سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوی جنجالی با امیرتتلو
جمع می کردم. چایی می بردم و از این جور کارها. سوپرمارکت چطور؟ جنس می بردم دم خونه ها. بار می آمد جابه جا می کردم. انعام هم می گرفتی؟ والا انعام که نه نمی گرفتم چون خیلی خجالتی بودم. تا می خواستن انعام بدن می گفتم من دوست صاحب مغازه ام و بگذار کارگرشان که آمد به خودش بده. واقعا هم دوست بودیم . یکی از مشتری ها که یک سال بود تو سوپرمارکت من رو می دید گفت ...
دوراندیشی و حکمت را در سخنان رهبر ایران دریافتم
بینیم بسیاری که با شادی از این بهار عربی استقبال کرده بودند، این بهار را فراموش کرده اند. در آن زمان من از نخستین کسانی بودم که در ماهیت این انقلاب های عربی تردید داشتم، به خصوص آنچه را در سوریه روی می داد قبول نداشتم، از این رو به این دلیل بهای این مواضع خود را پرداختم. کسانی که چهار سال و نیم قبل مرا به خاطر مواضع صریح من ملامت می کردند امروز به من حق می دهند و به من می گویند: "آنچه تو ...
روایت احمدی مقدم از اتفاقات 88
کاملاً در جریان آن روزها بودم. جنگ تمام شد و پیش آقای ایزدی با حفظ سمت بودم و به دافوس ارتش رفتم و یک سال، از مهر 67 تا مهر 68 دوره دیدم. دوباره به عنوان جانشین قرارگاه حمزه از 68 تا 71 آنجا بودم. سال 71 برگشتم و 6-5 ماهی با شهید صیاد شیرازی در بازرسی ستاد کل بودم و بعد به دانشگاه پلیس و پس از آن به لبنان رفتم و دوباره معاون هماهنگ کننده نیروی انتظامی، بعد جانشین نیروی مقاومت سپاه ...
مصیبت عظمی یا خوشحالی عظیم؟!/ شهردار نمونه ای که آسمانی شد
اظهاراتِ سخیف فروردین ماه امسال رجب طیب اردوغان به ایران سفر کرد همچنین بعد از اتمام مذاکرات ایران با 5+1 محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در سفرهای دوره ای خود به کشورهای منطقه این هفته عازم ترکیه بود که این سفر لغو شد و اکثر خبرگزاری ها این خبر را بدین صورت پوشش دادند: "محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران سفر روز سه شنبه خود به ترکیه را که به منظور گفت وگو درباره جنگ سوریه و سایر مسائل منطقه ای ...
صنوبر ، ماجرای فریاد کواچ و قصه والیبالیست شدن پسر 202 سانتی که حالا شده 210 سانتی منر
من پارسال می خواستم در تبریز خانه بگیرم می گفتند ما به فوتبالیست یک بار خانه دادیم و دیگر این کار را نمی کنیم، ولی برای ما والیبالی ها همه آخرش به مشکل خورده بودیم که می گفتند پول نده اجاره نده سال دیگر هم همین جا باش، این خوب است. شما در تبریز تمدید کردی؟ بله. خودت تهرانی هستی؟ بله البته یکی دو جا نوشته بودند پاکدشت، ولی من تهران هستم و تهران را هم خیلی دوست دارم واقعا سفر ...
سینما نابودم کرد
افتاد و وارد معادلات کثیف دربار شدید؟ من شانس آوردم که دو برادر بزرگتر داشتم که در نیروی هوایی خدمت می کردند. خودم هم در دوره سربازی در رکن دو افتادم و در سال اول موهایم را کاملاً از ته زدند. من از سال 1352 تا 1354 سرباز بودم. یک سال از سربازی ام گذشته بود. مثل همیشه از خیابان 30 تیر امروز تا جمهوری آمدم و آرام آرام تا خانه مادرم که در 400 دستگاه پیروزی بود، پیاده رفتم. کار همیشگی ام بود ...
با آبمیوه مرا بیهوش و به من تجاوز کرد
با تو ازدواج کرده ام و رویای چنین زندگی ای را نداشتم. مرتب از این حرف ها می زد. بعد SMSهای تهدیدآمیز می فرستاد، می گفت مرا می کشد و اگر از او جدا نشوم بر سر و صورتم اسید می پاشد تا اینکه فهمیدم درخواست طلاق داده. وقتی برگه احضاریه به دستم رسید، سراغش رفتم. او هم در خیابان مرا به باد کتک گرفت و به من تهمت های ناروا زد. نتوانستم این وضع را تحمل کنم برای همین تصمیم گرفتم از این پسر شکایت ...
خوابگاهی که هم حال است و هم ضدحال!
و صدا به شدت زیاد است و من هم خیلی روی خوابم و درس خواندنم حساس بودم و این اصلاً دست خودم نبود. خانواده کم جمعیت و خیلی آرامی داشتم و عادت به سر و صدا نداشتم. در خوابگاه کسی هم رعایت دیگری را نمی کرد. برای درس خواندن به کتابخانه می رفتم که آنجا بچه ها دورهم بگو و بخند می کردند و من تمرکز نداشتم. سکوت در خوابگاه ها کیمیاست. رعایت بهداشت نیز از نکات دیگری است که پونه به آن اشاره می کند ...
شاعر دهه هفتادی که حسابی معروف شد
زبان عشق و گلها همه آفتابگردانند قیصر امین پور را به من معرفی کرد. خودم را از بعضی کلمات محروم کردم دوران نوجوانی سجاد با خواندن شعرگذشته است و شعرهای اخوان ثالث و فروغ فرخزاد حسابی سر ذوقش می آوردند تا او رفته رفته از پله های شعر بالا برود. وقتی مطالعاتم بیشتر شد سراغ قدما رفتم. بعد از آن هربار سعدی را باز می کردم حالم را بهتر می کرد و شیفته سعدی شدم. از شعرهای حافظ و صائب حض ...
شهید گمنامی که با رؤیای دخترش شناسایی شد
خبری از شما نمی رسد. خیلی ناراحت بودم و همان ایام که کمی قبل از عید نوروز سال 94 بود خواب دیدم پدرم روی همان تپه ای که اکنون دفن شده ایستاده است. به ایشان گفتم کجایی بابا؟ ایشان هم گفتند چرا ناراحتی دخترم من همین جا هستم و نزدیک شمایم. دیگر یقین کردم که پدرم آنجا دفن شده و از آن روز به بعد عهد کردم که حتی اگر خبری هم نشد، مزار آن شهید روی تپه دررود را به عنوان مزار پدرم زیارت کنم. یعنی همان شهیدی که ...
لاله صبوری در یک نگاه
آبرومند است حتما قبول می کنم اما اکثر اوقات پیشنهادها خیلی ضعیف بودند و من ترجیح دادم کار نکنم، به ویژه تله فیلم ها که اصلا آن ها را نمی پسندم. بعد از سیگنال موجود است دیگر پیشنهاد خوبی برای تلویزیون نداشتم. صبوری در پایان درباره ی کتاب شعرش که به تازگی آن را به چاپ رسانده است گفت: اخیرا کتاب شعرم با عنوان جاماندن به نمایشگاه کتاب آمد و خدا را شکر استقبال خوبی هم از آن شد. این کتاب حدودا ...
صد شاخه گل رز
پاسخی بدهم و بدون این که میز کارم را مرتب کنم از شرکت به طرف خانه روانه شدم. بعد از ظهر بدی داشتم مادرم که متوجّه پریشانی من شده بود زیر گوش پدرم پچ پچی کرد و پدرم که گوش سنگینی داشت بلند گفت: هیچیش نیست کارش زیاده خسته شده باید استراحت کنه. بد جایی گیر کرده بودم فکر قلم کشیدن روی کار بعد از آن همه در بدری و پرس و جو در ذهنم جا نمی گرفت تصمیم گرفتم با برخورد جدی با همکارم مواجه شوم، با ...
محمدرحیم خشنواز استاد برجسته رباب افغانستان-بخش پایانی
... مجبور شدم مدتی کبوتر فروشی کنم که نشد. پاسپورتم را برداشتم و رفتم سفارت ایران. گفتم می خواهم بروم پیش امام رضای غریب؛ تارم را شکستند، کبوتر فروشی هم ممنوع شده می خواهم به درگاه امام رضا بروم و این طور شد که من در سال دوم حکومت طالبان به ایران رفتم و سال ها در مشهد ماندم... بعد از تمام شدن مهلت اقامتم مرا به اردوگاه دوغارون بردند. محمد خاتمی رئیس جمهور ایران وقتی که فهمید، مرا ...
اظهارات مردی که دختر و همسرش را کشت!
ام که می خواهی دخترت را شوهر بدهی. پرسیدم چه کسی این حرف را گفته است. مدعی شد که همسرم به او و خانواده اش خبر داده. وقتی ماجرا را با همسرم در میان گذاشتم گفت: دخترمان از مدتی قبل با پسری به نام فرید دوست شده و حالا فرید می خواهد به خواستگاری بیاید. از اینکه همه چیز را از من که سرپرست خانواده بودم، پنهان کرده بودند عصبانی شدم. از همسرم خواستم ماجرا را فراموش کند و دیگر حرف فرید را به میان ...
زنگ انشا و جرقه ای برای نویسندگی
میان زوزه سگان در حال خارج شدن از شهر است. یادم هست که به کتاب داستان علاقه زیادی داشتم و به همین دلیل از کتابفروشی کتاب کرایه می کردم. آن زمان قیمت کرایه کتاب برای یک شب یک قران بود و من برای اینکه پول کمتری پرداخت کنم از همان لحظه ای که کتاب را تحویل می گرفتم شروع به خواندن می کردم تا یک روزه کتاب را به کتابفروشی برگردانم. صاحب کتابفروشی وقتی متوجه شد که من کتاب ها را یک روزه بر می ...
گپی با جلال مقامی از دیدنیها تا سکته مغزی
تئاتر) برای دیدن نمایشی به مدرسه ما آمده بود و من پس از اجرای نمایش، پیش او رفتم و از او خواستم مرا به تئاتر ببرد. ایشان به من گفت که تو هنوز کوچکی و بهتر است بروی سراغ دوبله. بعد از مدتی، به استودیو عصر طلایی رفتم و آنجا مشغول شدم. دوبله آن زمان در 3 شیفت انجام می شد، بنابراین فرصت داشتم که هم درس بخوانم، هم کار کنم. اولین جمله ای که در واحد دوبلاژ گفتید، یادتان هست؟ بله. یادم ...
اسلام زاده: مظلومیت اهل سنت در فتنه داعش مضاعف است
تا آتش جنگ در سوریه را شعله ور کنند. در همان ایام اوایل جنگ، من خودم در لیبی بودم و می دیدم که آن ها چه قدر تحریک می کردند تا نیروها سلاح بردارند و به سوریه بروند. آن ها می خواستند که تمام انرژی بیداری اسلامی را به سمت سوریه و سرگونی بشار اسد معطوف کنند. در حقیقت جوان هایی که در لیبی حضور داشتند و حتی درباره ی جنگ با اسرائیل صحبت می کردند، با این کار نگاهشان را به سوریه معطوف کردند. برای مثال بچه ...
این سرباز گمنام را بهتر بشناسیم
سیدکاظم ، گفت وگویی حضوری با همسر این سرباز گمنام امام زمان (عج)انجام دادیم. آشنایی لیلا لیلا مصلایی همسر سیدکاظم کاظمی هستم. 20 ساله بودم که سال 1360 با آقا سید آشنا شدم. آن زمان من به جلسه های انجمن های دفتر تحکیم وحدت اسلامی می رفتم. در یکی از جلسه ها آقا سید سخنران بود و در دانشگاه تهران رشته جامعه شناسی می خواند. البته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آمریکا دانشجوی رشته ...
4 تخم مرغ هدیه گران بهاء مادر ترکمن برای درمان فرزندش/ در کاری که با عشق شروع شود خستگی معنا نمی یابد
به گزارش گلستان ما به نقل از رادکانا، در فرهنگ ایرانی، ارزش دانش گرانقدر پزشکی و فعالیت حرفه ای طبیب تا بدان اندازه والا و عظیم است که طبیب مظهر اسم شریف محیی و احیاء گری معرفی شده است از اینرو به مناسبت “روز پزشک” خبرنگار رادکانا در ادامه گفتگوهای خود به سراغ دکتر سیدرضا بنی عقیل رفت تا گفتگوی خواندنی دیگری را برای مخاطبان گرامی رادکانا تهیه کند. در فرهنگ ایرانی، ارزش دانش گر ...
فلورا وفریبا نظری:ظاهری متفاوت اما باطنی شبیه به هم
آنها درباره خاطرات مشترک، دوران کودکی و دلایل موفقیت آمیز بودن رابطه خواهرانه زیبای شان سوال کردیم و گپ زدیم. به خواهرم افتخار می کنم فلور نظری: من خواهر بزرگ تر خانم دکتر هستم اما نسبت به ایشان حسی از احترام و افتخار دارم. این احترام به هیچ وجه از روی تظاهر نیست. خواهرم شش سال از من کوچک تر است اما من همیشه نسبت به ایشان حس مادرانه نیز داشته ام و خودم را موظف می دانم از ...
جریان شکل گیری فعالیت های قرآنی آموزش و پرورش/ اقدامات زیربنایی دارالقرآن در کشور +فیلم
به صورت رسمی از اوایل انقلاب شروع کردم؛ زمانی که در اردوهای تربیتی وزارت آموزش و پرورش در رامسر رفتم، از همان جا به عنوان مربی ایدئولوژی رسما به فعالیت قرآنی وارد شدم. بعد از اردو نیز با توفیق الهی به عنوان اولین مسئول قرآنی شهر تهران (امور تربیتی) به کمک استاد خواجوی مشغول شدم و تاکنون بحمدالله برنامه قرآنی ام مستمرا ادامه پیدا کرده است، اگرچه رشته تحصیلی متفاوتی انتخاب کردم. وی گفت ...
رئیس و هیئت رئیسه جدید شورای شهر اصفهان انتخاب شدند
...، پدر تاریخ علم، رازی بزرگ ترین پزشک اسلام و قرون وسطی بود. ایندانشمند ایرانی از آن جا که کتاب های خود را به زبان عربی می نوشت، نزد غربیان به جالینوس عرب نیز مشهور بوده است. مورخان اسلامی آورده اند که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته است، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن جا ...
بانویی که 20 روستایی کم سواد را حافظ کل قرآن کرد/ مجاهدت های حافظان بیت الاحزان ادامه دارد
از سکو پایین آمد و به من گفت: معذرت می خواهم؛ این برتری حق شما بود . پس از اعلام نتایج من به هیأت داوران به خاطر نتایج اعتراض کردم. آن ها از نمره حسن حفظ من کم کرده بودند در حالی که من هیچ گونه اشتباهی نداشتم و حتی صدای ضبط شده خودم را هم داشتم اما چون به زبان عربی مسلط نبودم نتوانستم به خوبی از حق تضییع شده خود دفاع کنم. در هواپیمای بازگشت از مسابقات بین المللی لیبی هم داور اردنی ...
پزشکی که طب سنتی را دانشگاهی کرد
را روشن نگه دارم؛ مثلا همیشه نماز صبح هایم را حرم بخوانم یا روزهایی که کلاس نداشتم، پای تفسیر میرزا جواد آقای تهرانی می رفتم. سالهای 47 به بعد اوج مراقبت رژیم پهلوی از مذهبی ها بود. بعدها پس از انقلاب، متوجه می شود در تشکیلات ساواک پرونده دارد تا این حد که می دانستند به کدام حمام می رود و با کدام دلاک از چه چیزی صحبت می کند! دکتر ثاقبی استاد های کراواتی می آمدند ...
فروش تجهیزات نظامی در سفارت انگلیس!
سال 1975، جمع کثیری از اتباع انگلیس که تعداد آنها حداقل به پانزده هزار و حداکثر بیست هزار نفر می رسید، در ایران زندگی می کردند. در شهرهای تهران، شیراز، اهواز، مشهد و تبریز مراکز (شورای) فرهنگی بریتانیا مشغول به فعالیت بود. کارکرد عمده ی این شورا، آموزش زبان انگلیسی و ارتباط با دانشگاه های محلی [واقع در مراکز استان ها] بود که اکثر آنها استادان انگلیسی داشتند. گروهی از تیم ها و کارشناسان نظامی و ...
رونوشت به مسئولان: فرزند شهید جعفری منش در نخستین سالگرد شهادت پدر از کار برکنار شد
صدا کردم. چون برای اولین بار این اتفاق می افتاد نگران شده و ترسیده بودم. یک نفر آمد کمک و او را برد بیمارستان. از آن موقع به بعد مشکلات پدر روز به روز بیشتر شد و تشنج می کرد. دیگر همه می ترسیدند او را در خانه تنها بگذارند. شهید محمد جعفری منش سال 62 در عملیات والفجر4 و در ارتفاعات 1904 بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از 22سالگی آغاز شد. در سال های اول مجروحیتش ...
بیوگرافی نفیسه روشن به همراه مجموعه تصاویر
کلاس های دانشگاه و کار فرصت آموزش دیدن را نداشتم تا اینکه درسم تمام شد و فرصت پیدا کردم. از همین دوس ال پیش تصمیم گرفتم سراغ کارهایی بروم که دوست داشتم. یکی از آنها سوارکاری بود. بهار، تابستان و حتی پاییز که هوا خیلی سرد نیست، تمام تفریح من سوارکاری است. حتی اگر نتوانم سوارکاری کنم، می روم و اسب ها را تماشا می کنم. حس خوبی دارد. با یک موجود زنده ای طرف هستید که می فهمد و همان موقع به حس هایت جواب می ...
به سکوت می رسم با شارمین حیدر خان
دهنی را نیز یاد گرفتم. سازی هم که به صورت تخصصی در دانشگاه آموختم، ویولن بود. در دوران سربازی هم، ترومپت را یاد گرفتم. به غیر از آشنایی و یادگیری نواختن ساز های مختلف، در چه دوره هایی از موسیقی آموزشی دیده اید؟ قبل از این که وارد دانشکده هنر بشوم، دوره های سولفژ را گذراندم. هارمونی، ساز شناسی و سبک شناسی را هم زیر نظر استاد آستانه یاد گرفتم. از جه زمانی وارد بازار حرفه ...
بیوگرافی النازشاکردوست به همراه مجموعه تصاویر
داشت با موهایی خاص و حتی در بینی ام با جاسازی لوله های پستانک، فرم تازه ای به صورتم داده بودند و بینی ام پهن شده بود و گریم جالبی داشتم که شباهتی به چهره خودم نداشت. اما بعد از این چند سال می بینم آن عکس ها را برداشته اند در اینترنت به عنوان عکس های قبل از عمل الناز شاکردوست پخش کرده اند؛ در حالی که در جاهای دیگر دنیا از تلاش بازیگر برای درهم شکستن زیبایی چهره اش، به عشق نقش و بازیگری تقدیر می ...
امیرعلی بهادری: موسیقی پاپ، تلفیقی فانتزی از سبک های مختلف است
هنری ام، در زمینه خوانندگی سر زد، اولین قطعه من مثبت باشد. فکر شده این قطعه را منتشر کردم. البته در یک شرایطی این ترانه از زبان خودم، به خودم بود. می خواستم اولین ترانه من طوری باشد که ذهن مخاطب را درگیر کند. می توانستم عاشقانه بنویسم اما اجتماعی را ترجیح دادم. خودم به هیچ عنوان انتظار نداشتم این قطعه در زمان خودش شنیده شود. اما اطمینان داشتم که در آینده شنیده خواهد شد. در آن زمان پازلی را طراحی کردم ...