سایر منابع:
سایر خبرها
ریخت و پاش مالی تاجزاده و اصلاح طلبان
کتباً بعضی اوقات نامه نوشتم -که هنوز نامه ها در خانه من وجود دارد و به خاطر اینکه سوء استفاده نشود، خیلی از افراد از من نامه ها را خواستند، ولی من ندادم- به خاتمی می گفتم من معاون مالی اداری شما هستم. فردا سر پل صراط به حضرت زهرا می گویم معاون اداری . مالی پسرت بودم و اموال مملکت را می خواستم محافظت کنم و حساب و کتابش را بکنم، ولی پسرت نگذاشت! ایشان هم می خندید و حتی در بعضی از موارد شد که ما با هم ...
مصاحبه تفصیلی علامه کورانی/ ایرانیان اصلی ترین یاران امام زمان(عج) هستند/ فرمانده کل قوای حضرت حجت، ...
به ما خواهد داد. سید حسن نصرالله به من پیغام فرستاد که در برنامه های تان مراعات بشار اسد را بکنید. گفتم ما غیر از خوبی نمی خواهیم، ولی وقتی از سفیانی سخن می گوئیم باید بگوئیم که هفت ماه قبل از ظهور امام زمان سفیانی حاکم سوریه می شود. ما خواستار ظهور حضرت هستیم، و خدایی نکرده نمی خواهیم به بشار اسد لطمه ای بزنیم. سفیانی که دشمن سرسخت امام زمان هست فقط یک سال در سوریه حکومت می کند. ...
ملاقات خوبی با وزیر ارشاد داشتم/ قصه های مجید را قرار بود داریوش فرهنگ بسازد
بود و قصه های مجید را هم چند بار خوانده بود و فوت آب بود. نگران بودم نکند عرق مادر و فرزندی باعث شود فکر کنم بازی مادرم درخشان است پوراحمد افزود: گفتم مامان فلان صحنه قصه خواب نما را می خواهم بازی کنی. به مجید صحنه را توضیح دادم چون او دیگر مهم نبود، تستش را داده و قبول شده بود و حالا مامان باید تست می داد. مادر هم فی البداهه رفت و دیدم چقدر درخشان و خوب است! اما نگران بودم ...
پدر و پسری که برای شهادت از هم سبقت گرفتند
، خودت باید جواب بدهی. * از شهادت برادر بگویید. جعفری: یک هفته ای که پدر در ایران بود آرام و قرار نداشت. مدتی بعد از رفتنش مهدی هم رفت. ده روز به مرخصی پدر مانده بود که تماس گرفت و اطلاع داد عملیات است و بعد از عملیات به خانه می آید. گفت مهدی هم در این عملیات شرکت می کند، سفارش کردیم مواظب خودت و برادر باش، و به مهدی هم سفارش کردیم مواظب پدر باشد تا ان شاءالله زود برگردید. ...
زندگی سخت قربانیان
آلوده را به من تزریق کردند، البته برادرم هم هموفیل بود و او هم از این فرآورده ها استفاده کرد. آن موقع برادرم ازدواج کرده بود و دو تا بچه داشت. وقتی فهمیدیم مبتلا به ایدز شده، پزشک از من پرسید که ازدواج کرده ام، گفتم نه. دیگر توضیحی به من نداد. فقط به برادرم گفت که دیگر بچه دار نشود. چند سال بعدش برادرم فوت کرد. من سال67 وقتی 29سالم بود، ازدواج کردم و فرزندم سال 68 به دنیا آمد. پسرم یک روز به شدت ...
بعد از تشویق رهبری سعی کردم جدی تر شعر بگویم
اقوام دورمان در افغانستان برایشان پول فرستادیم تا بتوانند بیایند زابل. از زابل به بعد دیگر نمی توانست بیاید. از شهرهای مرزی خیلی سخت می توان به سمت پایتخت آمد؛ یعنی یک طوری محال بود. این لطف را آقای قزوه در حق من کرد و برادرم را برگرداند تهران. برادرم بعد با زن و بچه رفت آلمان. در آن دوره که خیلی سخت می گذشت و مدرک اقامتی داشت و به ما اجازه ندادند این کارت را ببریم به او برسانیم. گلایه مند بودم ولی ...
حکایت علیرضا افتخاری از تاج آواز ایران
هم در خدمت استاد فریدون شهبازیان بودم و ایشان فرمودند که دارند کاری را به صورت آلبوم تنظیم می کنند و از بنده هم دعوت کردند که در خدمتشان باشم؛ و قرار شد که دیگر از خانه بیرون بیایم و مشغول کار شوم. چه خبر خوبی! پس از طریق همین گزارش می توانیم نوید آلبوم تازه شما را به همه علاقه مندان موسیقی بدهیم. ان شاءالله. صدای من هنوز هست و من صدایم را به رسم امانت حفظ کرده ام و هر زمان ...
خانه هنرمندی با هزار رنگ و هزاران اثر هنری
اتفاقاً مزه خیلی خوبی هم گرفته بود و جلوی مهمان ها آوردم. اگر مهمان ها می گفتند سوپ شما بدمزه شده عکس العملتان چه بود؟ (با خنده) می گفتم سبزی نداشتم و همین. خانم کالبدی انگار بعد از سال ها آشنایی و حضور زیاد در خانه حبیبه برومند همچنان از دیدن فضای هنری این خانه و آثاری که هرروز بر تعدادشان افزوده می شود به وجد می آید. او می گوید: آثاری که اینجا وجود دارد این قدر زیبا ...
منتخب بهترین حکایت ها از گلستان سعدی
*** حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای؟ گفت: بلی یک روز چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را و خود به گوشه صحرا به حاجتی بیرون رفتم. خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتم: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند؟ گفت: هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد من او را به همت و جوانمردی از خود ...
زمهریر زیر چتر ستارگان با صبح می آید/ سهم شاهرود از بی خانمانی
پل خوابید باید کمی جلو رفت اینجا را می آیند و بازدید می کنند ما را ببیند کارمان با 110 است پس باید کمی دیگر رفت. ته دلم مثل وقتی که پای برهنه بر ماسه ساحل می گذاری و موجی، شن ها را از لای انگشتانت می رباید خالی می شود اولین باری است که می گویم کاش نیامده بودم. ته دلم مثل وقتی که پای برهنه بر ماسه ساحل می گذاری و موجی شن ها را از لای انگشتانت می رباید خالی می شود اولین باری است که می گویم ...
خوابی برای بخشش قاتل مامور پلیس
خوابم بیاید. آنها گفتند این اتفاق ممکن نیست اما من گفتم پسرم شهید زنده است و حتما به خوابم می آید و با من حرف می زند. این معجزه، مدتی بعد به شکل دیگری رخ داد. مادر شهید ادامه داد: چند روز قبل از قصاص، مادر قاتل سراغم آمد و گفت پسرم به خوابش رفته و گفته اگر رضایت می خواهید باید از مادرم حلالیت بطلبید. مدتی از این اتفاق گذشت تا این که پسرم این بار به خواب خواهرم رفت. او به خاله اش گفت به ...
شهیدی که حقوق 10میلیونی در امارات را رها کرد
.... کمی بعد حال مادر بهتر شد و توانست روی پاهایش بایستد. ثاقب نه فقط داماد بلکه پسرخانواده ما هم بود. به گفته مادرم او قهرمان خانه ما بود. ما به بهانه اینکه همسرم مجروح است و در بیمارستان بستری است راهی ایران شدیم. اما در اینجا متوجه شهادت همسرم شدیم. به ما گفته شده بود که ایشان مجروح شده و ما باید برای عیادت ایشان به بیمارستان بیاییم. در مسیر تا رسیدن به ایران با خودم می گفتم وقتی ثاقب را ...
روشنفکران ادراک حسی هنر را نمی فهمند
این رویه را متوقف کردید که امروز این جریان مبتذل است؟ چی را متوقف کردم؟ * نقد مکتوبی که امروز بماند و ده سال دیگر راجع به آن صحبت کنیم؟ من تا زمانی که مرتضی بود می نوشتم وقتی مرتضی رفت ... . * افسرده شدید؟ ابدا، من اصلاً هیچ وقت افسرده نمی شوم. بعد از مرتضی، نقد سینما را در 4 شماره منتشر کردم، شماره پنجم دیگر رئیس وقت حوزه هنری آقای زم طاقت ...
پسرم یادم می آید، جوانی و قد و قامتش! فرزندی که آبرومندانه و با لیاقت باشد سال ها که استخوان هایش هم تکه ...
... خداداد در ماه فروردین اعزام می شود و حدود یک ماه بعد از اعزامش به شهادت می رسد و به ما چند ماه بعد خبر شهادتش را می دهند که ای کاش زودتر به ما خبر می دادند. دفتری پر از یاد خداداد دوستان خداداد، چه آن ها که در افغانستان هستند چه آنهایی که در ایران با آن ها کار می کرد و چه همرزمانش و پیام هایی که برای مختار می فرستند همه خاطراتی از یاد و یادگارهای خداداد دارند که اگر پای ...
خطابه ساکت امام خط
باید چگونه بنویسیم تا مورد اجماع روایات مختلف باشد. این تفحص نزدیک به یک سال طول کشید! تحقیقات ایشان که تمام شد، از صبح روز اول ماه رمضان شروع به کتابت قرآن مجید کردند و سی ام ماه رمضان سال بعد این کتابت به پایان رسید ، یعنی دقیقا یک سال و یک ماه قمری. نکته مهم این قرآن آن بود که همه اش را با قلم نوشتند و هیچ جا از صنعت چاپ استفاده نشد. مثلا اینطور نبود که بسم الله الرحمن الرحیم را کپی کنند ، بلکه ...
نقاش ایرانی مقیم ترکیه: هنر در ایران ارج و قرب زیادتری دارد/ جوانان مقدار فرهنگ و تمدن ایران را بدانند
. ‘ چهار سال در این دانشکده تحصیل کردم تا فوق لیسانس بگیرم. ما به سبب درس گرفتن از محضر یکی از اساتید نقاشی بنام ایتالیا به این دانشکده رفتیم، اما از بخت ما او بعد از چند ماه بازنشسته گردید و ‘تروتی’ اسمی که دستیار وی بود، مدرس ما گردید. یعنی کارشان این بود، زندگانی شان را وقف نقاشی کرده بودند و حتی ازدواج نیز نکرده بودند و در هر کشوری که دانشکده هنر معتبری بود، برای اکتساب تجربه به آنجا ...
بازیگر فوتبالیست: کلاه پهلوی کارم را سخت کرد! +عکس
و هم بعد منفی. وقتی شما با نقش اول سریال کلاه پهلوی با وجود آن همه بازیگر بزرگ و کارگردان بزرگی مثل آقای ضیاءالدین دری شروع می کنید و وارد این حرفه می شوید، حتما در ادامه کار دشواری خواهید داشت. من قبل از این که بروم در کلاه پهلوی بازی کنم، اصلا دوربین سینمایی ندیده بودم، چون مرا از بیلبوردهای تبلیغاتی برای بازی در این سریال انتخاب کرده بودند. این خیلی جذاب است، چون همیشه دوست داشتم بازیگر شوم ...
هرچه داشت از برکت زیارت عاشورا بود
خبرگزاری ها رفته بود و خانواده خبردار شده بودند. تا قبل از شهادت محمد فکرمی کردم مادرشهید حججی و سایر شهدای مدافع حرم چه وضعیت روحی و جسمی دارند، اما بعد از شهادت فرزندم متوجه اشتباهم شدم، چراکه متوجه شدم شهادت فرزندم که عاشق شهادت بود، صبر وآرامشی عجیب را با خود به دنبال می آورد. شبی که خبر شهادت محمد را به من دادند، همه فکر می کردند فشارم بالا می رود و حالم نامساعد می شود، درحالی که از آن روز به بعد ...
آنقدر به سوریه می روم تا شهید شوم
.... او سومین شهید خانواده ماست. برادرم در مبارزه با شوروی به شهادت رسید و دختر 16 ساله ام در ارتباط با جنگ طالبان شهید شد و عبدالخالق نیز در دفاع از حرم عمه سادات جانش را تقدیم کرد. سرنوشت من شهادت است زن عموی شهید گفت: عبدالخالق پنج خواهر و برادر دارد. در افغانستان درس خوانده و برای کار به ایران آمده بود، از یک سال و نیم قبل برای دفاع از حرم به سوریه رفت. یک بار هم در منطقه ...
فاطمیون با 12 هزار شهید و جانباز، ایرانی ترین افغانستانی ها
فاطمیون در سوریه چند نفر است؟ ، اظهار کرد: می گویند تا چهار هزار نفر هستند، اما بیشتر از این تعداد است! نوجوانان خود را بالای 18 معرفی می کردند و به سوریه می آمدند او درباره ی این که آیا این که نوجوانان افغانستانی کمتر از 18 سال به سوریه رفتند را تأیید می کنید؟ ، می گوید: برادرم وقتی از خانه بیرون رفت به مادرم گفت؛ می روم دندانم را درست کنم و بر می گردم، اما بعد از یک هفته از ...
صد ساعت شکنجه زن جوان در برابر دوربین / پلیس تهران کشف کرد
گذاشتم و به جنگل های عباس آباد شمال که همسرم عاشق آنجا بود بردم و آنجا رها کردم. وقتی فرزندانت از سفر برگشتند درباره غیبت مادرشان به آنها چه گفتی؟ گفتم مادرشان از خانه فرار و آنها را برای همیشه ترک کرده است. چند روز بعد دستگیر شدی؟ سه ماه از این ماجرا گذشته بود که یک روز وقتی به محل کارم رفته بودم دخترم که در آن موقع 21 ساله بود زنجیرهای پایش را باز ...
شهر فوق العاده زیبای اروپایی که ایرانی ها بدون ویزا هم می توانند بروند+عکس
دستورالعمل ها اجرایی شد و نخستین مسافران ایرانی تونستن به صربستان برن. از همون ابتدای اعلام خبر ، خودم رو آماده کردم که حتما این سفر رو برم چون خیلی مشتاق بودم یه کشور اروپایی هر چند درجه دو رو برم ،چون فرصت سفر بدون ویزا به این کشورها تا پیش از این میسر نبود. اولین چیز برای سفر کردن بلیط هواپیمایی رفت و برگشت هست که این مورد رو با مراجعه به سایت های انلاین بلیط فروشی دنبال کردم و ...
وقتی مصطفی مشت مرتضی را باز کرد
بگی ایرانی هستی؟ وا رفتم. دیگر نتوانستم حرفی بزنم. سید ادامه داد: از همون روز اولی که اومدی پیش ما، فهمیدم تو ایرانیایی. اصلاً تو صحبت کردی، یاد حسن افتادم. گفتم این بچه مشهده. جالب این که در آن مقطع من هنوز نمی دانستم او خودش هم ایرانی است. بعد از اعزام دوم، سوم بود که کم کم متوجه شدم او صددرصد ایرانی است./دفاع پرس ...
فراستی: فیلم های جشنواره فجر نتیجه یک سینمای مسموم و بی هویت است
یک و نصفی فیلم داریم با خیلی تسامح که نگاهِ این گونه دارد، یکی نیاز است که تو گفتی، بعد فیلمساز دیگر چنین مسیری را ادامه نمی دهد، یکی هم بچه های آسمان است که ادامه اش واقعاً به جایی رسید که بهتر است صحبتش را نکنیم. ولی این نگاه و بلدی سینما؛ این میزان بلدیِ سینما و اینکه شما وقتی بعد از این همه سال فیلم را می بینید هنوز با شما کار می کند. جان فورد و هیچکاک منحصر به فردند، دو ندارند، این دو به نظر ...
راه رفتن تیلرسون بر لبه تیغ/ رنجی که می بریم
...! ماجرا از 26 مرداد 95 شروع شد. آنجا که یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس از دستگیری یک جاسوس تیم مذاکره کننده هسته ای خبر داد. سخنگوی وزارت خارجه در آن مقطع اظهار داشت سخنان مذکور، ادعایی بی پایه و اساس، بی ربط، کذب محض و قولی غلط است! مقامات قضایی اما چندی بعد، وقتی مقابل پرسش های متعدد خبرنگاران قرار گرفتند، اصل خبر دستگیری جاسوس را تایید کرده، گفتند فرد مورد نظر پس از چند روز با قید ...
مطهری: صحبت از کاندیداتوری لاریجانی در 1400 زود است
مسائل دیگر هم بود. س: شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. مطهری: بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. س: با آقا جواد چطور؟ مطهری: ارتباط کمتری داریم. س: شب شهادت پدر کجا بودید؟ مطهری: من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه آمدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان می ...
شهید مدافع حرمی که کروکی محل تدفینش را کشید
گفتند که وقتی نوید تیر خورد شهید نشد، به اسارت درآمده و در اسارت شهید شد. دقیق نمی دانیم چه شده است. سوری ها پیکر او را بعد شهادت دفن می کنند. منطقه که آزاد شد. چند روز گذشته بود که پیکر نوید را تفحص کرده و باز می گردانند. تقریبا از اربعین دیگر از نوید بی خبر بودیم و زمزمه شهادتش پخش بود. جنگیدن با داعش مردانگی می خواهد/نوید به خواسته اش رسید کمیل شاهینی یکی دیگر از دوستان ...
سخنرانی ویژه رهبر انقلاب بدون حفاظت در میان کُردهای مسلح
آوردیم و برای همین تیپ نوهد را انتخاب کردیم. یادم هست وقتی که به تیپ آمدیم، ماه رمضان بود و تعدادی از افراد روزه بودند و برخی هم نه. فرمانده گردان به من گفت دادبین شما چرا برای ناهار نیامدی؟ من هم ناراحت شدم و گفتم مثل اینکه ماه رمضان است. بعد او گفت به به! شیخ حسین داشتیم، شیخ احمد هم آمد![باخنده] من دائم منتظر بودم ببینم این شیخ حسین که او گفت، کیست.از چند نفر پرسیدم این شیخ ...
روایت یک خلبان از آبروریزی پدافند روسی،ممانعت های کمیته ها در مسیر ارتش و ...
بمباران پایگاه ها، سیستم های آفندی، پدافندی عراق و انهدام منابع نفتی کرد، صدام پیشنهاد آتش بس داد. همان صبح روز اول مهر 59 موصل و بعد از ظهر نیز پالایشگاه نفت کرکوک را زدیم. پالایشگاه های دیگر عراق هم هدف قرار گرفتند. مرکز صدور نفت این کشور به ترکیه را در کردستان عراق روز دوم مهر بمباران کردیم که صدور نفتش به ترکیه و اروپا تقریبا متوقف شد. تمام مراکز تلمبه خانه های پمپاژ نفت و پالایشگاه ...