سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که تاریخ و لحظه دقیق شهادتش را پیش بینی کرده بود!+عکس
. ساکت شد. گفتم: خب ادامه اش. . دوباره آماده نوشتن شدم. لبخند زد. گفت: همین بود. فکر کردم شاید خواسته سربه سرم بگذارد، اما او اهل این طور سرکار گذاشتن ها نبود. پرسیدم: بیست و سه بهمن چی؟ اتفاقی بناست بیفته؟ گفت: شما همین یادداشت رو داشته باش، اون روز خودت می فهمی. هر چه اصرار کردم تا از موضوع سر در بیاورم، چیزی نگفت. فقط ازم خواست تا آن روز مواظب این یادداشت چند کلمه ای باشم ...
بعد اینهمه سال کارت ورود به صداوسیما ندارم/ جامعه بی خنده می میرد
فرهنگی بزرگ شده اند، ابایی ندارم که بگویم در یک خانواده بازاری به دنیا آمدم و رشد کردم. من بچه میدان اعدام هستم اتفاقا چندی پیش به همان محله رفتم که خانه کودکی ام را ببینم و متاسفانه آنجا هم تخریب و تبدیل به آپارتمان شده بود. واقعیت این است که من هم سن رادیو هستم. سال 1319 خورشیدی رادیو پایه گذاری شد و من همان سال متولد شدم که همیشه این اتفاق را به فال نیک می گیرم. پدر من گیرنده رادیویی ...
ریشه های مجادلات امیر کبیر و مهدعلیا چگونه شکل گرفت؟ نبرد میان قدرت متمرکز و تفوق اشرافی!
مهدعلیا بود که فکر می کرد باید قدرت سلطنت و هیبت شاهانه را در انظار داخلی و خارجی حفظ کرد و شمشیر قاجاریه را در ایجاد ایران متمرکز و یکپارچه پاس داشت؛ اندیشه ای که حاصل سال ها مبارزه اش با دشمنان داخلی و همراهی اش با دشمنان خارجی بود. مهدعلیا معتقد بود اداره کشور از طریق مشورت با افراد صاحب تفکر بهتر انجام می شود. او خودش به همین شیوه کشور را اداره کرده و جواب درستی نیز از آن گرفته بود. ...
ماجرای توصیه رهبر انقلاب به مجری چادری صدا و سیما
قبل از انقلاب می رفتم و در این زمین هم دوره دیده بودم، با فراخوانی که آموزش و پرورش داد، در حوزه فلسفه و منطق، این چیزهایی که قبلا نبود امتحان دادم و بلافاصله بعد از دیپلم جذب آموزش و پرورش شدم. در واقع در سال 1360 دیپلم گرفتم و در مهر 1360 وارد آموزش و پرورش شدم و چون فلسفه و منطق برای مقطع دبیرستان بود، از دبیرستان شروع کردم و دقیقا هم همان موقع که شروع کردم به تدریس، درست در سال چهارم دبیرستان که ...
نگاه + بلاگر
برای هر چیز کوچیک شروع به بافتن شالگردنی کردم که می دونم تا آخر سال تموم نمی شه، کامواش نازکه و سخت می یاد بالا، صاحابش دلش شالگردن سفید خواسته و هر چی گفتم بابا این همه رنگ تو دنیا هست چرا سفید، یه دند گی کرد. منم انگیزه ا م برای بافتن شالگردن تماما سفید کمه، هر چی هم خودمو بکشم و وسواس به خرج بدم فایده نداره و هیچ نقش و نگاری توش جلوه نمی کنه. پارسال هم بافتن شالگردن برای بابای ساناز یه ...
تبلور آرمان های انقلاب با حماسه آفرینی رزمندگان اسلام
ابراهیم همت و صمیمی ترین و نزدیک ترین دوست حاج احمد متوسلیان می دانستند. پس از ربوده شدن حاج احمد و شهادت حاج ابراهیم و حاج عباس کریمی تمام امید نیرو ها به سید محمدرضا بود؛ کسی که توانسته بود در نبود چهره های بزرگ لشکر، جای خالی آن ها را پر کند. اما در 13 تیر سال 65 سید محمدرضا برای همیشه از جمع رزمندگان پرکشید. زمانی که حاج احمد متوسلیان مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) شد، شهید دستواره ...
آنگاه که باد سام می وزد
خلق کرد، که برخی از آنها با ترجمه بهمن فرزانه از سوی نشرهای ققنوس، ثالث و کتاب خورشید منتشر شده: چشم های سیمونه، راز مرد گوشه گیر، وسوسه، حریق در باغ زیتون، خاکستر، راه خطا، بر لبه پرتگاه، گنج و کوزیما. آنچه می خوانید داستان کوتاه آنگاه که باد سام می وزد است که دلددا در سال 1905 آن را نوشته است. طبق افسانه ای کهن و رایج در جزیره ساردین ایتالیا، بدن آنهایی که شب سال نو متولد می شوند، تا ...
پاسخ به سوالات کودکان، توضیح در مورد مسائل زناشویی
مطلب گرچه پدر ومادرها در بسیاری از موارد نمی توانند اطلاعات دقیقی به بچه ها بدهند ولی می توانند آنها را از تصور و فکر غلط رهایی بخشند. مثلا در مورد تولد بچه ، اغلب کودکان فکر می کنند بچه از خوردن چیزی توسط مادر وبزرگ شدن آن در شکم مادر ایجاد می شود.وقتی والدین اطلاعات درستی به او بدهند این تصور غلط در ذهن آنها از بین خواهد رفت. بسیاری از اطلاعات و آگاهیهای ارائه شده ...
از کردستان تا سوریه همیشه در خط مقدم بود
جدا شدیم. دقیقاً چند روز بعد رزق شهادت نصیب شاهرخ دایی پور شد و مجروحیت هم روزی آن جوان پاسداری شد که تازه پدر شده است. شهید چطور رفیقی برایتان بود؟ ایشان دو شاخصه اصلی داشت؛ شاخصه هایی که از سال 55 تا زمان شهادت در وجودش بارز بود: یکی جوانمردی و وفاداری بود. هر زمان در هر زمینه و هر جبهه ای که حضورش را در کنار خودت حس می کردی، آرامش می گرفتی. ایشان مصداق بارز وحسن اولئک رفیقا ...
درگذشت پدر شهید مهدی الهی
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بیرجند ؛ حبیب الله الهی پدر شهید والامقام مهدی الهی به دلیل سکته مغزی در سن 82 سالگی درگذشت و به فرزند شهیدش پیوست. مراسم تشییع این پدر شهید امروز چهارشنبه 13 تیر ساعت 15 تا 16 در محل غسالخانه بیرجند برگزار و پیکرش در آرامگاه مزار ساقی در کنار فرزند شهیدش به خاک سپرده می شود. شهید مهدی الهی در سال 1343 در روستای ساقی از توابع ...
وقتی که رفتار کودک را با مقیاس بزرگسالان می سنجیم
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، یک روز هایی دلم نمی خواهد از اتاق بیرون بیایم، چون مامان و بابا همیشه به دنبال تنبیه و سرزنش من هستند. نمی دانم چرا فکر می کنند که من باید همیشه محدود به چند قانون خسته کننده باشم. نمی دانم چرا آنقدر از من انتظار دارند. من فقط پنج سال دارم. دنیای من پر از سؤال های نپرسیده است. نمی دانم چرا وقتی از آن ها سؤال می پرسم به من می گویند تو متوجه نمی شوی. من هم درک می ...
خاطرات رهبر معظم انقلاب از دوران دفاع مقدس
من به مرحوم چمران گفتم: چطور است من هم لباس بپوشم بیایم؟ گفت: خوب است. بد نیست گفتم: پس یک دست لباس هم به من بدهید. یکدست لباس سربازی آوردند، پوشیدم که البته لباس خیلی گشادی بود! بنده حالا هم لاغرم؛ اما آن وقت لاغرتر هم بودم. خیلی به تن من نمی خورد. چند روزی که گذشت، یکدست لباس درجه داری برایم آوردند که اتفاقاً علامت رسته زرهی هم روی آن بود. رسته های دیگر، بعد از این که چند ماه آن جا ماندم و با من مانوس شده بودند، گله می کردند که چرا لباس شما رسته توپخانه نیست؟ چرا رسته پیاده نیست؟ ...
شهدای مدافع حرم حافظان امنیت پایدار در جهان
تصریح کرد: رهبرمعظم انقلاب و تعدادی از افراد سپاه تنها پشتیبان خانوده ما بودند اما این که مادر شهیدقنادپور با 85 سال سن یک سال برای پرونده فرزند خود دوندگی کند در شان خانواده شهدا نبود. فرزند شهید قنادپور گفت:اینجانب به عنوان فرزند شهید یک سال است که در شرکت فولاد کاویان به جای پدر خود جذب شده ام اما هنوز تبدیل وضعیت نشده و سه ماهی بک بار حقوق دریافت می کند و این را باید در جواب آن هایی ...
همسفری با مسافرکوچولو
....پس از صحبت های خدابنده لو، مدیرعامل موسسه خانه سفر نیز با اشاره به تجربه بیست ساله اش از گردشگری تصریح می کند: همیشه وقتی صحبت از میانگین سنی گردشگران ورودی ایران می شد، از سن 50 تا 60 سال یاد می کردند. اولین باری که من راهنمای گردشگری یک گروه چهارنفره پدر و مادر و بچه هایشان بودم، تقریبا تور از دستم خارج شد و زنگ خطری بود برایم که متوجه باشم رنج سنی گردشگران خارجی ایران تغییر کرده و ما هم ...
آمده ام جنگ تا لودر با نرخ دولتی بگیرم!
رساندن و توزیع غذا خودداری می کند! برگشتم پشت خط و متوجه شدم برادر هاشمی که مسؤول تسلیحات بود، خودش با کل علی خودرو غذا را برداشته و رسانده اند به موضع آتش بارها تا شام را پخش کنند میان بچه های منطقه. گفتم که راننده را بیاورید. آمد. پرسیدم که برادر! چرا این کار را به سرانجام نرساندی امشب؟! آبروی ما را بردی! پاسخ داد: - من می ترسم. همین! گفتم که مگر فکر کردی ما ترس در وجودمان نیست؟! ما نمی ...
سالروز شهادت شهید حاج رضا دستواره
کربلای1 که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی ، در جواب می گوید: به آنها گفته ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید . شهادت بیش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود که روز 13 تیرماه سال ...
ازدواج گمگشته در بیغوله توقع های رویایی
همراه چند سکه به هوا پرت می شد و عروس با لباس و چادر سفید راهی خانه بخت می شد. گذر روزگار، هر بار گلی بر سر این سنت و آیین کهن و رسم ماندگار زد و ماشین های عروس لوکس، تالار و خانه باغ و شام عروس با سرو چندین غذا و میهمانان خاص و لباس مجلسی آنچنانی و گروه رقص و خواننده و ...هر بار فاصله سن جوانی با ازدواج را بیشتر و بیشتر کرد. حالا دیگر یا باید آنقدر پول دار باشی تا بتوانی همه توقعات ...
هرگز جنایت امریکایی ها را فراموش نمی کنیم
را می زنند خیلی زود متوجه ماجرا می شود و ما را باخبر می کند. ما هم از طریق ایشان متوجه اتفاق شدیم. پدرتان آن زمان چند سال داشتند؟ 40 سال داشتند. پدرم خیلی جوان بود و امید زیادی برای رسیدگی به فرزندانش داشت و می خواست بزرگ شدنشان را ببیند. پدرم هیچ مشکلی از بابت سلامتی شان نداشتند و شاید اگر آن روز توسط امریکایی ها به شهادت نمی رسید تا همین الان هم در کنارمان بود. بابا سن ...
زیر سقف ترک خورده
جواب مانده و پلاستیک زباله بزرگی از لباس های کهنه و چند بار مصرف که برایشان فرستادند، با همان دستپاچگی که برای حرف زدن دارد که مبادا چیزی را از قلم بیندازد، اشاره می کند به سقفی که ترک دارد و باران دیشب امان آنها را بریده، آنچه که میان همه این سختی ها برای پدر دلخوشی است، پسرش یزدان است و شیطنت هایش. این در کلمات و جملات وی هویدا است که گفت: بابا، یزدان درد بلات توو سرم به دوربین نگاه کن ...
مزرعه سرنگ ها را با خون آبیاری می کنیم
ندیده می گیرد و می رود. بلوار را به سمت بالا می رویم. دور و اطراف خیابان پر از ضایعاتی است. یاسر که یکی از بچه های مرکز کنترل آسیب قزوین است می گوید: اینجا چند سال پیش اوضاع خیلی بدتر از امروز بود. یک بار ارتش می ریزد و همه را جمع می کند. اما من شنیده ام بعضی از مواد فروش ها در قالب همین خرید و فروش ضایعات هنوز کار می کنند. همین پسری که ترمز زد، دیدی؟ اینجا این شکلی است؛ همه حواسشان به همه ...
چه خوب است که در راه خدا جان بسپاریم
رفتن او ندایی از درون به من می گفت که دیگر جوانم بر نمی گردد. من هم با دقت قدم های او را تعقیب کردم تا از نگاهم محو شد. او رفت و بعد از 2 روز در 27 آذرماه سال 60 عده ای از پاسداران سپاه شوش دانیال(ع) به منزل ما آمدند و خبر شهادت عبدالرضا را به ما دادند. عبدالرضا در شناسایی منطقه عنکوش از روستاهای تابعه شوش بر اثر ترکش خمپاره به همراه 4 نفر از دوستانش به فیض عظیم شهادت نائل آمد. این مادر ...
یک شاهزاده در شهر قحطی زده
خردسال خود که دو پسر و یک دختر بوده از فشار قحط و گرسنگی از ده مجاور حرکت کرده به جهت تحصیل قوت و غذا به طرف این آبادی عزیمت می کنند. پس از اندکی طی طریق پسر بزرگ که از فشار گرسنگی به جان آمده بوده از پدر استمداد می کند و چون جواب یاس می شنود و کاملا ناامید می شود توان خود را از دست داده به زمین می افتد و پدر که در برابر چشم خویش مرگ فرزند ملتمس خود را می نگرد او نیز دچار فجئه گردیده به او می ...
پرستاری از مدافع حرم به شوق زیارت حرم حضرت زینب(س)
نمی شناسد، وقتی عصبی می شود به آنها نیز آسیب وارد می کند. طوری که چند روز پیش با ضربه به دهان امیر علی زد پسرم تمام شب را گریه کرد اما می گفت من از بابا ناراحت نیستم. باید محیط خانه را آرام نگه داریم؛ کوچکترین صدایی که آرامش او را بر هم بزند موجب واکنش می شود. من و پسرانم شب های بسیاری در حیاط خانه روی کاشی ها خوابیده ایم چون همسرم اجازه نمی داد وارد خانه شویم و به خودش آسیب می زد. من تمام کارهای ...