. هر چند هیچ وقت نتوانستیم آن را اثبات کنیم چون هیچ وقت حکومت عربستان، اجازه تحقیق و تفحص درباره این فاجعه انسانی را نداد. خیلی واضح بود، اگر با هلی کوپتر به آن ها آب می پاشیدند شاید نصف آن ها زنده می ماندند. در حالی که با انباشته کردن بدن نیمه جان بسیاری از آن ها در کانتینرها باعث مرگ آن ها شدند. و متاسفانه در هیچ دادگاه بین المللی نه بازخواست شدند و نه مورد سوال قرار گرفتند. تنها اجسادی هم که ...
ابتدای مسیر چیده بودم اما سال 75 که من 20 سالم بود پدرم یک نشریه تخصصی ورزشی به نام رزم آور را داشت که سال 71 مجوز این نشریه را گرفته بود و شروع به کار کرده بود و اولین مجله تخصصی ورزش های رزمی بود. البته برای مدت 4 سال مسئولیت این نشریه را بر عهده یکی از دوستان واگذار کرده بود. سردبیر وقت مسئولیت را بر عهده گرفته بود؛ چون پدرم یکی از مدیران ارشد وزارت نفت بود به خاطر مشغله کاری نمی توانست زمان ...
...> گاهی هم استرس آن قدر شدید است که در فرد ناخودآگاه مو های سر یا ابرو یا هر ناحیه از بدن را با تحریک و دستکاری می کند و از ریشه درمی آورد و باعث از بین رفتن فولیکول های آن قسمت می شود. این نوع ریزش مو ناشی از بیماری های روانی مثل تریکوتیلومانیاست، مثلاً فرد محصلی که موقع درس خواندن حواسش نیست و با دست مو های ابرو خود را می کند. بیشتر بخوانید : راهکارهایی کاربردی برای جلوگیری از ریزش مو ...
ید دنیا برای آقا سید قفس است و بهشت برین جای آقاست دست که بردم پیام را ارسال کردم یک اضطرابی تمام وجودم را گرفت؛ شاید اگر تلگرام بود پاک می کردم ولی پیام بود، ارسال شده بود. وی افزود: بر گشتیم به خانه، سید آرامش خاصی داشت که در این ده سال در وجود ایشان ندیده بودم. من و محمد پسرم بلندش کردیم رفتم مقداری عسل با یک قطره آبلیمو و یک تکه آب با هم قاطی کردم آوردم مثل همیشه به ایشان دادم دستم ...
بعد از دعوا، علیرضا گربه خانگی شان که حکم فرزند را برای آن دو داشته!! همراه خود به شهر دیگری می برد با ترسی توام با ادعای حقانیت می گوید اگر به جای گربه بچه بود چه؟ ! برای یک لحظه هم که شده با او همذات پنداری می کنم و اجازه می دهم حرفش را ادامه دهد؛ به گفته خودش بهای سنگینی برای به دست آوردن این آزادی پرداخته است. وقتی اسم بچه به میان می آید گویی حس مادری اش گل کرده باشد دیگر از آن مقاومت ...
چون با شرایط اداری آشنا نبودم. در وزارت کشاورزی استخدام بودو موسسه ای آموزشی بود که تکنسین کشاورزی تربیت می کرد و من هم سرپرست آنجا بودم. در واقع یک مدرسه شبانه روزی بود. پنج مهندس هم تدریس می کردند. اما این کار نتوانست من را جذب کند.سال 50 تا 51 آنجا بودم استعفا دادم. سه ماه هم بیکار بودم که بعد در آموزش و پرورش استخدام شدم. همان سال 51 گزینه زیادی برای کار وجود داشت و مشکلی برای پیدا کردن کار ...
تهران یا در یک بیمارستان آموزشی و زیر دست رزیدنت ها می گذرد. مرادی گلایه می کند از مسئولانی که می دانند امکانات کامل درمانی در ایران فراهم نیست اما از اعزام دختران شین آباد به خارج از کشور برای درمان، خودداری می کنند: وعده اعزام دادند اما بعد لغو شد. مسئولان وزارت بهداشت پاسخ گو باشند که چرا زیر حرف شان زدند؟ درباره هزینه های درمان هم کوتاهی شده، 5-4 سال است که پول بیمارستان و پزشکان و ...
فامیلی زیاد است اما در ایران این موضوع بد جا افتاده است. ما سه پیست خوب در ایران داریم که به سه فامیلی محدود شده است. یعنی کلهر، شمشکی و دربندسری. در خانواده من پدرم اسکی می کرد، برادر و عموهایم اسکی باز بودند. نزدیک پیست هم زندگی می کردیم به همین دلیل از بچگی اسکی باز شدم. به صورت حرفه ای اولین بار در سن 11 سالگی در مسابقات بین المللی شرکت کردم. سال بعد از آن وقتی دیدم مقام زیادی آوردم به صورت ...
خانه
