سایر منابع:
سایر خبرها
قتل مهندس نخبه با پرتاب چاقو +عکس
یکباره تصمیم گرفتم سر زده به خانه ام بروم. به همین خاطر از محل کارم مرخصی گرفتم و به سمت خانه رفتم. در نزدیکی خانه مان با صحنه عجیبی روبه رو شدم. یک پسرجوان وارد خانه ما شد. چون همسرم خیاط است فکر کردم پسر یکی از مشتری هاست که برای تحویل گرفتن لباس مقابل در آمده است. به همین خاطر چند دقیقه ای را در خیابان ایستادم و سیگار کشیدم. اما چون خبری از پسر جوان نشد مقابل در رفتم و زنگ زدم. دخترم در را باز کرد ...
سناریوی آدم ربایی سه مرد برای تسویه حساب مالی
او در مورد این آدم ربایی گفت: مقابل کارگاه ساختمانی ام بودم که مباشرم همراه چهار مرد به سراغم آمدند. چهار مرد جوان با تهدید اسلحه مرا سوار بر خودروی گرانقیمت خودم کرده و به سمت ایوانکی استان سمنان به راه افتادند. در تمام این مدت مباشرم نیز با ما بود. به مقصد که رسیدیم حدود 24 ساعت مرا در باغی زندانی کرده و بعد از گرفتن چندین چک سفید امضا و سرقت خودروام مرا رها کردند. چون در تمام مراحل ...
قتل ناخواسته پسر عاشق هنگام فرار
.... او کاری نکرده بود که مستحق مرگ باشد و من درخواست قصاص برای متهم را دارم. سپس نوبت به متهم رسید. او گفت: من خودم جوان در خانه دارم و درد مرگ جوان را می فهمم و به اولیای دم تسلیت می گویم. اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. روز حادثه حدود ساعت یک ونیم بود که من از محل کارم مرخصی گرفتم و به خانه رفتم. نزدیک خانه دیدم مرد جوانی مقابل در منزل ماست و بعد هم وارد خانه شد. از آنجایی که همسرم خیاط ...
از من پیش "شفر" اژدهای هفت سر ساختند!
... من در 2 مقطع از استقلال جدا شدم و در هر دو مقطع برخلاف میل باطنی ام جدا شدم.چون دوست داشتم در کنار استقلال باشم اما احساس کردم که نمی توانم به استقلال کمک کنم و به همین دلیل با رفتنم به تیم کمک کردم. این را همه شاهد هستند. دفعه اول متوجه شدم حضورم به سود استقلال نیست و رفتم که خودم را نشان بدهم و بار دوم احساس کردم مرا نمی خواهند و به همین دلیل به پیکان رفتم. بعد از هر 2 بار رفتنم از ...
جهانبخش: این پایان سفر من نیست
تغییر نگرش بین بازیکنان برای رویارویی با تیم های بزرگ جهان شده است؟ از یک طرف رویارویی با بهترین تیم های دنیا خوب است و از طرف دیگر می تواند سختی هایی را هم داشته باشد. در جام جهانی قبلی هم این فرصت را داشتیم و خیلی هم خوب کار کردیم اما متاسفانه نتوانستیم به مرحله بعد صعود کنیم. آنچه اتفاق افتاد خوشحالی مردم بود چون هر آنچه داشتیم را گذاشتیم تا پرچم ایران را بالاتر ببریم. در این جام جهانی هم ...
بی غیرتیِ یک فروشنده مقابل چشمان سردار
و ماشین اداره زیر پایم بود، با خودم رویا پردازی کرده بودم که: خب! ماشین دست من است دیگر، دست مادرم را می گیرم با ماشیم می رویم خانه اقوام و ایام عید حالش را می بریم و خوش می گذرد. سه چهار روز مانده بود به عید مرا صدا زد دفترش، گفت: آن فکری که توی سرت هست را از سرت بیرون کن ها! گفتم: چه فکری حاجی؟! گفت: قبل از عید ماشین و سوئیچو تحویل می دهی! تعجب کردم که از کجا فکرم را خوانده، چون راجع به این ...
تپش عشق در بهار زندگی با اهدای عضو/مادری که خواستار ملاقات با گیرندگان عضو دختر 5 ساله اش بود
. این برادر داغدیده تصریح کرد: مادر اول گفت اینگونه حرفی نزن و به او گفتم باید پذیرفت و چون تصمیم گیرنده اصلی خودم بودم مادرم متقاعد شد که اعضای برادرم اهدا شود. برادر اهداکننده ادامه داد: اینگونه تصمیم خیلی سخت است به ویژه برای مادری که فرزندش را با یتیمی بزرگ کرده اما در نهایت سه عضوش شامل دو کلیه و کبدش اهدا شد، دو نفر که کلیه گرفتند از جیرفت و سیرجان هستند که با آن ها در ...
مورینگا، برگ درختی که پول ساز شد!
• چگونه مورینگا را پیدا کردید؟ به عنوان نیروی صلح در منطقه ای روستایی در نیجر که آب و برق و غذای سالم نداشت، مستقر بودم. در وعده های غذایی ما مواد مغذی به اندازه کافی نبود. مردم آنجا برگ مورینگا را از یک درخت می کندند و با آن اسنک بادام زمینی به نام کولی کولی درست می کردند. برای من خوردن برگ درخت در ابتدا خیلی عجیب بود، اما بعد از مدتی متوجه شدیم این گیاه خیلی مغذی است. • کمی بیشتر در مورد این گیاه توضیح می دهید؟ مورینگا یک برگ درخت نازک و حدودا یک سوم برگ اسفناج است. این گیاه سبز منبع غنی پروتئین و چند آمینو اسید است که آهن و ویتامین های زیادی دارد. معمولا گفته می شود که کلم بروکلی ضد التهاب و ضد سرطان است. مورینگا همین خواص را دارد، به اضافه اینکه راحت تر هضم می شود. مورینگا یک طعم گیاهی تند دارد و پودر آن را اغلب در ترکیب با آناناس یا لیمو عرضه می کنیم. از این عصاره برای درست کردن دسر یا سوپ استفاده می شود. • چطور به این نتیجه رسیدید که از ا ...
نصاب آسانسور معشوقه زن شوهردار شد
...: من و شوهرم با هم اختلاف و مشکل داشتیم تا این که در میان این همه مشکل، با مردی به نام امیر که نصاب آسانسور بود، آشنا شدم. مهربانی های امیر باعث شد عاشق او شوم. در این میان شوهرم هم مرتب مرا اذیت می کرد تا این که امیر تصمیم گرفت او را ادب کند. شب حادثه ساعت 8، امیر و دوستانش به خانه مان آمدند و شوهرم را با یک شلوار خفه کردند. در ادامه پسر جوان دستگیر شد که او هم اعترافات زن جوان را تائید کرد ...
تصویر زن کرمانی که شوهرش روی صورتش اسید ریخت + عکس
هایم را می انداختم دور. مهناز دخترم کنارم داشت آب می شد. گفتم بمیرم تا این بچه ها راحت شوند اما یک روز مهناز بغلم کرد و گفت همین بودنت خوبه، به خاطر ما باید بمونی! به خاطر بچه ها ماندم. این روزها هم تنها خواسته ام این است سربار زندگی بچه هایم نباشم. خودم دوباره یک کاری یاد بگیرم و از این خانه نشینی دربیایم و با این وضعیت مستأجر نباشم و مجبور نشوم هر روز جابه جا شوم. تا می آیم به خانه جدید عادت کنم و ...
قتل مهندس جوان پس از ارتباط پنهانی با دختر قاتل
کردم مرا آرام کرد و دقایقی بعد به خانه برگشت. متهم ادامه داد: آنقدر این ماجرا مرا شوکه کرده بود که مدام در خانه راه می رفتم و فحاشی می کردم. همان موقع مرد همسایه وارد حیاط خانه مان شد تا مرا آرام کند. مشغول صحبت با او بودم که فهمیدم همسرم در حال صحبت با فرید است. بلافاصله تلفن را از همسرم گرفتم و از فرید خواستم به خانه مان بیاید تا با هم صحبت کنیم. قبول کرد و تا آمدن او در ...
دامادم با هر دو دخترم ازدواج کرد و ...
این ماجرا به درستی خبر نداشت. شب جنایت من و همسرم با هم به شدت دعوایمان شد. پسران همسر اولم در خانه نبودند. دختران خردسالم نیز دراتاق دیگری خوابیده بودند. پس از بالا گرفتن درگیری مان بطری شیشه ای را برداشتم و به سمت وی رفتم. محکم با بطری ضربه ای به سر همسرم زدم که کف آشپزخانه افتاد. هر کاری کردم بهوش نیامد. دقایقی بعد متوجه شدم او نفس نمی کشد و فوت شده است. خیلی ترسیده بودم، نمی دانستم ...
از شوهرم جدا شدم و چون جایی برای ماندن نداشتم به خانه پسرعمه ام رفتم
عجیبی از خواب بیدار شدم و وقتی به سراغ شوهرم رفتم دیدم رامین روی سینه او نشسته و شوهرم هم خرخر می کند. بعد رامین به سمت من حمله کرد و می خواست مرا هم بکشد. او جای پول ها و سوئیچ ماشین شوهرم را خواست؛ من گفتم نمی دانم کجا هستند. بعد درحالی که چاقو روی گلویم گذاشته بود، از من خواست طلاهایم را بدهم که قبول کردم و به رامین قول دادم دراین باره به کسی چیزی نگویم و سرو صدا هم نکنم. ...
آرام آرام متوجه شدم که مادرم با جوانی هم سن و سال من آشنا شده است و ...
که مادرم خود را محرم غلام می دانست ولی من از نگاه های هوس آلود او و جملات زشت و زننده اش احساس ناامنی روحی می کردم تا آن که روزی غلام با توسل به ترفندی خاص، سعی داشت برایم ایجاد مزاحمت کند. وقتی ماجرا را به مادرم گفتم او به شدت آشفته شد و مرا به خاطر توهین به همسر صیغه ای اش از خانه بیرون انداخت به طوری که حتی مادربزرگم نیز از دخترش حمایت کرد. مدتی در منزل دوستانم یا مراکز مذهبی آواره بودم تا این ...
چند قرص داد و گفت این ها را به شوهرت بخوران و بعد با من تماس بگیر و...
حضور قاضی میرزایی و کارآگاهان اداره جنایی، گریه کنان گفت: مغول مرا فریب داد، او به خانه ما رفت و آمد داشت تا این که با توسل به ترفند های حیله گرانه مرا به شوهرم بدبین کرد و در نهایت از من خواست شوهرم را به قتل برسانم، اما من گفتم که جرئت این کار را ندارم تا این که او چند قرص تهیه کرد و به من گفت: این ها را به شوهرت بخوران! بعد با من تماس بگیر! شب حادثه من قرص را در چای همسرم حل کردم و به او خوراندم ...
تفسیر آیات 151-153 سوره انعام
] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم و چون [به داوری یا شهادت] سخن گویید دادگری کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید (152) وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ ...
شرح دعای روز دوازدهم ماه رمضان
باشم و خدایا بپوشان به لباس قنوع و قناعت، گاهی انسان یک چیزی را دارد باید مواظبت کند آن را از دست ندهد، گاهی چیزی را ندارد، همانقدر که خدای متعال به او داده باید قانع باشد منتها قانع بودن به این معنا نیست که شما آن چیزی را که از دارید از دست بدهید و بعد بگویید من قانع بودم. قانع بودن این است که زیاده خواهی نکنید هر چه خداوند داد، ولی شما تلاش کنید اما قانع بودن به این نیست که بگذارید ...
کرمانی مقدم: جای دایی بودم، اصلاً مربیگری نمی کردم
بازیکن چقدر پاس گل داده و خیلی به آن بازیکن بها می دهند. در حالی که یک پاسور خصوصاً قبلاً در فوتبال ما خدا می شد و همیشه آن بازیکنی که زیادتر گل می زد، دیده می شد. قبل از خدمت سربازی ام هم علی پروین مرا مد نظر داشت. پس از پایان سربازی به پرسپولیس رفتم البته علی پروین چند نکته اساسی به من گوشزد کرد که توانایی ام خیلی زیادتر شد. پروین به من گفت دنبال یار نچرخ، با سرعت حرکت کن و بهترین انتخاب را انجام ...
دعای خیر یک بیمار نیازمند از 10 حق ویزیت بیشتر می ارزد
نوع سختی ها را برای من تحمل کرده و زحمت کشیده است. روزی که در کنکور پزشکی پذیرفته شدم دو روز بعد، پدرم فوت کرد، یعنی پدرم هیچ وقت پزشکی مرا ندید، مادرم برای ما خیلی زحمت کشید و فداکاری کرد تا من درسم را تمام کنم. مادرم چون اهل اردبیل بود و خاطره داشت و مایل بود به لحاظ وضعیت جسمی به این شهر کوچ کند، این برای من انگیزه بزرگی شد تا به نزد او بیایم و مادر را ترک نکنم. او در اینجا از زندگی اش لذت می برد ...
روایتی از زندگی تازه کودکان شکنجه شده ماهشهری+ عکس
به گزارش شفقنا از شهروند، چند هفته ای است که سه خواهر و برادر ماهشهری نفس راحتی می کشند. این سه کودک این روز ها زندگی دیگری را تجربه می کنند. دیگر از شکنجه های پدر خبری نیست. فاطمه، علی اکبر و بنین دیگر از سوی نامادری آزار و اذیت نمی شوند. با شکم سیر به رختخواب می روند و کسی آن ها را به زور برای کارکردن به خانه های مردم و کنار خیابان نمی برد. رفته رفته آثار شکنجه هم محو شده. جای شلاق های بی ...
قصاص؛ فرجام جنایت در برج سعات آباد +عکس
رحمانه شوهرم را به قتل رساند و می خواست مرا نیز خفه کند. او با تهدید، طلاهایم را سرقت کرد. به همین خاطر از او شکایت دارم. سپس دختر قربانی نیز برای متهم حکم قصاص خواست. وقتی متهم در جایگاه ویژه ایستاد گفت: سال ها پیش از همسرم که خواهر زن سابق سیاوش بود جدا شدم . در این سال ها از عمه پیرم نگهداری می کردم، اما بعد از فوت عمه ام، پسرش خانه او را فروخت و فقط دو میلیون تومان به من داد. او قدر ...
می خواستم همسر یک جانباز شوم!
و من هم نمی شناختمشان! ■ خانواده ام به ازدواج مان راضی نبودند انتخاب مجروح به عنوان همسر یک تصمیم شخصی بوده، خانواده هم از آن بی اطلاع؛ به همین دلیل مطلع کردن آن ها کار سختی برایش بوده است: همان زمان که در مرخصی بودم، به خانه خواهرم رفتم و آن جا به خواهرم ماجرا را گرفتم و او هم کلی گریه کرد! بعد از آن به مادرم گفتم. آن ها در ابتدا راضی بودند، اما وقتی تصمیم را به کل ...
هیچ عاقلی به سانسور شدنِ کتابش پُز نمی دهد!
علمی آن شروع کنیم خیلی گزارش وار می گویم، بعد از نوشتن کتاب تعبیر خواب ، فروید را همه به خاطر اینکه درباره مسائل جنسی صحبت کرده می شناسند درحالی که شاهکار فروید در کشف ضمیرِ ناخودآگاه و خواب است و آن کتاب بسیار درخشانِ تعبیر خواب که نشر مرکز چاپ کرده از قضا بسیار به درد داستان نویسان می خورد، تمام آن قصه و روایت است تمام آن کاوش در ذاتِ انسان است تمام آن روایت هایی است مغزِ انسان را آفتابی می کند ...
اعتراف مستاجر به قتل مقابل بازار روز
. دوباره چند روز بعد به تهران آمدم و مطمئن شدم صاحبخانه ام مرده است، دوباره به خانه دیگر پدرم در یزد رفتم. من چون با مقتول اختلاف داشتم در شهرمان شایعه شده بود چون او مرده پس من قاتلم. نمی توانستم به آنجا بروم. در یزد ماندم. حتی یکبار ماموران به من زنگ زدند که تسلیم شوم اما قبول نکردم. 230 چاپ مطلب ...
مردم این روزها به چه می اندیشند؟
خوره روح و روان مردم و اعتماد آنها را خورده است: راستش این حرف من حرف خیلی از مردم است؛ اینکه حالا که امریکا و اسرائیل در حال فشار آوردن هستند، شما بیایید مردم داخل را نگه دارید و این همه به آنها فشار نیاورید. چقدر تورم داشته باشیم؟ مردم از کجا بیاورند؟ می دانی گرسنگی یعنی چه؟ کرایه ها آنقدر بالا رفته که نمی دانیم چکار کنیم. خود من هر جا دنبال خانه می روم زیر یک میلیون و 500 کرایه پیدا نمی کنم. ملت ...
زن خیانتکاری که 6سال پیش با همدستی"مغول" شوهرش را کشته بود،لو رفت
توسل به ترفندهای حیله گرانه مرا به شوهرم بدبین کرد و در نهایت از من خواست شوهرم را به قتل برسانم اما من گفتم که جرئت این کار را ندارم تا این که او چند قرص تهیه کرد و به من گفت: این ها را به شوهرت بخوران! بعد با من تماس بگیر! شب حادثه من قرص را در چای همسرم حل کردم و به او خوراندم. وقتی او بی حال شد، در حیاط را باز کردم و مغول به داخل خانه آمد و او را با روسری خفه کرد سپس جسد را با پراید خودش ...
عصای دستم، عصای دست ملت شد
می نشست و اجازه نمی داد که تنها باشم. او فرشته خانه ما بود. 11 سال بعد از آخرین دیدارمان، پیکرش را در تابوت آوردند. با دستانی لرزان به سمت تابوت رفتم. همرزمش برایم گفته بود که حسین وار شهید شده است. سر و یک دستش بر اثر موج انفجار از بدنش جدا شده بود، اما به امید این که پیکر محمد را در آغوش می گیرم و بوی عطر بدنش را استشمام می کنم. در تابوت را گشودم. چند استخوان و یک پلاک در تابوت بود ...
دستگیری زورگیری که برای پس دادن سند مالباخته 30 میلیون پول می خواست
تعقیب وی منجر شده و در نهایت چند خیابان بعد، فرد مظنون دستگیر و در بازرسی از کیف وی یک سند ملکی و در بازرسی بدنی از وی یک قبضه سلاح سرد کشف شد. رئیس کلانتری 108 عنوان داشت: در همین زمان یکی از کسبه بنگاه دار محل به ماموران مراجعه کرد و اظهار داشت که در ساعات اولیه شب گذشته این فرد به زور وارد مغازه اش شده و با تهدید سلاح سرد اقدام به سرقت یک سند ملکی از وی کرده و پس از مدتی با وی تماس ...
شهاب صاحبخانه مزاحم را در تهران کشت / او وقتی من در خانه نبودم وارد خانه ام شده بود!
، بعد از عید بود که با همسر و دخترم به مسافرت رفتیم. مقتول هم از این فرصت استفاده کرد و در خانه را شکسته بود و تمام وسایل داخل خانه را برده بود. هرگز هم نفهمیدم وسایلم را چکار کرد. برای همین دیگر نتوانستم در آن خانه زندگی کنم. بعد از جنایت چه کردی؟ به شهرستان رفتم و از این ماجرا حرفی به کسی نزدم. عذاب وجدان داشتی؟ بله زیاد. آدم یک پشه را می کشد عذاب ...
تجاوز هولناک به زن جوان توسط 2 دوست صمیمی شوهرش
. وی در حالی که با یاد آوری شب شوم اشک هایش سرازیر می شود، ادامه داد: آن شب طبق معمول دوستان حمید برای او مواد آورده و حال او نیز کمی بهترشده بود. حمید رفقایش را برای شام، شب نگه داشت و از من خواست تا برای پذیرایی آنان غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی ازدوستان بی شرم همسرم دست در بازویم انداخته و سعی کرد که مرا به سوی خودش بکشد. ولی من به ...