سایر منابع:
سایر خبرها
مشک برداشت که سیراب کند دریا را؛ رفت تا تشنگی اش، آب کند دریا را
...> طفلی صدا زد بچه ها گویا عمو آمد باید به استقبال آب و آبرویش رفت وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد ای بچه ها اول عمو تشنه ست؛ پس باید اول بنوشد آب؛ وقتی که سبو آمد شش ماهه را دور سرش باید بگردانیم وقتی که بر رخسار اصغر رنگ و رو آمد دیگر عمو را بعد از این، سقا نمی خوانیم دیدید خواندیم و چه اشکی از عمو آمد حالا زمین کربلا چشمان ...
تقابل دین و دنیا در قیام امام حسین (ع)
هزار جان داشتم در راه حسین (ع) می دادم. آن طرف، حبیب بن مظاهر ،آن پیرمرد باوفا،با تمام نشان و توانایی که در کوفه داشت شبانه از کوفه حرکت کرد و همه داشته های خود را گذاشت و نام خود را به عنوان بهترین یاران حسین (ع) ثبت کرد . نمونه دیگر نپذیرفتن دنیا، در امان نامه ای است که شمر برای ابوالفضل العباس (ع) و برادرانش آورد.امان نامه ای که با آن در آن روز نجات جان بود و رسیدن بدنیا و مقام و ثروت ...
ستاره هایی که سر صحنه ی فیلمبرداری تا دم مرگ رفتند
روز در حین موج سواری، یک موج بلند از پشت به او برخورد می کند و او را می اندازد. قبل از آنکه جرارد بتواند خودش را از اعماق آب بیرون بکشد، موج دوم نیز به سمت اش راهی می شود. او می گوید: من مدت زیادی زیر موج ها به این طرف و آن طرف پرتاب می شدم. آنجا بود که با خودم فکر کردم که وای بر من! من به خاطر فیلمبرداری داشتم جان خودم را از دست می دادم. در نهایت او توسط یک آمبولانس به بیمارستان منتقل شد اما ...
اثبات توانمندی مدیران جوان با 18 ماه کار شبانه روزی جوان ترین مدیر کازرون
آتش نشانی شدید؟ سال 90 جذب آتش نشانی بوشهر شدم. توضیح بدهید چطور جذب سازمان شدید؟ بصورت اتفاقی جذب شدم(با لبخند و مکث). من از سال 85 بصورت تخصصی کار مربی گری و آموزش امداد و نجات در رشته های مختلف انجام می دادم. در دانشگاه هم تدریس داشتم. در سال 90 به عنوان سخنران سمیناری در بوشهر دعوت شدم. مدیرعامل سازمان آتش نشانی بوشهر هم میهمان برنامه بود. سمینار ...
روزی که مشک نبودم!
...> ناگهان سوزشی در پوستم احساس کردم... و سوزشی دیگر و ... باز هم یکی دیگر... چه شد؟... . اشک زلال و گرم بر پوستم جاری شد. من خالی می شدم و نگاه پر مهر او نیز از امید خالی شد. عباس جان اگر قلب داشتم به شدت می زد. صدای بال فرشته ها می آمد. روی خاک گرم، هزاران هزار قطره اشک چکید. روی خاک نرم یک گل معطر و زیبا روید. عباس جان ، من مشکی خالی و بی آب بودم. من مشکی پاره پاره بودم. من می سوختم... . آن روز عاشورا بود. *منبع ایرنا ...
14 بار در جنگ تحمیلی شیمیایی شدم/ سیره زندگی شهید حججی باید الگوی نسل جوان قرار گیرد
.... چند سال در جنگ تحمیلی شرکت داشته و در چه عملیات هایی حضور داشتید؟ بیش از 7 سال در صحنه جنگ تحمیلی حضور داشتم و خیلی کم به مرخصی می آمدم. در عملیات های متعددی از جمله فتح المبین، بیت المقدس، طریق القدس، بدر، خیبر، محرم، والفجر 8، کربلای 1،3،4 و 5، شرکت کردم. در کدام قسمت بیشتر فعالیت داشتید؟ در سال 1362 پس از آموزش مقدماتی در شیراز به عنوان خط شکن ...
سایه حضرت زینب(ع) همیشه بر زندگیم بوده است/ مشکلاتم به برکت شعر کاروان غم مرتفع شد
است که تاریخ و متون ادبی بسیار مطالعه کنند، وارد انجمن های ادبی شوند تا بتوانند در این راه پیشرفت کنند و به درجات عالی برسند. بخاطر اینکه ازدواج کرده بودم در دبیرستان بزرگسالان مشغول ادامه تحصیل و اخذ مدرک دیپلم ادبیات فارسی شدم. به خواندن کتاب علاقه زیادی داشتم، کتاب های شاعران معاصر را می خواندم. استعداد خودم را در رشته طراحی دوخت محک زدم. در سال 81 و در سن بیست و پنج سالگی آموزشگاه ...
حدیث روز/سخن امام حسین هنگام شهادت حضرت عباس(ع)
دولت بهار/ ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید بود که از شدت زیبایی، به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می گفتند و از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید. وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی همتا که داشت، علمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشگر کم تعداد خود را آماده جنگ می کرد پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به اسد الله الغالب ...
جزئیات دیدار فرماندهان سپاه با روحانی
را قبول دارید؟ جعفری: این چیزی که می گویند و شما فرمودید برای سال های اخر جنگ نیست، مربوط به بعد از عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک می شود. س: یعنی چه سالی؟ جعفری: یعنی 61 یا 62 بود. اواخر سال 61 و اوایل 62 بود. این چیزی که بیان می کنند مربوط به آن زمان است، دلیل هم دارد. دلیلش این است که آن 5-4 عملیات پشت سر هم خوبی که به صورت مشترک بین ارتش و سپاه انجام شد ...
مناسبات و روابط مالی شیعیان عصر حضور با امامان معصوم
که مهم ترین روش، حضور در منزل یا محل جلوس ائمّه:در مسجد و نشستن پای سخنان آن حضرات و بهره بردن از علم ایشان بود. جابر بن یزید جعفی پس از هجده سال خدمت و استفاده از محضر امام باقر(ع)، وقتی می خواست به کوفه برگردد، به امام عرض کرد: مرا بهره ای برسان. حضرت فرمودند: پس از هجده سال (باز هم برایت بگویم!) جابر گفت: آری. شما دریای خشک ناشدنی و ژرف و بی پایان هستید. (طوسی،1414ق، ص296) ...
دعوای ما با غرب زدگان همانند دعوای اباعبدالله بر سر ولایت الله است
نیاز داریم. به یادِ ایامِ امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) افتاده بودند و اینکه چرا نتوانستند حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را آنچنان که باید یاری کنند، چرا حضرت امام حسن (علیه السلام) را تنها گذاشتند. مدام نامه می نوشتند که حالا که معاویه از بین رفته و هلاک شده است، شما بیا و رهبریِ ما را به عهده بگیر تا ما بتوانیم دوباره حکومت علی را احیا کنیم. نامه پشت سر نامه آمد. بعد هم تنها به نامه اکتفا ...
غلط کردم !
مازنی خبر : ای کاش یک خواهر داشتم. این بزرگ ترین نعمت برای هر پسری است. چهار سال است که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد پیدا کرده ام. حالا هم به خاطر سرقت دستگیر شده ام. بچه بودم که مرگ پدرم را به چشم خودم دیدم. ما به مسافرت می رفتیم که پدرم هنگام رانندگی خوابش برد و تصادف کردیم. پلیس می گفت، اگر پدرم کمربندی ایمنی بسته بود، زنده می ماند. بعد از مرگ او ، پدربزرگم گیر داده بود که مادرم با ...
حیدری:بنی صدردو درجه شهید صیاد شیرازی را گرفت
...> علی ایحال در همین سرکشی ها بود که در مدخل وردی یکی از زاغه های مهمات عین خوش که قبل از انقلاب هم ساخته شده بود گلوله دشمن به سنگر برخورد کرد و من به شدت زخمی شدم. یادم هست که به هوش بودم از بغل دستی خودم که نشاطی نام داشت پرسیدم شما هستید گفت بله! گفتم رزاقی هم هست؟ گفت ایشان هم هست. بعد از این وقتی به بررسی وضعیت خودم پرداختم متوجه شدم که تمام ران و پای من خیس شده است. پای راستم را که تکان دادم ...
شخصیت معنوی حضرت عباس علیه السلام :
شما باشم و به دیگری متوسل شوم؟شما امام من هستید! آیا زشت نیست با وجود امام، حتی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟ از شدت ناراحتی بین خواب و بیداری بودم؛ ناگهان با چهرة نورانی قطب عالم امکان حضرت حجت – عجل الله تعالی فرجه الشریف – رو به رو شدم. بی درنگ سلام کردم. حضرت جواب سلامم را داد و فرمود: نه تنها زشت نیست و ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متویل ...
کرامات حضرت عباس (ع) مصیبت وارده
است که ایام عاشورا در کربلا عزاداری کنند و از نجف هم برای شرکت در عزا به کربلا می آیند، ولی آنان در موقع 28 صفر در نجف عزاداری می کنند و از کربلا هم برای عزاداری به نجف می روند. صبح بیست و هفتم صفر از نجف به کربلا آمدم و چون خسته شده بودم به حسینیه رفتم و در آنجا خوابیدم ، بعد از ظهر که به زیارت حضرت اباالفضل علیه السلام و زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شدم ، دیدم خلوت است حتی خدام هم نیستند ...
از روایت مجروح شدن وزیر بهداشت تا وزرایی که آماده رفتن به جبهه هستند/ جنگ یک رحمت و برکت برای کشور بود/ ...
حضرت امام (ره) فرمودند و رهبری بر آن اصرار دارند، ما قبل از انقلاب همانند دیگر مردم در جبهه آن روزها حضور داشتیم، بعد از انقلاب نیز جهاد سازندگی را راه انداختیم و در فاصله کوتاهی جنگ شروع شد؛ روز سوم جنگ ما در اهواز بودیم، آن زمان حدوداً 22 سال داشتم و با تعدادی از دوستان رفتیم و ماندگار شدیم. ** شما نزدیک به سه سال در جبهه حاضر بودید، این مدت در کدام مناطق فعالیت داشتید؟ ...
ویژگی های کارلوس از زبان انیس نقاش
جوزف بود. از او پرسیدم: آنها کیستند؟ گفت: سپتامبر سیاه . آیا می خواهی با آنها آشنا شوی؟ تمایلم را نشان دادم و تظاهر کردم که من سپتامبر سیاه را نمی شناسم. مرا به کمال خیر بک معرفی کرد، در جریان صحبت با او فهمیدم که کمال در چارچوب سپتامبر سیاه کار می کند و او و مجموعه ای که با او کار می کردند با ودیع حداد تماس گرفته اند، به این ترتیب تصمیم گرفتم که وارد این خط شوم. وارد شدم تا بیشتر بشناسم و به امنیت ...
حضرت ابالفضل العباس(ع) به روایت لهوف
...> عباس پیشقدم اهلبیت و یاران شب عاشورا وقتی که جمعیت رفتند حسین علیه السلام خطاب به بنی هاشم فرمود: شما هم بروید و مرا با این جمعیت واگذارید که با غیر من کاری ندارند هنگامیکه سخنان امام علیه السلام بپایان رسید ابالفضل العباس آغاز سخن نمود و گفت : برای چه برویم و شما را رها کنیم آیا برای اینکه بعد از شما زنده بمانیم ؟ خدا هرگز آن روز را نیاورد که بعد از تو زنده باشیم . قمر ...
اگر خواص بد فهمیدند کربلاها در تاریخ تکرار می شود
، یکی بخش تاریخی قضیه است که اگر من وقت داشتم، خودم کار می کردم -متأسفانه من دیگر وقت ندارم- باید بگردند، نمونه هایی را که در تاریخ فراوان است، پیدا کنند و ذکر کنند که خواص کجاها باید عمل می کردند و عمل نکردند. اسم این خواص چیست؟ چه کسانی هستند؟ اگر الآن مجال بود و خودم و شما خسته نمی شدید، ممکن بود یک ساعتی در زمینه همین موضوعات و اشخاصش برای شما صحبت بکنم، در ذهنم هست. بخش دیگری که باید ...
گفتگوی صمیمی با فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / حتی ازدواجم هم در منطقه جنگی بود
اسلامی و سپاه در منطقه خلیج فارس است. سردار چه سالی ازدواج کردید؟ جعفری: حدودا یک سال بعد از شروع جنگ بود. سال 60 بود. چطور آشنا شدید؟ جعفری: در جنگ بود. با اخوی حاج خانم در جنگ آشنا شدیم. چطور آشنا شدید؟ چند ماهی از حضور ما در جبهه سوسنگرد گذشته بود که یکی از شهدای بزرگوار مدافع حرم که همان سال 59 در سوسنگرد محل رزم و عملیات و سنگر بود، زندگی می کردیم و هم جنگ بود ...
رمز موفقیت ما وفاداری بچه های هیات است/ از هر دو جناح زده شده ایم/ مادربزرگم جای پسر شهیدش مرا از مادرم ...
...، که الحمدالله آن عالم هم بلافاصله بعد از مداح منبر داشت، از آن مداح هم درخواست کرد بنشیند، تذکر داد و اصلاح شد. اینکه حالا خودم بخواهم یقه به یقه بشوم نه، فقط یکی دو بار یادم هست زنگ زدیم به دوستان مداح و چند تا تذکر دادیم، البته احساس کردیم که ناراحت شدند زنگ زدیم به استادمان و گفتم من حس می کنم فلانی دلخور شده و اگر می توانید شما زنگ بزنید و بگویید و بعد هم حل شد و حتی از صفحه ...
آتش سوزی در برج لندن فداکاری و حقانیت آتش نشانان ایرانی را نشان داد
سعی کردم که تمام آن صحبت ها را فراموش کنم. باور کنید اگر الان از من بپرسید کدام حرف بیشتر شما را ناراحت کرد باید فکر کنم. * مثلا می گفتند آقای ملکی درباره موضوعات پلاسکو دروغ می گوید این شما را ناراحت نمی کرد؟ - بله راست می گویید، الان به یاد آوردم. حتی مرا استاد تکذیب هم می نامیدند. اما کدامیک از ادعاهای این افراد ثابت شد؟ من دروغ گفتم اما آیا 4 گزارش رسمی دولت، وزارت کشور ...
شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو گلچین شده بودند/نجات کودک2 ساله و شیرینی لبخند مادرش را فراموش نمی کنم
سال ها قبل اطلاعات کمی درباره شغل آتش نشانی داشتم چون شغل پرهیجانی است؛ حتی دوره ای در یکی از شهر های اطراف استان قزوین برای گزینش آتش نشانی اقدام کرده بودم اما متاسفانه نشد. پس از پایان دوره هنرستان و کسب مدرک دیپلم وارد عرصه ورزش شدم و در چند مورد مسابقات کشوری مقام کسب کردم؛ سپس با راهنمایی یکی از دوستانم فرم ثبت نام در آتش نشانی را پر کردم و بعد از گزینش و پشت سرگذاشتن 4 دوره آموزشی ...
رفتار و روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت امام حسین (علیه السّلام)
(ع) تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. (38) ابن بابویه (رحمه الله) با اسنادی از عبد الرحمن بن سمره نقل می کند که وی گوید عرض کردم یا رسول اللَّه مرا به نجات رهبری کن. فرمودند: ای پسر سمره هرگاه هواهای نفسانی مختلف شد و رأی و نظرها متفرق شد ملازم علی بن ابی طالب باش که او امام و خلیفه من بر شما پس از من است. او ممیزی است ...
توصیه رهبر انقلاب به سپاه بعد از حادثه مجلس
خوشحال شوید ولی اینجا بازگو نمی کنید. (می خندد). س: در این چند وقت که با امیران ارتش و سرداران جنگ صحبت کردیم دوست دارم از مقطع آخر جنگ شروع کنیم که چطور جنگ به پایان رسید؟ برخی می گویند یک اختلاف روشی بین ارتش و سپاه در اواخر جنگ باعث شد که نیروی آن اوایل تحلیل برود. چنین چیزی را قبول دارید؟ جعفری: این چیزی که می گویند و شما فرمودید برای سال های اخر جنگ نیست، مربوط به بعد ...
از رد تحصیل در آمریکه تا دفاع از وطن در جنگ
از نیت آنها آگاه شدم سریعا به ایلام رفتم و به برادر کریمی از این توطئه خبر دادم که برخی چنین برنامه ای دارند و اگر امکان دارد شما برنامه ریزی کنید تا از طریق برادرشان حاج داود کریمی که از فرماندهان سپاه در جنوب کشور بود و با حضرت آقا نزدیکی زیادی داشت حضرت آقا را به دهلران بیاورند تااین توطئه خنثی شود . ایشان هم در تاریخ نوزدهم فروردین سال 60 به دهلران تشریف آوردند و بعد هم در نماز جمعه ...
زندگی دختر شیشه ای از زبان خودش
.... آن روز به صاحب قبلی سگ زنگ زدم و گفتم چرا وقتی می دانسته سگ بیمار است آن را به من فروخته که به دردسر بیفتم. بعد چه شد؟ او نشانی خانه ای را در جنوب شهر به من داد که به آنجا رفتم. چند مرد غریبه هم در آ نجا حضور داشتند. آن موقع بود که متوجه شدم آنجا یک قمارخانه است. خیلی ترسیده بودم. می ترسیدم بلایی سرم بیاورند. می خواستم از آنجا خارج شوم که ماموران سر رسیدند و مرا هم بازداشت ...
آتش نشانی که بی ادعا دل به آتش زد/ رضا ؛ راضیم به رضای خدا
این ماموریت مشکل فرستادید؟ در پاسخم گفت "خود رضا داوطلب شد تا برای کمک کردن برود." رضا همیشه به خاطر دیگران از خودش می گذشت و این روحیه از بچگی همراه او بود. برای بزرگترها به ویژه پدربزرگش احترام خاصی قایل بود؛ خیلی به هم وابسته بودند بعد از شهادت رضا پدرم هم نتوانست به خاطر غم دوری بیماری را تحمل کند. من هم در یک سال هم فرزندم و هم پدرم را از دست دادم. *بیشتر از خاطراتش برای ...
وصیتنامه شهید حججی با دست خط خودش!
اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهلحرم بیشتر بدانید... پسر عزیزم، علی جان... ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود... پدر و مادر همسر عزیزم... همیشه شما را ...
حرّ بن یزید ریاحی، از فرماندهی تا جانبازی
...> امام(ع) احساس کرد که آنها تشنه اند، به اصحاب و یارانش امر کرد: این قوم را سیراب و لب اسبهایشان را تر کنید. علی بن طعان محاربی نقل می کند: در آن روز من در سپاه حر آخرین نفر بودم که نزد امام حسین(ع) و یارانش رسیدم. چون امام(ع) تشنگی مرا دید، فرمود: فرزند برادر آن شتر را که مشک آب بر آن قرار دارد بخوابان، خواباندم، فرمود: لبه مشک را برگردان و آب بیاشام. از شدت تشنگی نتوانستم لبه مشک را ...