سایر منابع:
سایر خبرها
تجلی ارزش های دهه 60 در میان فرماندهان ارتش
، یک دستگاه تلفن از دفتر کارش به منزل ایشان می برد و از آنان می خواهد تا به طور موقت از آن استفاده کنند. بر حسب اتفاق، فردای همان روز برادرم برای دیدار خانواده به تهران می آید، دقایقی بعد برای تماس گرفتن با یکی از دوستان، به طرف تلفن می رود و متوجه تعویضش می شود، رو به خانمش می کند و می گوید: تلفن را عوض کرده اید؟ همسرشان پاسخ می دهد: بله. شهید یاسینی علت را جویا می شود. پاسخ می شنود: دیروز تلفن ...
درس جانبازی و ایثار در مکتب کربلا
گروه گزارش این روزها یک عده از آنجا که خودشان هر عملی را با منافع شخصی شان سبک و سنگین می کنند گمان می کنند همه همین طور هستند؛ حتی کسانی که برای همین یک عده و همه ما، یا علی(ع) گفتند و از زن و بچه، خانه و خانواده و هر آنچه در دنیا هست، گذشتند. برای آنان که رفتند پای دل در میان بود. دانش آموزان و نوجوانان رزمندگانی بودند که رفتند تا ایران، ایران بماند و واضح است وقتی دانش آموز و نوجوان ...
برسد به دست رئیس جمهور
هم گوش می کند که حالا همه عریضه نویس ها دورش جمع شده اند و او با شور و حرارت داستان آمدن معاون اول رئیس جمهور به خانه شان در مشهد را برایشان تعریف می کند؛ وسطای دی ماه سال قبل بود؛ حدود 4 ماه پیش. تو خونه نشسته بودم که یکی زنگ زد به موبایلم و گفت که هفته دیگه یه خیّر میاد خونه تون در مورد مشکل پسرتون با شما حرف بزنه، خونه باشید! یه هفته از استرس، خواب و خورد و خوراک نداشتم؛ همه ش داشتم ...
باهنر: حرف زدن با احمدی نژاد بی فایده است
خرداد و رحلت حضرت امام سخنرانی نمی کرد. همه سخنرانی ها برای انتخابات بود. من قبول کردم و تنهایی به کیش رفتم، در سخنرانی ام هم درباره همه چیز حرف زدم غیر از انتخابات! همان شب هم مناظره احمدی نژاد و موسوی بود. بچه هایم که تهران بودند زنگ زدند پرسیدند مناظره را چطور دیدی؟ گفتم در این مناظره احمدی نژاد هفت، هشت میلیون رأی گیرش آمد اما یک فتنه ای را شروع کرد که حالا حالاها خاموش نخواهد شد. این ...
"خدمات" و مساله "احترام" در ایران
از منزل که خارج می شوید از تاکسی و اتوبوس تا رستوران ها و مراکز آموزشی و خدمات پزشکی همه در این حوزه اند. حال ببینید ما با خود چه می کنیم یا چه نوع خدماتی به همنوعان خویش ارائه می کنیم. در آنچه بیش از همه به چشم می آید عدم احترام به مشتری به معنی اخص کلمه است. احترام حلقه مفقوده اصلی است. مثلا در ادارات و نهادها وقتی وارد می شوید سرگردانید اگر کسی دم در ابتدا در را بگشاید و راهنمایی کند نوعی ...
مهاجرت به مقصد اوتیسم!
به گزارش هم نوا، اختلال طیفی اوتیسم یک اختلال عصبی-رشدی است که تقریبا از سن دو سالگی ظاهر شده و عملکردهای ارتباطی فرد را مختل می کند. تاخیر و نقص در فراگیری زبان، عکس العمل نشان ندادن به صداها، ناتوانی در درک جملات دیگران، اکولالیا یا تکرار کلمات دیگران، سوال نکردن و استفاده از جملات تکراری، نداشتن ارتباط چشمی با مخاطب، ناتوانی در درک جملات کنایی، استعاره ها و جوک ...
قضاوت اعصاب و روان ها سخت است!
محسن- ما یکی از آشنا هامون جانباز 35 درصده. مشکل اعصاب داره... بچه های این بنده خدا اینقدر مشکل دارن که اصلا به کنکور فکر نمیکنن دختراشون که همون دوران راهنمایی سریع ازدواج کردن که این بنده خدا ها به خاطر مسائل پدرشون ازدواج موفقی هم نداشتن... پسرشم که از همه بیشتر اعصابش خورده شده ...خانمش 43 سالشه ولی بنده خدا انگار 60 ساله اس...یه حقوق ضعیف از بنیاد میگیرن که هیچ دردی رو ازشون درمون ...
نقدی بر دوستان حلالم کنید !
است که دیده و تماشا شود. اگر دانشجویان پزشکی با جسد متوفیان عکسِ سلفی می گیرند در اینجا متوفیان انگار با خودشان عکس سلفی گرفته اند. این جامعه شناس با بیان اینکه شاهد مرگی اینستاگرامی شده هستیم،اضافه کرد: نکتۀ قابل تأمل آن است که پیش ازاین، دوستان و آشنایان متوفیان، بنرها یا پارچه های کوچکی تهیه و بر درودیوارهای خانۀ متوفی نصب می کردند. معمولاً خانوادۀ متوفی صرفاً از طریق نصب اعلامیه ...
روایت یک مرگ تدریجی
که حالا دارد می بیند و هر روز می سازدشان. از طلوع تا غروب. اما چرا هرچه چنگ می زنی به هوای خانه ات (خانه ای که استعاره از همان جامه است) که از آن کلمه ای بکنی روی دهانت بگذاری، تا از آن خاطره ای بسازی، این آفتاب لعنتی به تو این قدر زمان نمی دهد... غروب پشت غروب... غروب که تولد ندارد آقای ساعتچی! و باز خودت را در میان حجم انبوه چراغ های روشنی می بینی که برایت در خانه خودت روشن کرده اند تا خورشید ...
داستان پرتقال خونی در جبهه
به گزارش ایثار واحد زنجان به نقل از ایسنا، یک روز کنار تانک نشسته بودم و نی می ساختم. کمی آن طرف تر گرد و خاک تویوتایی بلند شد. سوراخ سوم نی را تراشیدم. تویوتا نزدیک شد و پیش پایم ترمز کرد. خودم را عقب کشیدم. راننده سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: اهدایی اومده، کمک کن خالیش کنیم. چاقو و نی را توی جیبم گذاشتم. چی هست حالا؟ دستش را از شیشه بیرون آورد و در تویوتا ...
از فرش به عرش رسیدم
... از همان موقع انگار میان پدر و پسر یک رقابت شروع شد اما نقشه های پدر آن طور که دلش می خواست پیش نرفت. حاج دخانی در ادامه می گوید: فردای آن روز مدیر محل کارم در دادستانی کل کشور با تشریح اهمیت مسئولیتم، با درخواستم برای اعزام به جبهه مخالفت کرد و من دست خالی به خانه برگشتم. مهدی اما برگه اعزامش را نشانم داد و با لبخند معناداری گفت: آقا جون! با اجازه... خوب می فهمیدم که این یعنی دیدی من زودتر ...
امیر سلیمانی: با خنده سرطان را ضربه فنی کردم
این شرایط کنار آمدید؟ من با همه مسائل بسیار بد، خوب کنار می آیم. حدود 3 سال پیش فرزندانم از من درخواست کردند که به ایران بازگردم و همان زمان من مجددا احساس کردم، مریض شده ام و به محض اینکه به ایران بازگشتم دکتر رفتم و سونوگرافی انجام دادم و دکتر مستقیما به من اعلام کرد که دچار سرطان مثانه بدخیم شده ام و من پس از شنیدن این موضوع بسیار خندیدم که باعث تعجب دکتر شد. زمانی که علت خنده من را ...
نمی خواهم من را به عنوان شخصی معتدل بشناسند/ پاسخ به ایراد روحانی از نمایش بدحجابی / روزنامه و خبرگزاری ...
های میان مردم و مسئولین در نمازجمعه، واقعاً کار خاصی نیست، در واقع کاری نکرده ایم! یک روز در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مطلبی گفتم که آقای عارف در واکنش به این حرف خندید و گفت آقای ضرغامی چند وقتی است که اصلاح طلب شدید! در جواب گفتم، خیر؛ نشدم! با وجود همه این صحبت ها، چرا اقدامات آقای آل هاشم بازتاب داشت؟ چون از سال 57 فاصله گرفته ایم. وقتی صحبت می کنیم، می گویند که شما در سال 57 ...
اشتباه پشت اشتباه
سال هاست آرزو دارد بچه دار شود، اما مصلحت نبوده است. به او می گوید: مریم جان اینقدر ناشکری نکن خدا از بنده ای که ناشکری کند، خوشش نمی آید. صدایش در مهمانی ها بلندتر از همه است و همه می دانند که او پایه غرولندهای مهمانی هاست و هر بار با حرف هایش از چیزی یا کسی گلایه دارد. مریم دختر عمویی دارد با دو فرزند معلول که سال هاست افتاده اند گوشه خانه شان. مریم هر بار می گوید دلم ریش ریش می شود وقتی آنها را ...
تعویق امیدوار کننده
متوقف شده بود و خدا دوباره پسرش را به او بخشیده بود. مادر بهمن ورمزیار که کلیپ اشک های تلخش برای پسرش همه جا منتشر شده بود، حالا دیگر از سر ذوق گریه می کند. اجرای حکم اعدام بهمن ورمزیار و مهدی چراغی به تعویق افتاد و این دو پسر جوان از مرگ نجات یافتند. مادر بهمن، درحالی که اشک شوق می ریخت، در گفت وگو با خبرنگار شهروند از روز وقوع حادثه تا یک روز مانده به اجرای حکم اعدام می گوید: ...
چه بر سر موزه ملی در لوور آمد؟
درجه چرخیده از آنچه ما تصور می کردیم متفاوت بود، یکی از دوستان که لوورِ اصلی را از نزدیک دیده بود، گفت: همه خاطرات و تصوراتم از لووری که دیده بودم خراب شد. فکر کردم برپایی نمایشگاهی موقت، قرار است چه پیامدی داشته باشد و برای کشورمان چه به ارمغان بیاورد؟ اصلا نکند چشم و هم چشمی خلیجی بوده باشد؟ آنهم حالا که دیگر بر کسی پوشیده نیست که اخبار ملالت بار تخریب خانه های تاریخی، حفاری های غیر مجاز، قاچاق ...
مادران شاغل و تربیت کودکان، راهنمایی کنید
خانه در ذهن آنان باقی بماند. دست اندازهای صبحگاهی را هموار کنید برای خیلی از مادران شاغل که فرزندشان به مدرسه می رود، صبح ها زمان مهمی است. باید برای آماده شدن خود و فرزندان شان وقت بگذارند و حواس شان باشد که بچه ها تمام وسایل مورد نیازشان را برداشته اند. اگر می خواهید از فشار و استرس صبحگاهی در امان بمانید و صبح ها به موقع به کارتان برسید چند پیشنهاد برای تان داریم: ...
روایت دانش آموز پایتخت از نجات پیکر ابومحمد از دست نیروهای داعش
بهزنگ خانه را که می زنم، چند لحظه ای بعد، قد و قواره ای کوچک با تیشرتی سفید رنگ و لبخندی کودکانه ، چشمم را نوازش می دهد و به گرمی و با لهجه شیرین عربی- ایرانی! مرا تعارف می کند. بله! درست حدس زده بودم. او همان محمد پسر ابو محمد در سریال نوروزی پایتخت 5، با آن صحنه به یادماندنی وداع با پدر بود؛ همان صحنه ای که محمد ملتمسانه و با اشک و آه، پدر از دست رفته خود را صدا می زد و با دستان کوچک ...
اهمیت دادن به دیگران، اصولی که باید به کودکان آموخت
توانستند حس های خود را درک کنند، کم کم حس های بقیه را هم می فهمند. اما، وقتی والدین، جلوی ابراز احساسات بچه ها را می گیرند، یا وقتی آن ها را گیج ترمی کنند، مثلا وقتی آزرده است با او طوری رفتار می کنند انگار عصبانی است یا همه ناراحتی هایش را با خوراکی برطرف می کنند، به جای این که با او در مورد حس هایش حرف بزنند و کمک کنند بهتر کشف کند، این مسیر اتفاق نمی افتد. نتیجه اش خیلی از آدم بزرگ هایی است که هنوز ...
میراث زبان من از شاملوست
طرفِ گمرک شروع کردیم تا امیریه روبه روی منیریه. کودکی ام مثل همه بچه های امیریه بود جدا از فوتبال توی کوچه و سینما که هیچ وقت از دست نمی دادیم، من عاشق کتاب هم بودم. درمجموع کودکی دوران خوبی بود، به قول اسماعیل خویی غم بود اما کم بود. تا اینکه سال چهل وهفت به خاطر بیماری قلبِی پدرم رفتیم شمیران و در دربند، سر خیابان گلاب دره خانه ای گرفتیم، ساختمانی با آجرهای بهمنی که هنوز هم هست و مالِ یکی از ...
حسادت آفت سینما است
یک محیط می تواند روی یک اثر داشته باشد... طبعا من وقتی این فضاها را بیشتر می شناسم، راحت تر می توانم ترسیم شان کنم. همه این تجربه ها برآمده از پشتوانه ای است که نمی شود نفی اش کرد. ظاهرا تجربه بازی در یک فیلم هم دارید؟ خیلی جدی نبود. سال 64 فیلم آن سوی مه آقای عسگری نسب بود که نقش یک پسربچه را داشتم. ولی بازیگر نبودم و فقط حضور داشتم. چند سال داشتید؟ مدرسه نمی رفتم ...
فلکه اول
درشت می شید و با تانک هم نمی شه جلوتون وایساد. ما توی اداره دونه درشتی که نتونیم جلوش وایسیم کم نداریم، دیگه قرار نیست چلغوزی مثل توام بهشون اضافه بشه. گفتم: برادرا، این قدر سر به سرم نذارید، من تازه یه کوچولو بالقوه شده بودم و خیلی کار داشت تا بالفعل بشم. گفتند: ببین، ما خودمون تهشیم. همه چیز از همین قوه، مُوِه که گفتی شروع میشه. گفتم: حالا مگه شما علم غیب دارید که این بالقوه رو توی من کشف کردید؟ من ...
زم منتقد پسرش است / نسبتی با احزاب اصولگرا ندارم
این شخصیت نباید این کارها را بکنید و اصلا مجری گری و این طرز رفتار در شأن شما نیست. یک روز در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مطلبی گفتم که آقای عارف در واکنش به این حرف خندید و گفت آقای ضرغامی چند وقتی است که اصلاح طلب شدید! در جواب گفتم، من اصلاح طلب آنطور که شما می شناسید، خیر؛ نشدم! من حرف حق را می گویم. خیال می کنند اگر در قبال جریانات سیاسی کلیشه، حرف متفاوتی بزنیم، پس حتما خط عوض ...
هنوز امید دارم زنده باشد
فک و فامیل آمدند. یعنی چه خاکی بر سرم شده بود؟ اگر پسرعمه بچه ها شهید شده، پس چرا همه خانه ما جمع شده اند؟ همان روز مرحوم آیت ا... سیدمحی الدین فال اسیری هم آمد. چون اصغر جزء اولین دسته شهدای شهرستان بود، از طرف سپاه و بسیج نی ریز، استهبان و جهرم هم آمدند. آقای بزرگ (آیت ا... فال اسیری) گفت: به پدرش زنگ بزنید تا بیاید. نمی دانم آن روز چه کسی رفت و از مخابرات به پدر بچه ها زنگ زد که مادر اصغر مریض ...
میلاد؛ نمادی که با تفریح خاطره می سازد
اگرچه محیط اطرافش دقیقا شبیه جایی است که انگار همین چند وقت پیش کلی خاطره و اتفاق را پشت سر گذاشته. آن قدر قدبلند هست که از دوردست ها بشود با انگشت اشاره نشانش داد. اینجا نماد جدید تهران قرار دارد؛ برج میلاد که نوروز امسال باز هم رکورد زد. اگرچه از نظر بلندی و ارتفاع سرآمد است و مشهور اما با برنامه هایی که به مناسبت های مختلف در مجموعه برج برگزار می شود، رکوردهایی را به نام خود ثبت ...
اصلاح طلبان نان برند خود و رفتارهای نادرست اصول گرایان را می خورند/ قوه قضائیه باید امنیت قضایی پیام ...
فاصله گرفتیم. شهید مطهری ایدئولوگ بزرگ انقلاب اسلامی، در سال 57 مجری مراسم ورود امام به بهشت زهرا شد. حال اگر الان باشد می گویند، با این شخصیت نباید این کارها را بکنید و اصلا مجری گری و این طرز رفتار در شأن شما نیست. یک روز در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مطلبی گفتم که آقای عارف در واکنش به این حرف خندید و گفت آقای ضرغامی چند وقتی است که اصلاح طلب شدید! در جواب گفتم، من ...
مدارس پولکی، بچه های پفکی!
پرورش هم امروزه مثل خیلی موضوعات دیگر پولی شده است. در سیستم آموزش پولی امروزه، فقیر و غنی فرسنگ ها با هم فاصله دارند. امروزه آن دانش آموزی که پدرش مسئول یا رئیس فلان سازمان است با دانش آموزی که پدرش کارمند ساده همان سازمان است در یک مدرسه دولتی با شرایط یکسان درس نمی خوانند. بچه پولدارها به دلیل پول زیاد گل سرسبد مدرسه خود هستند و در واقع دانش آموزی که پول دارد در مدرسه برای خود پادشاهی می کند ...
امام (ره) چگونه مسیر حرکت ملت ایران را مدیریت می کرد
حفظ نظام، هردو به قدرِ هم مسئولید. آنهایی که نفهمیدند این حرف امام را، در یک جاهایی خطاهای فاحش کردند. امام، جهت را نشان می داد. این مرد بزرگ، این جوری حرکت می کرد. حتما با بنده موافقید که در این سی سال گذشته حضرت آقا دقیقا همان نقش حضرت امام را داشته اند و جهت های اصلی کشور را مشخص کرده اند اما آیا ما نیز همانند یاران امام خودمان را با آقا تنظیم کردیم؟ ...
آن شب که خانه خراب شد
فقط لیلا خانم بود و دخترش؛ خاک توی چشم شان پر شد و تا وقتی لودر کار می کرد از ترس لرزیدند. جایی برای رفتن نداشتند، همان گوشه از بچاری که دو اتاقش و لاش از آن مانده، خانه شان بود. صبح چهارم شهریور سال پیش خانه تاریخی خرد و خمیر شده بود؛ چند هفته ای بعد از شکایت بردن مالک به دادگاه و رأی دیوان عدالت به حذف پیشوند اثر ملی از خانه بچاری. اول تارمه ها را به این بهانه که روی سر عابران نریزد ...
داستان جالب اجرا در سفر و تولد یک ترانه
.... در سفر دوم هم شانس آوردیم و با یک گروه خیلی معروف و حسابی و قدیمی با 22 تا 23سال تجربه توی برلین آشنا شدیم. این گروه همه جای دنیا کنسرت گذاشته بودند و سلیقه شان هم به سلیقه ی موسیقی ما خیلی نزدیک بود. با آن ها تجربه ی ضبط موسیقی داشتیم. خیلی تجربه ی عجیبی بود. اصلاً انگار ما هشت ساعت توی کما بودیم. مدل برخوردشان با آدم هایی مثل ما که 20سال از خودشان کوچک تر بودند جالب بود. ...