سایر منابع:
سایر خبرها
حواشی قتل اهورا به روایت مقام قضایی | واکنش به سوء استفاده از احساسات مردم
شهر به خاک سپرده می شد بسیاری از دادگاه های خانواده شاهد آغاز یا تداوم همان مسیر منتهی به جنایت در بین خانواده های دیگر بودند : 1- مداخله فضای مجازی 2- درخواست طلاق با وجود داشتن فرزند 3- وقوع طلاق و ایجاد هویت اجتماعی جدید تحت عنوان فرزند طلاق و کنار رفتن پدر و مادر طفل به عنوان حامی وی در برابر آسیب های اجتماعی 4- بی دفاع ماندن طفل و .... آیا به تعبیر قرآن کریم عبرت نمی گیرند ؟ آیا قدری ...
دردهای جان او از عشق می خوانند
.... مطمئنم اگر این بیماری با من نبود، هیچوقت به موفقیت هایی که دارم، نمی رسیدم. از مدرسه بیزار شدم، اما... مریم هیچوقت گوشه گیر نبوده و همیشه آرزوهایش را دنبال کرده است، او می گوید: به خاطر بیماری ام از مدرسه بیزار شدم. در مدرسه خیلی اذیت می شدم، اما این موضوع گوشه گیرم نکرد. اتفاقا قدرتم را مضاعف کرد. وقتی از مدرسه بیرون می زدم، می رفتم و کارگاه های هنری را نگاه می کردم ...
یک شب و 9 شهید !
: کدام منطقه بودید؟ خواهر و فرزند شهیدان غریبی: منطقه 16 خزانه بخارایی بودیم که بمباران شد. من ازدواج کرده بودم در همان کوچه زندگی می کردم. خانه هایمان به هم نزدیک بود. پدرم سر کوچه بود. وقتی بمباران شد، آنقدر موج انفجار شدید بود که تمام خاک و تیرآهن منزل پدرم به خانه ما پرتاب شده بود که باورش واقعا سخت است. وقتی از در حیاط بیرون آمدم دیدم که همسرم داد می زند: یا صاحب الزمان! کشتند من نمی ...
لذت یک لحظه اذان گفتن را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم/ آرزویم اذان گفتن در کربلاست
بگویم ولی حیف که پول ندارم تا به کربلا بروم. قاسم در پایان این گفتگوی دوستانه می گوید : پدر ومادرم برای من خیلی زحمت کشیده اند وبه اندازه یک دنیا از آنها ممنون هستم . قاسم 6ماه است که با یکی از دختران روستا ازدواج کرده است ومیگوید هنوز به خانه خودمان نرفته ایم ولی از همسرم هم تشکر می کنم که دراین مدت همراه من بوده است . او ادامه میدهد تا به حال که پدرم خرج زندگی مرا ...
از پارتی مختلط شبانه تا ازدواج برای حفظ آبرو | روزگار تلخ دختر جوان بعد از بارداری
مختلط تنها بخشی از ولگردی های شبانه مان بود که نام تفریح و خوشگذرانی بر آن گذاشته بودیم. آن روزها آن قدر غرق در این عشق های دروغین بودم که نتوانستم لحظه ای به عاقبت کارهایم فکر کنم مدتی بعد مادر آتیلا برای جلوگیری از آبروریزی ، بدون برگزاری هیچ گونه مراسمی، مرا به عقد آتیلا درآورد من هم که به خاطر بارداری شرایط سختی را می گذراندم به ناچار نزد مادرم بازگشتم. آن روز مادرم مرا با آغوش باز پذیرفت و ...
عکس: مادر اهورا | المیرا مادر اهورا در قتل پسر 2 ساله اش نقش داشت؟ +عکس های المیرا
بیشتر ببینید: فیلم: مادر اهورا . بیشتر بخوانید: ماجرای اهورا، قتل و تجاوز . بیشتر بخوانید: چرا اهورا با مادر و ناپدری زندگی می کرد ؟ به گزارش آفتاب، المیرا ر زنی 28 ساله است که سال گذشته از همسر اولش (پدر اهورا) جدا شده و پس از چندی، حدودا یک ماه پیش با مردی به نام مجتبی قربانزاده ازدواج موقت می کند. تنها 18 روز بعد از ازدواج موقت المیرا با مجتبی، فاجعه تجاوز به اهورا کودک 2 سال ...
سمنان؛ خیران مدرسه ساز و یک نمونه عالی
گونه می گوید: دانشجوی سال یک دکتری بودم که پدرم به لقاءالله پیوست و دعوت حق را لبیک گفت و از آن روز این جرقه برای جبران زحمات پدر در وجودم ایجاد شد. وی افزود: هر فرزندی آرزو دارد تا قدردان زحمات پدر باشد و به گونه ای این شکر را به جای آورد و چون در دوران حیات این فرصت فراهم نشد، از خداوند خواستم کمک کند تا به گونه ای نامش را ماندگار کنم. این بانوی مدرسه ساز سمنانی می گوید: از ...
محاکمه بعد از 14 سال/ قاتل: به خاطر فرزندانم مرا آزاد کنید!
مردی که 14 سال قبل در جریان یک نزاع در پارک جمشیدیه مرتکب قتل Murder شده بود، بعد از جلب رضایت اولیای دم موفق به رهایی از حبس شد. او که بعد از آزادی از زندان Prison ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده بود روز گذشته از جنبه عمومی جرم Crime به میز محاکمه بازگشت. اواخر پاییز سال 82، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک پسر 20 ساله ای به نام محسن در یکی از بیمارستان های شهر باخبر و راهی محل شدند ...
خانواده ستایش:قصاص نمی خواستیم
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی حکایت صفیه است؛ حکایت همسرش. حکایت نفیسه، منیراحمد، رحیمه، ستایش و الیاس. حکایت فراموشی خانواده ای که باز مانده بعد از تمام شدن دخترش؛ ستایش قریشی. اصلاً مسأله بودن یا نبودن قریشی ها، گوش دادن به قصه دل است. به قصه دل هیچ کدامشان، اما کسی گوش نکرده است مگر با قبول فرضیه فردا چو قصه فراموش کردنش. قصه ای که شاید حوالی تابستان 95 فراموش شده است؛ یک سال و 6 ماه من پیدا ...
بامادر اهورا در اینستاگرام آشنا شدم / اهورا خواب بود که وسوسه شدم و!!!/عکس
خود قرار گرفت و در پی ضربات وارده به سرش جان خود را از دست داد. مقامات قضائی و پزشکی قانونی گیلان آزار جنسی و آثار ضرب و جرح بر پیکر اهورا را تأیید کرده اند. ناپدری اهورا در گفت وگویی تازه ترین اعترافاتش را فاش کرد و گفت: 24 تیر ماه بود که در اینستاگرام Instagram با مادر اهورا آشنا شدم. بعد از آشنایی تصمیم به ازدواج گرفتیم. دو ماهی می شد که به صورت موقت با هم ازدواج کرده بودیم. آن روز ظهر بود که ...
ماجرای این عکس جنجالی چیست؟
و در شهرداری دهدشت مشغول رفتگری ام. همسرم هم خانه دار است. 9 سال است که ازدواج کرده ایم. با وجود اینکه فقط 30 سال دارد اما غبار روزگار روی چهره اش نشسته. از زندگی این سال هایش می گوید و رنجی که بر او گذشته: در همان روستای سمغان به دنیا آمدم تا پنجم ابتدایی را در آنجا درس خواندم. روستای مان مقطع بالاتر نداشت و برای تحصیل مجبور بودیم هر روز به دهدشت برویم و برگردیم. نه وسیله نقلیه داشتیم ...
شهادت او اکسیر عشقی بود که خدا به ما عطا کرد
*** با نداری بزرگ شد احمد دومین فرزند خانواده بود که بعد از گذشت 12 سال خدا به ما داد. من فرزندم را با نداری و کار در خانه های مردم با رنج زیادی بزرگ کردم. او را به دبستان فرستادم. احمد الگوی هم کلاسی هایش بود. با ادب و احترام با دیگران رفتار می کرد و مورد توجه معلمان بود. با بالا رفتن سنش اخلاق و رفتارش معتبرتر می شد. در خانه به مادرش در تمام کارها کمک می کرد؛ در ...
این مردان همسرشان را کتک می زنند!
نظرشان نادرست یا حتی ظالمانه است، ایستادگی کنند. می ترسند ترس از آینده باعث می شود قربانیان در رابطه ای ناسالم بمانند. ازدواج به دلیل ترس از ماندن در خانه پدر، ترس از تنها ماندن، ترس از مسخره شدن به خاطر تجرد در سن بالا و. . . قطعا تبعات خوشایندی نخواهد داشت. به خاطر ترس به خانه بخت رفته اند افرادی که از سر ترس ازدواج می کنند، حتی اگر خودشان هم ندانند ...
اظهارات مردمشهدی که پسر9ساله اش را از ارتفاع 30متری پل عابر به خیابان پرت کرد - حرفهای مادرمقتول
بردم اما هنوز چند ماه از آغاز سال تحصیلی سپری نشده بود که یک روز مادرم کنارم نشست و از زنی سخن گفت که مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود. از تعجب چشمانم گرد شد چرا که من 14 سال بیشتر نداشتم و اصلا از ازدواج و خانه داری چیزی نمی فهمیدم از سوی دیگر هم من مرتضی را دوست نداشتم و نمی خواستم با او ازدواج کنم ولی آن زن که دوست یکی از آشنایان مادرم بود با رفت و آمدهای زیاد اصرار به این ازدواج داشت ...
اعترافات مردی که پدر و نامادری اش را کشت و به آتش کشید
پدرم ازدواج کرد و از همسر جدیدش صاحب فرزند شد و من کنار مادرم ماندم. بعد از چند سال خودم ازدواج کردم ولی زندگی خوبی نداشتم و اعتیاد پیدا کردم و همین باعث شد از همسرم جدا شوم و دوباره پیش مادرم برگشتم اما بعد از مدتی با مادر و خواهرانم به مشکل برخوردم و پیش پدرم رفتم. در خانه پدری بودن هم خیلی خوب نبود و با او هم دچار اختلاف شدم. متهم گفت: پدرم مرتب به من می گفت باید سر کار بروی و نباید ...
اخبار حوادث
باعث آشنایی مان شد و بعداز چند ماه با هم ازدواج کردیم. من و همسرم هردو بیکار بودیم. گاهی مواقع خانواده ام هزینه زندگی مان را تامین می کردند اما بعد از مدتی کمک هایشان قطع شد. تصمیم گرفتیم با برداشتن ساکی در سطح شهر پرسه بزنیم و با رفتن نزد مردم وانمود کنیم مسافر هستیم و سارقان کیف پولمان را زده اند. به همین خاطر پولی برای بازگشت به شهرمان نداریم. با این ترفند از مردم پول می گرفتیم و هزینه مواد می ...
با پدرم و در زمان چرای گوسفندان تمرین می کردم/عشایری را به خانه شهری ترجیح می دهم
از حضور در باشگاه سبب علاقه به این رشته ورزشی شد. با پدرم که به چرای گوسفندان می رفتیم تمرین می کردم و پدرم تصور می کرد من دیوانه شده ام و مدام به من می خندید. از پدرم خواهش می کردم کف دست خود را نگه دارد که من به آن ضربه بزنم و او هم با خنده قبول می کرد. بعد از ازدواج مشکلی برای ادامه فعالیت های ورزشی نداشتید؟ پدر من هنوز عشایر است ولی مدتی است در شهر زندگی می ...
اظهارات مردی که پسرش را به کام مرگ فرستاد
از سوی دیگر هم من مرتضی را دوست نداشتم و نمی خواستم با او ازدواج کنم ولی آن زن که دوست یکی از آشنایان مادرم بود با رفت و آمدهای زیاد اصرار به این ازدواج داشت. هر چه گریه کردم و گفتم قصد ازدواج ندارم فایده ای نداشت چرا که آخرین فرزند خانواده بودم و مادرم فکر می کرد آن جوان مرا خوشبخت می کند. مادر داغدار آه سردی کشید و ادامه داد، یک سال قبل از ازدواج من، پدرم به دلیل بیماری ریوی فوت کرد و من برخلاف ...
بررسی شرایط زمینه ساز طلاق
خانواده و ازدواج بسیار مهم است. اسلام و اهل بیت به رعایت حریم زناشویی ما را سفارش کرده اند. من به خاطر این اعتقادات بیشتر از 20 سال صبر کردم، کاش همسرم هم مانند من به این چیزها عقیده داشت، آن وقت هیچ گاه ما به طلاق نمی رسیدیم. یکی دیگر از مصاحبه شونده ها می گوید: اگر زن و مردی اصول اخلاقی را که دین سفارش می کند، رعایت کنند، هیچ گاه زندگی آنها به جدایی نمی انجامد . 8. بستر تغییرات اجتماعی و ...
جنون پشت شیشه/بررسی تجاوزهای روزهای اخیر به کودکان
اخبار کودک آزاری ها، مردم را نگران و جری کرده است. نگاه مردم به نگاهی مراقب تبدیل شده و از خود می پرسند به راستی به چه کسی می توان اعتماد داشت؟ مادر اهورا می گوید که باور نمی کردم شوهرم متجاوز و قاتل فرزندم باشد. اهورا او را دوست داشت و حتی وقتی مجتبی قصد بیرون رفتن داشت، اهورا گریه می کرد که مرا هم با خودت ببر! این زن جوان که ابتدا همسر خود را به عنوان متجاوز کودکش نمی پذیرفت و از او ...
علی نصیریان: برای استقبال از مصدق تا مهرآباد دویدم
شده است. خودشان هیچ وقت دوست نداشتند که بازی کنند؟ نه. آن اوایل ازدواجمان یک نقش کوتاهی بازی کرد ولی بعد گفت دوست ندارم ادامه بدهم. در سال های میانی زندگی که همه جا مورد توجه بودید برای همسرتان دشواری نداشت؟ همسرم خیلی درک خوبی از کار من دارد و خیلی خوب با من مدارا کرده است و در تمام این سال ها مواقعی بود که بیشتر از خانواده در کنار گروه بودم همسرم تحمل ...
اهورا خوابید؛ بدون لالایی و قصه/ محاکمه یک مادر در سینه ی قبرستان/ تصاویر
درآورده بوده و بیست وچند سال با مستخدمی در مدرسه روستا تلاش کرده پسری خوب تربیت کند و حدود دو سال وقتی عروسش در کنار پسرش کار می کرد از اهورا مراقبت می کرد و بعد از طلاق هم حاضر به نگهداری از او بوده. او هم مانند بسیاری از حاضران می گوید که المیرا زندگی ما را تباه کرد و اهورا را از خودش و ما گرفت. دختری آرام می گوید؛اهورا زنده هم می ماند زندگی خوبی نداشت چون یا پدر نداشت یا مادر. ...
ادعای عجیب قاتل بی رحم در دادگاه تهران+ عکس
رفته بود بازداشت شد. وی به قتل Murder اعتراف کرد و گفت: 12سال قبل مادرم و پدرم از هم جدا شند. من و سه خواهرم با مادرمان زندگی می کردیم تا اینکه پدرمان با اکرم ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. من هیچ وقت دل خوشی از پدرم نداشتم. دوسال قبل ازدواج کردم اما زندگی ام دوامی نداشت و مجبور شدم 114 سکه به عنوان مهریه به همسرم بپردازم و از او جدا شوم. به خانه پدرم رفته بودم که متوجه بد رفتاری های پدرم ...
زنم دخترمان را خونه مادرش می گذاشت و دنبال یللی تللی می رفت!
بودیم و برای همدیگر می مردیم. از عهدۀ بزرگ کردن دخترکوچولویم برنمی آمدم اگرچه دخترم برای مادرش دل تنگی نمی کرد چون حس مادر و فرزندی به هم نداشتند. مدتی گذشت. به توصیۀ مادرم، تصمیم گرفتم زن بگیرم. به خواستگاری دختر یکی از اقوام دوست پدرم رفتیم. این خانواده در روستایی نزدیک مشهد زندگی می کنند. این بار خانواده ام اجازه ندادند هیچ نظری بدهم. با عجله و بدون هیچ شناختی تن به این ازدواج دادم ...
عروس 14 ساله بود / مرتضی چشم نداشت پس از جدایی ازدواج کنم و!!!
... از تعجب چشمانم گرد شد چرا که من 14 سال بیشتر نداشتم و اصلا از ازدواج و خانه داری چیزی نمی فهمیدم از سوی دیگر هم من مرتضی را دوست نداشتم و نمی خواستم با او ازدواج کنم ولی آن زن که دوست یکی از آشنایان مادرم بود با رفت و آمدهای زیاد اصرار به این ازدواج داشت. هر چه گریه کردم و گفتم قصد ازدواج ندارم فایده ای نداشت چرا که آخرین فرزند خانواده بودم و مادرم فکر می کرد آن جوان مرا خوشبخت ...
محاکمه نوعروس در پرونده جنایت محله جماران +عکس
درخواست قصاص در ملأعام در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی برگزار شد. ناهید 29 ساله، مشاور ازدواج، با قبول اتهام مشارکت در قتل اکرم و ایراد جرح عمدی به شوهرش، گفت: یک سال پس از عروسی مان متوجه شدم شوهرم با زنان دیگر ارتباط دارد. قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. قصد طلاق داشتم اما وحید راضی نبود. ساعت 8 صبح روز حادثه برای برداشتن وسایلم به خانه ام رفتم. شوهرم ...
شهید حججی عظمت شهدای مدافع حرم را نشان داد/ نظام استکبار هنوز از ما باج می خواهد
را از چشمان حضار جاری ساخت و بر معنویت مجلس افزود . خانواده های شهدا همواره پشتیبان ولایت فقیه هستند فرزند شهید شیرعلی سلطانی نیز به پشت تریبون آمد و گفت: پدر من در سن 17 سالگی ازدواج کرد و در سن 32 سالگی به شهادت رسید و حاصل ازدواج او 5 فرزند بود که من آخرین فرزند این خانواده هستم؛ من 40 روز بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم یعنی هیچگاه نه پدرم مرا دید و نه من او را دیدم و ...
اهورا قربانی شکنجه هولناک ناپدری
تنها از زبان همسرم شنیدم. از او خواستم حقیقت را بگوید و اگر اتفاقی افتاده به من توضیح دهد. حتی در بیمارستان از همسرم پرسیدند که تجاوز به اهورا کار او بوده که انکار کرد. قفسه سینه اهورا شکسته بود و مجتبی این شکستگی را ناشی از تنفس مصنوعی که همسایه مان هنگام نجات اهورا در مسیر بیمارستان به فرزندم داده بود، عنوان می کرد تا من را توجیه کند. من قصاص قاتل کودکم را می خواهم. پدر اهورا هم پس از ...
شهید مدافع حرمی که رفت تا انتقام سیلی مادر را بگیرد/ حسین هریری نام جهادی سید عمار را در تاریخ ثبت ...
چهارماهه نامزدی اش می گوید که برای او یک عمر گذشته است. فصل مشترک زندگی شما و شهید هریری به چه شکلی رقم خورد و چطور با هم آشنا شدید؟ شهید کارمند پدرم در بخش بازرسی قطار شهری و بازرسی قطار متروی مشهد بود. از طرفی پدر من و ایشان هشت سال با یکدیگر رفیق بودند و همدیگر را می شناختند. همین طور در هیئات مذهبی حسین آقا با برادرم دوست شده بودند. مادر آقا حسین در مراسم روضه ای که در ...
بعضی افراد از دست دادن با آنها ابا دارند
باشیم در نظم عمومی شهر شیراز خلل بزرگی وارد خواهد شد؛ ولی هنوز بعضی از مردم از ما فرار می کنند؛ هر چند که عده زیادی نیز شغل ما را درک می کنند. او به یکی از خاطراتش اشاره و می گوید یکی از همسایگان ما که بعد از فوت پدرش به واسطه غسل دادن جنازه شغل من را فهمیده بود، برخورد و رفتار او و خانواده اش با خانواده من و همسرم به طور کامل تغییر کرد و نهایتا با خانواده من قطع رابطه کرد. این غسال ...