سایر منابع:
سایر خبرها
امداد برای حاشیه شهر!
بازی می کردیم و من حسرت نمره های او را داشتم الان از من دارو می گیرد تا موادش را ترک کند. در یک صافکاری او را دیدم. حالش خوب نبود. از او پرسیدم چرا روی دستش خط و خش افتاده است؟ کریستال مصرف می کرد و طلاق گرفته بود. به من می گفت: تو زیر دست من بودی. درست می گفت. من ریاضی ام ضعیف بود و اشکالات درسی ام را از او می پرسیدم. با او دوست شدم و الان خیلی تمایل دارد که به زندگی بازگردد. یکی دیگر از بچه های ...
ایست; اینجا مردم بی خیال کرونا شده اند!
را خانه برسانم تا پسرم به کلاسش برسد. همین یک جمله نقل محفل مسافران می شود. یکی از آن طرف می گوید بدبختی شده برایمان. تا دیروز می گفتند نباید بچه ها گوشی داشته باشند اما تو این اوضاع کرونا، این هم شده قوز بالای قوز. خانواده ها را گرفتار کردند حالا همه بچه ها یک گوشی می خواهند تازه گوشی معمولی هم که نه؛ مردم ندارند که بخورند کسب و کارها هم که تعطیل شده . حالا باید بدوند برای پول گوشی و ...
پرستار داوطلب شدیم تا شما تنها نمانید +عکس
؟ هی به خودم نهیب زدم. دوباره برگشتم به همان پست. خلاصه بگویم، کسب موافقت همسر و شرکت در دوره فشرده آموزشی و پنهان کردن ماجرای حضور داوطلبانه در بیمارستان از خانواده ام. یکه تاز پیش رفتم تا رسیدم پشت در بیمارستان. در تمام این مدت همسرم که کاملا مرا می شناخت و از آنچه بر دلم می گذشت خبرداشت سکوت کرد، می دانست پای من هرگز به قرنطینه بیماران کرونایی باز نمی شود. اما این بار اشتباه کرده بود. ...
طنز رسانه ملی، چاشنی افطار ملت روزه دار!
کارگردانی علی غفاری و تهیه کنندگی سعید سعدی ساخته شده است. فصل نخست سریال در رمضان 97 روی آنتن رفت و با حضور سه کودک که خط اصلی قصه را دنبال می کردند، توانست از محبوبیت خوبی برخوردار شود. فصل دوم آن مدتی بعد، از شبکه دو سیما پخش شد. فصل اول بچه مهندس به دوران کودکی شخصیت اصلی قصه پرداخت. این شخصیت در فصل دو نوجوان شده بود و همچنان به دنبال هویت و پدر و مادرش می گشت و حالا در فصل سه، او جوانی 24 ...
پدر آرات حسینی: از علی کریمی برای خودم بت ساخته بودم
من هرگز چنین کاری انجام ندادم و نخواهم داد. وقتی به آن سردبیر گفتم چرا دروغ نوشتی به من گفت: تو برو فرزندت را جمع کن که در زمین بازی اسطوره شود و نه در فضای مجازی. واقعاً برای آن شخص متاسفم، ولی فحش هایی که خوردم برایم مهم نیست و هدفی که برای آرات دارم را می بینم و به آن اهمیت می دهم. * ناخواسته من و آرات وارد حاشیه شدیم این ماجرایی که پیش آمد تقصیر ما نبود و ناخواسته وارد یک ...
چه کسانی در خونه مادربزرگه صداپیشه بودند؟ +عکس
....بهمن مفید همان کاکا رستم معروف داش آکل و آدم لاف زن در قهوه خانه فیلم قیصر که در سینمای قبل از انقلاب کلی نقش ریز و درشت بازی کرد. او بعد از پیروزی انقلاب به آمریکا رفت و اواخر دهه 70 به ایران برگشت که در صورت امکان فعالیت بازیگری اش را از سر بگیرد اما مجوز این کار را پیدا نکرد و مجبور شد به کار صداپیشگی عروسک رو بیاورد و در فیلم یکی بود یکی نبود به جای عروسک گاو حرف زد و در فیلم در به ...
روایت هایی خواندنی از زندگی و مرگ سهراب سپهری
بچه ها روی سقف ماشین می نشستند، به دست اندازها که می رسیدند، صدای جیغ و دادشان در تمام باغ ها می پیچید، بین زمین و آسمان می پریدند و با شیطنت کودکانه شان میوه های درختان را می چیدند، میوه یک درخت که تمام می شد، فریاد می کشیدند، دایی جون تمام شد! بریم درخت بعدی! و این دایی جون البته سهراب سپهری بود که با حوصله هر چه تمام تر خواهرزاده هایش را می برد به گشت و گذار در تمام روستاهای کاشان... به انگ ...
دعای کمیل امیرالمؤمنین (علیه السلام) مرا شیعه کرد
. شروع کرد به تحقیق و مطالعه کتاب های چهره های سرشناسی مانند شهید مطهری و شهید صدر و حتی هانری کوربن . یک روز دانشجویان کانون دیدند کمال موقع نماز خواندن، دست هایش را روی هم نگذاشته. هفته بعد دیدند روی مُهر سجده می کند و... خلاصه در همان جمع خودمانی، شیعه شدنش را جشن گرفتند. وقتی پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟ در جواب گفت: دعای کمیل امام علی (ع). از پاریس به قم در جست وجوی یک گمشده ...
پایانِ اندوهبارِ کودکی در داستانِ مردِ خندان ، نوشته ی سالینجر
از چالش های مرگبارِ گوناگون به شیوه ای شگفت آور جان به در می برد، در گرفتاری تازه نمی تواند خود را رها کند و به گونه ای ناباور و دردناک جان می سپارد. بچه هایی آن همه وابسته به قهرمان، با شنیدنِ این داستان یکه می خورند و تابِ پذیرشِ آن را ندارند ولی ناگزیر داستان به پایان می رسد و آنان را به خانه بازمی گردانند. داستان از دید راوی اول شخص روایت می شود. راوی کسی است که در زمانی که داستان ...
ناگفته های تکان دهنده پلیسی که سندروم دست بی قرار دارد/ بعد ضربه شمشیر اشرار هایبه این روز افتادم + ...
(اختلال استرسی پس از آسیب روانی) مبتلا شد. رضاییان می گوید بعد از این ماجرا آرامش از خانواده اش گرفته و عرصه بر وی، همسر و پسرش تنگ شده و حتی روز های پایانی سال را که همه به دلیل شیوع ویروس کرونا خانه نشین بودند، او به جهت درد های شدید عصبی به ویژه در ناحیه قفسه سینه و سر و همچنین افسردگی، نزدیک به یک ماه در بیمارستان امام سجاد (ع) تهران بستری بوده است. این پلیس جانباز که ...
کارخانه دار معروف و پیک موتوری در این کارگاه چه می کنند؟
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس - عطیه اکبری: این روزها که ویروس کرونا عالم گیر شده،کشورهای اروپایی درگیر جنگ ماسک شده اند و هر روز خبری از دزدیده شدن محموله های ماسک منتشر می شود؛ فرانسه محموله ماسک اسپانیا را می دزدد؛ چک، محموله ایتالیا را به سرقت می برد؛ دزدان ایتالیایی محموله پزشکی تونس را غارت می کنند اما خبرها در ایران غافلگیرکننده است. روزی نیست که خبر راه اندازی کار ...
پیرمرد سرش را از پنجره بیرون آورد و فریاد زد؛ بسیج مرد میدان های سخت است
دارند و این گونه نسبت به آن مشتاق هستند. از روزهای کرونایی تا جنگ تحمیلی از احسان می پرسم خانواده ات با رفتن تو برای کار ضدعفونی مخالفت نمی کردند؟ و او این چنین پاسخ می دهد: راستش وضعیت من خیلی فرق می کرد با بقیه بچه های دیگر. وقتی گفتم می خواهیم برای ضدعفونی برویم خیلی نگران شدند چون من تک پسر خانواده هستم. من هم چون خیلی دوست داشتم برای این کار بروم به یک طریقی آنها را راضی می کردم. [می ...
حوزه طلبگی، از کوچه و کارگاه تا وادی رحمت تبریز
پرسم نسبتی دارید؟ و او می گوید: مادرم است، دو روز طول نکشید که قصه وداع را سرود، من حتی فرصت آخرین وداع را هم نداشتم، فرصت اینکه یک دل سیر ببینمش. حالا یک جنازه است و 8 نفری که به نمازش ایستاده اند، و زیر پای آنها خانه ابدی همان میت، و به فاصله حدود 100 متر جمعی از نزدیکان که کاری از دست شان برنمی آید، برای عزیز سفر کرده شان، به جزء نگاه حسرت بار. "الهم اغفر لهذا المیت" را که ادا می کنند ...
سعید راد: پرسپولیس هنوز مدیون برانکو است
تا از بروز فاجعه جلو گیری شود . الان آن راننده تاکسی که با ماشین کار می کند ، لوازم یدکی را با قیمت مناسب می خرد ؟ همه چیز ، چندین برابر شده . گرانی بیداد می کند . خودِ من وقتی برای مایحتاج منزل به سوپرمارکت ، تلفنی سفارش می دهم از صاحب مغازه می پرسم چه خبر شده ؟ او هم می گوید آقا ،تقصیر ما نیست قیمت ها بالا رفته و... آقایان دولت، به مردم پول بدهید تا با آبرو و بدون استرس برای زن و بچه شان خرید کنند . بازهم می گویم این مردم خیلی نجیب و صبور هستند ، هوایشان را داشته باشیم . واقعا در این شرایط نمی توانم حرف های دیگری بزنم هرچند که می دانم ممکن است به مذاق بعضی ها خوش نیاید . ...
نان، جان، کووید-19
نصف جهان: پیرمرد چند دقیقه به چشم های او در آینه خیره شد. حلب خالی ای که دست چپش بود را کمی جابه جا کرد. به سختی گونی را از کف اتوبوس بلندکرد و روی دوش راستش انداخت. هنوز به طور کامل از اتوبوس پیاده نشده بود که راننده جوان از پشت فرمان بلند شد و به سمتش رفت و فریاد کشید: این گونی، خودِ کروناست، اینجا زن و بچه مردم نشسته، برو پایین، زود باش. راننده در حالی که همچنان سر پیرمرد داد می زد با کف کفشش ...
عکس لورفته هانیه توسلی وترانه علیدوستی با لباس غواصی +عکس و بیوگرافی
بازی کرد. ولی آن خیلی آرمانی است. من بهترین بازی که در زندگی ام دیده ام . یه سئوال بسیار خصوصی می پرسم ازدواج نمی خواهی بکنی؟ نه. چرا ازدواج نمی کنی؟ ازدواج یه خرده پیچیده است سخته. الان دارم به شما می گویم و ممکن است که ازدواج بکنم. والا راستش وقتی جوان و کم سن بودم خیلی دوست داشتم بچه دار بشوم تو ذهن همیشه بود و تحت تاثیر رمان جان شیفته بودم. چقدر ...
دردسرهای کرونا و قرنطینه برای سالمندان
اینکه یک روز می رود نانوایی نان بگیرد اما نانوا به هیچ وجه از او پول قبول نمی کند. آن ماجرا گذشت و بالاخره به اصرار و کمک من رفتیم بانک برایش کارت گرفتیم. حالا این کارت بانکی برای او تبدیل به چالش نگران کننده و عجیب و غریبی شده و هر بار که با او صحبت می کنیم تنها دعایی که می کند این است که ای کاش زودتر قرنطینه و کرونا تمام شود تا از دست کارت بانکی مسخره اش راحت شود چون هربار یا رمز کارت یادش می رود یا نمی تواند درست و حسابی بفهمد چقدر کم شده و چقدر مانده و هزار و یک مشکل دیگر. لینک کوتاه لینک کپی شد ...
رزمنده مجروحی که جان به عزرائیل نمی داد!
آنجا دوست ما بود رزمنده جانباز حمید داودآبادی فاش نیوز: بله ایشان نویسنده هستند و مطالب آقای داودآبادی را زیاد خوانده ایم و دیده ایم . - یک دوستی هم داشتیم بنام ستار و یک دوست مشترک بنام کمیل کفاش که شهید شده و وصیت کرده بود که ستار یک سال برایش نماز بخواند و روزه بگیرد. در روزهای آخر پدافندی مهران، ستار یک بار گفت: آخیش! راحت شدم! گفتم: چی شده ستار؟! گفت: نماز و ...
رفلاکس معده نوزاد، شدیده
سوال مخاطب نی نی بان: سلام، وقت بخیر. دختر دوماهه ام چند روزه که شدیدا رفلاکس معده میشه و دو بار هم یکجا حدودا بیشتر از یک لیوان بالا آورده. علایم رفلاکس رو از نی نی بان خوندم، دقیقا همه رو داره. بی خوابی، گوشاشو میکشه، زود زود آروغ میزنه و پنیری مانند میاد دهنش، شکمشو میکشه بالا، انگار آدامس میجووه. (گلاب به روتون) پی پیش هم کمتر شده و کاملا آبه، و به زور پی پی میکنه. هم حجم پی پی کم ...
جشنواره سریال های رمضانی
توانست از محبوبیت خوبی برخوردار شود. فصل دو آن چندی بعدتر از شبکه دو سیما پخش شد. فصل اول به دوران کودکی شخصیت اصلی قصه با نام جواد جوادی پرداخت. جوادی در فصل دو نوجوان شده بود و همچنان به دنبال هویت و پدر و مادرش می گشت و حالا و در فصل سه او جوانی 24 ساله است که دانشجو است و به عبارتی مخترع می شود. نویسندگی این سریال در فصل اول به عهده سجاد ابوالحسنی بود و حسن وارسته در ادامه و ...
آن قدر جنگیدم تا کافه، کافه بماند
این کار با حمایت صفر تا 100 بهزیستی جلو می رود، ما هم در ادامه از تو حمایت می کنیم. این بدقولی سازمان بهزیستی، هم استارت درگیری ما با خانواده ها را زد و هم باعث شد که ما حمایت مردم را از دست بدهیم، چراکه همه فکر می کردند احتمالا ما مبالغ کلانی هم از بهزیستی دریافت کر ده ایم . پول خانواده ها در نهایت پرداخت شد؟ پول خانواده های معترض را با سود تسویه کردیم. بعد از آن من ماندم و یک بدهی ...
حامد به جای کولر کرونا آورد و مادرش مُرد!
رفته بود به یکی از شهرهای نزدیک مرز عراق و آن جا ویروس منحوس می رود در ریه اش و او بی خبر از همه جا، بلا را در سینه حبس می کند و سوغات می آوردش به خانه و پدر و مادر و بچه و همسر را می آلاید و در کم از یک هفته؛ اولین تلفات را از طایفه شان می گیرد و حامد ما هنوز در بخش مراقبت های ویژه ی مریض خانه ی کرونائی ها بود که خبرش کردند مادرت به رحمت خدا رفت... . اشتباه کردم که از داداش بزرگ ترِ ...
مارعلی شیرزنی با عطر باروت
به گزارش خبرگزاری رسا ، دیوارهای آجری آفتاب خورده و گیسوان گل های کاغذی که بر دامن خیابان پریشان شده بود پای هر عابری را تا رسیدن به کوچه مقصود بیقرار می کرد. برای آخرین بار چشمانم را از تصویر نشانی خانه دوست پر کردم و کاغذ را در اضطراب مچاله شدن به جیبم سپردم. حلقه پسربچه هایی که از قرنطینه خانگی به خاک و خل وسط کوچه پناه برده بودند با نفرینی که نمیدانستم از پشت کدامیک از ...
خانه نه، قوطی کبریت
دیگه جا نداره. گوشیتو می دی بازی... قاطعانه می گویم: نه دخترم گوشی بازی خوب نیست. هنوز حرفم تمام نشده، صورتش درهم می شود. به ناچار، چار دست و پا می شوم و می گویم: بیا اسب سواری! آخ جونی می گوید و با زحمت روی کمرم سوار می شود. او این بازی را خیلی دوست دارد اما من نه! راستش را بخواهید احساس می کنم نقش اسب برای زانوهایم خوب نیست. ده پانزده دوری که خانه را بالا و پایین می کنم؛ مرا به این ...
کفن پیچی متوفیان کرونا چه تفاوتی دارد؟
کافور و وایتکس و کلر در فضا آمیخته است. همه در حال انجام کارهایشان هستند. درست در همان زمانی که وارد غسالخانه شدم، پیکر متوفی مسن سالی وارد سالن می شود، این در حالی صورت می گیرد که هنوز کار شستن مرده قبلی تمام نشده است و عده ای در بخش دیگری از غسالخانه در حال شستشوی فرد دیگری هستند. خانم پشت باجه دعوتم می کند که به داخل بروم و از نزدیک روند شستشو را ببینم، اما نمی دانم چرا خجالت کشیدم و ...
الهام حمیدی | بیوگرافی الهام حمیدی + تصاویر
ایرانی علاقه فراوانی به عزت الله انتظامی و اکبر عبدی دارد و از بین خانمها فاطمه معتمدآریا و گوهر خیراندیش را دوست دارد. عاشق صدای اصفهانی، عبداللهی و رضا صادقی است. او به هر دو موسیقی سنتی و پاپ علاقه مند است. ازدواج اول الهام حمیدی: الهام حمیدی اولین بار در سال 1376 در سن 20 سالگی قبل از ورود به عرصه بازیگری ازدواج کرد، اما این رابطه دوان چندانی نداشت و خیلی زود به ...
"رضایت نامه با طعم کافور"
اصطلاح بود) به چه مناسبت؟ گفتند: یک نفر رو قراره آف کنند دوست داری تو آف شی؟ گفتم: خب بچه های متأهل و بچه دار داریم من می تونم بمونم اونا برن پیش خانوادشون باشن. گفتند:نه به بچه های دیگه گفتیم همه می خوان بمونن تو برو استراحت. ناخودآگاه به یاد بهشت زهرا افتادم انگار اموات خستگی منو حس کرده بودند یه لحظه یاد این ضرب المثل افتادم" تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در ...
افسانه مارادونا/ نگاهی به مستند دیگو مارادونا
بازی و فرشته نجاتش بوده و آرزویی جز خرید خانه ای برای پدر و مادرش نداشته است. پرداختن به این صحنه ها به کارگردان این امکان را می دهد تا این صحبت های فرناندو سینیوری (مربی شخصی مارادونا) را به شکل شایسته تری به باور مخاطب بنشاند: “من متوجه شدم یک دیگو وجود دارد و یک مارادونا؛ دیگو بچه ای بود که به خودش تردید داشت، یک پسر فوق العاده. مارادونا اون شخصیتی بود که مجبور بود خلاقیت به خرج بده تا جوابگوی ...