نشسته بودم که جوانی به من نزدیک شد و حرف های دوستانه ای با من زد و گفت از من خوشش آمده است و می خواهد با من دوست شود. بعد هم من را دعوت کرد که به خانه اش بروم و گفت می توانیم با هم پلی استیشن بازی کنیم. من هم قبول کردم. وقتی به خانه اش رفتم، من را آزار و اذیت ...
اسناد مربوط به فیلم تقطیع شده 28 مرداد 1332
... آقا مصطفی گفت: ...اگر من نمی رفتم نمی داستند که ما هم موافق هستیم. با این جمله پیرمرد به قدری عصبانی شد و هرچه فحش و ناسزا بود نثار او کرد و بعد گفت: چه کسی به تو گفت ما موافق این عمل بودیم، مگر من اعلامیه نداده بودم که با آمدن یک فرد نظامی برسرکار مخالف هستم. مگر من به دکتر مصدق نامه ننوشته بودم متن نامه را که شما دیدید که نمی خواستیم دکتر مصدق برود، چرا شما با آبروی من بازی می کنی؟ چرا من ...
روی سنگ قبرشان بنویسید شهید
...، از آن شب تلخ و شوم تنها اشک و خاطرات دردناک به جا مانده است؛ شبی که سربازان پادگان 05 کرمان رهسپار خانه های شان شدند. قرار بود بعد از دو ماه به دیدار خانواده های شان بروند. دل تو دل هیچکدام شان نبود. دوره سخت آموزشی سربازی به سر آمده بود و حالا وقت رفتن به خانه بود. پادگان 05 کرمان پر شده بود از سربازانی که همگی با خوشحالی وسایل شان را جمع می کردند تا هر وقت به آنها اعلام شد، سوار اتوبوس شوند ...
مشکلات تازه ی مک کویین
ماشین هایی که مثل انسان ها حرف می زنند، عاطفه و احساس دارند و با همین چهار چرخشان مثل ما همه کاری می توانند بکنند. حالا 11سال از نمایش قسمت اول انیمیشن محبوب ماشین ها می گذرد و این یعنی مخاطبان نوجوان آن انیمیشن حالا حداقل 23ساله اند. دنیای جذاب، متفاوت و پر از خلاقیت ماشین ها، راه را برای ادامه ی ماجراهای این داستان باز گذاشت. پنج سال بعد قسمت دوم این انیمیشن از راه رسید و ...
زندگی و دیگر هیچ / اهل رودبارم هموطن پدر ومادرم را می شناسی ؟
تمام شود 27 سال است منتظرم بیایند دنبالم. تا اینکه یک روز همه مان را که بیشتر پسر بودیم سوار اتوبوس کردند و بردند شیراز؛مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست شهید دستغیب. یکسالی در آنجا بودیم. نمی دانم چند نفر بودیم اما تعداد مان زیاد بود .طوری که گروهی حمام می کردیم. کتک خوردن مان هم گروهی بود. ردیف مان می کردند و بعد با خط کش می زد ند. البته خدا وکیلی شیطان هم بودیم. یکسال بعد یک روز در حمام ...
برنج هایی که رنگ خون گرفت
را به او پس بدهم اما من این کار را انجام ندادم، تا اینکه شب قبل از حادثه یکی از دوستان ناصر به من زنگ زد و گفت برایش برنج ببرم. من نیز در تاریخ اول بهمن سال 95 وانت را بار برنج زدم و به خیابان سراج رفتم. زمانی که رسیدم با دوست ناصر تماس گرفتم که او گفت منتظر بمانم تا اینکه به من نزدیک شود و برنج ها را تحویل بگیرد؛ حدود 20 دقیقه منتظر مانده بودم که ناصر، پسرش و چند نفر دیگر آمدند، اصلا انتظار نداشتم ...
اگر قلب انسان بمیرد تمام درها به رویش بسته می شود
به پشیمان شدن بود از همان حادثه کربلا پشیمان می شد، اما اصلا پشیمان نشد ناراحت نشد، لذا چون پشیمان نشد سال بعد به مدینه حمله کرد پشیمان نشد به مکه حمله کرد اگر زنده بود بالاخره سالی یکی دو بار از این حوادث را ایجاد می کرد. مهم این است که آدم نگذارد قلبش بمیرد، اگر قلب بمیرد تمام درها به روی آدم بسته می شود، آدم می شود بازیچه دست شیاطین، بازیچه دست نفس اماره، بازیچه دست خواسته های بی ...
دهقان زاده ای که جراح چشم شد
تقسیم شده است. یک بار مریضی در مطب بعد از طی دوره درمانش به من گفت که ان شاء الله هرچه از خدا می خواهید، به شما بدهد. گفتم احتیاجی نیست. خداوند بیشتر از آنچه من فکر می کردم، به من داده است و حتی بیشتر از آرزوهای دوران کودکی ام. سال هاست که کارشناس تمام رده های انتظامی نظام پزشکی هستم و کارشناس تمام رده های انتظامی دادسرای جرائم پزشکی. تمام مسائلی را که برای پزشکان اتفاق می افتد، از نزدیک دیده ...
راسوهای استرلینگ
رسیدیم خانه به من گفت! اما من این بار کظم غیظ کردم و گفتم: اصلا تقصیر توئه. چرا از اول پیش یه مشاور درست و حسابی نرفتیم؟ هان؟ چرا؟ و به این ترتیب آخر هفته پیش یک درست و حسابی رفتیم. پیرزنی فرتوت بود که از ازدواجش قرن ها می گذشت و وقتی از زناشویی حرف می زد، انگار از روایت های باستان می گوید. منتها به روی خودم نیاوردم و داخل رفتیم. بعد هم کم کم دیدیم پیشنهادهای بدی نمی دهد. مثلا به همسرم گفت، هروقت حرف ...
میمونِ عاشق
دیگر جواب نمی دهد. حقی گفت: آی آی آی پس چه کار کنیم؟ یک مقدار دیگر دستش را چِلاندم و گفتم: برو یک سیخ داغ بیاور تا بهت بگویم. حقی رفت و سیخ داغ را آورد، ولی اینبار هر کار کردم ناقلا دستش را نداد تا بچلانم. من سیخ داغ را جلوی رستمک گرفتم و گفتم: اگر گریه کنی این سیخ را می کنم تو حلقت، ولی اگر گریه نکنی، می کنم تو حلق حقی، حالا خودت انتخاب کن. حقی گفت: اِ مگر مرض داری؟ به من چه؟ چرا توی حلق من ...
حقیقت عبودیت چیست؟
شبانه برای عبادت داد، متذکر می شود که تو در روز به اندازه کافی گرفتاری و دلمشغولی داری؛ پس حتما باید وقتی را برای خلوت با خدا خالی کنی. نکته انسان شناسی منِ انسان در زمین نیامده ام که بخورم وبخوابم و زناشویی کنم و بچه دار شوم و بعد بمیرم و تمام. این زندگی، زندگی حیوان است، نه انسان. منِ انسان آمده ام که ظرفیت خلیفه اللهی را در خود شکوفا کنم. آمده ام تا: بار دیگر از مَلَک ...
شعری طنین افکن در رثای مقاومت و مقاومان
لباسم جناب نصراله ، آخت سیلی به گوش اسرائیل سی و سه روز کرد بر دشمن طعم تلخ شکست را تحمیل آنکه چون حرف جَّر بر اسرائیل آمده ناگهان و جَّر داده است با من از فتح قله ها گفته است خبر از مطلع سحر داده است فتح با ماست کسر با دشمن بمب ما را تکان نخواهد داد یای موسی همیشه یکسان است تن به ...
حسین علیزاده: قبل از اینکه بخواهم موسیقی بخوانم، سینما در زندگی من جریان داشت
بنابراین گفتم با تو اصلا نمی توانم کار کنم. همان شب علی حاتمی و همسرش با یک دسته گل به خانه من آمدند من به او گفتم علی من نسبت به فیلم تو بیشتر از خودت تعصب دارم و او پاسخ داد حسین تو می توانی و رفت. بعد از رفتن او من ماندم و جمله تو می توانی و با خودم دعوا می کردم. این جمله باعث شد که یک چیزی در ذهنم جوانه زد این دوصحنه یک پل می خواست که موسیقی شان به یکدیگر وصل شود فردایش برای صداگذاری رفتم و به ...
احمد جلالی - سفیر در یونسکو
که او را به زیان برند... آبی بودم، برخود می جوشیدم و می پیچیدم و بوی می گرفتم، تا وجود مولانا بر من زد، روان شد، اکنون می رود خوش و تازه و خرم !3 ***** همچنانکه پیش از این هم گفتم، غرضم از پرداختن به این موعظة شریفِ حضرت امیر این بود که در ذکر یاد و نام او در این روزهای ماه رمضان مشارکتی داشته باشم و تبرکی بجویم. زبانِ بحث و تمثیل ها را هم مناسب احوال نوجوانان و عامه مردم برگزیدم. اما ...
ناگفته های سفر روحانی به زمستان یورت
و پایین می کرد، این خبر تب داغ رقابت انتخاباتی را کنار بزند و سر خط خبرها قرار گیرد. گزارش اولیه هر چند عصر روی خبرگزاری ها قرار گرفت اما اخبار رسیده نشان می داد این معدن ساعت 9 صبح منفجر شده و تا بعدازظهر گزارشی از آن بیرون نیامده بود. سه روز بعد از این حادثه حسن روحانی رقابت های انتخاباتی را رها کرد و به معدن یورت رفت. فیلمی از آن سفر منتشر شد که مردی با خطوط عمیق روی صورت که غم و خشم را نشان ...
ماجرای کلاهی که نهال از رهبر خواست
می کنند جای خالی بابای قهرمان شان را. نشسته ام روبه روی خانواده شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی ؛ خانواده ای که دختر کوچک شان سال گذشته در دیدار خانواده های مدافع حرم با مقام معظم رهبری از ایشان کلاه صورتی رنگ خواست و دو روز بعد این کلاه به دستش رسید. همان نهالی که فیلم شیرین زبانی هایش با مقام معظم رهبری، هنوز هم در دنیای مجازی، داغ و پرطرفدار است. آنچه می خوانید گفت وگوی ما با ...