سایر منابع:
سایر خبرها
رمضانی که با سال های قبل متفاوت بود
گذشته بود. حالا کسب دانش با عشق به کروبیان به هم آمیخته شده بود. هر روز را با خاطرات شیرین گذشته سپری میکردیم. همیشه به دنبال فرصتی بودیم تا به جمع بسیجیان خاکی برگردیم و حدس می زدیم که ممکن است جنگ طولانی و فرسایشی باشد و رها کردن تحصیل نیز می توانست در آینده مشکل آفرین باشد. زیرا قرار نبود که همه به شهادت برسند. باید گروهی می ماندند تا گذشته را در آینه آینده به تصویر بکشند و این نیازمند توان علمی ...
روایت آزاده اهوازی از تلخ و شیرین روزهای اسارت
آزاده سرافراز جنگ تحمیلی از خاطرات تلخ و شیرین و شکنجه های دوران اسارت می گوید. احمد لندی استاد تمام دانشگاه شهید چمران اهواز که برای انجام سربازی وارد ارتش شده بود در سال های آخر جنگ در منطقه عملیاتی جنوب اسیر شد و بعد از قطعنامه 598 و تبادل اسرا به ایران برگشت. به مناسبت 26 مرداد سالروز بازگشت غرورآفرین و سرافرازانه آزادگان کشور به میهن اسلامی گفت وگویی با این استاد ...
مخالفان و موافقان مصدق
. (مدرس قهرمان آزادی،حسین مکی،ص839 و 840) دکتر علی شریعتی ای دهقان سالخورده تاریخ ما... کاش می توانستی دیوارهای قلعه ای را که در آن زنجیرت کشیده اند ، بشکافی و بیرون آیی تا به چشم خویش ببینی از بذری که در مزرعه اندیشه ها افشانده ای ، نسلی روئیده است که جز به جهاد نمی اندیشد و جز به راه تو گام نمی گذارد و تو آنگاه می دیدی نهضتی را که تو رهبری کردی و او تو را پرورش داد، امروز ...
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
سال نظاره گر نور بود و دوربین و صدا و شب ها با کات گفتن کارگردان در تاریکی محض بیابان به خواب می رفت . کوه ها سخن از احوالی غریب داشتند، همان کوه هایی که مجیدی می گفت همه را طی این سال های ساخت فیلم پیموده است و تنهایی های بسیاری برای تمرکز و توجه به طراحی اجرا در اتاقی همجوار با آنها برای خود ساخته است . آقای شاهوردی، هماهنگ کننده بازدید در صندلی کنارم نقشه شهرک را برایم به میز توجه می ...
شاگردی حضرت ام البنین (س) هم عالمی دارد
جوان نوشت: روزهایی که بی درنگ یادمان می آورد سال ها و ایام جنگ 10 ساله مان با جانفشانی چگونه مردانی خلق شد. آری! حکایت این روز های ما روایت همان جانفشانی های مردان و زنان دیروز سرزمین مان است. اما این بار در جهادی مقدس که مرزها را درنوردیده و مقاومت اسلامی در سراسر جهان را تداعی می کند. چندی پیش نیز دیدن تصاویر دو برادر شهید مدافع حرم که هر دو در یک زمان به شهادت رسیده بودند، دل مان را ...
نگارگر غربت های بی سفر
بیاموزی رموز نور و سایه را، یا از رئالیسم، دقت در جزئیات را، یا شناخت اصولی تر چندوچون نور را از امپرسیونیست ها و یا حذف پرسپکتیو را از پیکاسو که خود او از نگارگری ایرانی آموخته است، جزء لوازم کار توست نه شرط جهانی شدن تو و آثارت. می خواستم از چندوچون فنی آثارت بگویم که باشد برای وقتش؛ فعلا، مردانه قلم بزن/ ای برادر هم سرنوشت من/ برهنگی ات بادا جوشن/ نگارگر غربت های بی سفر، آرین! ... ...
ماجرای مردی که بازوبند پهلوانی خود را به جای تقدیم به اعلیحضرت به امام رضا هدیه داد و مزد وفاداری خود را ...
. پنجره فولاد، کبوتر و غربت به پروازند دل ها بال در بال کبوترها/ دل من هم به پرواز است دنبال کبوترها/ چو مهرش را به دل داریم و دور از دیدن یاریم/ طلب را نامه ها بستیم بر بال کبوترها در همه شعرهای رضوی چند سوژه هست که همه شاعران در مورد امام رضا(ع) به آن پرداخته اند. پنجره فولاد، کبوتر، ضامن آهو و غربت، همه شاعرها به این چند سوژه نگاه کرده اند. من هم سعی کرده ام به گونه ای ...
طعم تلخ اسارت
؛ تلخی و تاریکی منافقان و روسپیدی آزادگان وقتی خاطرات و خطرات سال های غربت و درد آزادگان سرافراز این میهن را ورق می زنیم، به لحظاتی می رسیم که به راستی موی بر تن آدمی سیخ می کند و قلب را می فشرد. آن همه ستم و شکنجه و این همه صبر و استقامت؛ آن همه ناجوانمردی و دنائت و این همه پایداری و مقاومت؛ آن همه تیرگی و عصبیت و این همه مردانگی و صلابت؛ آن همه شیطان صفتی و این همه خداباوری ...
داستان اسارت تعداد زیادی از رزمندگان شهرضایی در عملیات والفجر مقدماتی
خشم بهم فشرده می شد و سرشان گر می گرفت از مقاومت بچه ها و خنده ای که می نشست روی لب شان بعد از شنیدن این جمله، حکم مرگ را برای عراقی ها امضا می کرد. 8 سال هر روز لبخند زدن و سکوت کردن، هشت سال مبارزه کردن، شده بود کار هر روزه یادگاران گردان یا مهدی و یا زهرا و حالا جواب همه سئوالاتی که آن روز توی بغداد از خود پرسیده بودند جلوی روی شان بود. ان مع العسر یسری.کوچ عظیم پرستوها ...
پشیمان نیستم که 90 ماه در اسارت عراقی ها بودم
قدرت روح والای آنان، این خاک را به مکانی مقدس تبدیل کرد که تا امروز سایه حضورشان در آن جا موج می زند و خاک، عطر خود را از وجود آنان وام دارد و در عملیات والفجر مقدماتی منطقه میسان در تاریخ 1/11/1361 اسیر شدم و پس از 90 ماه و هفت روز اسارت و یک سال و نیم بعد از پذیرش قطعنامه در تاریخ 27/5/1363 آزاد شدم. صالح پور با اشاره به خاطرات اسارت خود در اردوگاه موصل گفت: عراقی ها باور نمی کردند ...
حجاب و پوشش مردان منجر به ناهنجاری فردی و اجتماعی نشود
الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ [ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاصّ آنان می باشد. این گونه آیات [خود] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم. ؛ و فرمود: ما از همه مردم برای استفاده از نعمت های خداوند شایسته تریم. در ضمن، آنچه تو در ...
صالح علا: ایران می مانم، به جان مادرم!
معادل نوستالژی، به جز مجموعه ای از خاطرات چیز دیگری برای ما باقی نگذاشته و در وضعیت فعلی دقیقا همان افرادی که به مملکت شان بدهکارند، بدون اینکه تأدیه دین کرده باشند، می گذارند و می روند. سال های پیش شنیدم دولت کانادا نامه ای نوشته بود و از دولت ما تشکر کرده بود که هر کی از کشور شما میاد اینجا ماشاءالله همشون نخبگان هستند و از این بابت چقدر ما حالمون خوبه! در دوره پهلوی اول، به ویژه پس ...
شاعری که به خاطر یک بیت شهیدش کردند ...
.../ علی حقیقت روز است هیچ ممکن نیست/ که در برابر شب انعطاف بردارد/ دوباره مثل علی می توان پسر آورد/ اگر دو مرتبه کعبه شکاف بردارد حالا یک جوان خوش ذوقی آمده است فوق این شعر، شعری گفته، که: همتای علی نخواهد آمد والله/ صد بار اگر کعبه ترک بردارد با آن که شعر قبلی بسیار زیبا است اما این شاعر جوان روی دست او زده و چقدر زیبا مضمون جدیدی آورده است. این ها واقعا جای تجلیل و تمجید دارد ما از این ...
خاطرات زندگی آزاده قاسم سیفی نژاد در روزهای اسارت
همه اسرا را در محوطه جمع می کنند و می گویند: شما را به ایران می فرستیم و این خبر را شخص آقای رفسنجانی اعلام کرده اند . بعد از گذشت مدتی که انتظار بی نتیجه می ماند به بچه ها می گویند: دیدی مسئولان شما دروغگو هستند، آنها اصلا به شما اهمیتی نمی دهند چرا که شماها طرد شده نظام تان می باشید و رهبرتان اعلام کرده چون آنها هنر مبارزه نداشته اند و ایران را فروخته اند و اسلحه خود را به بیگانه داده اند ...
صدایی که از بهشت آمد ...
، تقریبا همه اصل موضوع را فهمیده بودند و عدم اطلاع رسانی صحیح و سعی در مخفی نگه داشتن اصل اتفاق باعث شده بود شایعه ها هر روز بیشترو بیشتر دامن زده شود. هر روزدر فضای مجازی شاهد شایعات و خبرسازی های مختلفی بودیم تا اینکه اواسط سال 92 بود که مرتضی پاشایی در گفتگویی صراحتا اعلام کرد که فقط به عشق دوستدارانش با بیماری مبارزه می کند. هیچ جزئیاتی از بیماری اش مطرح نکرد ولی همین اظهار نظر باعث علنی شدن ...
شکنجه و شرایط سخت 72 نفر از اسرا را شهید کرد/ بنیاد شهید هیچ امتیازی برای آزادگان قائل نیست
مهاجری که سال ها دور از وطن بوده اند، حلقه زده بود. روزی که قفس ها شکست و آسمان وطن، بازگشت پرندگان مهاجر را با دستانی پر از نور، در آغوش کشید. روزی که واژه اسارت با واژه آزادگی زیبا شد. 26 مرداد،سال 69 یادآور روزی است که مردانی از قبیله غیرت و حماسه، همان ها که اسوه های بی بدیل شرافت و استقامت هستند به آغوش میهن اسلامی بازگشتند. آری، امروز یادآور پایان خوش سال ها چشم انتظاری ...
آیین بزرگداشت سالروز بازگشت آزادگان در قم برگزار شد + حاشیه ها
64 به مدت پنج سال در اسارت نیروهای عراقی در اردوگاه الرمادی 10 عراق بوده و در دوم شهریور سال 69 به میهن اسلامی بازگشته است. در ابتدای مراسم حسن شوندی از جانبازان شیمیایی و آزاده سرافراز هشت سال دفاع مقدس که مدت هفت سال اسارت را در اردوگاه های موصل دو و چهار، سپری کرده است، به بیان خاطرات خود از آن دوران پرداخت. همچنین کتاب وی با عنوان "بررسی قوانین حقوق بشردوستانه در خصوص اسرای جنگی" به ...
آزاده در اندیشه آزادی/ می خواستند به امام اهانت کنیم/ وقتی آمدم مادرم رفته بود
. اما همه ی دل ها برای امام می تپید و در شرایط سخت کوچکترین اهانتی به رهبرمان نمی شد. در یکی از روزها خبرنگار خارجی که اتفاقاً حجاب مناسبی هم نداشت برای فیلمبرداری وارد اردوگاه شد، اسرا برای اعلام اعتراض خود فریاد الله اکبر سر دادند و دمپایی های خود را به طرف نیروهای بعثی پرتاب کردند. به دنبال این حرکتمان، 5 روز تنبیه شدیم و به ما آب و غذا ندادند. 50 نفرمان را از اردوگاه ...
خندوانه ای ها به احترام آزادگان ایستادند
؟ به جای آن می روم چند رکعت نماز می خوانم. حاج آقا گفت نماز خواندن فقط برای خودت ثواب دارد اما با این کار تو می توانی دل رزمندگانی را که در غربت اسارت فرو رفته اند، شاد کنی و قطعا ثوابش چند برابر نماز خواند خواهد بود. کُمدین ِ دیگر این قسمت، مهران غفوریان بود. او هم تحت تأثیر حضور آزادگان در برنامه؛ خاطره ای از سال های دورش را روایت کرد که به اجرای نمایشی با موضوع دفاع مقدس مربوط می شد ...
اسارت در لابه لای کتاب ها
کلمه بنویسد و برای خانواده اش بفرستد. معصومه نوشت: من زنده ام... بیمارستان الرشید بغداد. وقتی این نامه در بهار سال 1361 به دست برادرش سلمان رسید، با خود گفت: معصومه! چقدر تلاش کرده ای که همه لحظه و روز و خاطرات را در دو کلمه خلاصه کنی، دو کلمه ای که می خواستی با نوشتن شان به قولی که داده بودی وفادار بمانی: من زنده ام... کتاب من زنده ام توسط انتشارات بروج در پانصد و پنجاه صفحه منتشر و روانه بازار کتاب شده است. گفتنی است که این کتاب در آستانه چاپ دویستم است. ...
دوران اسارت فصل جدیدی از زندگی ام را رقم زد
دیدار با خانواده و دوستان مسجد گذرم به شهر یا به روستای خود می افتاد، باز هم همان لباس بسیجی را به تن داشتم. عشق به مطالعه و قرائت قرآن لحظه ای از من جدا نمی شد. همیشه آرزویم این بود که شب ها کم تر بخوابم تا بتوانم وقت بیش تری برای عبادت داشته باشم. انجام دقیق واجبات و عمل به مستحبات در وجودم ریشه دوانده بود به نحوی که در شش سال اسارت فقط یک بار نماز عشایم قضا شد، آن هم به خاطر بیماری و ...
سر دادن شعار مرگ بر آمریکا در روز آزادی آزادگان
بزرگم آنجا بود حرکت کردیم. در مسیر دوست عزیز مشیر محتسبی را دیدم که کمی هم نسبت به گذشته چاق شده بود. او سوار بر موتور بود و ما را همراهی می کرد. دقایقی بعد در کوی ذوالفقاری جلوی منزل برادرم پیاده شدم. بچه های محل آماده بودند. خانه پر از استقبال کنندگان بود. خویشان و نزدیکان و دوستان همه حاضر بودند و در یک چشم بهم زدن من در میان جمعیت گم شدم و همه چیز به پایان رسید. نزدیک به 7 سال اسارت در یک لحظه تمام شد. ...
خبرنگاری معامله کلمات نیست
پیچ بخورد...مهم نیست مسئول روابط عمومی پشت تلفن چقدر بد و بیراه می گوید یا آقای مدیر چطور وقتی تو را می بیند، راهش را کج می کند...مهم این است که آن منطقه فراموش شده مسکن مهر بالاخره گازکشی بشود یا کودک یتیم بتواند سال جدید هم مدرسه برود...حتی اگر با پای شکسته لازم باشد، باید برای بازدید از پروژه ها، کل شهر را زیر پا گذاشت. گاهی باید روی سقفِ سست یک بنای تاریخی راه بروی یا در بیابان ردِ دود کوره ذوب ...
شکنجه های روحی شالوده رژیم بعثی/ شگفتی بعثی ها از وفاداری ایرانیان به انقلاب
به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت، روز 26 مردادماه 1369 ایران اسلامی شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سال ها اسارت در زندان های مخوف رژیم بعثی عراق پای به میهن اسلامی گذاشتند و به آغوش خانواده های خود بازگشتند. این روز یکی از خاطره انگیز ترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است و شاهد حضور و آزادی مردانی بودیم که در راه عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند، مجاهدت و استقامت ورزیدند ...
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
اسرای جنگ همه شان خوب این دعا را بلدند؛ ای خدایی که گیاه را از دل خاک سیاه بیرون می آوری، تو توانا و قادری که ما را هم نجات دهی. پای صحبت آزاده ها نشستن و بوییدن عطر قلم خاطره نویس آن ها همیشه جذاب و پرکشش است. وقتی که رنج و بلاتکلیفی و بی خبری، شکلی حماسی پیدا می کنند، وقتی که سرباز یک ارتش پیروز در دست کینه ها مغلوب اسیر باشد و آن هنگام که باز می گردی خیلی چیزها عوض شده اند؛ هر چه ...
سومین کاروان سفیران رضوی عازم دارالمومنین می شود
شهر از برخی دیدارهای کاروان تبلیغی - فرهنگی رضوی در استان اصفهان است. این کاروان از 27 مردادماه عازم اصفهان می شود و تا روز میلاد امام رضا(ع) به دیدار بیماران، زندانیان، کودکان سرطانی، خانواده های خاص و فقیر می روند؛ شرکت در برنامه زنده هشت بهشت و زنده رود از دیگر برنامه های پیش بینی شده این کاروان در استان اصفهان است. غبارروبی مزار شهدای 8 سال دفاع مقدس و مزار علمای بزرگ ...
بنیاد در آینه مطبوعات
کس از آسایشگاه که به اندازه یک قبر بود. 10 سال اسارت 10 سال اسارت برای حسن جلالی، یک عمر بوده که به سختی گذشته است. تصور اینکه هر روز در اردوگاهی نگهت دارند و تو زانوی غم بغل بزنی و تنها فراغتت، ی کساعتی باشد که درِ آسایشگاه را باز م یکنند، تنها در حرف آسان است. تحمل یک روزش هم هنر می خواهد. و حالا حسن جلالی خاطرات آن دوران را به یاد می آورد؛ البته پیش از صحبت یک مشت قرص و ...
سوالی که تا بحال پاسخ داده نشده است/ ماجرای خوابی که خیلی از اسراء دیده بودند/ پس از قبول قطعنامه، ...
امیدهایمان به ناامیدی رسیده بود. سخت ترین روز اسارت ما وقتی بود که خبر رحلت اماممان را شنیدیم ما آن سال را با ناراحتی سپری کردیم تا اینکه در خرداد سال 68 امام از دنیا رفت و ما یک ضربه ی روحی بسیار بزرگ دیگر را تجربه کردیم. در واقع سخت ترین روز اسارت ما وقتی بود که خبر رحلت اماممان را شنیدیم. این دو اتفاق ما ضربه ی کاری بود که ما را شکست و خرد کرد؛ همه ی روحیه و انگیزه مان ...
ماجرای کلاش در مقابل تانک های عراقی و فرار کردن تانک ها/ فقط عشق و علاقه در ما موج می زد
اگر شهید شدم، شفاعتت می کنم، بعد باهم روبوسی کردیم و تجهیزات را بستیم. باهم که روبوسی می کردیم، پرسیدند شما عطر زده اید؟ گفتم نه بابا عطر کجا بود؟ در آن گرمای مرداد فقط گردوخاک بود و چیزی به نام عطر پیدا نمی شد، اما وقتی یکی یکی همدیگر را بوسیدیم، متوجه شدیم همه بچه ها بوی خوش عطر دارند. به همین دلیل به ما اعلام کردند که امام زمان(عج) نظر دارند و رمز عملیات هم یا صاحب الزمان ادرکنی است ...
تفسیر غزل های عاشقی در نگاه تندیس های استقامت /پایان بیقراری آغوش وطن
شده بود و تندیس های استقامت در برابر نگاهمان غزل های عاشقی را تفسیر می کردند. سرمشق عشق می دادند آزادگانی که سرود مقاومت را در بند اسارت همنوا با هم سلولی هایشان سر داده بودند؛ بازگشتند پرستوهای مهاجر اما با پر و بال شکسته... سینه سوخته سال های اسارت! بگو دستت را کجا جا گذاشتی؟ پاهایت را برای بازگشایی کدام معبر عاشقی روی مین های نامردی نهادی؟ چشم های خسته غریبه با خوابت را ای ...