سایر منابع:
سایر خبرها
مرد وصال
پسرعمویم بودم، به دنبال سرنخی از گمشده های هموطنانم می گشتم. چه زمانی جست وجوی گمشدگان را به صورت حرفه ای تر دنبال کردی؟ وقتی تعداد گمشده ها زیاد شد، متوجه شدم وبلاگ جوابگو نیست به همین خاطر تصمیم گرفتم یک سایت راه اندازی کنم. می خواستم اسم سایت را وصال بگذارم اما گویا از این اسم قبلا استفاده شده بود، به همین خاطر نام سایت را یک وصال گذاشتم. کارم بیشتر شده بود. به صورت مداوم به ...
رضا قول داده بود سربلندم کند
نتوانستم در خانه بمانم. مقابل در حیاط رفتم و نشستم. برادرم در نزدیکی ما زندگی می کند. آن شب با همسرش از مهمانی برمی گشتند که مرا دید. گفت چرا اینجا نشستی! گفتم رضا دیر کرده و نگرانم. مرا آرام کرد و اصرار داشت به خانه بروم. قبول نکردم و همانجا منتظر رضا نشستم. دقایقی بعد بود که تلفن زنگ زد. فکر کردم رضا است و دویدم به سمت تلفن. وقتی گوشی را برداشتم مادرم بود. تعجب کردم آن موقع برای چه شب تماس گرفته ...
ترس چیست و چرا ما می ترسیم؟
که قبلا” ندیده بودم را دیدم و کارهایی که فکر می کردم توانایی انجام دادن شان را ندارم را انجام دادم. واقعا” سخت نبود، من خودم را با شرایط تطبیق دادم. خود به خود متوجه شدم که همه چیز دوباره برای من تکرار نخواهد شد. وقتی از سفر برگشتم، دیدم که بزرگ ترین آرزوی زندگیم به حقیقت پیوست. و از خودم پرسیدم چه چیزی من را از دست یابی به آن باز می داشت؟ آیا چیزی به جز ترس بود. بعد از این سفر، مهارت های من ده ...
لپ تاپی که به طرز عجیبی منفجر شد +عکس
. در مصاحبه ای که یکی از خبرنگاران با آقای استیو پافت صاحب لپ تاپ مذکور داشته، او اینگونه گفته است: من صدای هشدار سیستم امنیتی مغازه را شنیدم و تلاش کردم تا به وسیله دوربین های مدار بسته متوجه اتفاقی که در حال رخ دادن است بشوم. من وقتی دیدم که میز کارم در حال سوختن است بسیار وحشت زده شدم و با خودم گفتم که حالا چه کار باید بکنم؟ این شرایط، موقعیت بسیار بدی بود. من تلاش کردم که ...
مشکلات اقتصادی، محیط زیستی و توجه به ورزش اولویت های خوزستان هستند
گفت و گوی ما با این بازیکن خوب جنوبی را تقدیم حضورتان می کنیم . خودت را هر آنگونه که دوست داری معرفی کن؟ ایمان مبعلی هستم از شهر و دیار باستانی ایذه ، در خانواده پر جمعیتی به دنیا آمدم و تا 16 سالگی در این شهر بودم ، پس از آن به خاطر عشق به فوتبال راهی اهواز شدم و تاکنون در مرکز استان هستیم اما خانه پدری را هم نگه داشته ایم که ارتباط مان با زادگاه و بستگان مان قطع نشود . ...
حرف حق، همیشه تلخ و گزنده است/ قصد فعالیت در آذربایجان شرقی را داشتم اما انگار نه انگار!!
...> ■ عجب... □ بله. بسیار هم ناراحت شدم، من هیچ انتظار مادی و مالی از هیچکدام از آنها نداشتم ولی اینکه کسی را که در یک دهه اخیر جریان ساز بود و باعث شده بود کلی با کارهایش پز بدهند دعوت نکرده بودند و اینکه سایرین(!) حضور داشتند برایم سوال برانگیز بود! آنجا بود که متوجه شدم راه من و تلویزیون آذربایجان شرقی خیلی وقت است که از هم جدا افتاده است...دقیقا در همان تایم زمانی، بنده به خاطر مجموعه خنده ...
زائر-محقق امکانات بیشتری برای فهم جهان زندگی دینی دارد
...، منظورش این است که انسان انگار که بی پناه است. انگار بی پشتیبان است و انسان نیاز به یک تکیه گاه و پناهگاه مطلق دارد که می خواهد روی آن بایستد، خودش را به او بسپارد، من احساس می کنم که این معنی را در سفر آخری که همین اواخر به زیارت حرم رضوی رفتم، کشف کردم. تا قبل از این احساس می کردم که این ها اعتقاد دارند که ضریح مقدس است و دست به آن می مالند و به خودشان می مالند، هرچند که این ها ...
تا دلت نخواهد هیچی نمی شوی، چه دکتر چه آهنگ ساز!
علاقه داشتید یا بعد از تجربه ی هنرهای دیگر به موسیقی گرایش پیدا کردید؟ بله، از همان اول عاشق نواختن ساز بودم. مثلاً وقتی بچه بودم می دیدم نوازنده ای در یک مهمانی دست به ساز می برد و موقع نواختن همه سکوت می کنند. بعد که اجرای او تمام می شود، همه تشویق می کنند. یا بارها در کنسرت ها دیده بودم که مردم با بهترین لباس هایشان می آمدند و در سکوت می نشستند تا صدای ساز را گوش کنند ...
سروش جمشیدی از دیالوگ های معروف تا انتخاب بهترین بازیگر با رای مردم
کرده است. سروش جمشیدی در برنامه حالا خورشید با اجرای رضا رشیدپور گفت: تمام زندگی ام را بعد از خدا مدیون مهران مدیری هستم چرا که وی من را به اینجا رساند. وی بیان داشت: اگر مورد تبعیض و کوردلی رقابتی و استثمار هنری قرار نگیرد ظرفیت بالا و توانائی های بسیاری برای برگرداندن لبخند و خنده و شادی به قلب و لب و خانه مردم دارد. بازیگر طنز دورهمی گفت: خیلی دوست دارم از لحاظ ...
سرباز فداکاری که جان 5 مسافر نوروزی را نجات داد
سالم از آب بیرون بیاورم. البته حسین منصوری و احسان ربانی هم به من کمک کردند. ولی وقتی در داخل آب دیدم در خودرو قفل شده و باز نمی شود، امیدم را از دست دادم. خودم هم نفس کم آورده بودم. در هم باز نمی شد. اما بالاخره با لگد در را باز کردم و تک تک آنها را از خودرو خارج کردم. وقتی دیدم همه آنها زنده اند، خیلی احساس خوبی داشتم. نخستین بار بود که دست به چنین کاری می زدی؟ بله. تا به حال ...
سه روایت از سید شهیدان اهل قلم
دیدنش خیلی ذوق کردم. دومین باری بود که می دیدمش. چندروز قبل، همین جا برای اولین بار دیده بودمش. جلو که آمد، طبق عادت، با همه سلام و احوال پرسی کرد. به ما که رسید، به احترامش برخاستم و با لبخند، با او دست دادم. بغل دستی ام اما، همچنان دودسیگار از همه ی سوراخ هایش بیرون می زد، برنخاست و در برابر سیدمرتضی آوینی که دستش را دراز کرده بود، با بی اهمیتی فقط دست داد، ولی رویش را برگرداند. ...
گفت وگوی خواندنی با بازیگر دیالوگ چطوری ایرانی
نیز این کار را انجام دادم. * آیا قبلاً در مورد آقای حاتمی کیا و کارهای او چیزهایی شنیده بودید؟ بله، من در مورد آقای حاتمی کیا تحقیق کردم و می دانم او یک نابغه در سینماست، حتی قبل از اینکه به ایران بیایم تمام کارهای او از جمله بادیگارد و چ را تماشا کردم و این کار بسیار تأثیر روی من داشت، چراکه متوجه شدم آقای حاتمی کیا اکثراً در مورد جامعه حرف می زند و در مورد مشکلات جامعه و اینکه ...
مجریان معروف برای هر اجرا چقدر می گیرند؟
... بله! اگر از صبح تا عصر باشد یا اینکه دو ساعت، فرق می کند مثلا یک برنامه دو تا سه ساعته چقدر است؟ دو تا دو میلیون و نیم؛ همین حدود است تهران با شهرستان فرق می کند؟ بله! الان شهرستان چقدر است؟ شما آن کاری که لازم است را بگویید؛ مگر بازاریابی است؟ عذرخواهی می کنم، برای تهیه گزارشم می خواستم تهیه گزارش چی؟ ...
سارق بدشانس:رسید خرید سیگار دستم را رو کرد
دزدی است. چه شد به فکر سرقت افتادی؟ بی پولی باعث شد در شمال تهران پرسه بزنم. آن روز اتفاقی دیدم زن و مرد خانه خیابان اختیاریه از خانه خارج شدند به همین خاطر من داخل رفتم و دست به سرقت زدم. چه سرقت کردی؟ 10 میلیون طلا، مقداری پول نقد که کم بود. لپ تاب و یک ساعت گران قیمت. چه شد دستگیر شدی؟ روزی که دستگیر شدم روزنامه ها تیتر زدن دزد ...
ناگفته های برادر کمتر شناخته شده رهبر انقلاب
، موتورخانه و انبارها را نگاه می کردم و یک حرفی می زدیم و یک جلسه ای و تقریبا کار هر روز من بود. آن روز اینها مدام گفتند آقای خامنه ای نمی خواهید بروید سردخانه؟ گفتم آقا چه کار دارید؟ می خواهم بروم. گفتند نه، پیاده شوید، برویم خانه. در واقع من را به زور پیاده کردند. من خانه پدر خانم خودم می نشستم در فلکه برق، میدان بسیج، پیاده شدم، اولین کوچه دست راست، کوچه گلچین. پیاده شدم و رفتم خانه، خانم من گفت این ...
گفت وگوی خواندنی با بازیگر دیالوگ چطوری ایرانی + فیلم و عکس
نظر من باید یک بازیگر حتماً و همیشه خودش را در یک چالش قرار دهد و به خاطر همین من نیز این کار را انجام دادم. * آیا قبلاً در مورد آقای حاتمی کیا و کارهای او چیزهایی شنیده بودید؟ بله، من در مورد آقای حاتمی کیا تحقیق کردم و می دانم او یک نابغه در سینماست، حتی قبل از اینکه به ایران بیایم تمام کارهای او از جمله بادیگارد و چ را تماشا کردم و این کار بسیار تأثیر روی من داشت، چراکه ...
نمی دانستم زن دوم می شوم!
بود هزینه های زندگی مان را تامین کرد و من توانستم در رشته حسابداری دیپلم بگیرم. از کودکی وقتی مادرم را می دیدم آرزو می کردم تا یک روز بتوانم سرکار بروم و پول درآورم تا او دیگر مجبور نباشد این همه سختی بکشد. اما دو سال قبل، او به بیماری سختی مبتلا شد و برای همیشه تنهایم گذاشت. از آن به بعد با اصرار عمویم به خانه آنها رفتم. عمو و زن عمویم از هیچ محبتی دریغ نمی کردند و نازک تر از گل به من نمی گفتند ...
مصدق به کسانی پشت کرد که او را به نخست وزیری رسانده بودند
اولی که خدمت ایشان رسیدم، 16، 17 سال بیشتر نداشتم، ولی به قدری به من احترام گذاشتند که واقعاً شرمنده شدم! مرحوم آیت الله کاشانی جز برای رضای خدا کار نمی کرد و ثروت و شهرت پشیزی در نظر ایشان ارزش نداشت، به همین دلیل هم کلام ایشان بسیار نافذ بود و مردم را به حرکت وا می داشت. هرگز به یاد ندارم که کسی از ایشان درخواستی کرده باشد و از دست ایشان برآید و دریغ کنند. هیچ کس از نزد ایشان دست خالی ...
اسیدپاشی نقاش به مردجوان به خاطر طلب مالی
گذاشته با وی درگیر شدم و با سنگ، چراغ جلو موتورش را شکستم بعد به سمت سعیدآباد رفتم، بعداز مدت کمی و به خانه بازگشتم.این متهم که 44 سال سن دارد نحوه اسیدپاشی را اینگونه شرح داد: به منزل رفتم و یک گالن چهار لیتری را که برای کارم استفاده می کنم و حاوی لوله بازکن بود، برداشتم و سمت مغازه ناصر حرکت کردم، زمانیکه به آنجا رسیدم ناصر سوار موتور شد که به خانه اش برود اما من به او گفتم کجا می روی و گفتم بیا ...
همه ما در تئاتر مستاجر هستیم
برایم بود. شما کارهای مختلفی را در تئاتر، تلویزیون و سینما انجام داده اید. کاری در پرونده کاری تان وجود دارد که از آن پشیمان شده باشید؟ فقط برای بازی کردن در بعضی از کارهای حوزه تصویر پشیمان شدم اما از کارهایم در تئاتر کاملاً راضی هستم. من خیلی سعی کردم وسواس به خرج بدهم ولی در کارهای تصویر یک چیزهایی دست آدم نیست. ممکن است یک کاری که همه فکر می کنند خوب می شود، در آخر آن قدر ...
ناگفته های خبرنگار صداوسیما از برخوردهای سال 88
گفت وگو با دو متهم سرشناس فتنه 88 داشتم. به من اعلام کردند که این دو زندانی خودشان می خواهند با بخش خبری صدا و سیما گفت وگو کنند. ما در زندان حاضر شدیم و گفت وگو را گرفتیم و بعد از آن مردم من را به چشم دیگر می دیدند. بعد از آن گفت وگو، آدرس خانه خودم، پدر و مادرم، پمپ بنزینی که در آن بنزین می زدم را معرفی کردند و بارها من و خانواده ام را تهدید به مرگ کردند. او در پاسخ به این پرسش که آیا ...
کمدی انسانی ساختم؛ نه سیاسی
دیده ام سرایداری که در ملکی بوده، همچنان هست و بعد به صاحبان خانه زنگ می زند که یک وقت ایران نیایید، بعد آن خانه را بابت فیلمبرداری اجاره می دهد. من خودم بارها اتفاقاتی از این دست را شاهد بوده ام. ممکن است زمین ها و خانه هایی در اوایل و پس از انقلاب، مصادره شده باشد ولی بساری از خانه ها و زمین ها هم بوده که اصلا مصادره ای در کار نبوده. یک آدمی اینجا بود که صاحبان املاک را می ترساند و می گفت اگر ...
هفته های اول تولد نوزاد، فراز و نشیب های مادرانه
بیشتری بودیم. نوزاد اغلب بر روی سینه من یا پدرش بود و بین ما دست به دست می شد. وقتی باردار شدم، فکر کردم که هرگز کودک را در تختخواب خود نخواهم گذاشت، اما اکنون می بینم این امکان وجود دارد که همه بتوانند دراز بکشند، حداقل برای این شبهای اول. روز سوم: تغذیه آشفته صبح ها در هفته اول تولد نوزاد روال مشابهی پیدا کرده بودند: من بچه را شیر می دادم که به سرعت او را به سکسکه وا می داشت ...
از مستطیل سبز تا جعبه جادو
. در ساختمان پزشکان بازی نکردم، تنها یک سکانس در فیلم حاضر شدم، آن موقع چون سر صحنه بودم و پیمان از قبل به من گفته بود در نقش خودم حاضر شوم پیش آمد و بازی کردم. زمان پخش سریال پژمان شایعه شد که قرار است نام سریال بنام کامل خودتان باشد چرا اجازه ندادید اسم سریال پژمان جمشیدی باشد؟ فکر می کنم تلویزیون اجازه نداد یعنی نمی خواستند اسم و فامیل با هم باشد. قبل ...
ناگفته هایی از زندگی شخصی و روابط فامیلی رهبر انقلاب از زبان برادرشان
می زدیم و یک جلسه ای و تقریبا کار هر روز من بود. آن روز اینها مدام گفتند آقای خامنه ای نمی خواهید بروید سردخانه؟ گفتم آقا چه کار دارید؟ می خواهم بروم. گفتند نه، پیاده شوید، برویم خانه. در واقع من را به زور پیاده کردند. من خانه پدر خانم خودم می نشستم در فلکه برق، میدان بسیج، پیاده شدم، اولین کوچه دست راست، کوچه گلچین. پیاده شدم و رفتم خانه، خانم من گفت این طوری شده است. حالا ساعت دو اخبار ...
ماجرای اسیدپاشی که با کلنگ به پلیس حمله کرد چه بود؟
قربانی اسیدپاشی صبح دیروز می گوید هیچ خصومتی با فرد اسیدپاش نداشته. به گزارش تجارت امروز؛ ظهر امروز کلانتری 151 یافت آباد از حمله فردی اسیدپاش با کلنگ به ماموران پلیس خبر داد، به گفته فرد اسیدپاش بدهی مالی انگیزه او برای انجام اینکار بود. او در این رابطه به بازپرس پرونده توضیح داد: من نقاش هستم و طلب مالی از شاکی (ناصر) داشتم، چند ماه قبل به خانه پدری وی رفته و مشغول رنگ ...
تامین مالی شوم از ورزش قهرمانی خداحافظی می کنم
جهانی کونگ فو است. یعنی ورزش را با کونگ فو شروع کردید؟ من در شیراز ورزش را با کاراته شروع کردم و بعد در سمیرم به کلاس کونگ فو می رفتم. وقتی با رشته ووشو آشنا شدم، متوجه شدم این رشته ترکیبی از رشته های رزمی است و آموزش این رشته را زیر نظر سامره خلیلی در ورزشگاه تختی اصفهان آغاز کردم که حاصل آن 30 قهرمانی در مسابقات قهرمانی کشور و لیگ برتر و رویدادهای بین المللی است. الهه ...
پیمانکارم به من توهین ناموسی کرده بود
. عصبانی شدم و موتورش را داغان کردم تا اینکه دیذم به خاطر آن توهین باید مجازاتش کنم و با یک گالن چهار لیتری به دم در مغازه اش رفتم و دیدم که او در حال خارج شدن از مغازه است و صدایش کردم که بیا تسویه حساب کنیم اما او گفت تو دیگه خیلی پررویی و وقتی می خواست سوار موتورش شود به روی کمرش اسید پاشیدم که جزغاله شد. مرد نقاش در ادامه افزود: به روی صورت خودم هم پاشید که با آب جوب شستم و اثرش نماند اما ...
کنار قرائت به حفظ قرآن پرداختم و حافظ کل شدم/ به صورت حرفه ای ورزش می کنم
از آیات قرآن کریم بیشتر در زندگی اش اثرگذار است، گفت: من این عبارت را روزی چندین مرتبه با خودم تکرار می کنم وبالوالدین احسانا این عبارت خیلی برای من جذاب است و سعی کردم در زندگی ام به آن عمل کنم. قاری، بیان داشت: در ایامی که تا ماه مبارک رمضان داریم خوب است کسانی که دوست دارند شروع به فراگرفتن روخوانی قرآن کنند و بعد کم کم روزی یک آیه فقط بخوانند و آن را حفظ کنند، همین انگیزه می شود برای حفظ کردن سوره های بزرگتر و در نهایت، حفظ کل قرآن. ...
اولین خواننده ایرانی که با کنکور وارد تلویزیون شد!
. وقتی هم به سمت آوازخواندن رفتم، پدرم می گفت: نروی خواننده شوی که در پایین بنشانندت، خواننده ای شو که در صدر باشی. پدرم می گفت: سعی کن کار اصلیت چیزی جز خوانندگی و هنر باشد. تا قبل از شرکت در آزمون تلویزیون همه ی دستگاه های موسیقی ایرانی را نزد استاد کریمی آموخته بودید؟ بله. همه ی دستگاه ها را پیش استاد کریمی کار کرده بودم. بعد از آن هم پیش استاد مهرتاش رفتم. استاد ...