سایر منابع:
سایر خبرها
برای الیزابت گریه کردم
کار پیوستم. **پیش از پیوستن به پایتخت، فصل های قبلی سریال را دیده بودید و اصلا می دانستید چنین مجموعه پرمخاطبی تولید شده است؟ واقعیتش این است که بخش هایی از سریال را دیده بودم، ولی چون آن زمان در ایران نبودم، نتوانسته بودم که مدام پیگیر باشم و بدانم که قصه سریال چیست. اما بلافاصله و بعد از اینکه قرار شد در سریال حضور داشته باشم، تمام قسمت ها را طی 2 شب دیدم و بعد به کار پیوستم ...
عجیب ترین و شگفت انگیزترین مکان ها و مردمان خاصش را بشناسید!+تصاویر
آن ها متناسب با ویژگی ظاهری آن ها ساخته شده است. زندگی در اینجا راحت است و هیچ کسی وجود ندارد که آن ها را به خاطر ظاهرشان تمسخر کند. همه ی ساکنین مشغول به کاری هستند. آن ها برنامه هایی اجرا می کنند و توریست ها را برای گردش در اینجا راهنمایی می کنند. روزهای یکشنبه بعد از آنکه کارهای خانه را انجام دادند، پوکر و والیبال بازی می کنند و در کلاس های رایگان آموزش زبان انگلیسی شرکت می کنند. ...
هنوز هم مرا با اسم حسن باقری صدا می زنند!
...، یک روز نمی رفتم یادم می آید یکی از همین روزها سر کار رفتم، چون خیلی بازیگوش بودم خسته شدم و دیگر نرفتم از طرفی در عالم بچگی چیز چندان زیادی از تعهد کاری و این جور صحبت ها نمی دانستم. آن موقع هم همه خانه ها تلفن نداشتند که از این طریق بشود آدمها را پیدا کرد؛ تا اینکه دیدم روز چهارم دستیار کارگردان آمد در خانه و گوشم را گرفت این شد که از فردا دوباره سر کار رفتم.(می خندد) مستندی که ...
شکایت دختر18ساله:فریبرز مرا آزار داده/پسر:دروغ است؛قبلا هم برای اجبار من به ازدواج،دست به خودکشی زد
رکنا نوشت:اوایل پاییز سال 96 یک دختر جوان به نام فرشته به پلیس آگاهی رفت و از یک پسر 20 ساله به نام فریبرز شکایت کرد. دختر 18 ساله به پلیس گفت: مدتی است با فریبرز آشنا شده ام. او به من پیشنهاد ازدواج داد و با حرف های مرا فریب داد و به خانه اش کشاند. پسر جوان مرا آزار داد به همین خاطر از او شکایت دارم. به دنبال شکایت دختر جوان وی به پزشکی قانونی معرفی شد اما پزشکی قانونی ...
مرده ای که از خانه اش در مشهد فرار کرد! / او عروس 17 ساله بود
دختر 17 ساله ای که با طراحی نقشه یک جنایت، پای پلیس Police و قاضی Judge ویژه قتل Murder عمد را به یک پرونده جنایی ساختگی باز کرده بود، بعد از آن که با هوشیاری پلیس و انجام یک سری اقدامات پلیسی دستگیر شد و ماجرای مقتول فراری لو رفت، در تشریح جزئیات این حادثه Incident به سرگرد خداوردی (افسر پرونده) گفت: حدود سه سال قبل با جوانی که به خواستگاری ام آمده بود ازدواج کردم. او کارمند یکی از ...
تشکیل پرونده آدم ربایی برای یک سگ
شاسی بلندم برای خرید به یکی از پاساژهای شهرک غرب رفتم. من و جسیکا ابتدا چند ساعتی داخل پاساژ گشتیم و خرید کردیم و سپس ساعتی در خیابان چرخیدیم. بعد هم به کافی شاپ رفتیم. هنگام بازگشت به خانه متوجه شدم که یکی از وسیله های ضروری را نخریده ام به همین دلیل دوباره به پاساژ برگشتم و خودروام را پارک کردم، اما به خاطر اینکه قرار بود خیلی سریع برگردم جسیکا را با خودم نبردم و او را تنها داخل خودرو ...
نیمه شب مرد جوان در اتاق خواب مرا با چاقو تهدید کرد! / وقتی او رفت مادرم را در شرایط بدی پیدا کردم!
شدن مادرم نشده بودم. دقایقی بعد خاله و شوهرخاله ام به خانه مان آمدند و مرا به بیمارستان بردند .یک روز بعد در بیمارستان بود که متوجه شدم مادرم در این جریان کشته شده است. من بعد از ترخیص از بیمارستان به عنوان مظنون بازداشت شدم. حتی 6 ماه در بازداشتگاه بودم تا اینکه تبرئه شدم. اما هنوز با گذشت بیش از چهار سال از این ماجرا هیچ سرنخی از قاتل The Murderer مادر به دست نیامده است. من و خواهرانم چون پدرمان ...
بازسازی صحنه قتل ندا دختربچه افغانستانی
پشت بام همان اطراف پرت کردم. بعد که جسد را همان جا گذاشتم، به خانه مادرخانمم رفتم. موضوع را به برادرخانمم گفتم ولی او باور نمی کرد و می گفت: شوخی نکن! من دستش را گرفتم، به محل جنازه بردم. پشیمان شده بودم. با خودم می گفتم شاید زنده باشد، اما همین که شلوغی کوچه را دیدیم، بدون دست زدن به آن، به خانه برگشتیم. دیگر به کسی چیزی نگفتم. دو شب بعد، برای اینکه طبیعی باشد، دست زن و بچه ام را گرفتم و به خانه ...
حادثه ها
فاصله دارد، شب حادثه، بعد از تحویل سال، قرار شد که دنبال همسر و فرزندانم بروم و با هم راهی سفر شویم؛ به همین منظور به خانه مادرزنم رفتم و به همسرم گفتم که حاضر شود تا راهی سفر شویم اما زنم گفت به سفر نمی آید که من به او گفتم تو قول دادی اما همسرم گفت به سفر نمی آید. این متهم درباره نحوه قتل همسرش به بازپرس گفت: با این حرفِ همسرم عصبی شدم و به خانه رفتم؛ چاقویی برداشته و مجددا به خانه مادرزنم بازگشتم ...
زن مطلقه در خلوتگاه شیطان به التماس افتاد
سال قبل به طور اتفاقی با مهران آشنا شدم. به محل کارم رفت و آمد داشت. از من خواستگاری کرد. می گفت: برایش مهم نیست طلاق گرفته ام و یک بچه دارم. شیفته محبتش شده بودم. از طرفی می خواستم هرچه سریع تر سرو سامان بگیرم. مهران ادعا کرد خانواده اش را برای ازدواج راضی می کند وقتی برای اولین بار به خانه اش رفتم با وجود التماس هایم به من تجاوز کرد و با چرب زبانی ادعا کرد بزودی محرم می شویم ...
اعترافات مردی که لحظه تحویل سال زنش را کشت
شده بود و به همین دلیل چند روز قبل از سال نو برای او و فرزندانم لباس خریدم و خودروام را برای مسافرت آماده کردم. یک ساعت بعد از تحویل سال چمدان های مسافرت را آماده کردم و به خانه مادرزنم رفتم و از او خواستم برای صبح روز بعد آماده مسافرت باشد اما همسرم زیر قولش زد و گفت با من به مسافرت نمی آید و قصد جدایی دارد. این مرد گفت: خیلی عصبانی شدم و به خانه ام رفتم و چاقویی از آشپزخانه برداشتم و ...
افشا شدن رازهای زندگی نوه آدولف هیتلر
بودم- اما به هیچ یک از دوستانم نمی گفتم. زندگی خصوصی من هیچ ربطی به آنها نداشت. سال1977 با روزالین ازدواج کردم، در آن موقع او 19ساله و من 21ساله بودم. اولش او نمی خواست این واقعیت را بپذیرد، اما بعدها به آن عادت کرد. ورونیک هم ابتدا برایش سخت بود که بپذیرد، اما ناراحت نمی شود، چون مرا دوست دارد. برخلاف نگاه خوشبینانه فیلیپ - او بیش از 40 کتاب درباره هیتلر خوانده است، دختر هیملر را ملاقات ...
مهریه 500 سکه ای را بخشیدم/حجاب برنده تر از شمشیر است
خانواده آنها پیام دادم که مهریه را می بخشم زیرا می دانستم مهریه ضامن خوشبختی نیست. *شرط جلسه خواستگاری همسر شهید از جلسه خواستگاری مطالبی در زمینه عشق همسرش به شهادت بیان می کند و اینکه شهید عفیفه به جبهه علاقه زیادی داشت و حتی به او گفته بود که به خاطرش جبهه را رها نمی کند. معتمد لاری گفت: او در همان جلسه خواستگاری از من سؤال کرد که می توانم شهادت، جانبازی یا اسارت او ...
بن بست تحقیقاتی در پرونده قتل زن میانسال
تیم تحقیق گفت: داخل آپارتمانم خواب بودم که ناگهان صدای فریادهای دختر جوان همسایه را شنیدم. وقتی به راهرو رفتم با پیکر زخمی و خونین دختر همسایه روبه رو شدم که با صدایی لرزان گفت مادرش در اتاق خواب به قتل رسیده است. بلافاصله با چند نفر وارد خانه زن همسایه شدیم و با دیدن جسد پلیس را خبر کردیم. دختر او نیز با کمک همسایه ها به بیمارستان منتقل شد. با حضور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی ...
برخی از سلبریتی ها برای کار اجتماعی دنبال منفعت مادی هستند
فضای عمومی قرار دهیم بعد نتوانیم جمعش کنیم خیلی بد است. من می گویم آقا یا خانم سلبریتی شما صفحه خصوصی خودت است و اصلا هم دوست نداری وارد مسائل سیاسی و اجتماعی و محیط زیستی شوی؛ دمت گرم، فقط هم می خواهی عکس های خودت را بگذاری و بیزینست را انجام دهی. واقعا هیچ کس حق ندارد تو را قضاوت کند چون ما نمی دانیم چقدر درآمد داری و ممکن است واقعا یک مشکلی در زندگی ات باشد که مجبور باشی پول دربیاری. اما می گویم ...
آه ای هجده سالگی!!
18 سالگی اش حرف می زند، دوست دارد زودتر 18 ساله شود، همان سن طلایی، سنی که می تواند افسار زندگی اش را خودش در دست بگیرد: من قوی ام، اهل مبارزه. خواهرم در این مبارزه شکست خورد اما من می توانم خانواده ام را نجات دهم. دوست دارم یک کار خوب پیدا کنم بعد با حقوقم خانه بخرم و دو خواهرم را بیاورم پیش خودم. بگردم پدرم را پیدا کنم و او را هم بیاورم پیش خودمان. پدر مرضیه با اینکه می داند دخترانش در بهزیستی ...
سیدمرتضی آوینی دنبال گمنامی بود
؟ سلطان زاده: من روایت فتح را می دیدم و اشتباه گرفته بودم صدای ایشان را با مجری دیگری چون آن مجری اول صحبت می کرد و من فکر می کردم آن مجری است که در روایت فتح نریشن می گوید. خاطرم است که برای اولین بار آقای نقاش زاده، آقای آوینی و آقای فارسی که برای بردن ساز به مغازه آمده بودند، من بعد از این که ساز ها را داخل ماشین گذاشتم ، گفتم آوینی کجاست، ایشان از صندلی جلو گفت من آوینی هستم . همه ...
بازار گرم گِرام
برمی گردد، چون او از قدیمی های بازار کتاب های دست دوم، نسخ خطی، مجلات قدیمی و... است، به خاطر همین هم بیشترین دسترسی را به صفحات مختلف گرام و گرامافون داشته است. او فروش کتاب های دست دوم را از پاساژهای معروف میدان انقلاب شروع و بعد از چند سال نخستین سایت فروش کتب قدیمی را در ایران راه اندازی می کند و در کنار این کار، به جهت رفت وآمد به خانه های مختلف برای خرید کتابخانه های شخصی، گنجینه ای از صفحه های ...
ذره بین
ساله داخل خانه خواهرم هستند؛ آنها خواهرم را در یکی از اتاق ها و دختر 6ساله اش را نیز در اتاقی دیگر حبس کرده بودند. یکی از این افراد به سمت ما آمد؛ اسلحه اش را به سمت من گرفت؛ دست و پای پسرم را بست و اسلحه را روی سر پسرم گذاشت؛ تهدید کرد که اگر طلا و پول ندهیم، پسرم را خواهد کشت و در ادامه مرا به زور به طرف اتاق خواب برد و اسلحه را به سمت من گرفت. شاکی گفت: من تمام طلاهای خودم را به او دادم اما او ...
پاسخ به سه تحریف بارز از تاریخ معاصر/ جعل خاطرات امیرانتظام در یک برنامه تبلیغاتی
خوزستان بودم. رئیس ستاد ارتش سر لشکر شادمهر به من تلفن کرد و گفت که هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی آمدند به طبس. من [در مسیر مراجعت از خوزستان به تهران]به خلبان گفتم که برود بالای آن منطقه... خلبان به آن سو پرواز کرد و کمی هم ارتفاع را کم کرد. آن چه در آن وضعیت دیدم، چند هلی کوپتر و دو هواپیما روی زمین مانده بود... بعد که آمدم به تهران، رفتم در تلویزیون و قضیه را توضیح دادم. همان شب ...
نواب صفوی: سینمای ایران در حال در جا زدن است
زندگی من وجود داشت و باید بگویم که ماه ها بابت این اتفاق دردناک افسرده بودم. به مناسبت فرارسیدن سال نو برای مردم چه حرفی یا آرزویی دارید؟ نواب صفوی: من به شخصه سال نو را به همه تبریک می گویم و امیدوارم سالی سرشار از نشاط و شادی را تجربه کنید. امیدوارم در سال 97 خنده را بر لب تک تک هم وطنان خود ببنیم و غم به خانه هیچکدام از مردم نیاید. سینمای ایران را در سال گذشته ...
راز قتل مادر میانسال سر به مهر ماند
به گزارش خبرنگار ما، پاییز سال 91، مأموران پلیس از قتل زن 47 ساله به نام افسانه در منزل مسکونی اش واقع در شهرک غرب باخبر و راهی محل شدند. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، در بررسی از محل حادثه مشخص شد عامل قتل به انگیزه سرقت بعد از قتل زن میانسال و بستن دست و پای دختر او، عابر بانک و یک دستگاه خودروی 206 مقتول را همراه وجه نقد سرقت کرده و از محل گریخته است. به این ترتیب کارآگاهان پلیس ...
لباس بسیجی اش را پوشید و آماده شهادت شد
. امرالله متولد 1347 بود. ما یک خانواده مستضعف روستایی با پنج برادر و یک خواهر بودیم. پدرمان کشاورزی می کرد و مادرمان خانه دار بود. خیلی وقت ها هم سر زمین کمک حال بابا می شد. پدرمان سال 60 به رحمت خدا رفت، من پسر بزرگ خانواده بودم و باید مسئولیت بچه ها را برعهده می گرفتم. یادم است پدرم نصیحت می کرد که وقتی تشکیل خانواده دادی و از خرج زن و بچه ات عاجز ماندی، دستت را دراز کن، اما لقمه حرام به زندگی ات راه ...
سینمای ایران در حال در جا زدن است/تا به حال لب به سیگار نزده ام
به گزارش وانانیوز، حسام نواب صفوی از جمله بازیگرانی است که همواره در نقش هایی متفاوت و گوناگونی بازی کرده و همواره نشان داده که از بازی در آثار تاریخی لذت می برد. این در حالی است که نواب صفوی یکی از علاقه مندان سینمای کمدی ایران بوده و هر ساله در تعدادی از این آثار نیز به ایفای نقش پرداخته که از جمله مهم ترین آنها می توان به "نهنگ عنبر 2" اشاره کرد. فیلمی که توانست رکورد ...
گروگانگیری با تلگرام و دیوار
مرا خواهند کشت. از ترس جانم رمز کارت را به آنها دادم. بعد از سرقت پول، مرا با دست و پای بسته در خیابانی رها کرده و گریختند. دست و پایم را بازکرده و به کمک یک راننده عبوری به خانه ام بازگشتم. روز بعد که به بانک رفتم، متوجه شدم دو میلیون تومان از حسابم سرقت شده است. من دو ساعت گروگان آنها بودم و از این سه آدم ربا شکایت دارم. با این شکایت، پرونده برای ادامه تحقیقات در دستور کار ماموران ...
اخاذی سیاه پسران دختر نما در تلگرام +عکس
میلیون تومان، طی چند مرحله اینترنتی به حسابی هایی که داده بود واریز کردم، اما او دست بردار نبود و همچنان به تهدیدهایش ادامه می داد . شرایط روحی بدی پیدا کرده بودم و نمی دانستم ماجرا را چگونه برای خانواده ام بازگو کنم. کار به جایی کشیده بود که به خاطر تهدیدهایش شب ها کابوس می دیدم و حتی خانواده ام برای بهتر شدن حالم مرا نزد روانپزشک بردند و تحت درمان بودم. تهدیدهای دختر نوجوان تمامی نداشت و در ...
ایده کودکانه ای که در بزرگسالی جان گرفت
که استادان سنگ چینی را در خیابان می دیدم که چگونه به طور مرتب سنگ ها روی پیاده روهای خیابان می چیدند و من با تمام کودکی هایم محو تماشای چگونگی چینش ماهرانه آن سنگ ها می شدم . یکی از خاطراتی که هیچ وقت از زمان کودکی هایم فراموش نمی کنم این است، زمانی که کودک بودم و روی سنگفرش خیابان ها راه می رفتم و اشکال زیبایی که توسط سنگ های رنگارنگ درروی زمین ایجاد شده بود چشم هایم را خیره می کرد ...
عکسی که سردار محمد باقری در سوریه ثبت کرد
.... اردیبهشت سال 62 قرار شد شش نفر از فرماندهان سپاه برای مأموریتی به سوریه بروند. به آنها اعلام شده بود که می توانید اعضای خانواده را هم با خودتان ببرید. تا جایی که در ذهنم هست خانواده سردار عزیز جعفری، سردار رحیم صفوی هم بودند. حسن باقری شهید شده بود اما مادرش به همراه سردار محمد باقری و خانمش آمده بودند، یک آقای شریعتی نامی هم اهل مشهد بودند که او را نمی شناختم و بعد از جنگ هم دیگر او را جایی ...
تناقض خاطرات امیرانتظام با ادعاهایش در خشت خام
مراجعت از خوزستان به تهران]به خلبان گفتم که برود بالای آن منطقه... خلبان به آن سو پرواز کرد و کمی هم ارتفاع را کم کرد. آن چه در آن وضعیت دیدم، چند هلی کوپتر و دو هواپیما روی زمین مانده بود... بعد که آمدم به تهران، رفتم در تلویزیون و قضیه را توضیح دادم. همان شب سرلشکر شادمهر به من تلفن زد و گفت: اگر آمریکایی ها شبانه بیایند و این هلیکوپترها و هواپیماها را [که در طبس جا گذاشتند]ببرند، دیگر هیچ آبرویی ...
احسان شریعتی: زبان زرگری روشنفکران
آن طور که باید باشد نیست؟ من البته نگران هستم و فکر می کنم وضع فلسفه آن طور که باید باشد نیست. علت نیز مشکلات ساختاری نظام آموزش و پرورش عمومی و آموزش عالی ما است. ما موقعیت تثبیت شده نداریم. من خودم الان قریب به 10 سال است (از سال 1387) که با وقفه ای چند ساله، در این دانشگاه (دانشگاه تهران) تدریس می کنم، یعنی چند سال در دانشگاه تهران بودم و بعد به دانشگاه علوم و تحقیقات رفتم و چند سال ...