سایر خبرها
به محض اینکه شوهرم را بیهوش کردم بهنام را صدا زدم تا به خانه مان بیایدو...
شهود ایستاد و گفت: من زمان قتل پدرم 9 ساله بودم، اما خوب یادم می آید این مرد (اشاره به بهنام) زیاد به خانه ما می آمد و شاهد رابطه اش با مادرم بود. آن شب هم یک پودر سفید به مادرم داد که در غذای پدرم بریزد. وقتی من شامم را خوردم، چون باز هم غذا می خواستم دست در بشقاب پدر کردم اما مادرم اجازه نداد از آن بخورم. با اظهارات تکان دهنده شاهد قتل، قضات پس از مشورت با یکدیگر برای دومین بار متهم ردیف اول – مرد جوان – را به اتهام مباشرت در قتل به قصاص و زن خیانتکار را به 14 سال حبس محکوم کردند. ...
کوروش اسدی زمانی رفت که آثارش پس از 12 سال مجوز گرفت/چه خوب که گلشیری رفت و مرگ کوروش را ندید
؛ نه موافق استتیک من است نه ایده جالبی دارد و حفظ شاعرانه کلام در آن غائب است. پورمقدم ادامه داد: خسته ام از حرف هایی که درباره شاعران می زنند بعد از مرگ. خوب نیست هیچ، خیال می کنم. دور شدم از حرفم. یک شب خواب دیدم کلمات پروانه اند و من تور ندارم؛ تعبیر ساده ای دارد، می دانم. اما این خواب من را به یاد زندگی انداخت با اجاره خانه و پول آب و برق چک های بی محل و ازدواج های موفق و مرگ های ...
بیان آرزوی شهادت در دستمال تاخورده
پیداکرده بودم و با خود می گفتم من تحمل هر سختی را در کنار او دارم و این بار این من بودم که دوست داشتم آقا صالح همسرم شود تا اینکه پدرم دست آخر با استخاره ای که باوجود سختی هایی به عاقبت به خیری من ختم می شد رضایت خود را اعلام کردند. بیان آرزوی شهادت در دستمال تاخورده همسر شهید مدافع حرم با تمام احساساتش از خاطرات روز عقدشان قبل از جاری شدن خطبه عقد می گوید: فکر می کنم همسرم ...
شوهر جنایتکار از عضویت همسرش در شبکه های مجازی به خشم آمد
به گزارش جوان ایرانی ، مرد عصبانی که از علاقه شدید همسرش به شبکه های مجازی به خشم آمده بود و در غیاب فرزندانش، او را با ضربه های چاقو به قتل رسانده بود، در حالی پای میز محاکمه می رود که پسرانش از قصاص پدرشان گذشت کرده اند. اوایل دی 94 پسر جوانی با مأموران کلانتری رسالت تماس گرفت و وحشتزده از قتل مادرش خبر داد: من و برادرم امروز در خانه نبودیم اما وقتی برگشتیم، با جنازه خونین مادرمان در ...
همسر استاد دانشگاه را به بیابان کشاندم !
بودم پرداختم، 12 میلیون تومان پول لمینت دندان هایم را دادم و بقیه اش هم خرج کرایه خانه مادرم شد. چطور دستگیر شدی؟ شب گذشته با دوستم که بچه بالا شهر است و خودروی بی ام و دارد تماس گرفتم و به شام دعوتش کردم. من و دوستم با دو تا دختر رفتیم تفریح تا اینکه دخترها از ما جدا شدند و برای کشیدن قلیان با دوستم رفتیم فرحزاد.موقع برگشت در میدان فرحزاد دو دختر را سوار 206 دیدیم که با آنها ...
قهرمان مردمی ماه عسل 96 مشخص شد
یاد گرفتم که چگونه با زبان اشاره با پدر و مادرم صحبت کنم. اما من زبان اشاره را حرفه ای نمی دانم. در ادامه فیلم زندگی نیوشا پخش شد. در بخش دیگر ماه عسل، دوست نیوشا نیز به جمع آنها اضافه شد و گفت: اولین بار که نیوشا را دیدم، خیل اتفاقی باهم دوست شدیم. من ناامید بودم و بعد از ملاقات با او امیدوار شدم. فهمیدم که این شرایط نیست که آدم ها را می سازد، این آدمها هستند که شرایط را می ...
روایت بعد از ظهری در سردشت با بوی سیر و لیموی سوخته
بعدازظهر که مردم درمنزل درحال استراحت بودند، شهر بمباران شد. ما فکر می کردیم مثل دفعات قبل است .نمی دانستیم شیمیایی است به همین دلیل برای کمک به مناطق بمباران شده رفتیم و مردم را درآغوش می کشیدیم و کمک می کردیم. در اثر همین تماس ها بسیاری از مردم شهر شیمیایی شدند. وقتی تاول های عزیران مان را دیدیم، وقتی دیدیم که جسد آن ها انباشته برهم است و همه چشم ها پف کرده و کسی چیزی نمی بیند، تازه متوجه شدیم که چه بر ...
قانون چهاردهم روابط موفق - در روابط صداقت احساسی داشته باشید
کند که به زودی با همه درباره احساساتتان دروغ بگوید. حتی به خودتان. به زودی احساساتتان را نیز فراموش خواهید کرد و تماس خود را با آنها از دست خواهید داد زیرا سخت مشغول فیلم بازی کردن، تظاهر کردن و وانمود کردن هستید. 5- صداقت احساسی نداشتن می تواند فرد نامناسب را به سمت شما جذب کند. برخی مردها عاشق دروغ شنیدند و اینکه به لحاظ احساسی با آنان صادق نباشید. این مردها همان گروهی هستند ...
داستان بازیگری که به خاطر دخترش از ایران رفت
افرادی بودید که برای اطلاع رسانی درباره اوتیسم تلاش کردید. چه شد که خواستید فضای سکوت درباره این افراد را بشکنید؟ وقتی به خاطر فرزندم مطالعاتی را در این زمینه شروع کردم، متوجه شدم بسیاری از خانواده ها از این مساله حرف نمی زنند و آن را انکار می کنند. برای اطلاع رسانی اوتیسم از سه سال پیش شروع به فعالیت کردم، بهمن سال 93 روی آنتن زنده تلویزیون به عنوان یک بازیگر اعلام کردم فرزندم اوتیسم ...
روزی که همسر و فرزندم خانه نبودند مهران به دیدنم آمد و...
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از گروه انتظامی و حوادث خبرگزاری برنا ، هفدهم آذرماه سال 93، مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد جوانی در خیابان 17 شهریور با خبر و راهی محل شدند. زن میانسالی که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: چند روز قبل احساس کردم از خانه همسایه بوی تعفن می آید. چند بار زنگ خانه آنها را زدم، اما کسی در را باز نکرد تا اینکه امروز صبح متوجه شدم مرد همسایه که مهران نام دارد، به خانه برگشته ...
زن عصبی شوهرش را روانه کلانتری کرد
فرزندانم 17ساله است و نیاز به نگهداری ندارد و پسر دیگرم که کوچک است، نیاز به مراقبت دارد. به همسرم گفتم هروقت لازم شد، من از بچه مراقبت می کنم اما کارگاهم را نمی توانم به نزدیکی خانه بیاورم. او از این حرفم ناراحت شد و گفت تلافی می کند و کاری می کند که من زندانی شوم و برای اینکه از زندان بیرون بیایم، مجبور شوم رضایت او را بگیرم. این مرد در مورد اینکه چطور با همسرش آشنا شده است، گفت: من دانشجو بودم که با ...
می خواست مانع رشد و عروجش نباشم / مهم ترین دغدغه اش نماز بود / هر شب از سوریه تماس می گرفت
قبلش خیلی دلشوره داشتم. یک دلشوره عجیب و متفاوت. همان روز در آخرین تماس تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم. ولی باز مثل همیشه گفت: هیچ مشکلی نیست. اینجا همه چیز آرام است. اصلا دلشوره نداشته باش. پس این دلشوره را به او هم منتقل کردید؟ بله، ولی مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند. کی این دلشوره بیشتر شد؟ همان شب طبق عادتی که داشتم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت ...
قهرمان مردمی ماه عسل 96 مشخص شد/ قصه کودکی متفاوت مهمان علیخانی با پدر و مادری ناشنوا
بزرگ کردن بچه، به پدر و مادر من کمک زیادی کرد. البته من از سه سالگی به مهدکودک رفتم. حتی در همان زمان ها یاد گرفتم که چگونه با زبان اشاره با پدر و مادرم صحبت کنم. اما من زبان اشاره را حرفه ای نمی دانم. در ادامه فیلم زندگی نیوشا پخش شد. در بخش دیگر ماه عسل، دوست نیوشا نیز به جمع آنها اضافه شد و گفت: اولین بار که نیوشا را دیدم، خیل اتفاقی باهم دوست شدیم. من ناامید بودم و بعد از ...
کوروش اسدی زمانی رفت که آثارش پس از 12 سال مجوز گرفت/چه خوب که گلشیری رفت و مرگ کوروش را ندید
ویژگی هایش انگشت می گذارد همه ما که کم یا بیش می شناختیمش می دانستیم وقت هایی که انگار دیگر از پس روزگار برنمی آمد فقط غیبش می زد. یک بار آنقدر نگرانش شدم که به روی بالکن خانه اش رفتم و صورتم را به شیشه ها چسباندم تا ببینم آیا هست و پاسخ نمی دهد؟ یا نیست یا ... ولی باز پیدایش می شد و همان جوان صاف و زلال بود با همان لبخند به پهنای صورت و چشم های هوشیار و طناز. آن طنز در نگاهش این روزها خیلی به یادم ...
اقدامات کثیف منصور در حسینیه های آبادان+عکس
با مرد دیگری ازدواج کرده است. بی سرپناه بودم که یکی از برادرهایم که او نیز اعتیاد دارد خانه ای در اختیار من قرار داد و من که پولی در بساط نداشتم تصمیم گرفتم برای تامین هزینه های اعتیاد و زندگی دست به سرقت از حسینیه ها بزنم. منصور گفت: با تن کردن لباس خدماتی و کارگری برای سرقت به حسینیه ها می رفتم و به همین خاطر کسی به من شک نمی کرد و به راحتی سرقت هایم را به اجرا می رساندم. بنا به این گزارش، منصور برای تحقیقات بیشتر و شناسایی دیگر جرائم احتمالی اش به دستور بازپرس پرونده در اختیار ماموران پلس آگاهی آبادان قرار گرفته است. Post Views: 14 ...
پرچمدار ادبیات ایران در بالکان
ادبی بود و فکر می کنم بر من تأثیر گذاشت. او شعر هم می گفت که البته در چارچوب ادبیات یوگسلاوی می گنجد. از کودکی و از همان دبستان که خواندن و نوشتن را آموختم، به کتاب بسیار علاقه داشتم. در دبستان یکی از بهترین دانش آموزان بودم و وقتی بزرگ تر شدم، پسر خوبی هم بودم! البته پدرم هم کتابخانه بزرگی داشت. و در این کتابخانه، آیا آثاری از ایران یا درباره ایران وجود داشت؟ در آن زمان هر آنچه از ادبیات ...
این پسر ایرانی یک شعبده باز ایلوژنیست است
: بگذارید یک خاطره از پشت صحنه تمرینات جلیقه دیوانگان برای تان تعریف کنم تا درک کنید که این اجرا چقدر می تواند خطرناک باشد. در یکی از تمرین هایم از دستیارم خواستم جلیقه را به تنم کند و پایم را به طناب ببندد و کمک کند تا از مچ پا از جرثقیل آویزان شوم. همه این مراحل به خوبی اجرا شد و من از ناحیه پا از جرثقیل آویزان شدم. زمانی که چند متر از سطح زمین ارتفاع گرفتم، شروع کردم به باز کردن جلیقه اما متوجه ...
عید فطربا 15 فیلم سینمایی
ماشینش خراب می شود. او مجبور می شود شب را در یک ویلای بزرگ که چند پیر مرد بازنشسته در آن ساکن هستند بماند. اما آنها شرطی برای او دارند. آنها قرار است با هم بازی کنند. این بازی در اصل تشکیل یک دادگاه رسمی و محاکمه زندگی و طرز فکر صابر ساعدی است. صابر ساعدی در جوانی خانه و مادر خود را رها کرده و به آلمان رفته و پس از فراز و فرودهای فراوان با تخصص مغز و اعصاب به کشور بازگشته اما به تنها چیزی که فکر ...
پخش بیش از 30 فیلم در تعطیلات عید فطر
مجبور می شود شب را در یک ویلای بزرگ که چند پیر مرد بازنشسته در آن ساکن هستند بماند. اما آنها شرطی برای او دارند. آنها قرار است با هم بازی کنند. این بازی در اصل تشکیل یک دادگاه رسمی و محاکمه زندگی و طرز فکر صابر ساعدی است. صابر ساعدی در جوانی خانه و مادر خود را رها کرده و به آلمان رفته و پس از فراز و فرودهای فراوان با تخصص مغز و اعصاب به کشور بازگشته اما به تنها چیزی که فکر می کند پول و ملک و ثروت است ...
نامردی دو پسر جوان وقتی که به راز زندگی دختر 13ساله پی بردند
زندگی ام تغییر کرد. پدرم که معتاد بود مرا رها کرد و ناچار شدم با مادرم زندگی کنم. اما مادرم هم زندگی خوبی نداشت. او هر روز به بهانه ای مرا از خانه بیرون می انداخت تا همراه دوستان غریبه اش مواد بکشد. وی ادامه داد: چند روز قبل مادر بار دیگر با من دعوا کرد و مرا از خانه بیرون انداخت. بی هدف در کوچه پس کوچه های محله مان راه می رفتم که دو پسر جوان با موتور راهم را بستند. آنها گفتند از ماجرای ...
ارزش ملک سفره خانه “شهرزاد” 5 برابر هزینه تولید”شهرزاد” است
،پاکتها،سربرگها و منوها که در تصویر هست را با هزینه زیاد چاپ کردم را انتخاب نمودم ولی در زمان ارسال لگو برای تابلوساز طراح اشتباها این لگو راکه از طرحهای اولیه طراح بود و البته اصلا به آن دقت نکردم و در همان مرحله اول آن را رد کردم بجای لگوی اصلی ارسال کرده بود و بنده حتی در زمان نصب در تهران حضور نداشتم و بعد که متوجه این اشتباه در تابلو شدم چون اصلا در شان خود نمیبینم که از هر عنوان و چیزی که ...
تدارک بیش از 15فیلم سینمایی ایرانی برای عیدفطر
خراب می شود. او مجبور می شود شب را در یک ویلای بزرگ که چند پیر مرد بازنشسته در آن ساکن هستند بماند. اما آنها شرطی برای او دارند. آنها قرار است با هم بازی کنند. این بازی در اصل تشکیل یک دادگاه رسمی و محاکمه زندگی و طرز فکر صابر ساعدی است. صابر ساعدی در جوانی خانه و مادر خود را رها کرده و به آلمان رفته و پس از فراز و فرودهای فراوان با تخصص مغز و اعصاب به کشور بازگشته اما به تنها چیزی که فکر می کند ...
یک جهان قرآن/ شعبه ای از بیت الاحزان را در نیویورک تأسیس می کنیم
هنوز حل نشده باقی بود. خانم شیخ در این باره اینطور توضیح می دهد: چند روزی طول کشید تا بتوانم موضوع را با شوهرم مطرح کنم. با خودم فکر کردم اول از او برای رفتن کمیل اجازه میگیرم و اگر رضایت داد پینشهاد می کنم که من با دخترها هم برویم. استرس زیادی داشتم اما ته قلبم روشن بود. قبل از شروع صحبت با همسرم به حضرت زهرا(س) متوسل شدم. از او خواستم به این خاطر که ما تصمیم داریم به خانه خودش یعنی بیت الاحزان ...
روایتی از کودکی تا شهادت/ عشق مدافعان حرم به خانواده شان وصف ناشدنی است
حضرت زینب(س) بود، پیام دادم ماجرای این شهید چیست؟ گفت از بچه های چالوس است که به تازگی شهید شد؛ نگران نباش حالاحالاها شهید نمی شوم. من مداح شهدای مدافع حرم هستم و آمدم اینجا تا برای همه شهدا مداحی کنم، لیاقت شهادت ندارم. همسر شهید زال نژاد با عنوان اینکه آقا مصطفی در ماموریت آخر بسیار بی تاب و برخلاف سری های قبل روزی 2 یا سه مرتبه با خانه تماس می گرفت، خاطرنشان کرد: شب قبل از شهادت تماس ...
ادعای عجیب زن جوان، همسرش را زندانی کرد
بدهکار دو مرد بود. آنها در جست وجوی وی بودند تا مشکل خود را حل کنند. همسرم برای رهایی از این وضعیت با این دو طلبکار قرار گذاشت. شوهرم بعد از این قرار به خانه آمد و مدعی شد دو طلبکار را کشته است و برای دفن جسد آنها باید کمکش کنم. با شنیدن این حرف ها شوکه شده بودم. باورم نمی شد گفته هایش صحت داشته باشد. او مرا با خود به سمت پارکینگ ساختمان برد. جسد دو مرد طلبکار داخل گونی روی صندلی عقب خودرو و صندوق ...
18 صیاد ایرانی در زندان های سعودی
به گزارش ، شرق در ادامه نوشت: دستگیری سه صیاد و کشته شدن یک صیاد دیگر، سر زخمشان را دوباره باز کرده است. جمعه گذشته بود که شناورهای عربستان با شلیک به یک قایق ایرانی محمود سیامر را کشتند. آن طورکه پسرش فرهاد تعریف می کرد، پدر و پسر برای صید تا نزدیکی میدان نفتی فروزان رفته بودند، موتور قایق خراب بود و پدر سعی می کرد ایرادش را پیدا کند. تازه موفق شده بود که دیدند شناورهای عربس ...
نقشه شوم پسر جوان
.... در حالی که پسر جوان می خواست دست از سرشان برداریم، متوجه شدیم که او نامزد رسمی دختر نوجوان است. اما از کارمان دست نکشیدیم و بعد از آزار و اذیت دختر تمام وسایل با ارزش داخل خانه را سرقت کردیم. ما فکر می کردیم دختر نوجوان و نامزدش از ترس آبرویشان ماجرا را به پلیس گزارش نمی دهند اما چند روز بعد متوجه شکایت آنها شدیم و تصمیم گرفتیم که فرار کنیم. نامزد دختر نوجوان نیز به بازپرس پرونده ...
مرگ مرموز سمیرا در میهمانی شبانه
پسر جوان که پس از خاک کردن جسد دختر جوان سعی داشت با داستانسرایی خود را بیگناه معرفی کند از سوی ماموران دستگیر شد. چندی قبل مرد ناشناسی با مرکز فوریت های پلیس 110 تماس گرفت و از کشف جسدی در حوالی سوهانک تهران خبر داد. او مدعی شد: ساعتی قبل در حوالی سوهانک در حال عبور بودم که متوجه دست یک انسان شدم که از خاک خارج شده بود. خیلی ترسیدم و قصد فرار داشتم، اما کنجکاوی مرا رها نکرد و نزدیک تر ...
وقتی فهمیدم از شهر خارج شد، جیغ کشیدم اما دیگر دیر شده بود و او با تهدید مرا ...
، می شناسد. او سپس شماره تلفنی برایم ارسال کرد و گفت می توانی با این شماره تماس بگیری و از خودش سوال کنی که منظور و هدفش از این کار چه بوده است؟ باز هم سعی کردم بی خیال موضوع شوم اما یک کنجکاوی ساده رهایم نمی کرد، این بود که با آن شماره تماس گرفتم ولی در کمال تعجب فردی که تلفن را پاسخ داد همان فرد ناشناسی بود که شماره تلفن را در اختیارم گذاشته بود. او در حالی که سعی می کرد مودبانه با من برخورد کند ...
تن دادن به خواسته های زشت کیارش / دختر جوان در شب بارانی سوار ماشین خارجی شد و ...
به گزارش گروه رکنا، دیر وقت بود که از خانه دوستش بیرون آمد. تا پاسی از شب طول کشیده و تاکسی های خطی رفته بودند. آن دور و بر آژانسی نبود. نگاهی به ساعتش انداخت. روسری خود را کمی جلو کشید و کیف دستی را دست به دست کرد. ساعت از 10 آن شب بارانی هم می گذشت. خودروهای گذری مرتب برایش بوق می زدند، اما باز هم خبری از تاکسی نبود. یادش آمد که آن منطقه در حاشیه شهر قرار دارد و تاکسی به ندرت در آن مسیر ...