سایر منابع:
سایر خبرها
ارتباطات میلیاردی بابک زنجانی و سعید مرتضوی
، آورده است: حسین دهدشتی، کیف چرمی به دست به سمت کازیه اش می رود. نماینده آبادان است و سال هاست در کنار مسائل حوزه انتخابیه، درگیر پرونده بابک زنجانی است. درباره روابط تجاری و اقتصادی زنجانی و مرتضوی به اسناد مندرج در ویژه نامه خورشید اشاره دارد؛ همان ویژه نامه آبی رنگی که اسناد متعددی از دوره مدیریت سعید مرتضوی را در قالب سند در اختیار همگان قرار داد و به گفته برخی نمایندگان، سوتی بزرگ مرتضوی بود ...
برجام انتها ندارد امید آمریکا غربگرا شدن ایران است/ سرافکندگی حامیان دولت از توقیف و تحدید مطبوعات ...
شده است. در ضمیمه پنجم است که درباره زمان برداشته شدن و اینکه در روز اجرا یا روز انتقال و یا روز خاتمه برداشته می شود، سخن گفته شده است. براساس ضمیمه پنجم اتحادیه اروپا، آمریکا هر کدام وظایفی در قبال برداشته شدن تحریم ها دارند و این وظایف در روزهای توافق، اجرا، انتقال و خاتمه پخش شده است. براساس متن برجام، در روز توافق یا تصویب که تا 90 روز بعد از تصویب قطعنامه از شورای امنیت سازمان ملل ...
صالحی: روحانی باور نمی کرد با آمریکا مذاکره کرده ایم
... • بنده تا بهمن ماه سال گذشته در مذاکرات حضور نداشتم. اواخر بهمن ماه بود که بنده را برای حضور در شورا خواستند. آقای دکتر ظریف گزارشی را ارائه دادند و گفتند کارها پیش نمی رود. آقای دکتر لاریجانی گفتند آقای صالحی شما خودتان باید بروید. چون پاسخ مثبت ندادم دوباره آقای دکتر لاریجانی و دوستان خیلی اصرار کردند که من باید بروم. فکر کردم اگر بخواهم بیش از این مخالفت کنم تصور می کنند از سر خودخواهی یا ...
چرا وزارت ارشاد به حامد زمانی مجوز نداد؟
آن رفتند و از سوی دیگر کنسرت آقای تاج در همان اطراف برگزار شد که بدون مخاطب روی صحنه رفت. در این شرایط اگر گروهی که کنار رود کارون به اجرای برنامه می پرداخت مجوز می گرفت؛ دیگر این ناهماهنگی به وجود نمی آمد . پیروز ارجمند در پایان ضمن تاکید بر اینکه همه در مقابل قانون یکسان هستند؛ گفت: قوانین حتی در خود وزارت ارشاد هم رعایت می شود یعنی معاونت سینمایی ارشاد اگر برنامه ای داشته باشد به دفتر ...
بیست و چهارمین جشنواره تئاتر استانی سوره ماه حوزه هنری بوشهر آغاز شد
به گزارش خبرگزاری فارس از بوشهر، صبح امروز در نخستین روز این جشنواره نمایش حلبی آباد نوشته و کار فرامرز کلانتری در سالن استاد صغیری به روی صحنه رفت، احمدرضا قربانی، غلامرضا فرج زاده و شقایق زنگویی از جمله بازیگران این اثر بودند. نمایش سخن سرای آون نوشته و کار محمد لاریان در بخش تجربه های جوان در سالن استاد امیری به روی صحنه رفت، حسین قطبی، سجاد بهادری، پریسا قنواتی، حسین باقریان، فرخ ...
خرسند: دولت در بحث تنش زدایی موفقیت های خوبی داشته است
ایران کرده اند، ثبت و ضبط شده است. این عضو شورای مزکری حزب موتلفه اسلامی با اشاره به ملاقات فابیوس با مقامات کشورمان گفت: همین فرانسه ای که وزیرخارجه اش به ایران آمد، زمانی مقر سازمان منافقین بوده و از این سازمان حمایت های مادی و معنوی داشته است هم چنین در دوران جنگ بیشترین کمک ها را به صدام کرده است و هم اکنون در کشورهای اسلامی دخالت و یا از تروریست ها حمایت می کند. خرسند ...
اثر فمنیستی که ضد مرد نیست!
فرهاد اصلانی و دو قرارداد اول را هم با همین بازیگران بستیم و بعداً ترکیب بعدی کامل شد. فکر می کنید اگر لیلا حاتمی نبود در فیلمنامه ی شما تاثیری می گذاشت و به سمت نوع دیگری از روایت داستان می رفتید؟ بله قطعاً همینطور است. برای همین من هیچ وقت با فیلمنامه ی کامل سر صحنه نمی روم. چون خیلی از چیزها را در اجرا کامل می کنم و ظرفیت آن بازیگر و ترکیبش با بازیگران کناری اش این امکان را ...
آسید کاظم یادمان می دهد زود قضاوت نکنیم/ پذیرایی با چای
سارا داروفروش کارگردان نمایش آسید کاظم به خبرنگار مهر گفت: نمایش آسید کاظم نوشته زنده یاد محمود استادمحمد است که اجرای خود را از اول مرداد ماه آغاز کرده است. در اجرای این اثر نمایشی در عین اینکه تلاش کردم به متن وفادار باشم، رویکرد خودم را هم به اجرا تزریق کرده ام تا نمایش به ذائقه مخاطب امروز نیز نزدیک شود. وی ادامه داد: انتخاب این اثر نمایشی برای اجرا پیشنهاد رضا صمدپور یکی از اساتید ...
آخرین خبرها پس از توافق هسته ای
می گیرد، گفت: این گفت و گوها بر اساس تصمیمی که اتحادیه اروپا دارد گفت و گوهای سطح بالا نام گرفته است. 17:43: ویلیام برنز: اجرا، کلید توافق هسته ای ایران و 1+5 است. 16:58: مهدی کوچک زاده و کاظم جلالی در نشست علنی امروز مجلس درباره ترجمه ارسال شده وزارت خارجه به مجلس از توافق هسته ای با یکدیگر درگیری لفظی پیدا کردند و در نهایت نیز با مصافحه به این کدورت پایان دادند. ...
ناگفته های رمضانزاده از دوران زندان و...
استانداری کردستان، گفتم به این مسأله توجه کنید. منتها ذهنیت همه این است که مردم فقط آبادانی اقتصادی می خواهند، ولی برداشت من این بود که اقتصاد و فرهنگ و اجتماع باید در کنار هم و دست در دست هم جلو بروند و با مردم ارتباط روزانه باید برقرار شود. هر صبح جمعه برنامه کوهنوردی داشتم و مردم هم می دانستند استاندار صبح جمعه به کوه می رود و بیشتر ملاقات های مردمی ما در راه کوه و و در قهوه خانه پای کوه و... انجام ...
عاشقانه بودن به این فیلم نمی آید/ برنده سیمرغ بهترین فیلمنامه، تکراری و روشن فکرانه است
می گیرد و مخاطب که پس از مدت زیادی از زمان فیلم، متوجه تعلیق آزاردهنده مرگ ماهرو شده است، علت اتفاقاتی که تاکنون دیده است را می فهمد و از این آگاهی، غافلگیر می شود! داستان پردازی کلاسیک و مولفه های آن نظیر مقدمه و شخصیت پردازی، کشمکش و گره، نتیجه گیری و ... جای چندانی در خداحافظی طولانی ندارند از این رو در بسیاری از صحنه ها، بدون رد و بدل شدن دیالوگ، بار فیلم روی تصاویر قرار دارد و همین ...
سقف شیشه ای توانمندی های زنانه
در این گزارش که در شماره روز چهارشنبه چهاردهم مرداد 1394 خورشیدی به قلم ارمغان زمان فشمی انتشار یافت، می خوانیم: به نظر می رسد در سال های اخیر، زنان با کسب تحصیلات و تخصص های گوناگون، در بسیاری از عرصه ها به رقیبانی جدی برای مردان تبدیل شده اند، پس چگونه است که هنوز در رده های بالای مدیریتی و در صحنه های سیاست و اقتصاد، کمتر نشانی از حضور موثر آنان مشاهده می کنیم؟ چه موانعی بر سر راه زنان توانمند ...
آیت الله هاشمی رفسنجانی: معلم سودای تجمل ندارد/عشق معلم خوب تا پایان عمر همراه است
که در دولت سازندگی برای افزایش حقوق معلم ها تصویب و اجرا شده بود، گفت: آن روند ادامه نیافت، الان جاهایی حقوق بالا می گیرند و معلمین که وقت زیادی در آموزش صرف می کنند، همیشه پیاده هستند و پول سواره می رود. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام غفلت از اقیانوس مردم را یکی از دلایل شرایط امروز جامعه در بحث آموزش و پرورش دانست و گفت: در آموزش عالی که راه برای بخش خصوصی باز شد، وضع خوبی داریم و می دانید ...
رکوردار منصب وزارت خارجه چه کسی بود؟
ایران در واشنگتن و بعد از بازگشت به تهران سِمت مدیریت کل سیاسی وزارت امور خارجه در انتظار وی بود. 13 با سقوط کابینه علاء در 12 فروردین 1336ش، سخن از نخست وزیری چند نفر، از جمله آرام در محافل سیاسی در میان بود. اما سرانجام دکتر منوچهر اقبال مأمور به تشیکل کابینه و آرام از بهمن 1336 تا مرداد 1338ش، به سِمت سفیرکبیر ایران در توکیو منصوب گردید. 14 در 11 مرداد ماه سال 1338ش، به جای ...
دزدمه به روی صحنه می رود
گزارش موسیقی فارس - پریا حیرتی: فرزاد دزدمه، خواننده جنوبی و پر انرژی موسیقی ایران، روز جمعه 16 مرداد ماه در سالن آوینی شهر بندرعباس به روی صحنه می رود. این خواننده جوان که اغلب قطعاتی که اجرا کرده، فضای موسیقی جنوبی دارد همراه با ارکستر خود به رهبری علیرضا میرآقا، جلسات تمرین فشرده و البته پر انرژی را برگزار می کنند. آرش سعیدی گیتار بیس ، نیما رمضان و سروش عدل ...
روایت هاشمی از رد صلاحیتهای سال71
ها از طرف ردصلاحیت شدگان آغاز می شود. هاشمی می نویسد: آقای [جمال] ساداتیان، توسط یاسر شکایت آورد که هیات اجرایی او را رد کرده است. آقای [مهدی] کروبی، [رئیس مجلس شورای اسلامی]، تلفنی گفت جمعی از نمایندگان که صلاحیتشان رده شده است، جمع شده اند و کمک می خواهند. گفتم با آقای [عبدالله] نوری، [وزیر کشور] صحبت کنند. اگر لازم بود، فردا به آن ها ملاقات خواهم داد. (ص39) پنجم فروردین ماه نمایندگان به ...
تقابل دو نظم جهانی
بنا بر دیدگاه صاحب نظران روابط بین الملل سیاست خارجی Foreign Policy عبارتست از یک استراتژی یا یک رشته اعمال از پیش طرح ریزی شده توسط تصمیم گیرندگان حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدافی معین، در چهارچوب منافع ملی و در محیط بین المللی است. به طور خلاصه می توان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین و اجرای یک سلسله اهداف و منافع ملی است که در صحنه بین المللی از سوی دولت ها انجام می پذیرد. سیاست خارجی می ...
شمسایی: تماشاگران پیروزی نماینده ایران را رقم زدند
دریایی کشورمان در ساعت 19 و 30 دقیقه با نفت الوسط عراق دیدار می کند. در دیگر دیدار این مرحله نیز تیم القادسیه کویت به مصاف تایسون نام ویتنام می رود. ششمین دوره مسابقات فوتسال باشگاه های آسیا از روز جمعه ( 9 مرداد ) با حضور تیم های تاسیسات دریایی (ایران)، القادسیه (کویت) ، نماینده امارات، ناگویا (ژاپن)، ام اف سی امجک (قرقیزستان) ، لوکوموتیو (ازبکستان)، چونبوری (تایلند)، الریان (قطر) ، نفت الوسط (عراق)، شنژن نانلینگ (چین)، بانک بیروت (لبنان) و تایسان نام (ویتنام) در سالن 25 آبان ورزشگاه نقش جهان اصفهان آغاز شد. این مسابقات تا 16 مرداد ادامه می یابد. 7150/6020 / 2093 **1917 ...
مشروطه خواهی و مشروعه خواهی؛ نگاه متفاوت علما در جنبش مشروطه
ترتیبات اجرایی مسائل شرعی است. به عنوان نمونه؛ اینکه دادگاه در کجا تشکیل شود که عدالت بهتر اجرا گردد؟ همین و لاغیر. البته باید اذعان داشت که آراء آقای آبادیان دربارة قانونگذاری در مورد برخی از مشروعه خواهان صحت دارد. به عنوان نمونه، محمدحسین بن علی اکبر تبریزی وجود مجلسی را می پذیرد که متشکل از علما باشد؛ به عبارت دیگر، قانونگذاری در تمام حیطه ها را منحصراً در حوزة اختیار علما و فقها می ...
علامه دهر بدون چشم هایش رفت
میان رفت. پسر این هنرمند پیشکسوت در پایان قطعاتی را با این مضمون برای پدرش اجرا کرد: مطمئنم آخرین دیدار نبود، تو همین دنیا تو رو میبینم ، خبری از تو به دستم می رسه ، من به هر دوباره ای خوشبینم، همین امشب تا همه خوابیدند ، هرجا هستی ، یه چراغ روشن کن ، بهترین لباسی که داری بپوش ، خودتو آماده رفتن کن. مراسم ترحیم مرحوم علامه دهر جمعه، 16 مرداد ماه از ساعت 17 الی 18 و 30 در مسجد ...
رسانه ملی سکوت را بشکند
فارس گفت: در شرایط موجود من به سعید توکل پیشنهاد دادم که به دلیل پاسخگویی به خواسته مردم در سالن های فرهنگی سطح شهر این برنامه را اجرا کنیم و بلیت فروشی هم داشته باشیم تا خودمان از نظر مالی تامین شویم. رادیو 7 دومین برنامه حذفی پر مخاطب اما برنامه پر مخاطب دیگر که در راستای تولیدی شدن قلع و قمع و سپس حذف شد، برنامه زنده رادیو7 بود که بعد از اجرای 1117 برنامه برخلاف وعده ای که ...
ظریف: اثر بازگشت ما زودتر از بازگشت تحریم ها خواهد بود
در ادامه درباره نحوه اجرای برجام توسط امریکا و دیگر کشورها گفت: فضای سابق در خصوص ایران در هم شکسته است و آنها ناگزیرند توافق را اجرا کنند چرا که فضای قبلی بازگشت پذیر نیست. وزیر امورخارجه درباره احتمال بازگشت پذیری تحریم ها نیز گفت: اعمال این تحریم ها ده سال طول کشیده تا جا افتاده است. وی افزود: به طور مثال تحریم های نفتی علیه ایران در شروع ، یک فرصت شش ماهه برای اجرای آن در ...
هاشمی رفسنجانی: مصلحت ما در برخورد با معلمان نیست
: مردمی که تصور می شد مأیوس و خمیده و ناامیدند در یک لحظه چند روز پیش از انتخابات به خود آمدند و به صحنه آمده و درخواست خود را نشان دادند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار کرد: مسئولان مراقب باشند که مبادا حق مردم را بخورند چون کسی نمی تواند حق الناس را نادیده بگیرد حتی خدا هم حق مظلومان را به ظالم نمی دهد. کسی که ظلم می کند تا حق مظلوم را ادا نکند راهی برای سعادت ندارد حتی اگر در ظاهر ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
کمدین ها فرشته نجات اقتصاد ورشکسته سینما
از این رو سینمای ایران هر چند که یک سینمای دولتی است و سهم بالایی از تولید خود را از بودجه دولت تامین می کند، اما به هر حال اگر بخواهد یک تولید ضررده نباشد ناچار به سمت ژانر کمدی می رود. بحث گرایش کارگردانان چه کمدی سازان و چه کارگردانانی که در حوزه های دیگر فعال هستند به سینمای کمدی تنها به بحث بازگشت اقتصادی باز نمی گردد. آنها به هر حال دوست ندارند تا سینمای شان بی مخاطب باشد. آنها ...
ظریف: اگر 1+5 نقض عهد کنند کار ما با پیچ و مهره هاست / بگذاریم مردم در فضای جدید تنفس کنند / مخالفان ...
علیه ایران را اجرا نمی کرد، دیگر بازگشت تحریم ها مقبولیتی نخواهد داشت. وزیر امور خارجه افزود: اگر می گویند اثر بازگشت تحریم های آنها یک شبه است که نیست و به سال ها زمان نیاز دارد، اثر بازگشت ما می تواند زودتر باشد، زیرا اگر نقض عهد کنند کار ما با پیچ و مهره هاست. وی با اشاره به سفر هیأت های اقتصادی از کشورهای مختلف به جمهوری اسلامی ایران گفت: ضمن آنکه از این تحولات ذوق زده ...
جنجالی ترین روز مجلس + صوت
بود اما با گذشت یک سال از زمان انتشار نوار، از عمق بصیرت و دید موضوع از این قرار بود که فردی به نام عزت الله کفایتی از اعضای سازمان مجاهدین خلق، تحت عنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تبریز که در آن مقطع برای تحقق انقلاب فرهنگی دانشگاه تبریز را اشغال کرده بودند، نزد آیت می رود و در گفت وگویی محرمانه اوضاع کشور را با وی درمیان می گذارد عمیق آیت در مسائل آن دوره پرده برداشت. مدت ها پیش از این ...
اسلام به کفر پناهنده نمی شود
ارادتمندان شیخ بود، در روزهای پرخطر پیش از فتح تهران، برای انجام امری شرعی با شیخ شهید ملاقات کرد و در حاشیه این دیدار، درباره رخدادهای روز با وی به گفت وشنود پرداخت. آنچه مرحوم صافی از گفته های شیخ شهید در این ملاقات نقل کرده، از اسناد موثق تاریخی درباره رویکرد وی در واپسین روزهای حیات و قبل از اعدام فجیع وی به دست مشروطه خواهان است. از گفته های شیخ شهید در این ملاقات تاریخی، دو روایت از سوی فرزندان آیت ...
ما به مقصد رسیدیم/ مذاکره کنندگان ما با عزت و اقتدار، افتخار آفریدند
کردیم تا ببینیم چه راهکارهایی برای مسائل سیاسی پیدا می شود. - خب، اگر گره های اصلی در مذاکرات فنی بود، چرا شما دیرهنگام به مذاکرات ملحق شدید؟ اینجانب پس از اوج گرفتن این مسائل ورود پیدا کردم. اواخر بهمن ماه بود که بنده را برای حضور در شورا خواستند. آقای دکتر ظریف گزارشی را ارائه دادند و گفتند کارها پیش نمی رود. آقای دکتر لاریجانی گفتند آقای صالحی شما خودتان باید بروید. چون پاسخ مثبت ...
پرنده عشق در فرهنگسرای شفق روی صحنه می رود
نمایش پرنده عشق نوشته و کارگردانی محمد رحمانی از امروز 13 مرداد ماه در فرهنگسرای شفق روی صحنه می رود. این نمایش که ماجرای ملاقات مردی لال و زنی کور را به نمایش می گذارد ، با بازی کاظم برزگر و اعظم شکوفه پور در ساعت 19 اجرا می شود. محمد رحمانی که نزدیک دو دهه سابقه بازیگری در آثار نمایشی و همکاری با کارگردانان مختلف را داشته در این نمایش با بهره گیری از ویدئو پروجکشن به خلق فضایی ...