سایر منابع:
سایر خبرها
قتل مادر و نوزاد 11ماهه برای گرفتن پول بیمه عمر
گذشته من از منزلم در گلبهار خارج شدم و همسرم نیز قصد داشت به منزل پدرم در مشهد برود. او لوازم پسرم را داخل ساک ریخت و بعد از من به سوی مشهد حرکت کرده بود ولی دیگر از او اطلاعی نداشتم تا این که صبح روز چهارشنبه وقتی فهمیدم که به منزل پدرم نرفته است احتمال آدم ربایی دادم و به همین خاطر شکایتی را در دادسرای گلبهار مطرح کردم و خودم به همراه پسرعمویم در همین مسیر به جست وجو پرداختیم یکی از بستگانمان هم ...
متهم قتل بنیتا: هر چه زودتر اعدام شوم، بهتر است
... شب اول خانه همان دوستم ماندم، اما بعد به خانه همسرم رفتم. درباره ماجرا چیزی به او نگفتی؟ فهمیده بودند یک چیزی را مخفی می کنم، اما از ترس حرفی بهشان نزدم. چرا در این سه روز به ماشین سر نزدی؟ ترسیده بودم. بعد از دستگیری هم جای ماشین را نگفتی تا این که با مهدی مواجهه حضوری شدی. اول فکر می کردم شاید بچه را پیدا کرده باشند، اما وقتی ...
تجاوز به زن جوان در باغ سیب | فیلم تجاوز جنسی، ادعای فرانک را ثابت کرد
سیبی در دماوند برده بودند، بررسی شد. این پرونده دی سال گذشته در پی شکایت زن 30ساله ای به نام فرانک در کلانتری دماوند به جریان افتاد. این زن به مأموران گفت: از چندی پیش به دلیل اختلاف با همسرم از او جدا شدم و به تنهایی در یک خانه اجاره ای زندگی می کنم و برای امرار معاش در یک آرایشگاه مشغول به کار شدم. این زن در ادامه روز حادثه را چنین شرح داد: عصر در مسیر برگشت به خانه به عنوان مسافر ...
دختری به خاطر مواد مخدر آدم کشت
ازدواج کردند، اما می دانم که هر چه در خاطرات کودکی ام می گردم جز جنگ و دعوای این دو با هم چیزی پیدا نمی کنم. می گویند یک بار وقتی دو ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند، من چیزی در خاطر ندارم، اما می دانم که تا 4 سالگی سایه مادر بالای سرم بود، آن زمان را در خاطر دارم، زمانی که مادرم حامله بود، بچه ای که اکنون برادر کوچکترم است. می گویند دو سال قبل هم مادرم پایش را در یک کفش کرده بود که ...
قتل همسر و مادرزن پس از جشن عروسی
. شب تنها در خانه بودم و همسرم پس از پایان عروسی به خانه مان نیامد و در خانه پدرش خوابید. صبح به خانه پدرزنم رفتم و پس از خوردن صبحانه به خاطر همین موضوع با هم مشاجره کردیم. خیلی عصبانی شدم و همراه پسر پنج ساله ام به خانه خواهرم رفتم. لحظاتی بعد در حالی که چاقویی همراه داشتم، به خانه پدرزنم آمدم و دوباره با همسر و مادرزنم درگیر شدم و با چاقو به همسر و مادرزنم حمله کردم. چند ...
دو مرد و یک زن هوسران به شلاق و تبعید محکوم شدند
رویداد24 -کشف فیلم سیاه چند ثانیه ای از لحظه ارتباط پنهانی دست دو مرد جوان و زن آرایشگر را رو کرد. هر سه آنها با حکم دادگاه در مجموع به شلاق و تبعید محکوم شدند. نیمه شب 6 دی 95، زنی 30 ساله با مراجعه به کلانتری دماوند از دو پسر جوان به جرم آزار و اذیت شکایت کرد و گفت: مدتی قبل از همسرم جدا شدم و برای تامین مخارج زندگی ام به آرایشگری روی آوردم. امروز عصر برای برگشتن به خانه سوار یک دستگاه پراید ...
بلایی شیطانی که سر فریبا زن آرایشگر در باغ دماوند آمد / 2 جوان محکوم شدند
به گزارش رکنا، بامداد ششم دی ماه سال گذشته یک زن 30 ساله به نام فریبا به کلانتری دماوند رفت و از دو پسر جوان که وی را آزار داده بودند شکایت کرد. این زن گفت: بعد از جدایی از همسرم به تنهایی در خانه اجاره ای زندگی می کنم و در یک آرایشگاه نیز مشغول به کار هستم. دیروز عصر از محل کارم به خانه برمی گشتم که سوار پراید سفیدی شدم که دو سرنشین داشت. سرنشینان پراید در بین راه سر صحبت را باز کردند اما من که ...
فرصت 45 روزه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
، اخفای ادله و طلاهای او به قصاص و حبس محکوم شد که این حکم مدتی بعد از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد. درحالی که پدر و مادر مقتول تنها خواسته شان قصاص بود، تلاش نوه آنها (دخترنوجوان قاتل) برای گرفتن رضایت شروع شد. او که حالا 14سال دارد با اینکه مادرش را از دست داده اما نمی خواهد با قصاص پدرش، تنها امیدش به ادامه زندگی را هم از دست بدهد. به همین دلیل چندین بار از یزد به خانه پدربزرگ و مادربزرگش در ...
قتل مادر و نوزاد 11ماهه برای گرفتن پول بیمه عمر
مقام قضایی مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. تنها متهم این پرونده جنایی که می دانست حرف هایش را کسی باور نمی کند و هر بار در پاسخ به سوالات فنی عاجز می ماند، ناگهان فریاد زد! خودم کشتم! قاضی و کارآگاهان که منتظر همین جمله بودند او را به آرامش دعوت کردند تا این که لحظاتی بعد لب به اعتراف گشود و گفت: وضعیت مالی ام خوب نبود از حدود 5 ماه قبل خودم و همسرم را بیمه عمر کرده بودم تا این که فکر دریافت پول ...
خواستگاری مرد شوم در صحنه تصادف با زن شوهر دار و...
اعصابم حسابی به هم ریخته بود . بعد از یک جر و بحث مفصل، از خانه بیرون زدم. پشت فرمان خودرو حسابی جوش آورده بودم. می خواستم از شهر محل زندگی ام، که نزدیک مشهد است، به اینجا بیایم و با مادر و پدرم صحبت کنم. در بین راه از خودم می پرسیدم: چرا شوهرم قدر مرا نمی داند و مادرش این قدر لج بازی می کند؟ . با اوضاع آشفتۀ روحی رانندگی می کردم تا به مشهد رسیدم. در نزدیکی خانۀ مادرم ناگهان با صدایی ...
قتل در راه پله خانه ویلایی
ظهر سی ام اردیبهشت 95 یک مرد 60 ساله با کلانتری 134 شهرک غرب تماس گرفت و از مرگ خواهر 67ساله اش به نام پروین خبر داد. پلیس وقتی به خانه ویلایی در سعادت آباد رفت در پاگرد با جنازه کبود زن سالخورده روبه رو شد . برادر وی به نام فریبرز که هراسان بود گفت: بعد از فوت پدر و مادرم من در طبقه دوم خانه موروثی و خواهرم در طبقه اول زندگی می کردیم. دیشب حالم خوب نبود. به همین خاطر به بیمارستان رفتم ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
.... همسر مقتول با حضور در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: در منزل به همراه دو فرزند خود بودم که تلفن خانه زنگ زد. برادرشوهرم بود؛ از من خواست تا خودم را به بیمارستان برسانم؛ من نیز با مادرم تماس گرفته و به همراه او به بیمارستان رفتیم. همسر مقتول در توضیح علت خروج همسرش در روز جمعه از منزل، گفت: همسرم به همراه شریکش یک مغازه آپاراتی دارد؛ همسرم با ...
محمدرضا باهنر؛ مهندس لابی گری و مرد رایزنی های سیاسی
هم به شورای 30 نفره مرکزی راه پیدا کردم. همه این افراد از شخصیت های شناخته شده و مهم بودند، به جز بنده. در واقع از رانت شهید باهنر استفاده کرده بودید؟ نمی شود گفت رانت، ولی خب همه رای های من به خاطر ایشان بود چون هیچ کس من را نمی شناخت و سابقه چندانی هم نداشتم. دیگر مجبور شدیم خانه مان در کرمان را بفروشیم و بیاییم تهران. ایشان هم کمی غر زدند. البته این همسرم که الان دارم درباره شان ...
محمود دولت آبادی؛ راویِ روزگار مردم سالخورده
که بهتر از آنی که فرزند که هستم، اهل کجا هستم، نیست. این هیچ نشان خاصی ندارد الا این که من عاشق رنج ها و عشق های پدر و مادرم بودم نسبت به فرزندان شان از جمله نسبت به خودم. مادر من خیلی کم فرصت پیدا کرد که من با او باشم، با او زندگی کنم، ولی پدرم گاهی این فرصت را به من می داد. مادرم یکی از چیزهایی که می گفت، گفت شما سر خاک من نمی آیید، من می دانم، و پیشاپیش گله مند بود. ولی من جلد سیم روزگار سپری ...
ماشین های اینترنتی نان ما را آجر کرد
57 ساخته و حالا بنیاد مستضعفان مدعی است که همه این خیابان از آن اوست. خانم ساله 57 آمدیم تو این خانه. حالا بنیاد مستضعفان می گوید این خانه مال ماست. اصلا نمی شود تعمیرش کرد. دیوارهایش ریخته. دست به خانه بگذاریم؛ بنیاد اعتراض می کند. حالا اشک چاشنی سخنانش می شود. عینکش را می گذارد روی میز و چند لحظه سکوت می کند و خاطرات کودکیش دور سرش چرخ می زند. سال 1328 متولد شدم. یکم فرودین. دست چپ و راستم را که ...
عامل قتل 3 پسر
رضایت مرا جلب کنند، اما بی فایده بود. من تصمیم خودم را گرفته بودم و امیر باید اعدام می شد. در نهایت هم به خواست من و به رای صادره از سوی دادگاه پسر دومم به اعدام محکوم شد و چند ماه بعد از جنایت به دار آویخته شد. مرد میانسال گفت: با قصاص امیر زندگی ما بدتر از قبل شد. بین من و فرزندان و همسرم اختلاف به وجود آمد. آنها مرا عامل مرگ امیر می دانستند و نمی توانستند با من در یک خانه زندگی کنند و ...
محاکمه مرد 60 ساله به اتهام قتل خواهر بزرگ تر
زندگی می کرد. من ازدواج کرده بودم اما رفتارهای خواهرم باعث شد که همسرم از من طلاق بگیرد. متهم در ادامه گفت: شب حادثه درگیری ما آنقدر شدید نبود که او جانش را از دست بدهد. او با سنگ به من حمله کرد و من هم او را هل دادم و سرش به نرده ای که آنجا بود برخورد کرد و باعث مرگش شد. من عمدی در این کار نداشتم. در ادامه وکیل مدافع متهم به دفاع از او پرداخت و در نهایت با اخذ آخرین دفاع از متهم ختم جلسه اعلام شد. ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
با پلیس و اورژانس تماس گرفتیم. همسر مقتول با حضور در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: در منزل به همراه دو فرزند خود بودم که تلفن خانه زنگ زد. برادرشوهرم بود؛ از من خواست تا خودم را به بیمارستان برسانم؛ من نیز با مادرم تماس گرفته و به همراه او به بیمارستان رفتیم. همسر مقتول در توضیح علت خروج همسرش در روز جمعه از منزل، گفت: همسرم به همراه شریکش یک ...
برسام و آسا؛ کوچولوهای متفاوت با 67 هزار فالوور
. در رشته گرافیک (ارتباط تصویری) تحصیل کردم و قبل از بچه دار شدن شدیداً در فضای کار غرق بودم اما با وجود بچه ها در حال حاضر پروژه ای سفارش کار می گیرم. در آینده با بزرگ شدن بچه ها مجدد وارد فضای جدی کاری خواهم شد و شاید در دورتر به همراه بچه ها ادامه تحصیل بدهم. چون وقتی 11 ساله بودم پدرم ادامه تحصیل داد و همراه با ما درس خواند و این قضیه بسیار در ذهنیت ما نسبت به تحصیل تاثیر داشت. چه ...
محمد جلیل عندلیبی: در جوانی پیر شدیم
. اسمش را خودکشی نمی گذارم، چون من همیشه به خدا امید دارم. در این سال ها قطعه ای نوشتید؟ بله، خیلی زیاد. همین الان 15-14 اثر کامل دارم که می تواند به صورت آلبوم منتشر شود و امیدوارم که این اتفاق بیفتد. فقط قطعه نوشته اید؟ نگران نبودید که مثلاً دست تان برای نوازندگی، چابکی گذشته اش را از دست بدهد؟ ساز هم می زدم. من هیچ وقت فعالیت هایم را متوقف ...
مریم چشم دیدنم را نداشت و من ...
مخدر Drugs صنعتی اراده اش را سوزانده بود. کار به جایی رسید که گاهی شب ها هم به خانه نمی آمد. سه سال گذشت و از شرکت بیرونش کردند. پدرم یک روز آمد و از خانه بیرونش کرد. دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه خبر آوردند به مشهد آمده است. خیلی پیگیر بودم او را به خانه برگردانم. بچه ام هم کم طاقتی می کرد اما متوجه شدیم مأموران کلانتری13 به خاطر سرقت Stealing دستگیرش کرده اند. زندگی ما ...
شعرخوانی شاعران آیینی در حریم آهو
) را توضیح داد و گفت: شعری که اینجا می خوانم با نام اعتراف مربوط به 63 سالگی من است. اعترافی که زندگی مرا دگرگون کرد. من را دعوت کرده بودند برای داوری اشعاری در حوزه امام رضا (ع) به مشهد مقدس. من تا 63 سالگی به مشهد نرفته بودم و شعری هم برای امام رضا (ع) نداشتم. همسرم هم که دعوت شده بود بسیار مشتاق برای رفتن بود اما من بهانه می آوردم تا نروم چون می گفتم چطور داور اشعاری باشم که خودم شعری برایش ...
مهتاب را به خاطر مسایل ناموسی کشتم / پدرم با چنگال برادرم را هم در برابر چشمانم کشت + عکس
بودم که دیدم پدرم چنگالی را به گلوی برادرم فرو کرد. فریاد کشیدم و از همسایه ها کمک خواستم. آنها مقابل در خانه مان آمدند اما هیچ کدام جرات نداشت به پدرم نزدیک شود. خودم با اروژانس و پلیس تماس گرفتم. این دختر گفت: می دانم طبق نمی توانم برای پدرم درخواست قصاص داشته باشم.اما دیه می خواهم. من از پدرم وحشت دارم و حتی نمی خواهم پدرم بداند که کجا زندگی می کنم. سپس متهم روبه روی قضات ...
سالها انتظار برای نظاره خورشید خراسان
ممکن است از فرط شادی سکته کنم. حالم بسیار دگرگون شده بود .همسرم و اکثر خدمه هواپیما نگران حالم بودند واقعا لحظه ای که به حرم مشرف شدم به امام رضا (ع) گفتم بسیار راضی ام اگر در این لحظه بمیرم دیگرهیچ آرزویی ندارم چون من به بهشت واقعی خودم رسیده ام . با خود عهد بستم که اگر مادرم شفا نیابد دیگر با امام رضا صحبت نکنم مژگان مصباحی در خصوص خاطره خود گفت :17 ساله بودم که مادرم را بر ...
قتل خواهر به خاطر ارثیه
هم خیلی بدرفتاری می کرد. حرف هایش باعث شده بود با وجود داشتن فرزند معلول، همسرم را طلاق بدهم. متهم درباره روز حادثه توضیح داد: چند ساعت قبل از حادثه تازه از بیمارستان میلاد مرخص شده بودم. نیمه شب به خانه رسیدم. خواهرم تا مرا دید فحاشی کرد و پرسید تا حالا کجا بودی؟ گفتم بیمارستان بستری بودم، اما قبول نکرد. درگیری مان بالا گرفت و او به صورتم چنگ انداخت. من هم هلش دادم که سرش به نرده خورد و روی ...