سایر منابع:
سایر خبرها
از دفتر رهبری زنگ زدند و گفتند حفظ حرمت هاشمی، خط قرمز است/ خاتمی گفت می خواهند از بیت به کیهان نفوذ کنند
پیدا نکند من شماره دوم آمده شده و صفحات را بستیم، من مطالب را در می آورم. ولی آقای زنگنه آمدن اینجا در وزارت خانه گفته اند صبح کارش تمام است. تمام شده. بعد ما یک ظهری رفتیم پیش آقایان مسئول دفتر. فکر کنم که این صحبت را کردم که داستان این طور است. باز ایشان منتقل کردند و همان شب، قرار گذاشتند و یا فردا شب که رفتیم خدمت مقام معظم رهبری. بعد از نماز جلسه بیش از 30 دقیقه بود و من شروع کردم موارد را یکی ...
در حاشیه حوزه/ تاکید مراجع تقلید بر حل مشکلات مردم/ پاسخ محکم علامه عسکری به مبلغ مسیحی/ کار حاج شیخ ...
دختر خود و داوود با همسر اوریا زنا کردند. این اسطوره ها و دیگر اساطیر این چنینی تورات را می گفتم و در کنار هر کدامشان توضیحی می دادم که باعث خندۀ حاضران و ناراحتی و عصبانیت مبلغ می شد. مبلغ چند بار خواست جلسه را پیش از موعد تمام کند ولی من هر بار اجازه نمی دادم و حاضران هم همراهی ام می کردند. دست آخر خواستم جلسه را با گرفتن این اعتراف از مبلغ به پایان ببرم که عهد قدیم و عهد جدید ...
فرشته ها با کیک تولد می آیند
، دو خواهرش را از دست داده است. او تعریف می کند: همین برادر من که آسیب نخاعی دیده است، یک دختر 15 ماهه را در زلزله از دست داد. هیچ کار خدا ولی بدون حکمت نیست. نجفی درباره بیماری برادرش با صدای گرفته، تعریف می کند: آسیب جدی به مهره نخاعی برادرم وارد شده است. همان روزهای اول وقوع زلزله فهمیدیم که ضایعه نخاعی دارد ولی به خاطر خونریزی داخلی، جراحی شکم انجام داد. به خاطر جراحی شکم، جراحی کمر به عقب ...
برادر ناتنی ام دور از چشم مادرش به من محبت می کرد تا اینکه خانم معلم راز سیاه مرا فهمید و!
اوضاع من را می پرسید و او هم با چاپلوسی همه چیز را برعکس تعریف می کرد. روزی خیلی هوا سرد بود و چون مدرسه من و برادر ناتنی ام نزدیک هم بود او دور از چشم مادرش کاپشن اش را در مسیر به من داد. زمانی که از مدرسه به خانه برگشتیم نامادری ام متوجه ماجرا شد و با یک چوب دستی به جانم افتاد و چنان به انگشتان یخ زده پاهایم ضربه می زد که خون ریزی کردند. در همان لحظه پدرم از راه رسید و چوب دستی را از دست ...
بدترین ترور تاریخ
ژوئن 1914، ولیعهد و عروسش وارد ایستگاه قطار سارایوو شدند و با همراهی جمعی از اتومبیل های روباز به سمت ساختمان شهرداری حرکت کردند. در راه بمبی به طرف اتومبیل آنها پرتاب شد اما بمب پشت سر آنها فرود آمد و عده ای را زخمی کرد. تروریست ها جوانان صرب و اعضای گروه اتحاد با مرگ بودند. پس از انفجار بمب دست ساز، گاوریلو پرینتسیب به سمت ماشین روباز آرشیدوک و سوفی دوید و از نزدیک به آنها شلیک کرد. آرشیدوک با ...
آیت الله علوی بروجردی: درباره حضرت زینب تحقیق و تتبّع کنید/ عاشورا پشتوانه بقای شیعه است/ همه قضایای ...
در سخن گفتن تاثیر می گذارد؛ نباید مصیبت داشته باشد؛ اما زینب کبری یک کسی است که در اوج مصیبت است؛ آنها را ساعت ها در کنار ورودی کوفه نگه می دارند تا مردم مهیا بشوند؛ آن هم چجوری؟! نقل ها مختلف است؛ روی شتر بودند یا اینکه پیاده بودند و به گردن سید الساجدین و بازوی زینب کبری ریسمان بسته بودند و اطفال را وسط بسته بودند. در این شرایط که دشمن تمام رذالت خودش را به خرج می دهد، وقتی زینب کبری با مردم کوفه ...
هیچکس نمی دانست چرا محمدشهر برایش مهم شده بود/ خانه گلها و حکایت روزهای آرامش
خنکای کرج، قانون دو شب ماندن، ازجمله قوانین خوب است. از میان 17 ساکن این ساختمان دو طبقه، دل هیچ کدامشان از بخشش ملک و پول ناراضی نیست. نشسته اند رو به آفتاب و دست و پا دراز کرده اند و به یاد جوانی ها چای می نوشند. – خانم ها باز هم شکلات خوردید؟ شما دیابت دارید. گل آور با جثه ای کوچک، با موی سفید و لبخندی عمیق که گونه هایش را نمایان می کند، شکلات خوردنش را گردن دو خانم دیگر ...
سوزن سوزن زندگی می سازند
نمایش می گذارند و چه ناگفته ها که در میان نقوش و سوزن دوزی هایشان می توان به وضوح دید. دست هایشان از خط و خش های به جا مانده از سوزن حرف می زند، دست هایی که با خلق آثار هنری زیبا برای حفظ فرهنگ، هویت و شناسنامه بلوچ می جنگد. سوزن دوزی از جمله هنرهای مردم بلوچ است. هنری با قدمتی طولانی که نمونه هایی از آن به زمان صفویان و تیموریان برمی گردد. سوزن دوزی که به آن بلوچی دوزی هم می گویند ...
کافه های ایرانی و پیشرفت شعر نو
نیامده و برخی سعی می کنند خود را شاعر مستقل و مبرا از هر مافیایی معرفی کنند. شعر مضطربی که از مشروطه به این ور، روی صندلی ها کز کرده و پاهایش را مضطرب تکان داده و ضربات چکش بسیاری را روی تنش حس کرده، حالا سرگردان و مبهوت مانده که در جلسات کافه ای دو سه دهه اخیر چه هدفی را باید دنبال کند و به کجا می خواهد برسد؟ اصلاً چه هدف گذاری هایی برای آن تبیین شده است؟ دهه های هشتاد و نودی که بی ...
ماهیان جنوب آب شدند
.... برکت از دریاها رفت؟ خلیفه قایق را به پشت خوابانده روی شن های ساحل، پشت بازار ماهی فروش های بوشهر. نوار چسبی وسط قایق، فضای دو رنگ سفید و اخرایی را جدا کرده، مشغول رنگ کردن است. خلیفه زبانش به ناشکری نمی گردد که بگوید ماهی های دریا کم شده. شکر، شکر. بعضی وقت ها پول بنزین هم درنیامده، دریا دست خداست. شیلات تنها فکر خودش است. چند بار اعتراض دادیم به خاطر صید غیرمجاز. می گویند ...
درس و مشق و خاک
که ریزگردها در خوزستان برای آموزش و پرورش به وجود می آورد یک طرف و مشکل بیماری دانش آموزان طرف دیگر. خانم سلمانی، معلم ابتدایی در این باره می گوید: در حرف، 18 تا 20روز مدارس خوزستان برای آلودگی تعطیل می شوند اما در عمل خیلی از بچه ها تا چند روز بعد از هر آلودگی مریض می شوند و به مدرسه نمی آیند و آنهایی هم که به مدرسه می آیند، آنقدر سرفه می کنند که وسط کلاس حالشان بد می شود که نظم و برنامه کلاس به ...
بلبل کوچه باغ های کرج
.... اسمم غلامرضا سرودی است، ولی چون چهچه می زنم در تابلوی عکاسی ام بلبل نوشته شده... مردی که کوله بار عشق و هنرش را در کوچه پس کوچه های این شهر باز کرد و تا چشم به هم بزند، دید که یک پا کرجی شده است، روزهای تلخ و شیرین زیادی را به چشم دیده و زیسته. بلبل که تمام زندگی اش در عشق به هنر و عکاسی خلاصه شده بود، وقتی از گذشته حرف می زند سراپا شوق می شود و چنان تصویری از روزهای رفته بر باد پیش ...
آمار می سازم چون متخصص اش هستم
...... . تمام اینها سند دارند. در بازار نیست آقای دکتر! ما براساس حرف های شما خبرنگار می فرستیم به بازار ولی پیدا نمی کنند! می خواهید من برایتان لاک طلا بیاورم؟ اگر برایتان آوردم دیگر هر چیزی را بگویم قبول می کنید؟ نمی خواهم با هزینه خودتان داخلش طلا بریزید و بیاورید. نه! لاکی هست که از طلاست. من اتفاقا در یک مهمانی در دست یک خانم دیدم. ...
کودکان دستفروش مترو از خواسته هایشان می گویند
شعار سال : وقتی از او می پرسم که می داند سه معاون اول رئیس جمهور سوار مترو شده و با یکی از کودکان دستفروش همچون او هم صحبت شده و دستور داده است تا به مشکلات کودکان کار رسیدگی شود و گزارشی از خواسته هایشان از سوی مسئولان دفتر او تهیه شود، خیلی عادی جواب می دهد که هم اسحاق جهانگیری را می شناسد و هم خبر دارد که او سوار مترو شده و با چند نفر ازجمله یک کودک دستفروش صحبت کرده است. می پرسم اگر تو جای آن کودک بودی چه چیزهایی به او می گفتی و می خواستی؟ خیلی بی تفاوت و نه چن ...
حاج آقای عبودیت عبد خالص خدا
عصرها درب منزلشان باز بود. شماره تلفن اتاقشان هم خیلی داشتند و اغلب برای استخاره تماس می گرفتند. در استخاره کردن خیلی سریع ذکری می گفتند و دست به تسبیح می بردند و جواب طرف را سریع می دادند. ایشان به تنها پسرشان آقا رسول عبودیت که از خود ایشان شهرت بیشتری پیدا کردند بخصوص در فلسفه، افتخار می کردند و چندین بار خاطره تولد ایشان را برایمان تعریف کردند. از همراهی همسرشان و اینکه هر دوتا پیری ...
بردنِ حس به درونِ واژه ها/ بخشی از سخنرانی شیموس هینی درباره شعر و تجربه های شاعرانه
.../ هر آنچه حمله ور یا مورد حمله است/ چون Micks, teagues, tinker’s gets, Vatican این که لهجه مردم الستر عموما صامتی مقطع است، درست است. زبان ما بیشتر به خط مماس بر صامت اصابت می کند تا غلتاندن دایره مصوت- راجرز همچنین از قریحه مدور وراجی در دهان های جنوبی گفته است. این زبان پرتحرک، خشک و سخت-دَم است و آن نخستین سطرها [اندیشه اکتبر] شاید به دلیل همین نزدیکی میان لهجه من و غرابت هاپکینز آن ...
چهره هایی که حوصله طرفدارنشان را ندارند
...، حداقل برای بعضی از طرفدارانش. یک طرفدار سابق به تات کاتالوگ گفت: "همکار من حدود یک سال بعد از اولین باری که آهنگ آمبرلا در رادیو اجرا شد، بلیط رایگان و ورود آزاد به پشت صحنه اجرا برای دیدن ریحانا برنده شد. وقتی که بچه های او بالاخره فرصت دیدار با ریحانا را پیدا کردند، او روی صندلی آرایش خود نشسته بود و از دیدنشان و حتی برخورد با آنها خودداری کرد. هنگامی که از او امضا خواستند، او به نزدیکترین ...
خواسته جوانان فقط شغل نیست
...> زیر پل هوایی عابر پیاده میدان امام حسین، دختر جوانی از سرما مچاله شده و مقابلش بساطی از لیف های دستباف پهن است. مهاجر نیست؛ ایرانی است و 26ساله. می گوید در تهران به دنیا آمده و همین جا زندگی می کند. اشاره می کند به آن طرف خیابان؛ همین پشت تو محله صفا زندگی می کنم؛ با مادرم. سرطان مغزاستخوان داره. خرج و مخارج بیماریش و یه خیّر باخدا می ده؛ من م راضی ام به رضای خدا. درآمدم بد نیس اما نگاه مردم اذیتم ...
روایت متفاوت رزمنده مدافع حرم از کودکان سوری
یادم آمد اسم زیبای آن دخترک یعنی خواهر عبدو را! اسمش صیدرا خانم بود. حالا نمی دانم با سین یا صاد ولی اسمش زیبا به نظر می آمد. و تمام شد روایت آن روز مدافع حرمی که گفت نمی خواهد اسمش را بالای خاطره اش بنویسیم و گفت من هم دخترم با چند ماه اختلاف هم سن و سال صیدرا خانم بود و گفت ای کاش هیچ وقت نیاید آن روز که نظامی یک کشور دیگر برای کمک بیاید ایران و از سر ترحم یا دلسوزی برای دختر من آب میوه باز کند و گفت کاش همه ما بدانیم دفاع از حرم به جای خود، ولی بخشی از کار ما اینجا دفاع از حریم خودمان هم هست، دفاع از ایرانمان، دفاع از کشورمان... و مشق غیرت کردن. ...
زنان کار های سخت
را درجاده ها انجام داده ایم. در 13روز نوروز من به عنوان راننده آمبولانس مشغول به فعالیت بودم، اما همین پست رانندگی را با خون دل به ما دادند. همه می گفتند خانم ها نمی توانند راننده آمبولانس باشند! اسدی می گوید که پشت لیفتراک و تراکتور هم نشسته است اما... برخی ها که گارد کمتری نسبت به ورود زنان به این حوزه داشتند، یکی دوساعت ماشین های سنگین شان را به ما قرض می دادند بعد که خودمان را ثابت ...
"هنوز می سوزم از داغ زلزله"/وقتی نمی دانی باید به غم کدام یک گوش بدهی...
شب دهشتناک روح شان را خراش می دهد و کامشان را تلخ، اما از بازگو کردنش امتناع نمی کنند و به هر تازه واردی نیز گوشه ای از آن تلخی ها را می چشانند. مینا که دختر و نوه اش را در حادثه زلزله از دست داده است و اکنون با دلی پر از غم در پارک شاهد کنار کتابخانه عمومی قدیم چادرش را برافراشته می گوید: هنوز که تلفن زنگ می زند منتظرم کسی آن سوی خط بگوید همه آن اتفاقات دروغ است. هر روز که از خواب بیدار می شوم ...
عروسی ایرانی به سبک ستاره های هالیوودی!
گرفته است. قرض و بدهی هایی که محصول یک ندانم کاری است و تنها در یک شب هزینه شده است؛ شب عروسی. مهران جوانی است که خیلی دوست داشت عروسی اش متفاوت باشد، برای همین وقتی قرار شد با دختر مورد علاقه اش که اتفاقاً از خانواده ثروتمندی بود ازدواج کند به عروس خانم و خانواده او قول داد آنچنان زندگی برای دخترشان درست کند که آب توی دلش تکان نخورد. او برای اثبات این قولش از اولین قدم ها برای ...
جاده ی ابریشم
، اما اکثریت یک قدم به عقب می رویم تا قطار بیاید و خدای نکرده قهر نکند. 300 نفرمان باید برویم به واگن های ابتدا و انتهای قطار که مخصوص بانوان است و 300 نفر بقیه، تمام واگن ها به جز واگن های ابتدایی و انتهایی. این را باز همان خانم توی بلندگو می گوید. من که وارد نمی شوم، بلکه با زور بازوی مسافران محترم به داخل رانده می شوم. در قطار بسته نمی شود از بس زیادیم و عده ای لای در مانده ...
حامد آهنگرانِ جبهه های سوریه بود + عکس
وقت مصاحبه را با خانم یعقوبی همسر شهید هماهنگ کردیم خواستم زمانی باشد که هم ایشان و فاطمه خانم دختر هفت ساله شهید حضور داشته باشند. عصر روز شنبه 30 دیماه در مقابله منزل شهید حاضر شدیم بر روی آیفون نوشته شده بود منزل بافنده مطمئن شدیم که آدرس را درست آمدیم بعد از صدای زنگ صدای فاطمه خانم را شنیدیم که ما را تعارف به داخل شدن کرد. خانه ای کوچک اما گرم و دلنشین و عکس قاب گرفته ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
علاقه رحم و پیوند خویشاوندی، به خدا سوگند که من چنان دریافتم که زینب از روی واقع می گوید و دوست دارد که با او کشته شود، دست از علی باز دارید. این اعترافی است که کثیف ترین و بی رحم ترین دشمن حضرت زینب(س) چنین اعترافی می کند. پس از آن که یزید زنان و کودکان را نزد خویش خواند و آنها را پیش روی خود نشانید امّا با هیأتی دل خراش، روی کرد به مهین بانوی بنی هاشم و درخواست نمود که آن خانم بزرگوار سخن گوید ...
بابایی: سوریه برجام نمی خواهد، مقاومت می خواهد/ علیمرادی: با ادامه سیاست های احمدی نژاد، ونزوئلا می شدیم ...
طلب که در سالن هستند و همچنین طیف اصولگرایان نیز منت بر گردن ما بگذارند و در هنگام مناظره دو طرف نه حرف بزنند، نه دست بزنند و نه وسط صحبت ها وارد شوند و تلاش ما این است که در پایان مناظره پرسش و پاسخ دانشجویی هم داشته باشیم. وی با اشاره به اینکه وقتی در دانشگاه صحبت می کنیم اصطلاحاً باید فکت ارائه بدهیم، گفت: اول اینکه دوستان می گویند آقای روحانی ریل گذاری نکرده است و اگر هم ریل گذاری ...
منوچهر اسماعیلی به روایت منوچهر اسماعیلی
سورلی" مرحوم سرشار حرف نمی زد، ما هم که گوینده این کار بودیم زودتر از همه متوجه می شدیم و می دیدیم، در حالیکه ی فیلمهای ایتالیایی مملو از جمعیت می شد اما از این فیلم ها استقبال نمی شد و مردم انگار به هم خبر می دادند که آن صدا، صدای همیشگی نیست. در واقع مردم برای صدا می رفتند و درست هم بود. نخوردن صدا و در نیاوردن نقش مساله ای است که هنوز هم مردم به آن اعتراض می کنند و آن را به زبان می آورند. ...
برف و شیره و من و بی بی و مش موسی!!
دوباره زنگ را زدند. بی بی جیغش درآمد... - خدا ذلیلُت کنه دختر؛ اقَد وِر می زنی که حواس بِری آدم نیذری، خو درو واز کن، پیرمردِ زبون بسه یخ زد! دویدم پشت در و تعارف کردم مش موسی بیاید تو که دیدم بی بی با زنبیل بزرگش دم در هال ایستاده... - ننه! گلاب، بیا اینام ببر... - اینا دیگه چیه بی بی؟ چار تا تیکه مرغه، میخواسم سوخالی کنم، بلد نبودم، گفتم ...
پدرسالار ایرانی/ از خان مظفر تا فرمانفرماییان ها
لطف است و به هنگام معرفی خود و دست دادن، خودشان می گفتند: فرمانفرماییان. درست، از همین رو است که تاریخ معاصر با یک ارزش اجتماعی در زیست روزمره، یعنی نهاد خانواده، معنا می یابد؛ خانواده ای بزرگ و قاجاری که در اثر تربیت سخت گیرانه و سرشار از انضباط اما مهرآمیز یک سیاستمدار، نقش های بزرگ اجتماعی یافتند. آن سیاستمدار کهنه کار پای سفره هفت سین مجلل باغ و عمارت هایش، گونه کودکان، نوادگان، نتیجه ها و ...
روش های جدید تنبیه و آزار دانش آموزان در مدارس ایران
دانش آموزی در گوشه ای از کشور، اضطراب به جان والدین همیشه نگران می اندازد. لب های چاک خورده، دست به عفونت نشسته، ضربات مشت و لگد مدیر بر تن دانش آموز و دهها مورد از این دست گوشه ای اتفاقاتی است که به صورت گسترده در شبکه های بازتاب داشت و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد. آخرین ان هم مربوط به ضرب و شتم دانش آموزی در جیرفت توسط مدیر مدرسه بود که باعث برکناری مدیر خاطی و پیگیری قضایی وی ...