سایر منابع:
سایر خبرها
داستان غم انگیز مازیار؛ از شاگرد اولی در مدرسه تا زندگی در میان زباله ها
، یک کارتن خواب را در آغوش گرفته بودم و هق هق گریه می کردم بی توجه به تمام نگاه های متعجب. احساس می کردم زمان برای من و مازیار ایستاده است. به 15 سال پیش برگشتیم وقتی هر دو نوجوان بودیم. درست همان روزی که تازه از باشگاه برگشته بودیم و سر کوچه، دایی محسن بدون هیچ مقدمه ای غضبناک از تأخیرم، تلخ ترین خبر زندگی ام را داد. مادرم ساعت ها پیش فوت کرده بود و کسی نمی دانست کجا هستم تا ...
پدر آتنا چه چیزی می خواهد؟ سنگسار در ملاء عام...!
همه زن های محل به او بسیار اعتماد داشتند. او از نظر کار و اخلاق مورد قبول همه بود. رنگرز سه فرزند داشت که فرزند اولش 18 سال دارد و از همسر اولش است و دو فرزند دیگرش که یکی 14 ساله و دیگری تقریبا 8 -9 ساله است از همسر دومش (خانم خیاط) است. او می افزاید: قبل از اینکه جسد را از منزل خارج کنند، آنها صبح زود خانه را ترک کردند. نمی دانم خودشان از ترس مردم فرار کردند و یا اینکه ماموران به آنها ...
با چشمان باز نگاه می کنیم
توانند معناهای متکثر داشته باشند. حالا البته منتقدان باید ارزیابی کنند که این هدف چه قدر محقق شده ولی انگیزه من این بوده که بتوانم تخیلاتی گسترده را در یک فرم محدود متبلور و کپسولی بکنم و به خواننده ام بدهم و این همان طور که گفتم با زمان ما هم سازگارتر است. با خودم فکر کردم من که پنجاه سال پیش یادداشت های آدم پرمدعا را نوشته بودم حالا اگر بعد از پنجاه سال دوباره به همان الگو برگردم چه طور فکر می ...
جزییات زندگی قاتل آتنا اصلانی
شاکی بودند، مرد خوبی نبود. همیشه از میوه فروشی که در همسایگی اش بود، دزدی می کرد. بعد از گم شدن آتنا چند بار با من حرف زد و گفت آتنا مثل دختر خودم است اگر کمکی از من بر می آید، بگوید. آن روزها هرگز نمی دانستم با قاتل آتنا حرف می زنم. بعد از چند روز یک نفر خودش را حلق آویز کرد. اسمش پیام بود. همه فکر کردند کار همان مرد است. مدتی پیش از همسرش جدا شده و معتاد بود. فکر می کنم خودش از این ...
حکایتی از نوع دوستی آیت الله سید علی قاضی (ره)
...> آینه: حکایت؛ شیخ مسلم جابری، خطیب و منبری مشهور و شاعر معروفی در نجف نقل می کند: روزی من مشغول رفتن به منزل بودم، سیدی را در کوچه ای مشاهده کردم (بعداً متوجه شدم سید علی قاضی بوده) که در کنار پسر بچه ای ایستاده است که گویا شغل پسرک آوردن آب بود، اما دو خیک آب او از روی حیوان به زمین افتاده بود و گریان و نالان که قادر نیست آن ها را به روی کمر حیوان منتقل کند. همین که نزدیک آن ها شدم ...
بهزاد نبوی علناً به شهید بهشتی توهین می کرد/هاشمی گفت با ساواک صوری همکاری کن/ماجرای دیدار با خواهر رجوی ...
عجیبی به من که مسئول زندان و از مسئولان نظام بودم زد. به من گفت که شما نمی فهمید که امام خمینی چه شخصیتی دارد! گفتم چه طور این حرف را می زنی؟ گفت زیرا {امام} خمینی مانند شطرنج بازی ماهر در حالی که بیش از 200 سال شرق و غرب تلاش کردند که علیه اسلام حرف بزنند تا اسلام را به انزوا ببرند ولی ایشان با جابجایی مهره ای موفق شد شرق و غرب را کیش و مات کند. او در ادامه گفت من که این خانم(مرحوم ...
من، داود رشیدی بچه خیابان ری کوچه آبشار...
واقعا دلتنگ می شدم. (الان هم دلتنگ گذشته ام). آن وقت بود که مثل همان شب نخست خوابگاه، پتو را می کشیدم روی سرم و به یاد پدر و مادرم، به یاد خواهرم و دیگر دوستانم، اشک می ریختم، اما در این زمان اوضاع طوری شده بود که این حالت خیلی دوام نداشت. خب سنم کم بود و زرق وبرق اطراف هم بی تاثیر نبود. مهمتر از همه، بچه هایی بود که در اطرافم بودند. همین می شد که خیلی زود غم ها از یادم می رفت و دوباره آش همان آش و ...
چو استاده ای دست افتاده گیر
دریغ نمی کند و تمام خدمات تصویربرداری که هزینه بسیار زیادی هم دارد، برای بیمارانی که ما معرفی می کنیم انجام می دهد. البته همه پزشک هایی که می شناسم و بیماران نیازمند را به آنها معرفی می کنم، حسابی سنگ تمام می گذارند. در بسیاری از موارد پزشکانی که حاضر به همکاری می شوند، حتی من را یک بار هم ندیده اند و به نظرم این لطف خداست که مرا واسطه ای بین بیماران نیازمند و پزشکان قرار داده است . ...
زندگی مشترک، مهارت می خواهد
التحصیل شدم. با محبتی که مردم میبد نسبت به من دارند امسال در انتخابات شوراهای شهر میبد به عنوان نفر اول انتخاب شدم و امیدوارم بتوانم در شورای شهر نسبت به حفظ کیان خانواده ها تلاش کنم. ما 6برادر هستیم و من فرزند پنجم خانواده هستم. در کنار زیلوبافی نماز استیجاری هم می خواندم. امروز که صاحب یک دختر 20ساله و پسر 15ساله هستم زندگی ام برپایه تفاهم و ایثار و گذشت بنا شده است. همسرم با وجود آنکه سال ها در ...
دست غیب تابلوی معراج را هدایت کرد/ از فراق معراج بیمار شده ام
کند کافر است". این در ذهنِ من ماند و آن روز تصمیم گرفتم وقتی همه هنرهای پدرم را یاد گرفتم معراج را به وسیله 10 رشته هنری بسازم. تابلوی معراج را چه سالی شروع کردید و چندسال طول کشید تا به اتمام رسید؟ من تابلوی معراج را در سال 1355 شروع کردم یعنی زمانی که 42 ساله بودم. صبح ها روی تابلوی معراج کار می کردم که به حوصله و دقت بیشتری نیاز داشت و بعدازظهرها روی آثار دیگر کار میکردم ...
منافقین تلاش میکنند با جدا کردن مردم از اهل بیت (ع) آن ها را در جهل نگه دارند
.... پدرم پاسخی نداد و سر خود را پایین انداخت. مطلب مشخص بود. رجعت مسئله ای اجماعی بین همه ی علمای شیعه و سنی است. چهل سال قبل خواب دیدم در یک سربالایی هستم و عده ای از علما با لباس سفید سوار بر اسب های سفید، با صورت هایی قرمز و با یک حالت عجیبی حضور دارند. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و مرحوم پدرم را هم دیدم که ایشان را در عمر خود به آن حالت ندیده بودم. هنگامی که ایشان صبح ها زیر آسمان ...
با سامان نیک اقبالیان نخستین جراح پیوند پانکراس پیچیدگی های پیوند، عطش درونی من را سیراب می کند
ماجرا این است که شرایط کاری آدم درک می شود و سنگینی کار از طرف مقابل قابل هضم تر است. وقتی وارد دوره پیک عمل پیوند شدم باوجوداینکه خانه ام نزدیک بیمارستان بود و با 5 دقیقه پیاده روی می توانستم برگردم گاهی می شد که حتی 5 شب هم نمی توانستم به منزل برگردم. مجبور بودم بروم شهرهای دیگر مثل یزد، ارومیه و شهرکرد عضو بیاورم و عمل پیوند را انجام بدهیم و همین طور پشت سر هم اتفاقاتی روی می داد که وقت استراحت ...
اینجاهنوز هم بوی بهار می دهد/ گفت وگویی با سیدجواد ، معروف ترین عطر فروش ایران را دوباره بخوانیم
...: توی بازار زنجیر دکانی تهیه کردم تا بازار رضا بنا شد، سال 55 بازار زنجیر را که خراب کردند؛ رفتم توی بازار، منزل اولم کوچه چهنو بود، خیلی شلوغ شد این بود که زمینی این جا تهیه کردم و ساختمان زدیم، حالا هم که صبح ها پسر کوچکم مرا به حرم می برد و چندی قبل که زمین خوردم و لگنم شکست مانع می شود بروم در دکان، خدا حفظشان کند پسران، مغاره را می چرخانند. سید به این جا که می رسد، نفس راست می ...
عشق به همسرم جواز من برای رفتنش به سوریه شد
سرکار هستم. با وجود تلاش هایی که کرد اما نتوانست اعزام شود. امسال بالاخره موفق شد با فاطمیون به سوریه برود و این اولین و آخرین بار اعزامش به سوریه بود. وی با اشاره به خلق و خوی شهید ادامه داد: شهید جعفری بچه ها را خیلی دوست داشت هر وقت منزل ما بود بچه ها را روی سر و کولش می گذاشت. سال پیش ازدواج کرد و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت. شهید جعفری 25 ساله بود و فرزندش دو ماه دیگر به دنیا ...
جوان شانزده ساله هموطنمان که یک شبه 2 تا زن گرفت!
عروسی تعیین شد. محمد ادامه داد: آن روزها احساس می کردم خوشبخت ترین مرد روی زمین هستم و به خاطر سن کمی که داشتم تصور نمی کردم که اداره دو زندگی همزمان با هم چقدر سخت و همراه با مشکلات فراوان است. روز عروسی فاطمه و الهام با چادر سفیدی که به سر کرده بودند، کنارم نشستند. همه با لبخند به ما نگاه می کردند و عاقد پس از گفتن مقدمات جواب بله را از هر دوی آنها گرفت و از آن ساعت به بعد من مرد دو خانواده شدم ...
چه کنیم از هجمه شیطان در امان باشیم؟/ رذائل و فضائل قوه غضب
...، این ها هیچ می شود و خود امیرالمؤمنین بیان می کند که امور به ید تو باشد! بعد بیان کرد: امیرالمؤمنین از هجده سالگی این قوّه را به من داد. فقط یک دلیل داشت، یک بار به امیرالمؤمنین عرض کردم: من می خواهم همه ی اعضاء و جوارحم در اختیار شما باشد. در عالم رؤیا دیدم که امیرالمؤمنین فرمودند: اعضاء و جوارحت موقعی در اختیار ماست که در اختیار عقلت گردد. لذا من هم به دنبال این عقل رفتم. حالا تو ...
پدرام کشتکار: زحمات زیادی در موسیقی کشیدم ولی همه را آب برد!
خواننده نزد پدرام کشتکار با بیش از بیست سال سابقه می آید، نباید بگوید فلان کار را به من بده؛ بلکه باید بگوید به من یک کار بده. من می دانم که برایش چه چیزی بسازم و تنظیم کنم. * کارهایه که آن زمان هیت می شد، نسبت به قطعاتی که الان فراگیر می شود خیلی متفاوت بود. این تفاوت ها را در چه چیزهایی می بینی؟ ارکستراسیون، موزیکالیته، آکورد، حادثه های هارمونیک و پاساژ. موسیقی های الان در استودیو تمام می شود ...
آیت الله فخر زنجانی در گفتگویی عنوان کرد: هیچ هوای نفسی در امام خمینی نبود/ در این زمان مرجعیت به شکل ...
آیت الله خویی بودم پول های زیادی را به منزل می آوردم؛ ولی همسرم به هیچ عنوان توجهی به این مبالغ نداشت. یک زمان یادم رفته بود که پولی که آیت الله خویی به من داده مربوط به چیست. همسرم به من یادآوری می کرد. از جهت نماز، واقعاً نماز زیبایی می خواند. خداوند نعمت بزرگی را به من داد؛ ولی او را از من گرفت. بعد از همسرم هم، زندگی را از من گرفت و بعد از ایشان دیگر زندگی خوبی ندارم. او مرا طوری در زندگی عادت ...
غوغای چرم روی چوب
سال1372 برمی گردد و می گوید: کار با چرم مرا به سمتی پیش برد که تکنیک های جدیدی در کار کشف کردم. در این زمان 2 فرزند داشتم و یک خانه استیجاری در کنار یک حرفه که شناختی از آن وجود نداشت و من ناچار بودم آثارم را با زحمت زیادی به فروش برسانم؛ به خصوص که وقتی از کار کفش بیرون آمدم، کارگاه کفش دوزی پدرم ورشکست شده بود. در آن موقعیت بود که از همسرم خواستم 3 النگویش را بفروشد و سرمایه کار من کند. کار من با ...
تفاوت های ماهوی فلسفه اسلامی وفلسفه یونانی/آشنایی با اندیشه عامری
زمانی میان دو فیلسوف بزرگ یعنی فارابی و ابن سینا می زیسته است. ابوالحسن در نیشابور زاده شد و در همانجا به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس در بلخ نزد ابوزید بلخی به تحصیل فلسفه پرداخت. پس از مرگ استادش به چاچ رفت و نزد ابوبکر قفال، فقه و کلام آموخت و سپس به بخارا بازگشت و کتاب معروف خود السعاده و الاسعاد را در همانجا به رشته تحریر درآورد و در فاصله سال های 352 -342 در نیشابور اقامت کرد و حدود 5 سال ساکن ...
پدر و پسری که هر دو در تیرماه آسمانی شدند+تصاویر
بخشی از خاطرات مرحوم حجت الاسلام سید جواد موسوی شالی از آخرین دیدار با فرزند شهیدش را می خوانیم: 5 تیرماه سال66 برای کاری به تهران رفته بودم بی آنکه کسی را باخودم ببرم. ساعاتی بعداز نماز ظهر به منزل یکی از دوستانم به نام آقای جوهرچی رفتم؛ ساعت حدود 5، 6 بعداز ظهر بود زنگ گوشی به صدا درآمد و بعد صدای آقای جوهرچی که گوشی را سمت من گرفته بود. تن صدایش می لرزید سید کمال شهید شده است ...
واکنش ها به خبر درگذشت پرفسور مریم میرزاخانی [+عکس]
، ضمن ابراز امیدواری نسبت به بهبودی کامل و هرچه سریع تر مریم میرزاخانی از برجسته ترین نوابغ ریاضیات جهان معاصر، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای هر نوع مساعدت به ایشان تا بازیابی کامل سلامتی شان اعلام کرد و افزود: جهان علم و بشریت به این نابغه بی نظیر ایرانی نیازمند است و ما و همه ایرانیان در سراسر جهان ضمن دعا و نیایش برای تندرستی ایشان به وجود او افتخار می کنیم و می دانیم جهان علم و دانش، بی ...
عقیلی؛ روایتی از سال های دور هنرستان هنرهای زیبا
که تازه وارد هنرستان شده با یک هنرجوی 18 ساله که می خواست دیپلم بگیرد، همه باهم در یک کلاس کار می کردیم. عباس عقیلی موزه هنرهای زیبای اصفهان را در اواسط دهه 1340 سر و سامان داد. عکس: اصفهان امروز بخشی از خاطرات این هنرمند نیز مانند همه هنرآموزان قدیمی هنرستان هنرهای زیبای اصفهان به بازدیدهای بسیار مقامات عالی رتبه کشور و شخصیت های فرهنگی، هنری و سیاسی برجسته دنیا بازمی گردد ...
از حضور در جلسات قرآن استاد شریف تا شهادت در کانی مانگا/ تقدیر قاری مصری از شهید آقا خانی
: من خودم معلم قرآن بودم و از کودکی بچه ها را با قرآن آشنا کردم. حسین از همان دوران دبستان قاری مدرسه بود و دیگر فرزندانم مانند حسین قاری قرآن هستند. از تدریس قرآن و ریاضی در جلسه قرآن تا توفیق شهادت بچه های جلسه این شهید عزیز سال 1346 متولد شد و در حدود 15 سالگی به جبهه رفت و در آنجا هم فعالیت های قرآنی اش را هم ادامه داد و برای رزمندگان جلسه قرآن برپا می کرد. وی در 18 سالگی ...
هر کجا ماندید در کل امور/ رو به سوی حضرت زهرا(س) کنید
فلک یک ذره از محبت زهرا(س) نمی دهم آخرین روزهای سال 88 فرزند ما به دنیا آمد. قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب کنم. اگر هم دختر بود همسرم . فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو در کتابهای اسم و... نام عجیبی را انتخاب کرد. اسم دختر ما را گذاشت: دیانا خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم. وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم. خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم اما بی ...
دعوای بچه گانه به برادر کشی در مشهد ختم شد
عقربه های ساعت وارد بامداد روز گذشته شده بودند که ماموران انتظامی در تماس با ویژه عمد، از یک تلخ برادرکشی در منطقه نوده مشهدخبر دادند. با توجه به اهمیت موضوع و احتمال متهم از صحنه جنایت، بلافاصله قاضی کاظم میرزایی با صدور دستورات تلفنی برای حفظ صحنه و دستگیری متهم به قتل، شبانه عازم ویلایی نقلی شد که این حادثه تاسف بار در آن رخ داده بود. سکوتی هولناک در خیابان های شهر حکمفرما بود که خودروی حامل ...
ما قربانی شدیم
اگر قبول شود بعد از سه سال حکمش بخورد و سال 94 از پایان نامه اش دفاع کند و آن وقت رئیس یک دانشگاه عوض شود و بگوید من از چهره این آقا خوشم نمی آید. مگر می شود با سرنوشت نخبگان بازی کرد؟ به یکی از بچه ها گفتند ما از چهره شما خوش مان نمی آید. البته دلیل را عدم واحد درسی زدند. آیا هیچ ارگانی نباید از ما حمایت کند؟ وزارت علوم با وجود اینکه ما مشکلی نداشتیم ولی تلاش می کرد به دانشگاه ها نامه ...
خشونت هایی به رنگ خون - صد آه و هزار افسوس از جانی که برفت
با واردآوردن چند ضربه ،نقش بر زمین کردند. این نزاع خونین همچنان ادامه یافت تا این که برخی از سرنشینان خودروها نیز با واردآمدن ضربات مهلک خنجر و چاقو به شدت مجروح شدند. خون زیادی در محل نزاع ریخته بود که با تماس های مردمی، نیروهای انتظامی و امدادی به محل حادثه رسیدند. چند مجروح که خون آلود بر زمین افتاده بودند به مراکز درمانی انتقال یافتند اما تلاش پزشکان برای نجات راننده 30 ساله نتیجه ای ...
بر شانه های شب
ساختمان مشغول به کار شد. همسرم 10 سال است ازدواج کرده و یک فرزند دارد. من پس از دو سال که از ازدواجش می گذشت از حالاتش فهمیدم که ازدواج دوم کرده است. اوایل ناراحت بودم؛ ولی با خودم گفتم نباید زندگی را به کام او تلخ کنم و هیچ گاه ناراحتی ام را بروز ندادم و این گونه زندگی کردن برای من عادی شد. حالا علاوه بر رنج بیماری باید با زن دوم همسرم هم زندگی می کردم. پس از ازدواج همسرم هفت سال با هم زندگی کردیم ...
پیامک های عاشقانه برای پدر حکم مرگ او به دست همسر و بچه هایش را داشت/ زیر سر این مرد بلند شده بود
راننده آن پسری 14 ساله بود. در بازرسی از خودرو جسد مردی میانسال کشف شد. با اعلام ماجرا به پلیس، پسر نوجوان در تحقیقات به قتل پدر با همدستی نامادری اش اعتراف کرد. او در تحقیقات از انگیزه جنایت گفت: پدرم بداخلاق بود و دائم مرا به خاطر معاشرت با دوستانم دعوا می کرد. نامادری ام هم با تحریک به این که با مرگ پدرم اموال او به من می رسد و همچنین به خاطر رابطه پنهانی که داشتیم مرا ترغیب کرد که پدرم را به قتل ...