سایر منابع:
سایر خبرها
کیمیش مدافع بایرن : من نمی خواهم بازنده باشم، در واقعا اصلا جنبه باخت ندارم
وجود داشته باشد؟ بله البته، همیشه من نمی توانم بازی کنم! آیا شما الگویی برای بچه ها هستید؟ خودم را به عنوان یک الگو برای بچه ها نمی بینم ولی هنگامی که می بینم آن ها لباس های من را می پوشند یا مردم بنر هایی که اسم یا عکس من روی آن، است را به ورزشگاه می آورند، احساس غرور می کنم. اکنون بسیاری از مردم از من درخواست امضا دادن و یا سلفی گرفتن می کنند. این خوشحال کننده است. ...
امام حسن(ع)؛ دیدگاه ها و نظرها
محرومان اجتماع بخشش بی نظیر حسن بن علی(ع) از تمام امکانات خود برای انجام امور نیک و خداپسند، بهره برداری می کرد و اموال فراوانی در راه خدا می بخشید مورخان و دانشمندان در شرح زندگانی پر افتخار آن حضرت بخشش بی سابه و انفاق بسیار بزرگ و بی نظیری، ثبت نموده اند که در تاریخچه زندگانی هیچ کدام از بزرگان بچشم نمی خورد و نشانهء دیگری بر عظمت نفس و بی اعتنائی آنحضرت به مظاهر فریبندهء مادی است، ...
این کُردهای شریف دوست داشتنی
معدنی بزرگ و دو آب معدنی کوچک می دهد و می گوید: دو هزار تومان می شود . پول خورد ندارد و دو آب معدنی دیگر هم به جای آن می دهد، تا بقیه پنج هزارتومانی را با یک دوهزار تومانی بدهد. خودم را مدیون نمی کنم حالا چون زلزله آمده که نباید حلال خدا را حرام کنبم. -شما خبرنگاری؟ تصویر مرا بگیرید و به مسئولان نشان دهید می خواهم از مشکلات بگویم، درخواست مردی است در مقابل مسکن مهر سرپل ذهاب که حالا روی ...
نگاهی به صلح و کرم امام دوم شیعیان علیه السلام
الانوار ج 78 ص 116) موروثی بودن کرم در نسل کریم اهل بیت علیهم السلام: سادات حسنی در ایران طباطبایی و در عربستان اشراف نام دارند. شخصی نقل می کند در عربستان به تعدادی از بچه ها پسته دادم و ناگهان پسته هایی که به یکی از آن کودکان داده بودم از دستش ریخت. کودکان برای برداشتن آنها هجمه کردند اما خود آن کودک نه! به او گفتم چرا برشان نداشتی؟! گفت: لا لا انا شریف ؛ نه!نه! من از ...
گفتگو با زن بارداری که 16 ساعت زیر آوار مانده بود
رفته بودم. در پارک پیش دوستانم بودم. فرانک در خانه با پدرم تنها بود. ناگهان زمین لرزید و چون من بیرون بودم، هیچ آسیبی ندیدم. بعد از زلزله چه کار کردید؟ بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود. کمی آسیب ...
پیامبر اعظم منتهای کمال بود/ آیت الله حسین مظاهری
نمک بود. پس دلیل دوم برای نبوت او ظاهر شد. کسی که قدرت دارد، پول دارد، مکنت دارد، مرید دارد و پیامبر نباشد، سیر و سلوک او با مردم و وضع خانه اش آن طور به من فرمود: تو که از نظر عقیده و دین، مالیات را حرام می دانی، چرا از مردم مالیات قبول می کنی؟ با این سخنان، نبوت آن حضرت بر من آشکار شد. رسول اکرم با این رقت قلبش که وقتی صدای گریۀ بچه ای را که مادرش در نماز است می شنود، با عجله نماز ...
فروش رقص پا تراژدی است/ راه من از کاهانی جدا شد چون دوست داشت با آدم های دیگر ارتباط داشته باشد
.... 5 سال جوانی ام را برای رقص پا گذاشتم، داستان گرفتن پروانه ساخت و... به راحتی انجام نشد؛ فیلمسازی کار آسانی نیست خصوصا اگر فیلمساز بخواهد فیلمش بزرگ، محکم و قوی باشد و هر فیلمی نسازد اصلا آسان نیست، زمان بَر است. آنهایی که هر سال فیلم می سازند پول یا امکانات، چهره و ... دارند. ما با کمک فارابی و بودجه کمی این فیلم را ساختیم، نیاز به حمایت داشتیم که فیلم بفروشد ولی این حمایت صورت نگرفت و فیلم ...
زیرکی علامه صاحب الفصول در گرفتن اجازه نامه شاه سعودی برای ترمیم و زیارت قبور ائمه بقیع (ع)
پدرم در آن زمان به کربلا می روند، در جایی که احساسات مؤمنین بیشتر تحریک می شود. مردم در حرم امام حسین علیه السلام برای پدرم منبری درست کردند تا از ایشان کسب تکلیف کنند. نقل است جمعیت بسیار زیادی در حرم حضرت جمع شدند، از سوی دیگر ایام حج نزدیک شده بود و سؤالات متعددی برای مردم ایجاد شده بود. پدر مرحومم، علامه صاحب الفصول به مردم گفت آیا شما قصد دارید به حج بروید؟ همه گفتند بله؛ علامه فرمود چرا ...
منتظر حقیقی در خانواده مهدوی
فقط حرف نمی زنند بلکه عمل هم می کنند، حلال و حرام در این خانه ها خط قرمز می شود، خروجی این خانواده ها بسیار خوب است و فرزندان مومن و با ایمان و باصفایی تربیت می شوند. خانواده آرمانی از این خانواده ها یک پله بالاتر است و دارای هدف و آرمان و ارزش هستند، برای هر کاری یک نیت و هدف دارند، به عنوان نمونه به مقام معظم رهبری گفتند: اگر دوران ریاست جمهوری شما تمام شود چه کار می کنید، گفتم: اگر بعد ...
گفت و گو با شمس لنگرودی، شاعر و طنزپرداز برای تولدش
است دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی رشت بودم. با مینی بوس می رفتم رشت و می آمدم لنگرود. همه اش هم باران بود. خیلی از این فضا خوشم می آمد. همه اش با خودم می گفتم یک روزی من همه این درخت ها و برگ ها را در شعرم می آورم، مزارع را می آورم، پرندگان را می آورم. تا این که یک روز به مطلبی از نیما یوشیج برخوردم. دیدم عجب مطلب مهمی. من که می گویم این ها را می آورم، چگونه می آورم؟ من که اسم این پرنده ها را بلد ...
ما هنوز اندر خم مِتر کردنیم
از یک ماه از اندازه گیری گذشت و دری که قرار بود ظرف ده روز کاری ساخته و تحویل شود، یک ماه ساختش به طول انجامید. در موعود بالاخره چند روز قبل از راه رسید. همسرم موقع اندازه گیری تأکید کرده بود که اندازه های در بزرگ تر از در فعلی باشد تا مبادله هوا و ورود گرد و خاک کنترل شود. تیم نصّاب ها امروز آمدند تا در را نصب کنند. متر اندازه گیری را که به کار بستند، تازه معلوم شد دو سانتی متر از طول و ...
گفتگو با زن باردار نجات یافته بعد از 16 ساعت ماندن زیر آوار
خانه بیرون رفته بودم. در پارک پیش دوستانم بودم. فرانک در خانه با پدرم تنها بود. ناگهان زمین لرزید و چون من بیرون بودم، هیچ آسیبی ندیدم. بعد از زلزله چه کار کردید؟ بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود ...
مسئولان خوابگاه فقط هنگام اخذ کرایه به خوابگاه می آیند
مهندسی معماری دانشگاه تبریز در خصوص اسکان در خوابگاه، گفت: وقتی اسمم را در لیست قبول شدگان دیدم واقعا خوشحال بودم، ولی نگرانی را می شد از چشم های خانواده ام خواند، مادرم برخلاف پدرم از حضور در تبریز و تن ها ماندن در شهر غریب نگران بود و مخالفت می کرد، ولی در نهایت هر دو راضی شدند . وی ادامه داد: با مراجعه به دانشگاه متوجه نبود خوابگاه دانشگاه شدم و چون توان اجاره خانه در این شهر را ...
نمونه های نابی از برخورد امام مجتبی(ع) با مردم در رویارویی با زندگی اهل بیت بیش از هر چیزی به اخلاق عملی ...
.... در این هنگام مردی نزد حضرت آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! شخصی از من مقداری پول طلب دارد و چون نمی توانم در حال حاضر پولش را بپردازم، تصمیم گرفته است مرا به زندان بیندازد. حضرت فرمود: متأسفانه اکنون پولی ندارم که به تو بدهم، اگرچه دوست دارم که کاری انجام دهم. مرد عرض کرد: شما به او سخنی بفرمایید، شاید به مدتی مهلت دهد و مرا زندانی نکند. امام تقاضای مرد را پذیرفت. کفش هایش را پوشید تا به ...
فضای شهری برای معلولان مناسب سازی نشده است
همسرم هم دیپلم فنی هستند. چند سال است ازدواج کرده اید و آیا فرزند هم دارید؟ – حدود 6 سال است و فعلا فرزند نداریم، ولی گفته شده تا یک فرزند برای ما آسیبی ندارد. شغل شما و همسرتان چیست؟ – در حال حاضر هر دو بیکار هستیم ولی حدود یک سال قبل من در بهزیستی در قسمت حسابداری بودم و همسرم هم یک مغازه موادغذایی داشت که به علت عمل جراحی نتوانست به کار ادامه دهد. ...
مادر شهیدی که مهریه اش را بخشید
آنجا درس خواند اساتیدش راضی بودند و خودش هم خوشحال بود. همیشه با لباس های طلبگی اش جایی می رفت. اما در گاوداری که کار می کردیم صاحب گاوداری مرد پاکی نبود و همسرم گفت که من زن و بچه دارم و در جایی که گناه باشد و پول حرام بدهد نمی مانم و از آنجا رفتیم و در یک مرغداری مشغول شدیم. همسرم پیرمرد شده بود و دست تنها از پس کارها بر نمی آمد ناچار شدم رفتم درب حوزه و به علی گفتم: علی جان پدرت پیر شده ...
چهارمین شب بی خانمان های زلزله زده از راه می رسد
جست و جو باشد می گوید: منزل ما کنار این خانه بود.نصف آوارهم مربوط به خانه ماست. آن شب من بیرون بودم و همسرم با سه زن و یک بچه داخل خانه بودند. آوار که آمد، کنار خرابه خانم ام فریاد می زدم و به همسرم می گفتم اگر زنده ای و صدای مرا می شنوی به دیوار بزن. وقتی عکس العمل او را شنیدم با کمک برادران ارتشی آنها را نجات دادیم اما پسرک نوجوانی در طبقه اول جانش را از دست داد. روستاهای ویران تل های ...
تصویر روز وداع با پدر تنها مرحم امروز دردهای زینب/داشتن صبرو مقاومت زینبی تنها خواسته شهید از همسرش
کرده ام حالش خوب است امکان ندارد؛ هنگامی که دیدم اصرار می کند کمی حالتم تغییر کرد گفتم خدایا اگر این مسئله جدی باشد چه کار کنم در فکر فرو رفته بودم و ماشینی گرفته و به منزل آمدم؛ در که باز شد بچه ها بغض کرده جلوی تلویزیون تصاویر را نگاه می کردند که مرتب زیرنویس می شد "خبرنگار واحد مرکزی خبر به شهادت رسید" مانده بودم باور کردن این قضیه را که در همین حین شروع به گرفتن شماره همسرم کردم دیدم اصلا وصل ...
نقش کتاب در زندگی ما
مطالعه می کنم؛ این را هم بدانید. ( گفت و شنود صمیمانه با جمعی از جوانان و نوجوانان 1376/11/14 ) بچه های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند : در منزل خودِ من، همه ی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می برد. خود من هم همین طورم. نه این که حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم می آید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همه ی افراد خانه ی ما، وقتی ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت!
. فرانک در خانه با پدرم تنها بود. ناگهان زمین لرزید و چون من بیرون بودم، هیچ آسیبی ندیدم. بعد از زلزله چه کار کردید؟ بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود. کمی آسیب دیده بود ولی زنده بود. وقتی سراغ ...
خدمت به مردم سرلوحه کار بسیج است/ 500 عرصه اقتصاد مقاومتی در هفته بسیج در سیستان و بلوچستان افتتاح می شود
تربیت و حل گره مشکلات جامعه شود. وی در همین راستا افزود: دنبال خانه عالم و طلبه جوان باسواد و استقرار آن برای کمک به مردم در حوزه مسجد محوری هستیم. وی بیان کرد: کیفی سازی حلقه های طیبه صالحین کاری بزرگ است که به سمت کیفی سازی رفته تا خروجی و نتیجه مثبت داشته باشیم؛ همچنین در بحث دفاعی که موضوع بسیار مهمی است امسال در این حوزه برای گردان های بیت المقدس نوع الف تعریف شده است و فرمانده ...
دعا کردم بلاگردان مردم ایران باشیم/ اهدا تندیس فجر به زلزله زدگان
من کامنت گذاشته هفته دیگر تولد دخترم است و پول کنار گذاشته بودم برای او گوشواره بخرم، یک لنگه گوشواره او را برای این کار می دهم. دیگری گفته بود من دانشجو هستم و پدر کارگرم ماهی 300 هزار تومان برای من واریز می کند، من 70 هزار تومان آن را می توانم به این کار اختصاص دهم. شاعر حال و حوّایی از ترنج و بلوچ تأکید کرد: این تندیس هنوز موجود است و مخاطبان برنامه چشم شب روشن می توانند این تندیس را بخرند ...
گفتگوبا زنی که 16 ساعت زیر آوار بود/ صدای همه را می شنیدم اما کسی صدای من را نمی شنید +عکس
...، هیچ آسیبی ندیدم. بعد از زلزله چه کار کردید؟ بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود. کمی آسیب دیده بود ولی زنده بود. وقتی سراغ فرانک را گرفتم، پدرم گفت که او در خانه بود. بلافاصله دوروبر خانه مان ...
تپش زندگی در قلب آوار
در چادرهای زلزله زدگان جریان دارد. مردان سعی می کنند آوار را از حیاط خانه جمع کنند و زنان مشغول آشپزی در بیرون چادر هستند. بچه ها هنوز نمی دانند چرا گرد غم بر چهره پدر و مادرشان نشسته و غرق بازی های کودکانه خود هستند. **ما به چادر و دارو نیاز داریم احمد روی آوارهای خانه اش ایستاده. آجر های تکه تکه شده را از روی خاک برمی دارد و گوشه ای می اندازد. آجر به چوب قطوری که تا پیش از این ...
مجموعه اشعار شهادت امام حسن و پیامبر
... آقای زهر خورده چرا تیر می خوری؟ چیزی نمانده از بدن استخوانیت علی اکبر لطیفیان *** ما چشم به احسان کریمان داریم شوق نمک خوان کریمان داریم در سفره خود نان کریمان داریم با رزق کریمان چو بسازیم همه از خلق همیشه بی نیازیم همه امشب که گداییم، گدای دو کریم سرگرم عزاییم، عزای دو کریم ...
کتابفروشی به روایت نصرالله کسرائیان حکایت سال های مداومت
دکان را از ملک تفکیک کند، گفت می پرسم. بعد از پرسیدن گفت: متأسفانه شدنی نیست چون این ملک یک بار دیگر هم تفکیک شده است. به هرحال صاحبِ خانه ای شدیم با یک دکان. چهار سالی دکان برای خودش ته زمین نشسته بود و ما هم کاری با آن نداشتیم. از بس برای اجاره اش مراجعه کردند به صرافت استفاده از آن افتادیم. همسرم گفت: جز کتابفروشی چیزی به عقلم نمی رسد. خودِ من هم که سوء سابقه کتابفروش بودن پدرم را در ...
هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
می تواند در یک روز اینقدر پول بگیرد؟ من بخاطر پول نمی روم. برای رضای خدا و جهاد می روم. اولین بار با شنیدن این حرف ها از دهان علی تازه متوجه شدیم او چقدر بزرگ شده. علی من دنبال پول نرفت. مردها نمی توانند از زن و بچه هایشان بگذرند ولی با هدف علی می توان از همه چیز گذشت.
از پاشیدن نوشابه بر حاج آقای موتورسوار تا تمرین ژست حاج حسین انصاریان (بخش نخست)
ابوالفضل العباس را آماده کرده بودم، روضه را با سلام بر ابی عبدالله الحسین شروع کردم، برای اینکه فضای مجلس بهتر آماده شود از مسئولین مسجد خواستم چراغ ها را خاموش کنند، البته تاریک شدن فضای مسجد از جهت دیگری نیز خوب بود چون من راحت تر به ذکر مصیبت می پرداختم، فضای خوبی برای روضه خواندن آماده شد، اما دهان من مثل پنبه خشک شده بود، نسبتا روضه را خوب ادامه می دادم، اما با یک اشتباه لفظی، افتضاحی به پا ...
ماجرای عروس و داماد سفیدپوست و بچه سیاه
نیل آورد و در امواج آب انداخت. من به آب فرمان داده ام که این کشتی کوچولو را از آن رشته ای ببر که در خانه فرعون می رود، به آن طرف ببر تا در خانه فرعون برود. آنجا آمد، بچه را گرفتند. داستان هایش را که شنیده اید. خب این آن وقت که شیرخشک نبود، ولی مادر شیرده بود که پول می گرفتند و بچه ها را شیر می دادند. قرآن مجید می گوید: حرّم علیه المراضع ، تمام شیر زنانی را که مادرش نبودند، حرام کردم و هر ...
توضیحات ستاره سابق استقلال و پرسپولیس در مورد حمل شیشه و حبس ابد
روزی که به مرخصی آمده بودم، باید با جیب خالی به خانه بروم. هیچ کس به من حتی یک هزار تومانی نداد. نه کفش داشتم، نه پیراهن و نه هزار تومان پول که یک نان بخرم و به خانه ببرم. دلم نمی خواهد بار دیگر وسوسه شوم و قرار هم نیست چنین اتفاقی بیفتد اما خودتان را جای من بگذارید و بگویید که چطور باید پول مدرسه بچه و مخارج زندگی را تامین کنم؟ چطور باید با نداری کنار بیایم؟ چطور باید خرج خانه را در بیاورم؟ ...