سایر منابع:
سایر خبرها
این دل شده هیأت اباعبدالله(34) / قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر
؟ یک خوشه نوش جان بکن عالی جنابمان پایین بیا وگرنه به خود لطمه می زنم بیرون بیار یکدفعه از اضطرابمان آهسته رو وَ فرصت خیر العمل بده وقتی برای بوسه زدن لااقل بده رفتی و داغ تو به دل خیمه ماند ؛ نه ؟ از پای سید الشهداء را نشاند،نه؟ رفتی ولی چرا نفر اول حرم آیا کسی به معرکه ات می کشاند ؛ نه ...
محافل حسینی حرم جلای رضوی دارد
این روزها سیاه پوشیده است. در هر کوی و برزن، پرچم عزای اباعبدالله بر فراز خانه ها و مغازه ها و میادین شهر شور محرم را در شهر پراکنده است. تکیه های عزاداری، مجالس عزا و زیارت عاشورا و نوای یا حسین خودروهای عبوری تو را به راه می کشاند تا برای عرض تسلیت به قطعه ای از بهشت عزیمت کنی. خیابان های منتهی به حرم مزین به پرچم های سرخ و سیاه، در انتظار منتقم، لحظه شماری می کنند. گنبد ...
خونی که بر زمین کربلا ننشست+تصویرسازی
...> در دلم افتاد دیگر برنمی گردی علی بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن بس کن این لبخند اشکم را در آوردی علی زانویت را جمع کردی بس که پیچیدی به تیر دست ها را جمع کردی بس که پر دردی علی باز کن از ساقه ی این تیر انگشتان خود نیست هم بازی تو ، بیچاره ام کردی علی بی تعادل هستی و ماتم چگونه با سرت حجم تیر حرمله را تاب ...
توکلی: ناحماسه جسور و پرقریحه است
هست و رنگ نسترنی به صبر کوش تو ای دل، که حق رها نکند چنین عزیز نگینی به دستِ اهرمنی مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟ در حقیقت این شعر هم به زمانه خودش اعتراض می کند. یکی از مصادیق شعر اعتراض همین است اگر چه نمی توان آن زمان را با اکنون معادل سازی کرد. چرا که امروز شعر ها را تقسیم بندی می کنیم و در آن زمان چنین تقسیم بندی وجود نداشت. ...
یزیدیان در روز عاشورا، چهره بشری را تا ابد سیاه کرده است
بدن مبارکش و در اثر اصابت تیر سه شعبه حرمله(لعنه الله علیه) از اسب به زمین افتاد و در نهایت سر مبارک امام(ع) توسط شمر ملعون از بدن جدا شد. یاری از اصحاب شهید بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین(ع) پیوسته به راست و چپ می نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید، جز آنان که پیشانی به خاک ساییده و صدایی از آنها به گوش نمی رسید، پس ندا داد: یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا ...
روز هشتم محرم بر امام حسین(ع)چه گذشت؟
بن سعد را بزن و زد من بفرست! و در خبر دیگری آمده است: عبیدالله بن زیاد مردی به نام حویره بن یزید تمیمی را خواند و به او گفت: نامه مرا نزد عمر بن سعد ببر پس اگر او همان ساعت اقدام به جنگ نمود پس همان مطلوب ما است و اگر اقدام نکرد او را گرفته و در بند کن و شهر بن حوشب را بخوان و او را امیر بر لشکر و سپاه گردان. تهدید به عزل سپس نامه ای به عمر بن سعد نوشت: من تو را به سوی حسین ...
شعر جدید برقعی برای حضرت قاسم(ع)
... "از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد" اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی صدا شکست این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت... سید حمیدرضا برقعی پایان پیام/ 36 ...
اشعار شب هفتم محرم؛ حضرت علی اصغر(ع)
...> قصه ی آب برای تو بخوانم پسرم پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد کشته ی طعنه ی این زخم زبانم پسرم داغ تو چون علی اکبر کمرم را تا کرد نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم مادرت دیده به راه است که سیراب آیی با چه رویی تن تو خیمه رسانم چه کنم بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم خون من گردن آنکس که گلوی ...
بداهه شاعران برای حضرت قاسم در یک قالب شعر
تو گردیده اعمالم؟ به تاراج خزان رفته بهار قامتم اما ازین ویرانی مطلق به راه یار خوشحالم شده این پیکرم خاک قدوم حضرت جانان تنم نازک شده نازکتر ازحجم پر شالم به لطف سم اسبان من گلابی ناب میگردم بجای خون عسل میریزد از هر طره ی شالم چو من میل تقرب دارم و مجنون لیلایم بلایی سخت گشته قسمتم پس من خوش اقبالم ...
نصرالله: چه کسی تضمین می دهد که داعش کعبه را ویران نکند؟
ایشان به همراه امام حسین علیه السلام نبودند، بلکه فرزندان حضرت امام حسن علیه السلام هم در این کاروان بودند، این فرزندان در رعایت و قیمومیت ایشان بودند، و همه کسانی که با ایشان بودند، اکنون در معرض خطر قرار گرفته بودند. از زمان خروج ایشان از مدینه و خروج از مکه به سمت کوفه و در طول کل مسیر همه در معرض خطر قرار داشتند، در هر لحظه ای این امکان وجود داشت تا کاروان ایشان کاروان ساده و کم ...
موز 400 تومانی،موز 4هزارتومانی! / دزد جوانمردی/ دو عکس جالب از دو شهر در ایران در یک روز
جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند . مرد افلیج وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : اسب را بردم ، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب ، داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد افلیج اسب را نگه داشت . مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ...
از غم بی کسی ات حوصله سر می آید...
از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قدوم تو سر انداختن و جان دادن به خدا از من عاشق شده بر می آید یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر سر یاری تو از خیمه به سر می آید پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو کاری از دست من خسته اگر می آید کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست هیزم ...
مداحی کامل شب ششم 94 محرم با نوای هلالی + دانلود
به گزارش پایگاه 598، فایل های صوتی مدیحه سرایی و روضه خوانی حاج عبدالرضا هلالی در وصف حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام که در شب ششم محرم الحرام 1437 در خانه کشتی شهدای هفتم تیر اجرا شده، آماده دریافت است. سه ضرب ، شاه بیتِ غزل ... عشقِ ازلی اومده ... شور ، تو را دیدَم که زیرِ سُمِّ اَسبانی حُسین جانم ... شور ، نَدیدن مادَرت را رو به رویَت ... شور ، عَلی ...
تا صبح دسته دسته تو را سینه می زنیم، اما...
... کویر بود و نیستان و خیمه خیمه بهار / میان آتش پاییز خشک و تر می سوخت شبی که تشت مسی لخته لخته خون می خورد / سر بریده قرآن به تشت زر می سوخت درخت سبز تنت شاخه شاخه آتش بود / نهال کوچکی از سیلی تبر می سوخت امام سبزترین فصل سوز و اشک و دعا / میان بستر تقدیر تا سحر می سوخت به جای اشک به نعش تو تیر می بارید / کمان حرمله را کینه در بتر می سوخت ...
مکتب امام حسین(ع) ایثار و جانفشانی در راه خدا و دین خداست
قرار گرفتن خانواده، یعنی همسران و دختران و فرزندانشان و برادرانشان و فرزندان فرزندانشان، یعنی تنها فرزندان ایشان به همراه امام حسین علیه السلام نبودند، بلکه فرزندان حضرت امام حسن علیه السلام هم در این کاروان بودند، این فرزندان در رعایت و قیمومیت ایشان بودند، و همه کسانی که با ایشان بودند، اکنون در معرض خطر قرار گرفته بودند. از زمان خروج ایشان از مدینه و خروج از مکه به سمت کوفه و در طول ...
مقتل الحسین علیه السّلام به قلم علامه سیدعبدالرزاق مقرم
از آمدنم ناخشنودید بگذارید به هر جایی از دنیا که أمن و آرام باشد، بروم. در اینجا قیس بن اشعث گفت: یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمی کنی؟ با تو به دلخواهت رفتار خواهد کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد. امام (علیه السلام) در جواب قیس فرمود: تو هم مثل برادرت هستی، می خواهی مردان بنی هاشم بیش از خون مسلم بن عقیل را از تو انتقام بگیرند؟ نه به خدا قسم، نه دست در دست آنان ...
شب ششم؛ کام قاسم شیرین شد
پایگاه 598: اجازه می خواهد. مثل همه آنان که به میدان نرفتند، مگر با اذن حسین. اجازه نمی دهد. دل عمو راضی به پرپر شدن نوگل حسن نیست. قاسم بوسه می زند به دست و پای حسین. - مرگ را چگونه می بینی؟ - به خدا شیرین تر از عسل. - تو را می کشند؛ کشتنی دردناک. بی تاب میدان رفتن است. حسین در آغوشش می کشد. هر دو آنقدر گریه می کنند که بی رمق می شوند؛ حسین از آنچه بر ...
نوجوانی که هم قامت سقای کربلا شد
، این نوجوان سیزده، چهارده ساله عرض کرد: عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟ امام حسین خواست که این نوجوان را آزمایش کند - به تعبیر ما – فرمود: عزیزم! کشته شدن در ذائقه تو چگونه است؟ گفت احلی من العسل ؛ از عسل شیرینتر است. ببینید؛ این، آن جهتگیریِ ارزشی در خاندان پیامبر است. تربیت شده های اهل بیت این گونه اند. این نوجوان از کودکی در آغوش امام حسین بزرگ شده است؛ یعنی تقریباً ...
آیا حضرت قاسم(ع) در کربلا عروسی کرده بود؟+صوت
نکردند که بروند، این نوجوان سیزده، چهارده ساله عرض کرد: عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟ امام حسین خواست که این نوجوان را آزمایش کند - به تعبیر ما - فرمود: عزیزم! کشته شدن در ذائقه ی تو چگونه است؟ گفت احلی من العسل ؛ از عسل شیرینتر است. حالا روز عاشورا که شد، این نوجوان پیش عمو آمد. در این مقتل این گونه ذکر می کند: قال الراوی: و خرج غلام . آن جا راویانی بودند که ماجراها ...
قاسم ابن الحسن(ع) اسوه نوجوانان
چنان بر فرقش زد که سرش را شکافت و او با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان، به دادم برس. امام حسین (علیه السلام) مانند باز شکاری از اوج، به کنار او فرود آمد و همچون شیر خشمگین بر دشمنان حمله ور شد، شمیشری بر ابن فضیل زد که دست سپر شده او از آرنج جدا شد، ابن فضیل چنان فریادی زد که همه لشکر شنیدند و برای نجاتش تاختند که باعث شد بدن او زیر سم اسب ها بماند و به هلاکت برسد. گرد و غبار که ...
روز ششم محرم؛ شهادت برای من از عسل شیرین تر است
سازم و خواهم کشت. همین ظالم شمشیری بر فرق نازنین حضرت قاسم(ع) فرو آورد حضرت قاسم(ع) با فرقی شکافته و با صورت روی زمین افتاد. صدا زد عمو جان مرا دریاب. امام سر قاسم را به دامن گرفت در حالی که قاسم پای خود را به زمین می کشید فرمود: ای قاسم عزیز بر عمویت سخت است او را بخوانی ولی نتواند جوابت گوید و اگر بیاید نتواند برای تو کاری کند و اگر کاری کند نتیجه ای نداشته باشد . وقتی امام ...
ششمین روز محرم/قاسم(ع)؛ الگویی کامل در ولایت مداری
نعلینی به پا داشت، که بند یکی از آنها پاره بود و فراموش نمی کنم که بند نعلین پای چپ او بود، پس قاسم ایستاد تا که بند کفشش را محکم کند. در این هنگام عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا قسم من بر او حمله خواهم کرد. به او گفتم: سبحان الله! چه منظوری داری؟ به خدا قسم که اگر او مرا بکشد، من دست خود را به سوی او دراز نمی کنم، این گروه که اطراف او را گرفته اند، او را بس است! اما او بر گفته اش تأکید کرده ...
اس ام اس های عاشورا و تاسوعای امام حسین
...> • • چون خون گلوی اصغرت را دیدی با دست خودت رو به خدا پاشیدی یعنی به خدای خالق خوبی ها ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی • • اس ام اس های تسلیت تاسوعا و عاشورای حسینی sms moharam • • • تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین این چشم تهی نگشت از آب حسین ...
غزانامه ی روم از کاشفی و شاهنامه ی فردوسی
نموده است؛ کاشفی با توجه به روحیه ی دینی اش، در توصیفات و تشبیهات از عناصر دینی بهره گرفته است: - دو لشکر نگویم که در شور و شر *** دو دریای شمشیر و تیر و تبر و زین سو چو اهل قیامت به حشر *** تو گویی که کردند فی الحال نشر وز آن سو چو یأجوج با جان شخّ *** به هم رفته مانند مور و ملخ (8-946) - بشد روح پاک از تن او روان *** سوی حور و غلمان به دارالجنان (969) ...
اشعار ویژه شب هشتم محرم _ حضرت علی اکبر (ع)
... وحید دکامین: بادی که سمت مقتل سرخت وزیده بود تنها تمام پیکر پاک تو دیده بود هر نیزه را ز وصل توشد کام دل به دست دیدم کمی ز جسم عزیز تو چیده بود هرچند همچو بازشکاری پدر رسید آهوی زندگی دگر از تو رمیده بود آندم که خم شد و به رخ تو نهاد رخ قبل از کنارعلقمه اینجا خمیده بود گویا ز پای پیکر تو پا نمی شود او ماند ...
اشعار شب ششم محرم؛ حضرت قاسم(ع)
تو نسیم سحری همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد نیست ممکن بروی و دل ما را نبری قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم قمری را به روی دست گرفته قمری نوعروست که نشد موی تو را شانه کند ...
مهمان خواهر می شود
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: شاعر: حبیب الله موحد امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود فردا میان قتلگه در خون شناور می شود امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود امشب به سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی فردا تمام باغ او لب تشنه پرپر می شود امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی فردا ز جور ...
وقتی کربلا بوی مدینه گرفت/شهادت حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام+تصویرسازی
نموده ای؟ این جماعت که دور او را احاطه کرده اند از برای کفایت امر او بس است دیگر ترا چه لازم است که خود را در خون او شریک کنی؟ گفت به خدا قسم که از این اندیشه برنگردم، پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه که شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او شکافت. .:اشکال در بارگذاری پخش کننده:. دانلود فایل پس قاسم به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برداشت که یا عماه چون صدای ...
این دل شده هیأت اباعبدالله(33)/تو فقط نیزه نخور صدعلی اصغر بفدات
بر انعکاس تشنه ی صحرایی از سراب چشمت سیاه می رود و باز می شود این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب در خیمه ای و دست تو گهواره ی علی است ای کودکم ! عزیز دلم ! ناز من ! بخواب حتماً عمو برای تو آبی می آورد با گریه هات مادر خود را نده عذاب از هوش می روی، دو سه ساعت گذشته است پا می شوی، سوال تو مانده است بی ...
اشعار ویژه شب هفتم محرم- حضرت علی اصغر (ع)
..." شنیدی و ابیات ناب را دادی به شیوه ی خودت آخر جواب را اذن شهادت است در اعماق گریه ات تنها به این بهانه طلب کردی آب را مردی شدی برای خودت روی دست من ! دشمن شناخت زبده ترین هم رکاب را گردن گرفته ای دگر ای نور چشم من ! ای کاش حرمله نزند آفتاب را ! چشم تو باز مانده شبیه لبت علی ! لالاییِ سه شعبه گرفت از ...