سایر منابع:
سایر خبرها
اندوه ماندگار منا به روایت شاهدان عینی + عکس
داده می شدم، فقط به لطف خدا توانستم دستم را به میله ها بگیرم و نگذارم سرم زیرجمعیت برود، در آن لحظه تا کمرم جنازه بالا آمده بود. من در آن لحظات تا جایی که هوشیاری ام اجازه داد، دیدم که دوستان قاری ما دستشان را به هم داده اند و به محض این که یکی از آنها زمین می خورد او را بالا می کشند، اما دوستان گروه تواشیح را دیگر ندیدم . خودم هم در شرایطی بودم که مرگ را می دیدم و زیر لب اشهدم را می گفتم و استغفار ...
آنچه از چه می توان آموخت...
...> "چه گوارا" در آن زمان مغز متفکر انقلاب کوبا و دست راست "فیدل" قلمداد می شد.میل به آزادی انسان ها برای او در هیچ محدوده جغرافیایی یا نژادی محدود نبود.او آزادی را برای همه ابنای بشر خواستار بود و سرانجام هم در راه آزادی کشته شد. بیوگرافی "ارنستو گوارا دلاسُرِنا "در 14می سال 1928 میلادی متولد شد.هرچند 14 ژوئن 1928ثبت شده، چون مادرش در زمان ازدواجش(10 نوامبر 1927)سه ماه از ...
طرح سپاه برای انتقام کشتار حجاج عربستان
؛ اما در عملیات های مقابله به مثل، ما کارهای تدارکاتی را انجام می دادیم و در خود عملیات شرکتی نمی کردیم. بیژن این را هم گفت: آقای مهدوی گفت که به مظفری بگو جمع ما جمع است و فقط تو کمی. گفتم: آخر تیم مان بازی دارد! گفت: نه، نادر گفته حتما باید بیایی. گُرد با یک سرباز آمده بود. سوار ماشین شدیم و رفتیم منزل آقای حسن زاده. آبی خوردم و یک عدد انار خیلی بزرگ ...
اگر شهید مطهری امروز بود، از منا چه می گفت؟
انفجار اطلاعات و مخابره ی لحظه ای اخبار است. عصر امروز، عصری است، عصر برداشته شدن فاصله های مکانی است. اما از نظر معنایی و محتوایی، باز هم می گویم که عصر امروز، عصر نفاق است. نفاق کارش مختل کردن دستگاه محاسباتی شماست. نفاق دستگاه قلب حقایق است. دوشنبه ی گذشته، رئیس جمهور آمریکا، چنان نطقی کرد در سازمان ملل، که اگر ما او را نمی شناختیم، شاید ما هم فریب می خوردیم که دست او هم با رژیم صهیونیستی، با ...
عشایر، حاملان هویت و اصالت ایرانی
... برای ایرانیان؛ به ویژه عشایر، تیراندازی از عصر کمان تا دوران تفنگ مهارتی ستودنی بوده است. تفنگ نه تنها یک ابزار سودمند، بلکه... یک ارزش بوده است. گرفتن اسلحه از دست عشایر، مثل این می ماند که چشم مردم را کور کنیم که نامحرم نبینند. (کیاوند، 1368) . مأموران دولت، برای جمع آوری سلاح به مردم فشار زیادی می آوردند و با ایجاد رعب و وحشت و آزار و شکنجه، ضرب و شتم، اخذ تعهد و دادن لیست اشخاص و ...
کالین فرث مغروره، اما...
سعی کرده اند تو را هم به راه خودشان بیاورند؟ از این دانشگاهی های روی اعصاب می شدم. چون تمرکزم از پشه هم کمتر است. فکر می کنم وقت هایی که نقش های به دردبخوری بازی می کنم خیلی خوششان می آید؛ نقش هایی که باعث نشوند بابت بازیگر بودنت عذرخواهی کنی (شرمنده باشی). واضح است که نقش های شکسپیری را از همه بیشتر دوست خواهندداشت، البته اگر خوب از آب درشان بیاورم. اما نمی دانم وقت هایی که مثل فیلم ...
دفاع از مرزهای آبی توسط نیروی دریایی ارتش
فقط حدود دویست نفر مجهز به سلاح سبک است، رزمندگان اسلام برای جلوگیری از ورود نیروهای دشمن، پل نو در محور شلمچه را منهدم کردند بمباران شدید شهر ادامه دارد اما نیروهای عراقی تمایلی به ورود به این مناطق،که دارای تعداد بی شماری سنگرهای ساخته شده و آماده مقاومت جانانه هستند،ندارند. روز هشتم مهرماه 59نیروهای عراقی حمله شدیدی را با آتش سنگین توپخانه خود در خرمشهر آغاز و به شدت پادگان دژ را با آتش ...
بازخوانی دو وصیت نامه از شهید نادر مهدوی، اسطوره مرگ بر آمریکا
نابود کردن، جز با ساییدن تن در زیر تانک ها و تکه تکه شدن در زیر خمپاره دشمن، امکان پذیر نیست. امت قهرمان! همچون گذشته، جز برای خدا کار نکنید؛ هدفتان فقط الله ، کتابتان قرآن و رهبرتان خمینی باشد. پدر! مادر! برادر! همسر! و خواهرانم! اگر من شهید شدم، بدانید که کمال سعادت را یافته ام. هیچ گونه ناراحتی به خود راه ندهید. بدانید که این مرگ را آگاهانه انتخاب نموده ام. وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه 20/12/1363 حسین بسریا معروف به نادر مهدوی ...
لحظاتی که تام کروز به مرگ نزدیک شد
تام کروز بازیگر مطرح سینمای جهان که در تمامی فیلم های کارنامه کاری خود بدون استفاده از بدلکار به ایفای نقش پرداخته، در 12 صحنه از 12 فیلم، به مرگ نزدیک شده است. به گزارش مهر، تام کروز علاقه مند است که در زندگی سینمایی و در زندگی شخصی خود، همیشه به عنوان یک قهرمان باشد. او در زندگی واقعی خانواده ای را که در یک قایق در حال سوختن گرفتار شده بودند نجات داد، در تصادفی در مراسم ...
اگر بترسی نمی توانی بالا بروی
اثر انفجار مینی که در دست داشتم، جانباز شدم. تخریب چی بودید؟ بله، تخریب چی بودم که از کارهای تخصصی است. تعداد کمی از رزمندگان، تخریب چی بودند. حدود 18 ماه در جبهه بودم و مدتی آمدم مشهد، گفتند برگرد جبهه. برگشتم منطقه. یکی از دوستانم را آنجا دیدم. بچه محل بودیم. از اینکه نیروی کمکی آمده بود حسابی خوشحال شد. یک شب با هم رفتیم که خط را نشانم دهد. حوالی نیمه شب بود. فردای آن روز ...
معلولیتم مانعی در راه افتخار آفرینی برای کشورم نبوده است
سال 63 جانباز شدم و دست چپم قطع شد اما بسکتبال را کنار نگذاشتم و کنار ورزشکاران سالم به این رشته ادامه دادم و همزمان با جانبازان و معلولان بسکتبال بازی می کردم، اکنون نیز بیش از 10 سال است که در رشته دو و میدانی ورزش می کنم. دولابی تاکید کرد: با شروع جنگ وظیفه حکم می کرد که به جبهه بروم و به همین علت در سال 64 به جبهه اعزام شدم و پس از مجروحیت در همان سال با وجود قطع دست چپم تا سال 66 در جبهه ...
ماجرای انهدام هلی کوپتر آمریکایی با موشک سپاه
می کردند که از حوضچه که بیرون می روید حتما جلیقه نجات بپوشید؛ اما ما سهل انگاری کرده و نپوشیده بودیم. در آن موقع با خودم فکر می کردم که دفعه بعد به جای یکی، سه تا می پوشم! لحظه به لحظه بر شدت آتش افزوده می شد و من با دست تلاش می کردم آتش را از صورتم دور کنم. نفسم داشت می گرفت و حال کسی را داشتم که دارد خفه می شود. از میان سه قایق، فقط قایق تندرو مهدوی سالم مانده بود و می ...
روایت یکی از آن 23 نفر؛ از بوسه سرباز عراقی تا مانور تبلیغاتیِ کاخ صدام
؛ دفعه اولی که رفتم جبهه با دوتا از برادرهام (یوسف و محسن) بودم ولی دفعه دوم تنها و بی خبر رفتم که همان موقع هم اسیر شدم. شما در خرمشهر اسیر شدید؟ یوسف زاده: بله، در عملیات بیت المقدس. تاریخ شروع مرحله اول عملیات، دهم اردیبهشت 61 بود و ما در همان روز اول عملیات به محاصره دشمن درآمدیم. چه شد که محاصره شدید؟ یوسف زاده: یکی از تیپ های کناری ما، به دلایلی ...
اسطوره نادر؛ کابوس آمریکا
به جنگ با ایران فرستاده بود، با مشاهده ضعف روزافزون قدرت نظامی عراق در برابر ایران، به ناچار به صورت آشکارا و علنی و آن هم در قالب سازمان آتلانتیک شمالی(ناتو) و به بهانه واهیِ حفاظت از نفتکش های برخی از کشورهای عربی وارد خلیج فارس شد و در خط مقدم جنگ علیه ایران قرار گرفت. تصور این بود که با ورود آمریکا به خلیج فارس، نیروهای ایرانی اقتدار خود بر این پهنه آبی فوق العاده مهم را از دست خواهند داد و ...
7ساعت تجربه مرگ
تذکر دادم که بیشتر مراقب باشد و جای پای خودش را محکم کند. همانطور که مشغول جوشکاری بودم پشت من میلگرد خمیده ای قرار داشت که متوجه آن نشده بودم و زمانی که می خواستم برای ادامه کار کمی جابه جا شوم پای من به میلگرد خورد و تعادلم را از دست دادم. دست هایم پر بود و نمی توانستم آنها را به جایی قلاب کنم. لحظه بسیار تلخی بود. از طبقه چهارم به پایین سقوط کردم. برای احداث این ساختمان 3 طبقه نیز گودبرداری ...
سرمقاله روزنامه ها
خارجه قهرمان ملی است روحانی خاطرنشان کرد: ما ندای مظلومیت مردم مسلمان و جان باختگان این فاجعه را در حضور سران کشورها در سازمان ملل به گوش جهانیان رساندیم و وزیر امور خارجه ما که بحق یکی از قهرمانان ملی تاریخ کشورمان است، در این راستا کوشش ها و تلاش های گسترده ای داشت و دارد . رئیس دولت یازدهم ادامه داد: وزیران بهداشت و کشور، معاون اول رئیس جمهوری و همه دولت از لحظه وقوع این حادثه ...
انتخاب های سخت (18)
تضادّ بود چه چیزی رخ می داد؟ در هر صورت، روابط ما در چنین حالت هایی مشابه زمان مبارک نبود و تاثیرگذاری ما در منطقه رو به فرسایش می رفت. سایر شرکا نیز منتظر بودند ببینند ما چگونه با مبارک رفتار می کنیم و در نتیجه اعتماد و اطمینان را در روابط خودشان با ما از دست بدهند. از منظر تاریخی، انتقال از دیکتاتوری به دموکراسی مملو از چالش هاست و می تواند به سادگی و به صورت وحشتناکی به انحراف کشیده شود ...
پژو 208 در راه بازار ایران/عدم تمایل پژو برای بازگشت به بازار قدیمی
، حداقل یک سوم تولیدات این گروه صنعتی به محصولات پژو اختصاص خواهد داشت. به گفته مدیران این شرکت در صورت سرمایه گذاری شرکت پژو در ایران و تولید مشترک، زیان وارد شده به ایران بر اثر خروج شرکت پژو در زمان تحریم ها نیز جبران خواهد شد. پژو 208 برای نخستین بار در سال 2012م در انگلیس و فرانسه عرضه شد. خودرویی که به اصطلاح سوپرمینی به شمار می رفت و در 4 مدل یک لیتری، 1/2 لیتری، 1/4 لیتری و 1/ ...
از کارواش تا کلین شیت
وارد این تیم شدم، سهمیه آسیایی گرفتیم و 2بار تا آستانه قهرمانی در لیگ برتر و جام حذفی هم پیش رفتیم. دوست دارم یک بار با تیم محبوبم قهرمان شوم و بعد به آینده فکر کنم. فقط دعای خیر پدر و مادر داستان عجیب زندگی تو می توانست سرانجام خیری نداشته باشد تا حالا به این جریان فکر کردی که یک جاهایی دست تو را گرفته اند و بالا کشیده اند؟ دقیقا. فکر می کنم همه اش از صدقه سری و ...
هیس؛ کافه نشین ها فریاد نمی زنند!
نشینان شرقی است؛ کافه نشین هایی که شاید فقط برای لحظه ای از دنیای خود بیرون بیایند تا روی نوت پد کنار دستشان با خطی ناخوانا خطاب به گارسون های در حال عبور بنویسند: ببخشید، سرویس بهداشتی کجاست؟ این بی کلامی آدم های کافه نشین در توکیو موضوعی کاملا عادی است. ظاهر کافه های ساکت یا کافه های معمولی فرقی ندارد، اما هرکس که می خواهد آن جا وقت بگذارند، اجازه صحبت کردن ندارد و فقط می تواند از طریق ...
رسانه ها آماده مواجه با بحران ها نیستند
این نشست با طرح پرسش های محمد سلطانی فر از قبیل جایگاه روزنامه نگاران ایرانی در بحران ها کجاست؟ روزنامه نگاری بحران در پشت روزنامه نگاری شهروندی قرار دارد. چگونه جایگاه روزنامه نگارانمان را در بحران ها تقویت کنیم؟ آیا نشان دادن دست و پای قطع شده و صحنه های منزجر کننده برای نشان دادن بحران صحیح است؟ آغاز شد. وی همچنین درباره نقش رسانه در نشان دادن، دامن زدن و پیشگیری بحران را متذکر شد. ...
روایت وصف نشدنی صبوری مادران و همسران شهدای مفقودالاثر
می کرد. فراق بین او و جگر گوشه اش درست از روزهای پس از آتش بس آغاز شده بود، روزهایی که به خاطر پذیرش قطعنامه 598 جنگ را تمام شده، فرض کرده بود و خوشحال از این رویداد تاریخی کشور بود و برای بازگشت، علی لحظه شماری می کرد به ویژه اینکه دوران سربازی فرزند او به پایان رسیده بود و فقط یک ماه از آن باقی بود. یک ماه تمام شد، اما خبری از علی نشد، نه تماس تلفنی و نه نامه ای، ارتباط ...
مگر مسلمانان فاجعه قتل عام حاجیان را در طول حیات ننگین آل سعود فراموش می کنند
و جمال در حجاب های خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروار ها خاک کج فکری های ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیون ها مسلمان هر سال به مکه می روند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر می گذارند، ولی هیچ کس نیست که از خود بپرسد ...
ماجرای کم تجربگی یک رزمنده در خرمشهر
فروکش کردن انفجار گلوله ها، خود را به پلیس راه رساندیم، در آنجا نیروها تجمع کرده بودند و گلوله های خمسه خمسه دشمن منطقه را زیر آتش گرفته بودند که این باعث تضعیف روحیه بچه ها شده بود. درمیان تجمع رزمندگان به دلیل نداشتن ضدهوایی، دستور رسید که همه نیروها در کنار دیوار آجرنما و کوتاهی که روبروی پلیس راه قرار داشت، پناه گرفته و با تفنگ های خود همزمان خط آتش هوایی برای فراری دادن جنگنده های ...
کلید صبر به هر قفلی می خورد!
در حال حرکت بودم، ناگهان احساس کردم که موتورم باز هم اشکال پیدا کرده است. پشت من هم اتومبیلی در حال حرکت بود و از ترس اینکه مبادا به من برخورد کند، فورا موتورم را به سمت کنار خیابان هدایت کردم و چون این اتفاق با عجله و بی دقت بود، با سر به تنها درخت کنار آن بلوار برخورد کردم. در این حادثه گردنم شکست و من از مهره پنجم و ششم ستون فقرات، قطع نخاع شدم. قطع نخاع از مهره پنجم ستون فقرات، چه ...