سایر منابع:
سایر خبرها
موسیقی ایرانی مرد زنده اش کنید!
همهمه ای به راه افتاده بود. هر کسی به دیگری می رسید یکی دودقیقه انگار پچ پچی می کردند و راهی می شدند. دوست آقاجان آمد دم حجره! آن وسط ها یک کلمه شنیدم گلپا ! آقاجان را انگار برق گرفته باشد! خوب حالت هایش یادم هست. چند سال بعد که بزرگتر شده بودم ماجرای آن روز را از آقاجان پرسیدم. می گفت: چقدر خوب یادت مانده! می گفت: آن زمان همین طور بود. وقتی گلپا در رادیو برنامه داشت، مردم دهان به دهان به هم خبر ...
قتل برادر زن به خاطر اسپری خوشبوکننده
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از بولتن نیوز، مردی جوان در یک درگیری خانوادگی با چاقو مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. داماد خانواده در همان بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کرد و به زندان افتاد. چندی بعد کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. صبح دیروز، در ابتدای جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه شان ...
خاطره سوزاندن کف پای اسیر ایرانی با اتو هنوز آزارم می دهد/ مقاومت اسیر 11 ساله در مقابل شکنجه های بعثی ...
که این گزارش را می خوانند، نگرانم. در روزهای اول اسارت، وقتی با دیگر اسرا، در صف تحویل وسایل شخصی مان به بعثی ها ایستاده بودم، یکی از افسران عراقی با مشاهده من به سویم آمد. فکر کرد چون جثه کوچکی دارم و کم سن و سال هستم از جنگ و جنایات صدام و نیروهای بعثی چیزی نمی دانم، در حالی که این طور نبود و من از آن ها متنفر بودم. اخم کرده و به افسر عراقی خیره شدم که ناگهان اناری را به من ...
جدال بین عقل و احساس و تقابل بین ترس و عاقبت اندیشی/ وقتی زندان بانان عراقی خیالاتی می شوند
می گیرد و روزهای اسارتش را این گونه شرح می دهد در اردوگاه به بهانه های مختلف مثل نماز جماعت و عزاداری و... اسرا را کتک می زدند، یک هفته بعد از ورود ما به اردوگاه درگیری سختی بین اسرا و نیروهای بعثی اتفاق افتاد به طوری که یک هفته به ما غذا نداند و بعد از آن مدت هم اسرا خودشان شورش کردند و قفل ها را شکستند، بعثی ها هم که برای چنین موقعیتی مهیا بودند اسرا را با گرز و شلاق کتک زدند که حتی چند نفر هم به ...
مرد شیطان صفت اعدام می شود
غیرعلنی برگزار شد، شاکی بار دیگر شکایتش را مطرح کرد و متهم در آخرین دفاعش گفت: آن روز در حال خودم نبودم. با دیدن دختر نوجوان وسوسه شدم و این تصمیم با مشورت دوستم بود. حالا پشیمانم و از شاکی می خواهم مرا ببخشد. در آخر هیئت قضایی متهم را به اعدام محکوم کرد و این حکم بعد از تأیید در دیوان عالی کشور در پاییز 95 اجرا شد. پس از مجازات متهم اول، مأموران همچنان در تعقیب دیگر متهم ...
متهم: خانواده همسرم دخالت می کردند
از دخالت های خانواده همسرم خسته شده بودم این آخرین دفاع مردی است که از دو سال قبل به اتهام قتل برادرزنش در بازداشت به سر می برد. به گزارش جوان، سیزدهم دی ماه سال 94، مأموران پلیس از قتل مرد 26 ساله ای به نام صادق در میدان منیریه باخبر و راهی محل شدند. بررسی ها حکایت از این داشت که مرد جوان با اصابت ضربه چاقو جان باخته است. خواهر مقتول در حالیکه به شدت گریه می کرد به مأموران ...
همسرم قبل از ازدواجمان خیلی چیزها را از من پنهان کرد و.....
همین خاطر به خانه ما امد. فرزندم زودتر از موعد به دنیا آمده بود و نیاز به مراقبت های ویژه داشت. اما صابر به این موضوع بی توجه بود و در اتاق 10 متری که همگی در آنجا زندگی می کردیم به لباس هایش عطر می زد. چندبار تذکر داده بودم افشانه های عطر برای نوزاد خطرناک است اما بی اعتنا بود. تا اینکه اخرین بار سر همین موضوع با همسرم درگیر شدم و خانه را ترک کردم. وقتی برگشتم همسرم در خانه نبود. همسایه ها گفتند که ...
خاطره ای از آزاده سرافراز زهیر غلامی
! او اذان گفت، نه تو . برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است . به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه زیر زمین بود. آنقدر گرم ...
صدور حکم مرگ برای میهمان جنایتکار
ها گفت: در کلاس های ترک اعتیاد با یونس(مقتول) آشنا شدم و پس ازآن با هم دوست شدیم. شب حادثه در کلاس ترک اعتیاد بودیم که به دعوت یونس به خانه اش رفتیم و با هم شام خوردیم و خوابیدیم، اما من انگیزه ای برای کشتن او نداشتم. آن شب وقتی خوابیده بودم ناگهان از خواب بلند شدم، به آشپزخانه رفتم و چشمم به کارد خورد که آن را برداشتم و رفتم سراغ یونس و با یک ضربه چاقو او را کشتم.من از حدود 30سال قبل ...
درخواست کمک یک مادر برای نجات فرزندش
شما بودند و مسئله ای بین مهدی و آنها پیش آمد و چند ساعت بعد با مهدی صحبت کردم و متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است و بعد از چند روز هم پسرم بازداشت شد. بعد از این ماجرا خانواده دامادم علیرضا را که چندروزه بود، با خود بردند و ما سال ها نتوانستیم او را ببینیم و در جلسات رسیدگی هم از طرف او درخواست قصاص کردند. وقتی علیرضا بزرگ شد، با توجه به اینکه هیچ کدام از ما را ندیده بود، نسبت به ما خیلی کینه داشت و ...
قریبانه هایی که غریب ماند
چهارم فروردین 61 اسیر و اول شهریور سال 69 آزاد شدم، در واقع هشت سال و نیم در اسارات رژیم بعثی عراق بودم. ** گوشت های زمان جنگ جهانی در اختیار اسرای ایرانی فریبرز خوب نژاد یکی دیگر از آزادگان کشور می گوید: سال 1363 در عملیات بدر اسیر شدم، البته سال 60 عملیات بیت المقدس وارد جبهه شدم و 16 سال بیشتر نداشتم و وقتی به جبهه رفتم تا اسیر شدم به مناسبت های مختلف چندین بار به جبهه رفتم و در ...
قتل برادرزن برای جلوگیری از جدایی همسر!
برای مراسم عروسی به تهران آمده بود و به ما هم سر زد و قرار شد در خانه ما بماند. با توجه به اینکه فردی پرخاشگر بود، با هم دعوا کردیم و من او را با چاقو زدم که سه روز بعد از حادثه جانش را از دست داد. متهم درباره روز حادثه گفت: در آن موقع من سرایدار بودم و با همسر و فرزند در یک اتاق 10 متری زندگی می کردیم. از آنجایی که فرزندم زودتر از موعد به دنیا آمده بود، ضعیف بود و به بوهای مختلف خیلی ...
پدیده خندوانه از مسافرکشی تا استندآپ کمدی!
این انرژی مثبت دادن اول از همه حال خودش را بد می کرد. با همه این ها، مشکلات برایم ادامه داشت تا اینکه سر کار رفتم. آنجا که رفتم بعد از یک سال فاز جدیدی از اتفاقات بد دوباره برایم شکل گرفت. مثل این بود که از یک ساختمان چند طبقه پرت شدم پایین. این بار مشکلم مشکل کاری بود که باعث شد همه سرمایه ام را از دست بدهم. دیگر به یک جایی رسیدم که احساس می کردم نابود شدم؛ اما باز هم خودم را نباختم تصمیم گرفتم ...
ابتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی
دعوایی که اصلا دخالتی نداشتم و رد می شدم، خونی ریخت روی زخمم. پسر جوونی بود. من از استرس 3 روز بعد آزمایش پی 24 دادم و منفی بود. بعد یک ماه بازم منفی بود. استرسم آنقدر بود که خواب نداشتم. بعد 40 روز بیماری *لوکوپلاکی زبان گرفتم که یک طرف زبانم اونطوری بود رفتم پیش متخصص داخلی گفت مال ایدز نیست. 2 ماه بعد به اسرار خودم آزمایش دادم، منفی بود. 3 ماه بعد، منفی بود. 4 ماه بعد، بازم منفی بود. الان دو ...
چرا صفر کشکولی در هنگام فیلمبرداری مجبور به چاقوکشی شد؟
پیشکسوت شما الان واقعا خانه نشین هستند! به خدا من هم خانه نشین هستیم. در حد صحبت است وگرنه بیکاریم. چند دهه برگردیم عقب تر، اولین فیلم شما دنیای جوانان بود؟ بله ، با آقای بهروز خراسانی کار کردم و بعد ساموئل خاچیکیان مرا دعوت کرد تا در فیلمش بازی کنم و در آن فیلم با رضا بیک ایمانوردی و عزیز اصلی دروازه بان تیم ملی همبازی شدم. از آن فیلم خاطره بامزه ای دارید؟ ...
از من پرسید تو بعثی هستی؟
: شما چه مدت اسیر بودید می گوید: نزدیک به دوسال اسیر بودم و در اواخر سال 1362 آزاد شدم بعد ادامه می دهد: قانون صلیب سرخ به این صورت بود که جانبازانی با شرایط من باید حداکثر شش ماه اسیر دشمن می بودند و بعد از شش ماه آزاد می شدند اما بنا به هر دلیلی ما را تا دو سال نگه داشتند. هر وقت یاد مشکلات و سختی های زمان اسارت می افتم تنم شروع به لرزیدن می کند. در زمان اسارت اسیران قطع نخاعی وضعیتشان ...
اضافه کاری!
کشید تا متوجه گم شدنش بشن. بعد از 6سال پرونده تشکیل می شد تا تحقیقات رو انجام بدن، رفته بود توی هفت سال. 9 سال که گذشت، تازه دادخواست تهیه می شد و هنوز دادگاه برگزار نشده، با 30 سال خدمت اداری صادقانه بازنشسته می شدم و به خیر و خوشی می رفتم پی کارم. درخواست از ریاست جمهوری! یکی از همکاران قدیمی مان که چند سال مدیر شده بود و چنان خودش را گرفته بود که حتی جواب سلام دوستان را نمی داد ...
همسر شهید: شهادت ایشان را مرهون لقمه و شیر حلال می دانم/ دلم محکم است که او جزو لشکر بسم الله است/ ثابت ...
ما خداست. علاقه خوب است اما به شرط اینکه وابستگی در پی نداشته باشد . همسر شهید: اوایل پاییز سال 69 بود و من کلاس دوم دبیرستان و امتحانات ثلث اول بود. یک روز متوجه شدم عمویم بدون برنامه و اطلاع قبلی به دزفول و به منزل ما آمده - عموی بنده داماد خانواده آقا مصطفی بود- و نگاه های معنی داری دارد و زن عمویم باب خواستگاری را باز کرد. البته مادربزرگ من و آقا مصطفی دختر خاله هستند و از دو سو ...
در دادگاه مردی که پدر و برادرش را به خاطر ارثیه کشته چه گذشت؟/چراهمسرقاتل،به همدستی با او اعتراف کرد
ایران نوشت: با توجه به اینکه شواهد موجود در صحنه جنایت نشان می داد خانه پیرمرد مورد سرقت قرار گرفته است، فرضیه نخست، قتل به خاطر سرقت اعلام شد اما در ادامه تحقیقات به بن بست رسید. ناپدید شدن پسر مقتول دو سال پس از این جنایت ودرحالی که تحقیقات به بن بست رسیده بود، رسول، پسر پیرمرد هم به طرز مرموزی گم شد. با شکایت خانواده رسول پرونده ای در شعبه یازدهم پلیس آگاهی تهران تشکیل شد ...
9 نکته بسیار مهم قبل از کوتاه کردن مو
اگر موهای بلندی داشته باشند. کوتاه کردن مو موهای من سال های سال بلند بود. وقتی به کالج رفتم موهایم فوق العاده بلند بود. اما بعد دچار یک شکست عاطفی وحشتناک شدم و آن ها را کاملا کوتاه کردم. موهایم را صاف و آن ها را در قسمت چانه، زاویه می دادم. بسیار زیبا و چشمگیر بود و من عاشقش بودم تا زمانی که متوجه شدم تنها در حال جلب توجه هستم و موهایم را کوتاه کردم. به چه چیزی ...
قتل پدر و برادر به خاطر خودکشی مادر
صحنه سازی کردم که هیچ کس متوجه این ماجرا نشد و همه فکر کردند پدرم بر اثر حادثه جانش را از دست داده است. او مرد خوبی بود، اما پیامکی که در گوشی اش دیده بودم قلبم را آزرده کرده بود. متهم گفت: یک سال از ماجرای قتل پدرم گذشته بود که برادرم را کشتم. او حرف هایی درباره قتل پدرم می زد و معلوم بود همه چیز را فهمیده است. ممکن بود حرفی بزند که دستم رو شود. به همین دلیل او را هم به قتل رساندم.یک روز درحالی که ...
کابوس گربه ای که از شعر سر درآورد/ دردسرهای عکاسی که شعر می سراید
... *پس باید از همین جا هم پای شما به مطبوعات باز شده باشد؟ - بله. همانطور که عرض کردم آن محیط زمینه های خوبی برای ارتباطات اجتماعی و مطبوعاتی برای من فراهم کرد و از آن طریق من با افراد فرهنگی زیادی آشنا شدم. *و در ادامه کدام برای شما جدی تر شد؟ شعر یا عکاسی؟ - تا سال 54 روی شعر متمرکز بودم و تقریباً عکاسی نکردم. از سال 54 به بعد مشخصاً روی عکس متمرکز شدم و به ...
دلنوشته ای از سید محمد سادات اخوی در باب روز زیارتی امام رضا(ع)
کِیف مون کوک می شد. امام_ رضا!... من... انقدری بودم که دست در دست مادر م، برای چندمین سال، وارد حرم شما شدم... به اندازة یه بچة چهارپنج ساله بودم... غرق آب نبات کوجکِ کله گِرد ی بودم که خط های رنگی داشت و بعضی از خط هاش هم ترش مزه بودن... برای همون هم از مادرم خواسته بودم و خریده بود... چون درست وسط لیس زدن خط های ترش، مزة خط های شیرین سرمی رسیدن و زیر زبونم، لذتی پخش می شد که خدا بدونه ...
اعتراف به قتل با وعده و وعیدهای پدر مقتول
ها منکر قتل شد و به مأموران گفت: روز حادثه زمانی که به نمایشگاه ماشین رفتم، حسن خوابیده بود، دستم را دور گردنش انداختم؛ می خواستم او را خفه کنم اما از کارم پشیمان شدم و پس از رهاکردن حسن آنجا را ترک کردم. تحقیقات کارآگاهان ادامه داشت تا اینکه در نهایت عباس در بازجویی های فنی به جرم خود اعتراف کرد و روز حادثه را چنین شرح داد: پس از اینکه گلوی حسن را فشار دادم، با سنگ یک ضربه به سر او زدم و سپس با ...
شرایط قصاص و جزئیات مربوط به آن چیست؟
10 سال حبس تعزیری نیز محکوم می گردند. لازم به ذکر است در این مورد تساوی در دین ضرورتی ندارد، یعنی اگر پدری که کافر است فرزند مسلمان خود را به قتل برساند یا مضروب و مجروح کند قصاص نخواهد شد. در مورد سایر اشخاصی که با مقتول قرابت نسبی یا سببی دارند معافیتی پیش بینی نشده و قصاص اجرا خواهد شد، همچنین فرزند به خاطر قتل پدر قصاص می شود. با توجه به اینکه عقل مهم ترین ویژگی انسان و درواقع فارق ...
قتل اسرارآمیز 2 زن ایرانی در آلمان
تا به خانه برگردد، در یک کوچه خلوت او را گیر انداخت و با ضربات چاقو او را از پا درآورد. زن جوان که به شدت زخمی شده بود به بیمارستان منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داد. به دنبال این حادثه پرونده ای در دادگاه آلمان تشکیل شد و گروهی از کارآگاهان به جست وجو پرداختند و چندماه بعد متهم را دستگیر کردند. ضمن اینکه خانواده زن ایرانی همان سال شکایت خود را در دادسرای جنایی تهران ...
12 سال در “استقلال” بازی کردم اما گذشت کردم این گذشت کردن به ضررم تمام شد
.... خیلی چیزها را در دل خودم نگه می دارم و آنها را بروز نمی دهم. 12 سال در استقلال بازی کردم و خیلی اتفاقات افتاد، اما گذشت کردم. این گذشت کردن به ضررم تمام شد. مثل برخی از بازیکنان نبودم که دنبال محبوب شدن و پول درآوردن باشم. هر زمان که از استقلال جدا شدم، بد تیم را نگفتم. صادقی تصریح کرد: در مدتی که در صبای قم و مس کرمان بودم هیچ وقت پس از جدایی درباره تیمم صحبت نکردم ...
گلاب آدینه و ایفای نقش سیاه توسط زنان
...، که چند بازیگر مرد هم از جمله کورش تهامی، محمد ساربان، علی سرخانی و... به گروه مروارید اضافه شدند، باز هم بازی در نقش سیاه را به فقیهه سلطانی دادم که بار دیگر درخشید. آدینه در پایان در مورد این که به نظرش چرا در سیاه بازی همان طور که پیشکسوتان مرد بوده و هستند، خبری از پیشکسوتان زن نیست، توضیح می دهد: این تدوام نیافتن ماجرا بوده که موجب شده نام هیچ زنی در این حوزه برجسته نشود. قطعا ...
با بیماری نادر نیلوفر آشنا شوید
پر از قضاوت و نگاه های سنگین اطرافیان او اما از برخورد آگاهانه خانواده اش خوشحال است و می گوید: تمام خوشبختی من این بود که در خانواده ای بزرگ شدم که نه به من محبت اضافه کردند و نه تبعیضی در برخورد با من قائل می شدند و همین رفتارشان باعث شد تا بتوانم مثل یک آدم عادی رشد کنم. از طرفی در جامعه واقعا تحت فشار بودم و خیلی اذیت می شدم. هنوز هم گاهی نگاه ها آنقدر سنگین است و آنقدر قضاوت ها بد ...
تهدیدها به هنر خسارت می زند
.... بعد از طرف حوزه هنری دعوت به کار شدم که کارگاه ساخت سازهای ایرانی را راه اندازی کنم و به این ترتیب، در حوزه هنری مدیر کارگاه ساخت سازهای ایرانی شدم. در این سال ها همچنان نزد استادی برای نواختن ساز نرفتید؟ نزد خیلی ها رفتم؛ اما این طور نبود که تا آخر ادامه دهم. حتی در حد پنج، شش جلسه بود. نزد چه کسانی رفتید؟ آقای عبادی، بهاری، هاشمی، ذوالفنون، یارا و یکی از هم کلاسی ...