سایر منابع:
سایر خبرها
کودک به دنیا آمده در زلزله چه حالی دارد+ عکس
. او آوا ی ایران است؛ همان دختری که روز دوم زمین لرزه در بیمارستان صحرایی سرپل ذهاب به دنیا آمد. چند زن و مرد، کنار جاده اصلی روستا چادر زده و زیر سایه آن پناه گرفته اند. پشت به آوار خانه ها کرده اند. آوا در آغوش مادرش خوابیده. فقط 11 روز از زندگی اش می گذرد. صورتش مثل برف سفید است. قنداقش سبز و سفید و نو است. مادرش جلیله، درباره روز حادثه Incident به جام جم می گوید: آن شب همراه ...
مرگ زیر شکنجه های شوهر شکاک
رفته بودم متوجه شدم در غیابم دختر و پسرم دست و پاهای زنجیر شده مادرشان را باز کرده اند. به همین دلیل وقتی خانه را ترک می کردم هر سه آنها را زندانی می کردم تا نتوانند فرار کنند. دختر و پسرم با مادرشان همدست بودند. از ماجرای قتل بگو؟ شهریور 89 بود و از این وضعیت خسته شده بودم. از همسرم خواستم تا حقیقت را بگوید، اما باز هم سکوت کرد. به همین دلیل چند سیلی به صورتش زدم که بیهوش شد ...
اظهارات تلخ یک تازه عروس/ باور کنید نمی خواستم این طور شود...
سر من و پسرم آمده و شوهرم هم که هیچ وقت ما را نمی دید. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه یک روز همسرم دوباره کتکم زد. اما با هر مشت و لگدی که به من می زد دیگر درد احساس نمی کردم. همه وجودم پر از نفرت و درد بود. گوشه ای کز کرده بودم و دنبال راهی برای انتقام بودم. سامان که پایش را از در بیرون گذاشت ناگهان نگاهم به عرشیا افتاد. دیگر نمی دانم چه اتفاقی افتاد. فقط سیخ فلزی را از آشپزخانه برداشتم ...
به خاطر خواهر دوستم خیلی سر زنم بلا آوردم تا برود اما....
به فکر یک پول مفت برای ساختن زندگی ای بی دردسر بودم، باهمسرم و خانواده اش مشکل پیدا کردم، ازطرفی، حمید نیزبرایم خبرآورد خواهرش طلاق گرفته است. مرد جوان با صدایی بغض گرفته افزود: تا جایی که می توانستم، همسرم را از نظر روحی و روانی آزار دادم. طلاق گرفتیم و بیچاره از مهریه اش هم گذشت. بعد از طلاق، چند ماه نیز با خانواده ام درگیری داشتم، به سراغ حمید رفتم. گفت خواهرش با وساطت ریش ...
شهیدی که دفاع از کشور را به تحصیل در آلمان ترجیح داد
مردم نیوز : شهید سید رضا حسینی در 17 خرداد ماه سال 1339 ه ش در تهران دیده به جهان گشود. در شش سالگی وارد دبستان شد و بعد از دوران راهنمایی ،در رشته اتومکانیک هنرستان شماره 3 به ادامه تحصیل پرداخت . سن 18 سالگی او مصادف بود با اوج انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی . وی که در آن زمان در حال تحصیل بود ،بر فعالیت های سیاسی خویش افزود و در امر تهیه و تکثیر و توزیع ...
سه میلیارد! هزینه درمان یک بیماری
قصد دارد که صدای آنها را به گوش دولتمردان برساند، بلکه به این طریق داروی سه میلیاردی آنها در فهرست داروهای تایید شده قرار بگیرد و از خدمات بیمه بهره مند شوند. ما خیلی سعی کردیم راجع به بیماری SMA حرف بزنیم، چرا که این بیماری بیشتر در فرزندان حاصل ازدواج های فامیلی رخ می دهد و یک بیماری آتازومی مغلوب است؛ یعنی باید هم پدر و هم مادر ژن این بیماری را داشته باشند تا به فرزندشان منتقل شود. اینها را ...
ناپدری اهورا تمام جرم های خود را انکار کرد!
دادگاه در این باره صادر خواهد شد. زمانی که جلسه به پایان رسید، پدر اهورا فریادزنان به متهم گفت: دیدی که المیرا تنهایت گذاشت. دیدی نیامد. حالا دیگر تنهایی، نمی توانی خودت را نجات بدهی . در ادامه پدر اهورا در گفت وگویی کوتاه به خبرنگاران گفت: من اصلا حال خوبی ندارم. با شنیدن صحبت های این مرد، حالم بدتر شده؛ به یاد پسرم افتادم و زجری که کشیده بود. من به هیچ عنوان از شکایتم نمی گذرم و منتظر رأی دادگاه خواهم ماند. این مرد باید در رابطه با تک تک جرم هایی که در مورد پسر کوچکم مرتکب شده، مجازات شود . گردآوری: گروه خبر سیمرغ seemorgh.com/news منبع:روزنامه شهروند ...
اولین اعترافات قاتل اهورای 3 ساله در دادگاه + عکس
، پدر اهورا عصبانی شد و اهتمام کرد با او درگیر شود. روز تلخ مرگ آن چند نفر از همسایه ها هنگامی وارد منزل شدند، به طرف حمام رفتند و با اهورای سه ساله درحالی که لباسی به تن نداشت و خون فراوانی از او رفته بود، روبه رو شدند. مرد جوان که مجتبی اسم دارد در صحنه مرموز این سانحه پیش روی مأموران مدعی شد که من پدر اهورا هستم و هنگامی نگاه کردم پسرم داخل حمام روی زمین افتاده، شوکه شدم و ...
تفسیر آیات 35-41سوره آل عمران
خود در معبد ادامه دهد و می توانست از آنجا بیرون شود. و این آیه دلالت دارد بر اینکه مادر مریم معتقد بوده به اینکه فرزندی که در شکم دارد پسر است نه دختر چون مناجاتی که با خدا دارد قاطعانه است و در آن شرط نکرده که اگر فرزندم پسر بود تحریر می کنیم بلکه بطور قطع گفته : (نذرت لک ما فی بطنی محررا) از اینجا معلوم می شود مطمئن بوده که فرزندش پسر است. بعضی خیال کرده اند که اگر کلمه (محررا ...
ناپدری اهورا در نخستین جلسه دادگاه: نه قاتلم نه متجاوز
صادر خواهد شد. زمانی که جلسه به پایان رسید، پدر اهورا فریادزنان به متهم گفت: دیدی که المیرا تنهایت گذاشت. دیدی نیامد. حالا دیگر تنهایی، نمی توانی خودت را نجات بدهی. در ادامه پدر اهورا در گفت وگویی کوتاه به خبرنگار شهروند گفت: من اصلا حال خوبی ندارم. با شنیدن صحبت های این مرد، حالم بدتر شده؛ به یاد پسرم افتادم و زجری که کشیده بود. من به هیچ عنوان از شکایتم نمی گذرم و منتظر رأی دادگاه خواهم ماند. این مرد باید در رابطه با تک تک جرم هایی که در مورد پسر کوچکم مرتکب شده، مجازات شود. منبع: شهروند ...
تابوتم روی شانه های شما
دوست داشته باشد یا پول لازم داشته باشم و بفروشمش. وقتی پول لازم دارم، همیشه جمله یک بزرگی به ذهنم می آید که وقتی پول لازم داشت شروع کرد به فروش وسایل زندگی اش. برایش ناراحت شدم و گفتم: پول را می شود از کسی گرفت و ادامه داد. گفت: مال سفید برای روز سیاه است. به این جمله فکر کن. آخر آن وسایل جایگزین ندارد، اما پول جایگزین دارد. بله. منظورت این است که آن تابلو جایگزین ندارد؟ بله ...
قاتل اهورا در دادگاه: اعترافات قبلی ام دروغ بود!
شروع شد. نماینده دادستان با حضور در جایگاه به بیان کیفرخواست پرداخت و با شرح ماجرای پرونده برای قاتل درخواست اشد مجازات کرد. پس از او، پدر اهورا در جایگاه قرار گرفت؛ فردی که تنها خواسته اش، قصاص قاتل در ملأعام بود. او ماجرای روز حادثه را اینطور تعریف کرد: من و همسرم تیرماه امسال از هم جدا شدیم و حضانت اهورا با او بود. با اینکه دیگر با او زندگی نمی کردم اما هنوز با همسایه هایمان ارتباط ...
کارگر باغ شازده محمد علی میرزا/ پدرشهید واقف و کشاورز نمونه است
فرق نمی کند نگران نباش خوب می شوی و به جبهه می روی. بعد از مرخص شدن از بیمارستان به تهران آمد و چند روزی ماند و به جبهه اعزام شد. مادر شهید در مورد مجروح شدن میرزاحسین در جبهه می گوید: دو بار درجبهه مجروح شد یک بار ترکش به سینه و پشتش خورده بود و یک بار درجبهه پایش شکسته بود و گچ گرفته بودند که به تهران آمد وبه پدرش گفت گچ پایم را باز کن و خودت پایم را ببند. پدرش شکسته بندی بلد بود و ...
رهبر انقلاب: به من بگویید تا کِی؟
بعد با اولین پرواز رفتیم بم. بارها را همانجا دادیم به هلال احمر و خودمان رفتیم که مثلاً کمک بکنیم به زلزله زده ها. آن روز فهمیدم از امداد هیچ نمی دانم و فقط باری هستم روی تلّ مشکلات امدادرسانان حرفه ای. همان شب با یک هواپیمای باری برگشتیم تهران و این تجربه ی سراسر شکست، چقدر تجربه ی گران بهایی شد. یکشنبه صبح با هواپیمای آسمان پریدیم به سمت کرمانشاه. از بچه ها پرسیدم قیمت بلیط را؛ از 90 ...
دری به سوی بهشت
تومور مغزی داشت با تمام عکس و آزمایش از شهرستان برای شفای فرزندش به زیارت حضرت معصومه(س) آمدند. بعد از این که به شهرشان برگشته بودند پسرش کاملا خوب شده بود و آن دکترها که نظر داده بودند این تومور قابل درمان نیست دوباره آزمایش و عکس گرفتند و گفتند که این فرد هیچ مشکلی ندارد. پدر این پسر به زیارت امام رضا(ع) رفت و موضوع مریضی و شفای پسرش به دست حضرت معصومه(س) را برای مردم بازگو کرد. حاج رمضانی ...
گفتیم برو خدا پشت و پناهت
ماه در جبهه حضور داشت. روایت یک قول مردانه پدر با مرور خاطره ای از پسر شهید تعریف می کند یکبار که برای مأموریت باید مدتی از خانواده دور می مانده، اجازه نمی دهد که کامبیز به جبهه برود: من برای 14 روز به مأموریت می رفتم و پسر بزرگم چنگیز سرباز بود و همسرم بعد از جراحی و از دست دادن یکی از کلیه هایش، نیاز به مراقبت داشت. از کامبیز خواستم خانه بماند تا از سفر برگردم و پس از آن به جبهه ...
آتوسا گفت که بیوه است و به خانه اش رفتم که سر کله آن مرد در پیدا شدو.../ببینید
دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، مأموران با چند شکایت مشابه دیگر روبه رو شدند که حکایت از این داشت زن جوان به همین شیوه چند مرد پولدار دیگر را به خانه اش کشانده و با تهدید چاقو از آنها اخاذی میلیونی کرده است. یکی از شاکیان گفت: من بازاری هستم و در کار خرید و فروش پوشاک فعالیت دارم . شامگاه ...
بیماران پی کی یو: تنها با رژیم غذایی زنده ایم
...: بیماری فنیل کتونوری یک بیماری ارثی و اتومازول مغلوب است و علت بیماری هم یک اختلال در ژن سازنده آنزیم فنیل آلانین است، معمولا این بیماری در ازدواج های فامیلی شیوع بیشتری دارد. دکتر محمدجعفر صادقی افزود: فرد ناقل بیماری فنیل کتونوری بعضا هیچ علامتی در خود ندارد ولی ژن معیوب را به فرزندانش منتقل می کند، در صورتی که این بیماری به موقع درمان نشود باعث عقب ماندگی ذهنی و بروز برخی مشکلات ...
التیام این زخم ها زمان می خواهد و مراقبت
زنده است جای شکر دارد. او شاگرد اول کلاس شان است و خودش را برای کنکور پزشکی آماده می کرد، اما حالا که به این روز افتاده خیلی ناراحت ادامه تحصیلش هستیم. از همه اینها بدتر اینکه دو روز است پرسنل بیمارستان مدام می آیند و می گویند، فاطمه باید ترخیص شود! اما نمی دانم باید کجا ببرمش، مگر می توانم در چادری که بعد از برف و باران های اخیر، هنوز خیس و بشدت سرد است از فاطمه با این وضعیت مراقبت کنم. ...