سایر خبرها
گران کردن نان کار خوب دولت احمدی نژاد بود
یکی از کارهای خوبی که دولت احمدی نژاد انجام داد این بود که قیمت نان را گران کرد و مصرف یک مرتبه چهار تا پنج میلیون تن کاهش یافت. الان باز این اختلاف در حال زیاد شدن است. یعنی زمانی برای 50 میلیون نفر 14 میلیون تن گندم مصرف می کردیم الان برای 80 میلیون نفر 9 میلیون تن. این فاصله به علت قیمت نان است که ضایعات به شدت کاهش پیدا کرده است. حالا نان هم چیزی مثل برنج و قند و شکر شد که دیگر ضایعاتش خیلی کم است ولی باید هوشیار بود و اجازه نداد وضع سابق برگردد. این اختلاف قیمت نان دوباره از تولید به مصرف دارد زیاد می شود. ...
در حسرت جهان بی سلاح
، مخصوصا وقتی که زمینه فعالیت شما سلاح های هسته ای باشد، چون ما این گونه عمل نمی کنیم. ما می ایستیم و بحث می کنیم. بعد به در کشورهای دارای سلاح هسته ای می کوبیم و می گوییم لطفا، لطفا، لطفا کاری انجام بدهید و البته آنها کاری انجام نمی دهند. ما به خانه برمی گردیم و بار دیگر دوباره سعی می کنیم. یادم می آید دفعه اول که این خبر را شنیدم با خودم فکر کردم این چه فایده ای دارد؟ من که ...
امام با گزارش چپ ها علیه راستی کاشانی چه کرد؟/ اقدامات تاجزاده و نبوی علیه آیت الله
بودند در مقابلش مطرح شده بود که نهایتاً طرح مجاهدین مطرح نشد و کار به دست بچه های گروه "توحیدی صف" سپرده شده بود. * شما در کدام قسمت ستاد استقبال حضور داشتید؟ من در مسیر بودم و بعد از مراسم، مدرسه رفاه برای اسکان امام مهیا شد و به مدرسه رفاه رفتم و تعدادی از بچه های گروه را که تا به حال ندیده بودم، دیدم. چون در گروه های مسلحانه هر چقدر ارتباطات کم تر و خوشه ای و با فاصله تر ...
چرا شهید همدانی"حبیب"سپاه شد
چندی پیش نیز خوابی از ایشان دیدم. در تیپ انصار نیروی ایشان بودم و وقتی برای انجام عملیات ها پیگیری می کردند آن زمان شهید همدانی خیلی شاداب و سرحال بود و آمادگی بدنی خوبی داشت. برنامه شب عاشورای عملیات بدر در سال 63 برای لشکر انصارالحسین(ع) اتفاق افتاد که وقتی چهره شهید همدانی را دیدیم که وضعیت را تشریح می کرد که الان در جزیره چگونه وضعیتی وجود دارد و دستش را بلند کرده بود و نشان می داد ...
محاسبه نفس خود را زیاد کرده و تا می توانیدخودسازی کنید
این مردان خدا گنجینه ای از حکمت آن هاست که میدان جهاد در راه خدا به آن دست یافتند. مرور خطوط این وصایا ضروری است. شهید والامقام صادق مهدی برزی متولد 1344/09/07 بود که در 1362/01/22 در حالیکه 18 سال از عمرش می گذشت در عملیات والفجر1 در منطقه فکه به فیض شهادت نائل و آسمانی شد.در ادامه وصیت نامه شهید مهدی برزی را می خوانید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله ...
متن و ترجمه خطبه فدکیه حضرت زهرا (س)
تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده ها کنار رود و زیان های آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی کردید و برای شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند. وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا ...
چرا شهید همدانی "حبیب" سپاه شد
نیروی ایشان بودم و وقتی برای انجام عملیات ها پیگیری می کردند آن زمان شهید همدانی خیلی شاداب و سرحال بود و آمادگی بدنی خوبی داشت. برنامه شب عاشورای عملیات بدر در سال 63 برای لشکر انصارالحسین(ع) اتفاق افتاد که وقتی چهره شهید همدانی را دیدیم که وضعیت را تشریح می کرد که الان در جزیره چگونه وضعیتی وجود دارد و دستش را بلند کرده بود و نشان می داد که اتفاقی که در بدر و جزیره مجنون رخ داده بسیار سخت ...
تشکری: منتظر هیچکس جز مخاطبانم نیستم/ شرایط ذوبم کرد و نوشتم
: در این مدت چند بار آن را بازنویسی کردید؟ گمان کنم چهار بار باز نویسی و بعد یک باره همه چیز را کنار گذاشتم – از نو و از نقطه صفر بعد از دو سال و نیم کار مفتون و فیروزه را دوباره و بدون هیچ استفاده از نگارش قبلی نوشتم. حتما می پرسید چرا؟ چون از روند کار راضی نبودم و قهرمانانی جدید وارد اثر شدند، برای من نگارش رمان هایم به باز نویسی چندباره و گاهی در حد هیچ چیز نماندن از نوشته قبلی خودم ...
حیرت جهان از باغ سنگی درویش خان +عکس
رخنه می کنند و برفی که در زمستان درختان خشکیده را از پا می اندازد. باغ اگر چه در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده اما گویی بی درویش اسفندیارپور چیزی کم دارد.نخستین درخت، سال 1342 در این زمین تشنه در سیرجان فرو رفت. درویش خان هر بار به یاد باغ های خشکیده و زمین های از دست رفته، به کوه و دشت زد و سنگ های سوراخی پیدا کرد که به چشم هیچ بشری جز او نمی آمد. سیم ها را از سوراخ ها رد کرد و به شاخه آویخت. تا ...
ماه عسل
تمام شد و این آلونک تمام نشد. باران بیاید زندگی را آب برمی دارد! خدا را شکر، بابا دست تنهایی بنایی خانه را تمام کرد! به او می گویم گچ کاری را بعد از قیرگونی انجام دهد. ناشکری نمی کنم امّا! امّا چه؟ به زودی همه چیز درست می شود. تا آب سماور جوش بیاید، جنگی می روم یک مشت خرما می گیرم و می آیم. این حرف ها مقدمه تکرار یک جمله تکراری است که تا بلند می شوم به ...
به هاشمی گفتم تند می روید، خبرگان را از شما می گیرند/ احمدی نژاد یکباره عوض شد
بلکه از تک تک آنها هم پرسیدم، گفتند که وزیر کشور گفته است ما برابر قانون عمل کنیم و وظیفه ما هم عمل به قانون است. آیت الله هاشمی گفت به نفع شما شد چون اگر شما بودید ممکن بود آنها حر ف هایی داشته باشند اما نتوانند بزنند اما به من همه حرف ها را زدند. *چطور مدیریت کردید که تنش و فشار کم بود و وقتی مردم برای شادی به خیابان ها آمدند، مدیریت شد و برخوردی صورت نگرفت؟ بشارتی: البته بی ...
شاتر برای شلیک به قلب محرومیت + تصاویر
موضوع پرداختید؟ بحث اربعین همیشه برای من مهم بوده؛ من هم مثل خیلی از هموطنانم عاشق بودم، دلداده سیدالشهدا بودم که این مسیر را جلو رفتم. یعنی از بچگی هرجا اسم امام حسین (ع) می آمد ، جلو می رفتم. در بحث اربعین هم اولین بار سال 81 بود که به کربلا رفتم. آن موقع تازه مرز عراق بی حساب و کتاب شده بود و من پیاده از مرز وارد عراق شدم.. آن موقع حتی یک عکس کوچک هم از این مراسم در اینترنت نبود، ما ...
نیستان در آتش/ حکایت 7 روز آوارگی که سرانجام به اسارت مصطفی اردیبهشت انجامید
جا را به آتش کشیده بودند. به زحمت به راه افتادم. همه نی ها سوخته و زغال شده بودند و آتش منطقه را گرفته بود. دست ها و پاهایم سوخته و کباب شده بودند. به راهی رسیدم که کوبیده شده و سفت بود. معلوم بود راه مالرویی است که محل گذر گرازها است. قدری از آتش دور شده بودم، چاله ای پیدا کردم و دوباره از هوش رفتم. قرص ماه کامل بود اما چشمانم درست نمی دیدند و ماه را تیره و تار می دیدم. هنوز هم ماه شب چهاردهم آن ...
از جنگ بازی تا نقاشی سیاست
. چون سوغاتی پدر بیشتر وقت ها اسباب بازی بود. ماشین، کامیون پلاستیکی و تفنگ آب پاش برای من و عروسک برای خواهرم. اما بین همه سوغاتی های جبهه، یک بار بابا یک پوکه خالی قشنگ برایم آورد. حساب این سوغاتی با بقیه خیلی فرق داشت. مثل شی باارزش و مقدسی از آن نگهداری می کردم. توی کمدم قایمش کرده بودم. فقط بعضی وقت ها با احترام و تشریفات خاصی آن را بیرون می آوردم و می گذاشتمش روی یک بلندی مثل میز و می نشستم و ...
مقایسه ائمه جمعه دههٔ 60 و 90
دلیل ما هر سال با دلی پرخون از سالروز شهادت این یاران امام می گذریم. آقازاده ها همه یکسان نیستند. یک آقازاده حاج احمد آقای خمینی بود که بعد از ارتحال حضرت امام (ره) دفاتر ایشان را به دست مراجع داد و دیناری استفاده نکرد. اما برخی سوءاستفاده می کنند. من آقا بودم و آقازاده، اما ذره ای سوءاستفاده نکردم. اخیرا خانواده های شهدای محراب مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی نامه درخواست ...
شمخانی و رضایی بعد از شهادت پدرم جرأت نمی کردند با امام ملاقات کنند/ آقا و آقازاده ام اما سوءاستفاده ...
عنوان فرزند شهید محراب دست به کار نشوم و مراسم بزرگداشتی برای ایشان برگزار نکنم، اصلا دستگاه های دولتی مخصوصا صدا و سیما و بنیاد شهید توجهی نمی کنند. به همین دلیل ما هر سال با دلی پرخون از سالروز شهادت این یاران امام می گذریم. آقازاده ها همه یکسان نیستند. یک آقازاده حاج احمد آقای خمینی بود که بعد از ارتحال حضرت امام (ره) دفاتر ایشان را به دست مراجع داد و دیناری استفاده نکرد. اما برخی ...
بانوی شجاع بندری از رانندگی اتوبوس تا تریلی
خوب است که گواهینامه پایه یک بگیرم. همسرم اول کمی مخالفت کرد اما بعد که دید میتوانم کمک حالش باشم قانع شد. سه بار فقط طول کشید تا توانستم گواهینامه پایه یکم را بگیرم که اصلاً کار ساده ای نیست. خیلی از مردها یک سال و حتی بیشتر می رفتند و می آمدند اما نمی توانستند گواهینامه پایه یک بگیرند!البته قبل از آن آرایشگر بودم. وقتی گواهینامه پایه یک را گرفتم آرایشگری را رها کردم. آخرین فرزندم را سال 1371 به ...
زندگی عجیب قاتل ایرانی که در افغانستان به عنوان تروریست ماهها شکنجه شد
دماغم را تازه عمل کرده بودم و فکر کرد من بچه سوسول هستم. بعد از ماشین پیاده شد و من هم پیاده شدم. راننده ال90 یک چاقو دستش بود و با هم درگیر شدیم. او یک خط روی صورتم انداخت و صورتم غرق خون شد. در ادامه درگیری من توانستم چاقو را از دست او بگیرم و قصد داشتم سوار ماشین دوستم شوم که دوستم به من گفت او یک چاقوی دیگر دارد و قصد دارد از پشت به من حمله کند، من فوری برگشتم و در لحظه ای که او به من رسید، پایم ...
امنیت افراد مسلح تأمین شد!
...! بروید دم خانه خودتان برقصید! شاید ماجرا اصلاً آن طوری که همه فکر می کنند نیست. شاید استیون پداک قصد حمله نداشته و اتاق هتل را گرفته بوده که استراحت کند. تصور کنید ساعت 10 شب در تخت خواب تازه چشمانتان گرم شده که صدای نتراشیده خواننده با موسیقی بلند می شود! دست برقضا چند تا تفنگ هم به طور قانونی دم دستتان است. خود شما هم باشید پنجره را باز می کنید و یک لیچاری بار مزاحمان می ...