سایر منابع:
سایر خبرها
واکاوی 5 سال سکوت عماد افروغ
...، برای شرکت در نماز جماعت صبح ابتدا و غالبا با مرحوم حاج عبدالله رودکی از رزمندگان سلحشور جبهه های دفاع مقدس، به شاهچراغ (ع) و پس از اقامه نماز به سید علاءالدین حسین (ع) می رفتیم و البته متعاقبا با بچه های محل به بازی فوتبال مشغول می شدیم. قصدم از ذکر این مطلب، اشاره به این نکته است که دریچه ورودم به انقلاب اسلامی بیش از آنکه سیاسی باشد، مذهبی و فرهنگی بوده است. به همین خاطر تصور نمی ...
تنها شهیدی که امام بر پیکرش نماز خواند/ مردی که گنده لات تهران را فدایی خمینی کرد
حداقل در جمعشان درباره آن تصمیم گیری کرده بودند و حالا قرار بود حاج آقا اجرا کند، طرف مقابلش را قانع کند. این کارها از عهده هیچ کس دیگری بر نمی آمد. تصورش را بکنید که یک زندانی برنامه ریزی کند که بچه های زندانی ها ایام عید را یک روز داخل زندان، پیش پدرهایشان باشند و مسئولین زندان هم مجاب شده و چنین اجازه ای را داده باشند! این نوع ایجاد ارتباط و قبولاندن این قضیه به مسئولان آنجا، کار کسی جز حاج آقا ...
چریکی که شهردار شد
بسیار خاصی بود. دکتر یزدی آنجا بودند. دکتر مصطفی چمران آنجا بودند. در این سفر دیداری با دکتر چمران و خانواده شان داشتم و با خانم آمریکایی و بچه هایشان آشنا شدم. بعد از 15 خرداد دوستان ما در آمریکا به این جمع بندی رسیده بودند که حالا که مبارزه قانونی در ایران به سر آمده، این رسالت ما است که زمینه ای فراهم بکنیم برای انتقال دانش مبارزه مسلحانه به داخل ایران. دکتر چمران زمینه های فرهنگی این ...
خاطره یکی از بنیانگذاران فقید اطلاعات کشور
...> نحوه شهادت شان را چطور برایتان تعریف کردند؟ دوم شهریور 1364 همزمان با سالروز شهادت جد بزرگوارش امام محمد باقر(ع) با تعدادی از رزمنده ها برای بازدید از خط مقدم به منطقه طلائیه رفته بود. دوستانی که همراهش بودند، از او خواستند که جلوتر نرود اما سید اصرار داشته تا به رزمنده های خط مقدم سرکشی کند و پس از آن به تهران برگردد. قایقی که آوردند، خراب بوده، دوستان اصرار کردند سریع برگردند اما ...
پا به پای جنگجویان عراقی در تلعفر/ آیا کار داعش تمام است؟
بعد از دو سه فریم ، دوربین را از دستم گرفتند تا من هم به جمعشان اضافه شوم. یکی از آن میان، تفنگش را به دستم داد و دیگری کلاهش را روی سرم گذاشت و آنقدر سر و صدا بالا گرفت تا فرمانده آمد سراغشان و برای رفتن به داخل شهر به خط شان کرد. تیپ علی اکبر (ع) از جمله گروه های وابسته به الحشدالشعبی است که توسط مقام های عتبات عالیات و زیر نظر مرجعیت آیت الله سیستانی تشکیل شده است. در میان بچه ...
متهم جنایت: من قاتل آتنا نیستم!
...؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم. - خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی. من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود، همه بدنم سیاه بود، گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می شم. دو ماهه خانواده ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم ...
ادعای عجیب قاتل: آتنا از روی پله افتاد و مرد
.... _ خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی. من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می شم. دو ماهه خانواده ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم. _ خب وقتی دیدی آتنا افتاده روی زمین چرا ...
آتنا روی پله ها سکته کرده بود
نمی دونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم. خب تو قبلا اعتراف کردی که آتنا رو کشتی. من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می شم. دو ماهه خانواده ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی ...
بسته خبری چهارشنبه 01 شهریورماه 1396
کانال خود نقل کرد آشنا ساعتی بعد متوجه اشتباه خود شد و منبع را حذف کرد ✅ @safir_channel شبکه خبری سفیر, [23.08.17 12:17] [ Photo ] یک شهریور سالروز شهادت شهید لاجوردی توسط منافقین در سال 1377 ✅ @safir_channel شبکه خبری سفیر, [23.08.17 12:18] [ Video ] ماجرای جالبی از گفت و گوی شهید لاجوردی و زنی که ادعا می کرد توسط لاجوردی ...
گفت وگویی اختصاصی در زندان انفرادی ادعای عجیب قاتل: آتنا از روی پله افتاد و مرد
...> _ یعنی تو آتنا رو نکشتی؟ نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمی دونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم. _ خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی. من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی ...
منافقی که خانه های تیمی را تنها برای شهید لاجوردی فاش کرد
مثلاً یک نفر در قرآن تبحر داشت، یک بازیگر یا ورزشکار یا یک آدم در مسائل تربیتی دستش را می گرفت و می آورد کانون. به من زنگ می زد من هم همراهی شان می کردم و به من توصیه هایی می کرد که اگر الآن بگوییم خیلی ها تعجب می کنند. بچه ها را اردو می بردیم. ساختار عوض شد و نگهبان ها را عوض کردیم، سیم خاردارها را جمع کردیم، خود بچه ها شدند شهردار، مسئول داخلی کانون شدند و تقریباً یک مکان آموزشی شد. ...
پدر ورزش صبحگاهی ایران را بشناسید +عکس
راحت ندارند بعد تو می خواهی بیای پیش خانواده ات؟ اگر با آنها می آیی بیا وگرنه تنهایی حق نداری بیایی. باورتان نمی شود وقتی پسرم با دوستانش آمد، همسر من برای همه شام پخت. لباس ها و جوراب های تک تک شان را شست و مرتب کرد. من نمی توانم این خاطرات را فراموش کنم. برای همین تشییع جنازه همسرم کلی سردار و فرمانده شرکت کرد که باعث تعجب همه شده بود. ...
قاتل آتنا پا روی همه اعترافاتش گذاشت/ پدر آتنا: حرف های قاتل دروغ است/ همسر اولش به خاطر تجاوز به یک بچه ...
مغازه من اتفاق افتاده بود . قاتل آتنا اصلانی درباره اعترافات اولیه خود می گوید: من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می شم. دو ماهه خانواده ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم . او در پاسخ به این سوال ...
حسین خرازی؛ علمدار خمینی
...، به خط شیر معروف شد) منصوب گشت. خطی که نه ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند. در عملیات شکست حصر ...