رویای گُل طلایی به میله های زندان ختم شد!
سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات/ دیگو مارادونا
هایش همیشه در مرکز توجه قرار داشت. از اعتیاد به مواد مخدر و شلیک به سمت روزنامه نگاران و درگیری هایش تا جمله های تند و کنایه آمیز از جمله حواشی مهاجم سابق ناپولی بودند. مشکلات با مواد مارادونا چند ماه پیش در یک مصاحبه گفت: “زمانی که کوکائین مصرف می کردم هیچ چیزی نداشتم و یک زامبی بودم.” مواد ستاره ملی پوش را در دوران ورزشی اش به عنوان یک فوتبالیست و همچنین در طول زندگی اش ...
شکایت از شوهر به اتهام قتل فرزند معتاد
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل با مراجعه زنی به اداره پلیس آغاز شد. وی مدعی بود پسر 30 ساله اش گم شده است و در اظهاراتش عنوان کرد: چند روز پیش پسرم مهران از ما مقداری پول خواست و بعد هم با پدرش از خانه خارج شدند چند ساعت بعد همسرم بدون مهران به خانه برگشت و دیگر خبری از پسرم نشد. در این چند روز هرجایی که احتمال می دادیم ممکن است مهران آنجا باشد سر زدیم اما پیدایش نکردیم. ...
هاجر و دخترش سرپناه ندارند! / سرنوشت تکاندهنده یک زن که کلیه اش را حراج گذاشت !
: دیگر در خانه پدرت جایی برای برگشت نداری. هنوز صدایش در گوشم زنگ می زند. زندگی مشترکم بیشتر از 5 سال طول نکشید. در این 5 سال اصلا از کارهای شوهرم سر در نمی آوردم. هر از چند گاهی یکی از وسایل خانه گم می شد اما من آن را جدی نمی گرفتم. یک روز مادرم آمد و گفت لباس هایت را بردار، اینجا دیگر جای تو نیست. متعجب بودم. هنوز نمرده بودم که کفن شوم اما قرار بود از خانه و زندگی ام دور شوم. خوشحال بودم ...
روایت جوان نخبه دانشگاه شریف از ترک تحصیل در مقطع دکترا به خاطر "نداری"
...> مهدی رشیدی جوان فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف اهل شهرستان ایوان استان ایلام درباره مشکلات زندگی اش به ایلنا می گوید: متولد سال 73 هستم، دوره کارشناسی برق و ارشد مهندسی هسته ای گرایش پرتو پزشکی را در دانشگاه صنعتی شریف گذرانده ام و در هر دو مقطع تحصیلی جزو شاگردان ممتاز دانشگاه بودم. وی با اشاره به اینکه برای مقطع دکتری چون شاگرد اول دانشگاه بودم و جزو استعدادهای درخشان محسوب می شدم ...
زندگینامه مرحوم حجت الاسلام سید کاظم رضوی امام جمعه اشکذر
... حاج شیخ عبدالکریم حائری مهرجردی یزدی، مادرم فاطمه، فرزند محمد علی رکن آبادی یزدی از زنان مومنه و متعهد به اسلام و روحانیت بود که در هفت سالگی به اتفاق مادرم از قم به حسین آباد که مرکز اقامت و ترویج احکام شرع اسلام توسط مرحوم والد بود آمدیم و تحت حمایت آن بزرگوار قرار گرفتم و بعد به مکتب خانه ای نزد زن مومنه ای به مدت 6 ماه همه ی قرآن و کتاب حافظ را آموختم. بعد به امر پدرم در سن یازده سالگی برای ...
لژیونر شدنم را باور نمی کردند
فوتبالی خود در ایران و ترکیه سخن گفت. او 40 روز است که در قرنطینه در ترکیه بسر می برد و روزهای سختی را سپری می کند. از چه زمانی وارد فوتبال شدی در هشت سالگی پدرم را از دست دادم و سوم ابتدایی به تیم فوتبال مدرسه پیوستم. ابتدا بدنبال ادامه ورزش نبودم اما مسیر به گونه دیگری برایم رقم خورد و در 10 سالگی وارد تیم ملی نونهالان شدم. از همان کودکی مادرم سختی زیادی کشید تا زندگی خوبی داشته ...
مهسا از خانه شوهر به خانه فشاد ستاره پناه برد! / مردان پلید بدتر از شوهرم بودند!
اندیشید و مرا از خاطر برده بود تا این که به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شد. از آن روز به بعد، سیاهی و تاریکی در زندگی من نیز ریشه دواند چرا که نمی توانستم مخارج زندگی ام را تامین کنم. در همین روزها بود که به دام زنی معروف به ستاره افتادم. منزل او پاتوق خلافکاران و معتادان بود و بسیاری از نقشه های سرقت در منزل او و پای بساط مواد مخدر کشیده می شد. تن فروشی مهسا در خانه فساد ...
ستاره بد اقبال!
می اندیشید و مرا از خاطر برده بود تا این که به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شد. از آن روز به بعد، سیاهی و تاریکی در زندگی من نیز ریشه دواند چرا که نمی توانستم مخارج زندگی ام را تامین کنم. در همین روزها بود که به دام زنی معروف به ستاره افتادم. منزل او پاتوق خلافکاران و معتادان بود و بسیاری از نقشه های سرقت در منزل او و پای بساط مواد مخدر کشیده می شد. ستاره مرا اغفال کرد و به ...
منصور بهرامی: فدرر برای من توپ جمع می کرد
او به من گفت یادت هست که آن سال با جیمی کانرز بازی کردی و من توپ جمع کن بودم؟ حتی او گفت یادت هست با من بازی کردی؟ من آن موقع فدرر را نمی شناختم و به همین خاطر یادم نبود، اما عکسش را برای من آورد که آن روز با یک بچه بازی کردم که او راجر فدرر بوده. 2، 3 بار هم بازی نمایشی با فدرر داشتم.
انتشار عکس های حاشیه ساز از نرگس محمدی و علی اوجی در روزهای کرونایی + بیوگرافی
آمدم بعد از 15 روز غذای باب میل نخوردن، مادرم برایم ماکارانی درست کرده بود و من از ماکارانی متنفرم و در برزیل کنار همه غذاها ماکارانی هم بود، به همین خاطر بعد از دیدن غذا گریه کردم! اگر بگویند قرار است بمیری و فقط یک دقیقه فرصت داری و فقط می توانی به یک نفر زنگ بزنی آن یک نفر کیست؟ قطعا به مادرم زنگ می زنم. از همه بیشتر برای من ارجحیت دارند. از اینکه روزی نباشی ...
پریناز ایزدیار ازدواج کرد + عکس همسرش
ادامه پیدا نکرد چون دوباره شرایط کاری پدرم تغییر کرد و ما باید به تهران می رفتیم. بعد از گذشت چند سال وقتی کار پدرم در تهران تمام شد دوباره زمزمه هایی برای بازگشت مطرح شد و در نهایت آنها تصمیم گرفتند به شمال بازگردند، اما این بار من دیگر به شمال نرفتم و در تهران ماندگار شدم. جایزه های پریناز پریناز ایزدیار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن سی و چهارمین جشنواره ...
کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگی نامه ولادیمیر نابوکوف – به مناسبت زادروز او
...، به خورشید می مانست، و تا سال ها بعد همچنان به سن پدر و مادرم به شدت علاقه مند ماندم و همچون مسافری عصبی که برای امتحان ساعتی نو وقت را می پرسد، آن اعداد را مدام در نظر داشتم. جا دارد بگویم پدرم دوره سربازی اش را بسیار پیش تر از تولد من گذرانده بود؛ به همین خاطر، گمانم آن روز سازوبرگ هنگ قدیمی اش را به مزاح بر تن کرده بود. پس اولین بارقه خودآگاهی کاملم را به مزاحی مدیونم – که ...
سردارآزمون|جنجال رونمایی ازهمسرش + عکس های عاشقانه و بیوگرافی
گویند پیشنهاد آرسنال بازارگرمی بود؟ بازارگرمی را آنهایی انجام می دهند که تیم ندارند. من تیمم را داشتم، فیکس بازی می کردم و نیازی نداشتم که بی خودی از پیشنهاد آرسنال بگویم. مگر دیوانه بودم؟ ولی واقعا از آرسنال پیشنهاد داشتم اما روزنامه ها خیلی شلوغش کردند. پیشنهاد من قبل از جام جهانی بود اما بعد از آن نه. البته برخی نوشتند از بارسلونا هم پیشنهاد داشتم اما واقعا اینطور نبود. یوونتوس همینطور ...
روایتی از واکنش حاج قاسم به ازدواج مجدد همسر یک شهید +تصاویر
خواب گوشی ام را خاموش می کنم. روز شهادت حاج قاسم صبح که از خواب بیدار شدم اول رفتم گوشی را روشن کردم دیدم چند تماس بی پاسخ داشتم. برایم خیلی عجیب بود که خدایا چه شده؟ سابقه نداشته صبح جمعه این همه کسی به من زنگ بزند. اینترنت را روشن نکردم اخبار را ببینم. رفتم سراغ بچه ها و ده دقیقه بعد آمدم دیدم دوباره گوشیم خاموش است. متوجه شدم همسرم دوباره خاموش کرده. می خواست متوجه نشوم. پرسیدم چرا گوشی من ...
روایتی از زندگی یک نخبه ناکام!
...، می توانستم بدون آزمون ورودی در این مقطع تحصیل کنم، افزود: به دلیل بیماری پدرم که از آبان ماه سال گذشته با تشخیص پزشکان دچار سرطان کبد شد نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. این جوان ایوانی ادامه داد: وضع مالی خوبی نداریم و صاحب کار پدرم خانه کوچکی در کنار گاوداری در اختیارمان گذاشته تا حداقل اجاره خانه ندهیم ولی مشکلات ما یکی دوتا نیست. هر ماه برای هزینه درمان پدرم به 4 میلیون پول نیاز داریم. ...
شکست یعنی سرآغاز یک پیروزی جدید
چیزهایی من از خانم جوانمردی دیده بودم که برای خودم یک الگو ساخته بودم چه از نظر رفتار و چه شخصیت شان، از همه نظرات برای خودم الگو ساخته بودم و دلم می خواست مثل ایشون باشم ولی نمی توانستم مثل ایشان تیراندازی کنم خیلی ناراحت شدم . بعد خوشبختانه یک روز که رفته بودم هیئت خانم جوانمردی را دیدم با همسرشان در حال راه اندازی سالن خود بودند. بعد من را دیدند. من رفتم آنجا، خانم جوانمردی گفت زهرا می ...
قرنطینه با توپ
. خواهرانم دوومیدانی کار هستند و برادرم هم بدمینتون بازی می کرد. من کوچک تر از همه بودم و بقیه خیلی حمایتم می کردند. جو خانه ما ورزشی بود. روز اولی که به اردوی تیم زیر 14سال دعوت شدم، پدرم به اردو آمد و با مربی ام صحبت کرد. هر تیمی که دعوت می شدم، پدر و مادرم می آمدند و شرایط تیم، اسکان و... می دیدند و بعد من قرارداد می بستم. اینطور نبود که رها شده باشم. الان هم از راه دور حمایت می کنند. همان روزهای اول که ...
سرقت های سریالی 2 رقیب عشقی پس از دوئل خونین
تصمیم گرفتیم با هم سرقت کنیم. چون سامان میلیون ها تومان خرج نسترن کرده و به عالم و آدم بدهکار بود و باید بدهی اش را پرداخت می کرد. چند مورد سرقت انجام دادید؟ تازه شروع کرده بودیم، هنوز دو ماه نشده است. شاید 10 یا 15 مورد. با اموال سرقتی چه می کردید؟ به مالخر ها می فروختیم. من که ردمال داشتم از پرونده قبلی، سامان هم بدهکار بود تا اینکه در نهایت گیر افتادیم و حالا باید باردیگر به زندان بروم. از زندگی در زندان متنفرم چون هر یک روز آن برایم یک سال می گذرد. ...
روایتی خواندنی از حضور طلبه های خواهر در غسالخانه کرونایی ها
ها کمی اضطراب دارند. روایاتی از اهل بیت را نقل کردم که فرموده اند اگر یک نفر مسلمانی را بشوری، چه خداوند اجر و ثوابی به شما می دهد، چه مقاماتی به شما می دهد. ضمن اینکه خودم تجربه چنین چیزی را داشتم. تجربه حضور در بالای سر مادرم بود. مادرم فوت کرده بودند و خودم آنجا حضور داشتم موقع شستشوی مادرم که آب می ریختم روی پیکرشان و آن خانم هایی که غساله بودند می شستند. بعد آماده شدیم برای برنامه ...
انتقام عجیب خواستگاران شکست خورده از نوعروس
دست آمده از سرقت برای آن دختر خودرو و طلا خریدم. متهم به سرقت ادامه داد: در جریان سرقت و زورگیری هایی که انجام دادیم من و چند نفر از اعضای باندمان بازداشت شدیم. زندان افتادم و دو سال در حبس بودم تا این که چندی پیش از زندان آزاد شدم و دوباره سراغ شیوا رفتم که متوجه شدم او با بهرام دوست شده است. سراغ بهرام رفتم که پی بردم شیوا از او هم به بهانه ازدواج پول و طلا گرفته و بعد با مردی ازدواج کرده ...
داستان غم انگیزه اسطوره تاثیرگذار قرن 20
و مردمی باشم! مایکل جردن البته اینها را به خبرنگاران اسپانیا می گوید اما حالا دیگر کمی برای تحریف واقعیت دیرشده و عاشقان او در سراسر جهان عکس ها و فیلم های اسطوره خود را در حالت های مستی و بیخودی و فریاد های بعد از مصرف مواد مخدر و سیگار برگ مشهورش خوب به یاد می آورند. انتقاد کردن از اسطوره ها کار بسیار سختی است، ستارگان بزرگی مثل مارادونا یا جردن در سراسر جهان طرفداران خود ...
دزدان خیابان های شمال پایتخت رقیب عشقی بودند/میلاد وقتی به زندان افتاد،شیلا با پسر دیگری دوست شد
بتواند هر چه زودتر با عشقش ازدواج کند. شیلا به او جواب مثبت داده بود پس نباید فرصت را از دست می داد. میلاد به سراغ یک مسیر اشتباه رفت و زندگی خودش را تباه کرد. او دزدی کرد اما درنهایت گیر افتاد. درست 6 ماه بعد از آشنایی با شیلا، میلاد به جرم دزدی روانه زندان شد: من عاشق شیلا بودم و زندگی خودم را به خاطر او نابود کردم. وقتی دستگیر شدم از زندان با او تماس گرفتم. به او گفتم که هر ...
اسکی بازی که پایش را از دست داد اما امیدش را نه!
! خانه مان در دیزین بود و از سه سالگی اسکی را شروع کردم. عضو تیم های ملی نونهالان، نوجوانان و جوانان بودم تا اینکه در سن 18 سالگی و در تاریخ 26 اسفند ماه 1375 یک پایم را از دست دادم. قبل از این اتفاق همیشه در رشته اسکی آلپاین و بخش مارپیچ بزرگ و کوچک اول بودم اما بعد از آن اتفاق مسیر زندگی ام عوض شد. خودم را برای مسابقات بین المللی دهه فجر آماده می کردم چون قرار بود چند کشور ...
عشق و انتقام؛ انگیزه های پسری برای دزدی
. از طرفی من شغل مناسبی نداشتم، به همین دلیل چاره ای برایم نمانده بود جز اینکه دزدی کنم و از این راه وسایلی را که مهسا می خواهد برایش بخرم. بعد از مدتی به اتهام سرقت دستگیر شدم و دو سال تمام در زندان بودم. وقتی از حبس آزاد شدم، به سراغ مهسا رفتم، اما فهمیدم او با پسری به اسم آرش دوست شده است. متهم ادامه داد: من به خاطر مهسا به زندان افتاده بودم و نمی توانستم تحمل کنم پسری دیگر با او دوست باشد، به ...
عکسهای دیده نشده شیلا خداداد با همسرش +عکس جدید و بیوگرافی
توانست آن طور که باید به زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی ...
سرقت با همدستی رقیب عشقی
. پس چه شد که این درگیری به دوستی تبدیل شد؟ یک مدتی که گذشت حمید به سراغم آمد و گفت دیگر با الهام ارتباطی ندارد. برای همین تصمیم گرفتیم از الهام انتقام بگیریم. من در زندان که بودم از هم بندی هایم یاد گرفته بودم که چطور در خودروهای پراید و پژو را باز کنم. می خواستیم خودروی الهام را بدزدیم. خودرو را که سرقت کردیم وسایل داخلش را برداشتیم و بعد از چند روز در محلی خلوت رها کردیم. از ...
سرقت 500 میلیونی فروشنده از داروخانه
شدی؟ سال ها قبل زمانی که برای پیدا کردن کار از شهرستان به تهران آمدم، به عنوان نظافتچی در بنگاه املاک پدر خشایار، مشغول به کار شدم. بعد فهمیدم او سردسته باند زورگیری وسرقت است. من هم وسوسه شده و با خشایار همراه شدم. چندین بار به زندان افتادم و بار آخر که آزاد شدم تصمیم گرفتم توبه کنم و دور کار خلاف را خط بکشم. اما باز هم خلاف کردی؟ من واقعاً می خواستم خلاف را کنار ...
درخواست بخشش برای قاتل پسر عمو
ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با ابراز پشیمانی از کاری که کرده بود، گفت: من و پدرام مثل برادر بودیم از کودکی با هم بزرگ شدیم و همیشه کنار هم بودیم اما وقتی بزرگ شدیم برادرم معتاد شد. این موضوع خیلی مرا آزار می داد و سعی داشتم او را ترک دهم تا اینکه متوجه شدم پدرام برای برادرم مواد مخدر می آورد. چندبار به او گفتم برای برادرم جنس نیاور و این کار را نکن اما پدرام نه تنها توجهی نمی کرد بلکه پول ...
برنامه فوتبال برتر/ از افشاگری هاشمی درباره صندوق خالی پرسپولیس تا راز داور شدن پزشک بسکتبالیست
...، اما بیشتر آن را تماشا می کردم. در تیم شهرم بسکتبال بازی می کردم. پس از پوشیدن پیراهن پیام به داوری علاقه ام بیشتر شد. 6 سال بزرگ تر از برادرم پیام هستم. کوچه ما داور خیز بود. با پیام دعوا هم می کردم. یادم نمی رود وقتی بچه بودم از پله های خانه به عنوان میز استفاده می کردم. فکر می کردم باید تمام نمره هایم 20 باشد. یک بار معدل من 19.5 شده بود و برای گرفتن معدل بیست سه روز گریه می کردم. ...
تکه هایی از هویت من
کننده می شود. مادرم سواد چندانی ندارد و از همان موقع در خانه کار می کند. بعد از ازدواج هم مدتی با ما زندگی کرد و الان خودش تنها زندگی می کند. 2 سال در انجمن مخملباف آموزش نقاشی دیدم از همان کودکی به نقاشی علاقه و آرزو داشته است که بتواند خوب نقاشی کند. علی می گوید: از همان دوران دبستان به نقاشی علاقه داشتم و در مسابقات مدرسه اول می شدم. بیست و یک ساله بودم که با انجمن هنری آقای ...