سایر منابع:
سایر خبرها
...! (کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی ؛ جامع الاخبار/139) جهادِ مالی هنوز در بین ما راه نیفتاده است!/ ایثارگران جهاد به مال، کجا هستند؟ یک بحث مهم قرآنی هست که- در این انقلاب- هنوز در بین ما راه نیفتاده است! جهاد در قرآن، اول به مال است بعداً به جان! ما جهاد به جان را تجربه کرده ...
ای در درونش به جنبش می آید و از خانه ننه محمود بیرون می زند برای غم حسین گریه می کند. عبدی پور در این روایت از قدرت فضاسازی برای روایت کردن بهره می برد. *دو از بیست و چهار هسته اندوه به قلم حبیبه جعفریان. خب حبیبه جعفریان مشغول روایت پدر است. پدری که عظمت اندوه حسین (ع) را در یافته و زمانی که قصه اولیاء الهی برای دخترانش می گوید از گفتن قصه حسین طفره می رود. در واقع مصیبت ...
عراق بسیار افزایش یافته و شهدایی از ژاندارمری نیز داشتیم. هر روز مرزها ملتهب بود و همه مردم ما هم می دانستند که در مرزها اتفاقاتی در حال رخ دادن است. فرماندهان نظامی شرایط را به مسئولان سیاسی اعلام کرده بودند اما این مسئولان سیاسی بودند که باید تصمیم می گرفتند. البته باید توجه داشته باشیم وقتی اولین تحرکات مرزی در سال 58 اتفاق می افتد ستاد ارتش طرح ابوذر برای مقابله با تهاجم احتمالی ارتش بعث را ...
. در حاشیه این سفر هم دو قرارداد برای بهسازی و نوسازی تاسیسات جمع آوری گاز های مشعل به امضا رسید، اما برای مناطق نفت خیز جنوب بود و شامل حال عسلویه نشد. با اجرای این قرارداد ها به ارزش یک و دو دهم میلیارد دلار از سوزاندن روزانه حدود 22 میلیون متر مکعب گاز در منطقه شرق رودخانه کارون، جلوگیری می شود. رد پای آلودگی در همه جا دیده می شود آلاینده های هوای در ...
اسلحه بکشند. به منزل پاسداری که تصویرش مشهور شده بود رسیدیم، خانه در محله ای تقریبا سطح پایین در شهر بود، وسایل شان همه نو بود، انگار که تازه عروس و داماد باشند، کمی با خانم آن سرباز صحبت کردم، متوجه شدم یک سال است که ازدواج کرده اند، خانمش می گفت: آن روز به هم گفت بیا با هم بریم، من به کارهایم (انجام رژه ها) برسم و تو تماشا کن ولی چندتا کار داشتم که نیمه کاره بود و باید به آنها می رسیدم و به همین ...
شاید بروم سربازی بروم معلم بشوم. گفت: این رشته کودکان استثنائی مهم است، بچه های معلول و عقب مانده و این ها کسی را ندارند... شما برو این رشته را بخوان. گفتم کجا گفت: برو خارج. انداخت در سر من دیگر... گفتم ما که هشت تا بچه ایم در یک خانه 69 متری در امیریه، خارج رفتن ندارد! بودجه نداریم برویم خارج. گفت: شما، چون شاگرد اولی تقاضا کن بورس بهت بدهند. من کمکت می کنم با دکتر کاردان (رئیس دانشکده) هم صحبت ...
... بانوان فانوس به دست در حیاط بزرگ خانه در رفت و آمدند، التهاب لحظه ها به جان کربلایی افتاده است، خواب از چشمان پیرمرد رهیده و نگاهش در انتظار، دقیقه به دقیقه به انتهای مهتابی خانه، که تازه با دستان زنان همسایه برای جشنی بزرگ گل اندود شده، به اتاق عروس جوانش که با پشت دری های سفید تزیین شده، می دود، احمد، ناگهان صدای حیات در فضای خانه می پیچد، صدای گریه نورسیده ای، عطر نفس های نوزادی در هوا پخش ...