سایر خبرها
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ افزایش حمایت مجلس از زلزله زدگان/ جان باختن 100 نفر در ...
از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و از این روستا چیزی جز یک مخروبه باقی نمانده است. در کناری چند چادر دیده می شود که چند بچه فارغ از همه مصیبت ها با یکدیگر بازی می کنند، در دل با خود می گویم خوش به حال این بچه ها که هیچ چیز از این ...
مجموعه متن شهادت امام رضا (ع)
خانه که رسید فرمود درها را ببندند و در حجره در بسته، تنهای تنها دور از نگاه پریشان مردم منتظر جواد الائمه ماندند. محمد بن علی (ع) آمذند. ولیّ و حجت خدا بر روی زمین پس از امام رضا آمدند تا ایشان را غسل دهند و بر پیکر مطهرشان نماز بخوانند که معصوم را جز معصوم به خاک نمی سپارد. *** ناله بر لب دارد حضرت رضا و در این شهر غریب فرزند نازنینش محمد جواد را صدا می زند. خود را به پدر ...
اشتیاق امام حسین(ع) به شهادت از اشتیاق یعقوب(ع) به دیدن یوسف بیشتر بود
، چشمش هم نابینا شده بود، وقتی پیراهن یوسف را از مصر تا کنعان که بیست شبانه روز راه بود، آوردند و روی سرش انداختند، چشمش بینا شد و معلوم شد یوسفش هم هست؛ نه گرگ پاره اش کرده و نه در آن چاهی که نمی دانست(خدا نگذاشت بداند) مُرده است. همه که این جور نمی بینند! یعقوب بعد از چهل سال می بیند گمشده اش زنده است و پیدا هم می شود، همه که از روی آن پل راحت رد نمی شوند، همه که مثل ابی عبدالله نمی گویند مرگ یک پل ...
لحظات تلخ کودکی که مادر زیر آوار روی او خیمه زد تا زنده بماند
روزنامه ایران گزارشی از یک روستای زلزله زده را منتشر کرده است. در این گزارش آمده است: ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم.اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و ...
وقوع زلزله 4.3 ریشتری در سرپل ذهاب/ افزایش حمایت مجلس از زلزله زدگان/ جان باختن 100 نفر در مسکن مهر ...
سؤال می کنیم، این زن به خبرنگار تسنیم می گوید: تمام خانه و زندگی مان فرو ریخته است، سپس بغض می کند و ادامه می دهد، آب و برق نداریم، حتی یک چراغ قوه به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: آب نداریم، برای ما حداقل آب هم نمی آورند، شب ها اینجا سرد است، بچه هایمان از سرما می میرند، هیچ کس به داد ما نمی رسد. اقلام خوراکی خدا را شکر به دست ما رسیده است، همه کمک ها مردمی بوده، دولت هیچ کمکی نکرده است ...
لحظه های وحشت زیر آوار
معجزه باشد یا نه، آنها حالا زنده هستند. بعد از ساعت ها ماندن زیر آوار، نفس کشیدن زیر خرابه های خانه ای که یک روز سقف بالای سرشان بود. ناامید نشده اند و حالا اینجا هستند، روی زمین، آن طرف ویرانه های سنگین خانه های شان. خودشان هم باور ندارند که زنده مانده اند و نفس می کشند اما بعد از خدا قدردان کسانی هستند که آنها را از زیر آوار بیرون کشیده اند اما سوگوار عزیزانی که زیر آوار خانه های شان جان داده اند. ...
مادری که قربانی نجات فرزند شد
مادرش زیرآور جان داده و حالا او مانده و بهانه هایی که تمامی ندارد. با گریه مادرش را می خواهد، اما افسوس که مادر برای همیشه رفته. همه چیز از یکشنبه شب گذشته شروع شد. همان شبی که زلزله آمد و خانه های هزاران نفر را ویران کرد. زلزله خواهرم و همسرش را از من گرفت و جز تلی از آوار و کودکی 3 ساله که دائم سراغ مادرش را می گیرد، چیزی برایم باقی نماند. ...
داستان های تلخ از مناطق زلزله زده
چند نفر دیگر با بیل و کلنگ آمدند و بعد از حدود یک ساعت پدرم را از زیر آوار بیرون کشیدند، اما او دیگر نفس نمی کشید. تا صبح کار من و سایر اهالی روستا همین بود. به خانه های آوارشده می رفتیم و جنازه ها را بیرون می کشیدیم. تا صبح که هوا روشن شد، 14نفر را از زیر آوار درآوردیم، چند نفری که هنوز زنده بودند را با خودرو به سرپل فرستادیم. پدرم را همراه بقیه جنازه ها صبح زود در گورستان میرصفی دفن کردیم. ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
گوید سوار شو. جلوی دوستانش چیزی نمی گوید اما همین که دور می شوند تمام پاهای فاطمه را تا خانه نیشگون می گیرد و او را دعوا می کند و چادر سر نکردن دخترها همان شد. *دستگاه را روی زمین زدم خوردش کردم یکبار هم تازه دستگاه سی دی مد شده بود. علی و اسحاق و دو پسر خاله شان با هم یک دستگاه خریده بودند. وقتی از بیرون به خانه آمدم دیدم دخترها داخل باغ اند، گفتند: پسرها داخل خانه دارند فیلم ...
طراحی سرقت منزل توسط عروس خانواده تا دستگیری کلاهبردار میلیاردی+فیلم
ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: "ساعت 7 بعدازظهر به قصد میهمانی از خانه خارج و حدود ساعت 12 شب برگشتیم که متوجه باز بودن در اصلی ساختمان و روشن بودن لامپ ها و شکستن درب چوبی واحد آپارتمان شدیم پس از ورود به منزل متوجه شدیم سارقان اقدام به سرقت سکه طلا، وجه نقد، تابلو فرش و سرویس طلای همسرم در مجموع ...
یادگاری های باارزش پسرک روستایی
روز بعد از تعطیل شدن مدرسه آرش با شوق زیاد به خانه آمد و بدون اطلاع من و مادرش به پشت بام رفت. چند ساعتی از او بی خبر بودیم و تصور می کردیم بیرون از خانه مشغول بازی کردن است. چند ساعت بعد برادرزاده ام درحالی که از ترس زبانش بند آمده بود مرا صدا زد و گفت آرش در پشت بام بیهوش افتاده است. بسرعت خودم را به آنجا رساندم. با دیدن سیم برق متوجه حادثه شدم. آرش نفس نمی کشید. او را در آغوش گرفتم و با موتور ...
علامه طباطبایی، روحانی روح نواز
...> مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد تو مپندار که مجنون، سر خود مجنون گشت از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به دل دریا برد جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا ...
شکوه مهربانی مازندرانی ها در کمک به زلزله زدگان
نباشند و تن شان سالم باشد؛ ما همه زندگی مان را از دست داده بودیم اما خدا را شکر دوباره به زندگی برگشتیم. خلیل کابلی، از امدادگران جمعیت هلال احمر است که در کنار پایگاه جمع آوری کمک های مردمی ایستاده است و اجناس اهدایی را جابه جا می کند و در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: از زمان وقوع زلزله، از سوی هلال احمر مازندران به صورت اکیپ مستقر هستیم تا کمک های مردمی را جمع آوری کنیم. وی ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
.... همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. * باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم کسی را نصیحت کنم یا عقایدم را به او تحمیل کنم. ...
سیل کمک های مردمی به مناطق زلزله زده
اینجا آمده ام. چند روز است برای گرفتن یک تخته چادر برای زن و بچه ام به فرمانداری و هلال احمر می آیم اما هنوز یک چادر به من روستانشین نداده اند. فداکاری مادر همه چیز از آن شب کذایی شروع شد. همان شبی که زلزله آمد و خانه مان را ویران کرد. خواهرم و همسرش را از من گرفت و جز تلی از آوار و کودکی سه ساله که دائم سراغ مادرش را از من می گیرد، چیزی برایم باقی نگذاشت. ساعت از 9 شب گذشته بود ...
طراحی سرقت منزل توسط عروس خانواده
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "سرقت منزل" و به دستور دادیار شعبه سوم دادسرای ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت . مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: "ساعت 7 بعدازظهر به قصد میهمانی از خانه خارج و حدود ساعت 12 شب برگشتیم که متوجه باز بودن در اصلی ساختمان و روشن بودن لامپ ها و شکستن درب چوبی واحد ...
وقوع زلزله 4.3 ریشتری در سرپل ذهاب/خدمت رسانی 1200 دستگاه مهندسی سپاه در مناطق زلزله زده/ جان باختن 100 ...
...، اما برای بعضی ها سرپناهی نمانده است و باید رسیدگی شود. اینجا خوراکی به دستمان رسیده است، اما نمی دانیم که از طرف مسئولان بوده یا مردم، خدا را شکر امکانات خوراکی و غذا خوب است، اما چادر کم داریم و مردم از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و ...
زیباترین اشعار شهادت امام رضا (ع)
بود او دست و پا می زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه ها ی آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی ها ی جد بی سرش بود مردم گریز کربلایم این چنین است آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی ها شم بیایند تا این بدن را ...
رفع بحران از سازمان بحران/ ترس پساداعش و استعفای حریری
. اصولگرایان به احتمال قوی، یک صدا با تمام قوا به برگزارکنندگان این شوی سیاسی حمله ور می شدند و اگر زورشان می رسید تا سقوط دولت هم پیش می رفتند؛ پس چرا حالا سکوت کرده اند؟ این سکوت نشانه شرم است یا مصلحت! اگر اصولگرایان و رسانه های وابسته به آنان کلاهِ خود را قاضی کنند و به نفع خود رأی دهند، این نکته فراموش نمی شود: این شوی سیاسی یا بست نشینی بی اثر -آن هم در حرم شاه عبدالعظیم به عنوانِ پایگاه سنتی ...
انعکاس نور حجاب در سوره نور
این جا مقایسه ای بین نور و حجاب انجام می دهیم: اول اینکه: نور آفتاب نابود کننده انواع میکروب ها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود، کره زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگی می شد که همه ساکنانش با مرگ؛ دست به گریبان بودند، این خاصیت نور حجاب را در جوامعی که از این موهبت، برخوردار نیستند؛ می یابیم که با انواع بیماری های جسمی و روحی به سر می برند که ناشی از عدم حجاب، و ...
انگار چشمان آسمان بر آنها گریسته اند
اند اما هنوز آمبولانس ها به آنجا نرسیده بودند که مردم خودشان چهار زن را زنده از زیر آوار بیرون کشیده بودند و ماموریت آنها هم همان جا تمام شد. آمبولانس ها به سمت روستاها اعزام می شدند و یک ماشین حمل آذوقه هم دنبال شان بود. از در بیمارستان که می خواستند بیرون بروند مردم از کامیون آویزان شده بودند و برای گرفتن پوشک و شیرخشک التماس می کردند. ماشین رفت؛ مردم با دست های دراز ماندند و منتظر ...
گفتگوی خواندنی با زوج رکابزن گلستانی در اربعین حسینی + تصاویر
اربعین حسینی آنهم با همسرتان بفرمایید: خدا را شاکرم برای این لطف بزرگ که شامل حالمان شد... سفرهای زیارتی همچون عتبات آرزوی قلبی مان بوده است، برات کربلا را در عید غدیر پشت پنجره فولاد امام رضا (ع) آرزو کردیم خوشبختانه این آرزو برآورده شد و اما ایده سفر با دوچرخه کاملا خودجوشانه و دلی بود هرچند در سالهای گذشته من با دوچرخه اجین بودم. پیشنهاد رفتن با دوچرخه را با همسرم ...
داستان عکس تولدی که در مسکن مهر بود+عکس
کمک امدادگران و همسایگان از زیر آوار بیرون می کشید، اشک ریخت و بوسید: مادر! تنها و خسته ام، تشنه ام، گرسنه ام. مادر! مثل همیشه دستم را بگیر، یاری ام کن... اما مادر به خواب ابدی فرو رفته بود و صدای رومینا را نمی شنید. سردی دستان مادر، تمام وجود رومینا را لرزاند. این لرزش سهمگین تر از زلزله بود. رومینا که از آوار ساختمان، جان سالم به در برده بود، در زیر آوار غم از دست دادن مادر بر زمین افتاد، بر سر زد ...
اخلاق سجاد روس ها را هم جذب کرده بود
زندگی مشترک تان بگویید. من قبل از آنکه همسر سجاد باشم دختر عمویش هستم. زندگی مشترکمان را از سال 1380 شروع کردیم و از اول شهید گفته بود دوست دارم بسیجی باقی بمانم و اگر به خاطر فعالیت بسیجی و ایست و بازرسی ها دیر به خانه آمدم از دست من ناراحت نشوید. من هم آمادگی خیلی چیزها را داشتم. بار اول که در ماه شعبان سال 1395 می خواست به سوریه برود، من دودل بودم ولی خودش خیلی اصرار بر رفتن داشت و می گفت ...
هدف پیامبر(ص) رهایی انسان ها بود/ نهادسازی رسول خدا در صدر اسلام
. وحی از اخلاق حضرت رسول(ص) تمجید می کند نه به خاطر اینکه موجودی آسمانی بود که به زمین آمد. ایشان انسان بود مثل همه ما اما رفتارشان، رفتار درستی بود. می گویند این آیه به این خاطر نازل شد که هرکسی ایشان را صدا می زد جوابشان لبیک بود. هر کس رسول الله(ص) را صدا می کرد ایشان می گفتند: لبیک. طبق فرهنگ عرب ها فقط غلامان باید می گفتند لبیک. افرادی که برده نبودند به کسی لبیک نمی گفتند. کسی به مولا علی(ع) که ...
رفع بحران از سازمان بحران
سمت ایران اسلامی نیز موجب شد که نورانی ترین فصل تاریخ این سرزمین رقم بخورد. حکمت، عصمت، شرافت، گذشت، بزرگواری و عزتمندی و مردمی بودن رفتار آن حضرت موجب شد تا مردم نمونه ای از ولایت عملی را در جامعه مشاهده و درک کنند و شناخت آنان از جایگاه و رسالت ولی خدا ارتقا یابد. آن چه در مدت اقامت ایشان در ایران گذشت، چنان ارادتی را در دل این مردمان زنده کرد که به رغم گذشت قرن ها، همچنان مشتاقان را ...
بهترین فیلم های جاسوسی که باید ببینید
.... بیب می گریزد، تپانچه پدرش را به دست می آورد، و افراد سِل را می کشد. سِل نیز بالاخره الماس ها را به دست می آورد، با این همه در رویاروئی پایانی با بیب کشته می شود و الماس ها در اعماق فاضلاب ناپدید می شوند. همه مردان رییس جمهور: آلن ج. پاکولا 1976 پس از رسوایی واترگیت که دو روزنامه نگار جوان واشنگتن پست به نام باب وودوارد و کارل برنشتاین در افشای تخلفات انتخاباتی ریاست ...
خانه ام ویران و خانواده ام آواره اند
. همسرم نیز به من پناه آورده بود که ناگهان آوار روی پایش ریخت. خودم سالم مانده بودم و به سختی آنها را از خانه بیرون بردم. لحظه ای گذشت متوجه شدم پدرزنم نیست. یادم افتاد به حیاط رفته بود و داخل سرویس بهداشتی است. سریع خودم را به او رساندم. پیرمرد مظلومانه جمع شده بود و روی سنگ افتاده بود. هر چه کمک خواستم کسی به کسی نبود. البته حق داشتند همه گرفتار خانواده خودشان بودند. سراغ جک ماشین رفتم و آنرا ...
رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق
دورتر و دورتر می شد. هنگامی که نهایتا شب به خانه رسیدیم احساس خیلی بدی داشتم. روز بعد، همه چیز مجددا خوب و عالی بود. اما من هنوز گیج بودم. مگر دیروز چه اتفاقی افتاده بود که چنان احساس بدی را میان ما تولید کرد؟ سپس ناگهان متوجه موضوع شدم. هنگامی که با همسرم در تعطیلات و در هتل بودیم تمام مدت او در اتاق عشق ذهنش بود. چرا که هیچ کار یا مسوولیتی نداشت. لذا توانسته بود به راحتی به آن بخش از ذهن ...
بذر زندگی در میان آوارها
...> آنجا یک دختر 13ساله را چند ساعت قبل از زیر آوار بیرون کشیده و دفن کرده بودند. پدرش را پیدا کردم. دست من را گرفت و برد؛ نور گوشی فقط بود و همین. ما مقابل یک خانه که فرو ریخته بود، ایستاده بودیم. علی آقا گفت: دختر نازنینم را با کمک مردم از زیر این آوار بیرون آوردیم. علی آقا دستم را گرفت و با خود برد و رسیدیم به میدانگاهی روستا. اصلا گریه نمی کرد اما صورتش پر بود از نگرانی. خدا دخترم را ...