تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
سایر منابع:
سایر خبرها
ادعای عجیب برای قتل همسر؛ روی سرش مار بود!
زنم قبول نمی کرد و همین موضوع باعث اختلافات ما شده بود تا اینکه بالاخره او را به قتل رساندم. متهم دیروز در اظهاراتی جدید گفت: 17 سال قبل ازدواج کردم و بعد از مداوای طولانی بچه دار شدیم. با همسرم اختلافاتی داشتیم؛ مثلا او قبول نمی کرد به شهرستان برویم، اما انگیزه قتل این نبود. من نگهبان پارکینگ هستم و 10 روز قبل در محل کارم خواب بودم که احساس کردم دارم خفه می شوم، بیدار که شدم، متوجه شدم ...
مرضیه جعفری: بازیکنانم را در زلزله بم از دست دادم
همه بازیکنان تیم را جان خود را از دست دادند. در متن زیر مشروح این گفت و گو را می خوانیم. در خانواده فوتبالی متولد شدی؟ سال 61 در خانواده ای بدنیا آمدم که عاشق فوتبال بودند. یک دختر و 2 برادر بودیم. پدرم هم معلم و نیز سرمربی تیم بم بود. همواره با او به زمین فوتبال می رفتم و با بازیکنانش تمرین می کردم. توپ از من جدانشدنی بود. در واقع آن زمان 5 سالم بود و پدرم خیلی برایم در ...
آخرین خبر از زنده زنده سوختن مرد تهرانی در آتش افروزی برادرش
. فقط می خواستم او را بترسانم. من این مغازه را تا سال 1402 از پدرم اجاره کرده بودم، ولی مصطفی می خواست در مغازه کار و کاسبی خودش را راه بیندازد. او حتی دستگاه پوز جداگانه با خودش آورده بود. من هم عصبی شدم و با هم درگیر شدیم. در نهایت بنزین را روی خودم و او ریختم. اما او کنار بخاری بود و ناگهان گُر گرفت. این ادعا در حالی بود که هارد دوربین های مداربسته داخل مغازه نیز برداشته شده بود و ...
مهندسان کوچولو بر قله افتخار
را کسب کرده است، می گوید: خانواده ام از 3سالگی متوجه استعداد و علاقه ام به این رشته شدند. با کمک پدرم که مهندس ساختمان است تا 7سالگی و تا حدودی با مباحث مدار و الکترونیک آشنا شدم و از آن پس با شرکت در دوره های رباتیک خانه فرهنگ تلاش فعالیت جدی خودم را شروع کردم. او به حرکت و آب پاشیدن ربات آتش نشان و مقاومت ربات جنگجو در برابر ضربه های ربات حریف اشاره کرده و می گوید: تاکنون موفق به ساخت ربات های ...
ادعای جالب سیروس دین محمدی: یک توپ طلا طلب دارم!
پرویز بود هم آن اتفاقات رخ می داد. ناصرخان روی اصول خودش پایبند بود و این انتخاب را انجام داد. اگر شما جای ناصرخان بودید چه انتخابی داشتید؟ آن موقع فکر می کردید این کار اشتباه است؟ آن موقع ما محو بازی بودیم و تمام تمرکزمان روی فینال بود. من با نوازی هم اتاقی بودم و هر وقت وارد اتاق می شدم پرده ها را می کشیدم که تمرکز کامل داشته باشم و تمام انرژی ام را برای بازی نگه دارم. همه ...
کریمی: به عنوان پاسور اصلی به بلژیک می روم
برای ایران نبود و تأثیرات زیادی در زندگی اجتماعی از جمله اقتصاد و ورزش جهان گذاشت. من بعد از تعطیلی لیگ، استراحت کوتاهی کردم و سپس تمرینات خودم را در خانه شروع کردم. البته تمرینات در خانه نمی تواند همانند باشگاه شود ولی تلاش کردم که با تمرینات وزنه، تردمیل و هوازی، شرایط جسمانی خود را حفظ کنم. دیدگاهای متفاوتی درباره تعویق المپیک وجود دارد کریمی در پاسخ به این پرسش که المپیک می تواند ...
روایتی تکان دهنده از شهادت یک روحانی به دست داعش/ همسر شهید: این اندازه از قساوت تروریست ها برایم قابل ...
مجردم محسوب بودند. معمولاً وارد فضای بازی شان می شدم و همین عاملی شده بود تا روحیه ای شبیه پسر ها پیدا کنم. روی همین حساب در مقایسه با بقیه دختران فامیل یا هم کلاسی هایم در مدرسه، جسارت و شجاعت انجام کار های سخت و متفاوت را داشتم و مثل برادرهایم از نظر شخصیتی روحیه مستقلی پیدا کرده بودم. بین برادرها، اصغر آقا به نوعی سرگروه و مدیر ما به حساب می آمدند. حاج اصغر مثل پدر و مادرم، روحیه انجام کار های ...
رابطه با خانواده همسر در دوران عقد
است که شما همیشه احترام حرف زدن با خانواده ی همسرتان را حفظ کنید و به جای شوخی های بی جا و استفاده از صفت ها و کلماتی که بین شما و دوستان تان رد و بدل می شود سعی کنید آن ها را شما خطاب کرده و در عین حال سعی کنید صمیمت تان را حفظ کنید. خیلی ها می گویند پدر و مادر همسر مثل پدر و مادر خودمان هستند، اما بهتر است شما پدر و مادر همسرتان را در همان جایگاه پدر و مادر همسرتان بدانید و رفتاری که ...
ماجرای زنی که شوهرش را کشت
در توضیح زندگی اش به مأموران گفت: من همسر دوم سعید هستم. او سال ها قبل از همسر اولش جدا شد و بعد با من ازدواج کرد. زمانی که سعید به خواستگاری آمد، مردی میان سال بود. من می دانستم او قبلا ازدواج کرده و جدا شده است و یک فرزند هم دارد، اما شرایط زندگی ام طوری بود که چاره ای به جز ازدواج با او نداشتم. زندگی سختی داشتم. ما خانواده فقیری بودیم و با توجه به اینکه سعید وضع مالی نسبتا خوبی داشت ...
سودای سرمایه گذاری بورسی خونبار شد!
این که دوسال قبل بیماری قلبی همسرم شدت گرفت و در یک روز سرد زمستانی دارفانی را وداع گفت و من در عزای او سیاه پوش شدم. با مرگ همسرم انگار نیمی از بدنم فلج شده بود و سعادت و خوشبختی را از دست داده بودم. دیگر حال و حوصله رانندگی هم نداشتم و نمی توانستم کارم را به درستی انجام بدهم. بالاخره با هر سختی و بدبختی بود یک سال پایانی خدمتم نیز تمام شد و من بازنشسته شدم .بعد از این ماجرا در خانه تنها ماندم و ...
حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
رسیده بودم که آقایی با تلفن منزل تماس گرفت و گفت: منزل هستید؟ سردار سلیمانی می خواهد بیاید خانه تان . باور نمی کردم با هیجان گفتم: بله بله هستیم. گفت: خب پس سردار ساعت 10 صبح می رسد منزل شما. بچه ها خواب بودند. خانه را مرتب کردم و تماس گرفتم با خانواده همسرم که بیایند منزل ما که متأسفانه دیر هم رسیدند. بعد با شور و شوقی که بیشتر در وجود خودم بود بچه ها را صدا کردم و گفتم بیدار شید مهمان ...
ماجرای زنی که شوهرش را کشت
مأموران گفت: من همسر دوم سعید هستم. او سال ها قبل از همسر اولش جدا شد و بعد با من ازدواج کرد. زمانی که سعید به خواستگاری آمد، مردی میان سال بود. من می دانستم او قبلا ازدواج کرده و جدا شده است و یک فرزند هم دارد، اما شرایط زندگی ام طوری بود که چاره ای به جز ازدواج با او نداشتم. زندگی سختی داشتم. ما خانواده فقیری بودیم و با توجه به اینکه سعید وضع مالی نسبتا خوبی داشت، تصمیم گرفتم با او ...
پرداخت دیه، تاوان قتل شوهر
حدود دو سال قبل زن جوانی در تماس با پلیس از قتل همسرش خبر داد و گفت: با شوهرم درگیر شدم و او را کشتم. به گزارش رکنا، پس از دستگیری متهم وی در تشریح ماجرا به بازپرس پرونده گفت: من همسر دوم سعید بودم البته همسر اولش را طلاق داده بود. او یک فرزند هم داشت و اختلاف سنی ما زیاد بود با این حال به خاطر مشکلاتی که در زندگی داشتم مجبور به ازدواج شدم. ما زندگی سختی داشتیم و خانواده فقیری بودیم ...
درخشان: من پروین را آقای گل کردم
که هر کدام از آنها اسم و رسمی در فوتبال داشتند. آن روزها منصور امیر آصفی سرمربی پرسپولیس بود، خدایش بیامرزد مربی بزرگ و انسان به تمام معنایی بود که به من علاقه زیادی داشت. شنیدیم اصغر حاجیلو شما رو به باشگاه استقلال برد اما قرارداد امضا نکردید؟ خب با اصغر حاجیلو رفیق بود، او مرا به باشگاه استقلال برد، خودم دوست نداشتم قرارداد امضا کنم و دنبال بهانه ای بودم که باز باشگاه بیرون ...
شوهر اول، قاتل شوهر دوم شد
موقت ازدواج کرده و این موضوع را از من پنهان کرده بود. شاید اگر همسر سابقم به من می گفت شوکه نمی شدم و این اتفاق نمی افتاد. از روز حادثه بگو، چه شد که دست به جنایت زدی؟ چند وقتی بود که بچه هایم را ندیده بودم. روز حادثه به خانه همسرسابقم رفتم تا بچه ها را ببینم. دلم خیلی برایشان تنگ شده بود. وقتی زنگ آپارتمان را زدم مقتول در را باز کرد. با دیدن مردی غریبه شوکه شدم. پرسیدم شما در این خانه ...
خانوادگی و بچگی
بازیگری خوب باشد همین کافی است و خودشان می آیند دنبالش، اما این طور نبود. بازیگر خودش باید دنبال نقش برود، اما من زیر بار این قاعده نمی رفتم شاید یکی از دلایل کم کاری ام هم همین است بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم، اصولا انسان سمجی نیستم. او ازدواج کرد و صاحب فرزند پسری بنام پرهام است. اما 8 سال بعد از همسرش جدا شد می گوید : همسر سابقم می گفت که هنوز هم می بینمش فکر میکنه حرف حرف ...
حرف های تلخ مردی که لباس خونی اش، راز قتل همسر را فاش کرد
صدای دلخراش همسرم از خواب بیدار شدم و وقتی به داخل پذیرایی آمدم سایه انسانی را دیدم که از بالکن فرار کرد و بعد هم با جسد خونین همسرم روبه رو شدم. آنقدر شوکه شده بودم که لحظاتی همانجا مات و مبهوت ماندم و وقتی به خودم آمدم در خانه ام را باز کردم و از همسایه ها درخواست کمک کردم. وی گفت: احتمال می دهم افراد بی خانمان برای سرقت از بالکن وارد خانه ام شده و همسرم را به قتل رسانده اند. صحبت های همسایه ...
شهیدی که حامی جوانان راه گم کرده سوری بود
این کتاب زندگینامه همسرم از ابتدا تا شهادت است و بخشی از زندگی خودم نیز از زمان آشنایی تا شهادت ایشان آورده شده است. شهید محمد پورهنگ چه فعالیتی داشت؟ ایشان طلبه بودند و می گفتند من از هر موقعیتی برای تبلیغ استفاده می کنم. ابتدای اعزام به سوریه کار نظامی می کرد. با توجه به روحیه و شرایط منطقه برای انجام کار فرهنگی یک الگوبرداری کوچک از شهید چمران کرد. همسرم به خانواده های جنگ ...
مرد عصبانی شوهر همسر سابقش را کشت
اختلافات شدید از همسرم جدا شدم، اما بچه هایم پیش مادرشان بودند و من هر چند وقت یکبار به دیدن آنها می رفتم. روز حادثه هم مثل همیشه برای دیدن او رفته بودم که مرد جوانی در را باز کرد. تعجب کردم و پرسیدم کیست؟ که ثریا گفت همسرم است. با شنیدن این حرف خیلی عصبانی شدم. تصور اینکه مرد غریبه ای بالای سر بچه هایم باشد برایم ناراحت کننده بود. نمی دانستی که همسرت ازدواج مجدد کرده است؟ نه ...
جنجال کشف حجاب روناک یونسی در آغوش همسرش + عکس و بیوگرافی
اقعیتش من خودم رو به یک اصل مهم متعهد کردم: "مهربان باشم و قضاوت نکنم!" توصیه م به شما هم همینه. چون با قضاوت، صمیمیت و مهربونی از بین آدم ها می ره، و نفرت و فاصله جایگزین می شه! آدم هایی که مدام به خودشون اجازه می دن هر حرفی بزنن، همیشه تنها می مونن! خواستم بگم: من به خاطر داشتن خانواده خوبم(همسر و فرزندم) خودم رو خوشبخت می دونم ...
زالوی کرونا به جان معیشت کارگران افتاده
، متوجه نگاهش و بریده بریده حرف زدن هایش شده بودم، گویی که دل نگرانی داشته باشد که دیر برسد و بسته های نان تمام بشود، وسط صحبت هایش گفت: ببین من بروم نان بگیرم، امشب باید نان می بردم خانه ، در حالی که کیسه لباس های کارگری اش را زد زیر بغلش، رفت سراغ 206نقره ای، حالا کنار ماشین پر بود از بهمن هایی که تقاضای یک کیسه نان چندتایی داشتند، به خودم گفتم منتظر بمانم تا برگردد، اما پشیمان شدم، چیزی که می خواستم از بهمن بشنوم را حالا با چشمانم دیده بودم. شعار سال ،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی،تاریخ انتشار:9اردیبهشت1399،کد خبر:3286،www.hamdelidaily. ...
همسرکشی به خاطر بی پولی
او قرار داشت. مهدی، همسر مقتول در تحقیقات به تیم جنایی گفت: همسرم به همراه دخترم داخل سالن خوابیده بود و من در اتاق خواب بودم. نیمه شب متوجه سر و صدا شدم و وحشت زده خودم را به سالن رساندم. سایه ای را در بالکن خانه دیدم و سراسیمه به سمت همسر و فرزندم رفتم اما او را کشته بودند. فکر می کنم همسرم را یکی از معتادان و بی خانمان هایی کشته است که داخل بیابان مقابل خانه مان زندگی می کند. دیشب در ...
بیوگرافی ژاله صامتی + عکس های این بازیگر و همسرش و اطلاعات زندگی شخصی و هنری
) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر من نمی خوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت خب ...
تاثیر کرونا بر روابط خانوادگی
اینکه بیرون از خانه رفته باشند. نمی دانم تا کی می توانیم این طوری ادامه دهیم. دوست دارم یک روز بیدار شوم و بگویند کرونا رفته و همه چیز تمام شده است! نظم جدید زندگی، برای فاطمه معنی دیگری داشته است: قبل از قرنطینه جزء آدم هایی بودم که مدام دنبال تغییر شرایط و به دست آوردن چیزهای جدیدند اما قرنطینه فرصتی شد که در سکوتی که اطرافم به وجود آمد کمی به خودم برسم و به چیزهایی که واقعا برایم ...
روایت حال خوب پرستاران فداکار در برنامه دورهمی
به حرف بیاورم، اما او همچنان کم حرف بود . مرادی همسر کتایون مصطفایی فقط در بخش کوتاهی گفت: من بعد از ازدواج با همسرم و به خاطر علاقه همسرم به پرستاری، به این کار علاقه مند شدم و دوره کمک پرستاری خواندم و در حال حاضر چهار سال است که مشغول به کار هستم . مصطفایی درباره شرایط بیمارستان و پرستاران در دوران کرونا گفت: در دوران کرونا به دلیل اینکه بیماران همراه ندارند بیشتر در همه ...
ازدواج دوم بابک جهانبخش فاش شد + عکس وبیوگرافی
مشورت می کنید؟ ما همه کارها را با مشورت هم پیش بردیم و همسرم در خیلی از زمان ها صبوری به خرج می دهد. در زندگی ما واقعا تعریف مکمل بودن زن و مرد به درستی تعریف می شود. واقعا همسرم در این چند ساله با تمام فصول من بوده است. رابطه تان با همسرتان چطور است؟ از نبودن ها و مشغله زیاد شما گله مند نیستند؟ همیشه به یکدیگر می گوییم که در هر شرایطی پشت هم هستیم و این که هیچوقت خودت ...
ویدیو دیده نشده تمرین بدنسازی سحرقریشی + فیلم و عکس
لاق داده بودم، سال 84 عقد کردم و اولین درخواست طلاقم سال 85 بود. پدر و مادرم در ایران زندگی نمی کردند و همسرم با معرفی خود به عنوان مدیر برنامه های من در زمانی که ابتدای معروف شدنم بود با سایت ها و روزنامه های مختلف صحبت می کرد، ولی شما بدانید هیچ زنی از خوشبختی فرار نمی کند من یکبار زندگی می کنم و می خواهم این یکبار را خوش بخت زندگی کنم. حذف شدن نقش من در این فیلم فقط به ...
همسرکشی در اوج فقر
. دیگر از این زندگی خسته شده بودم. دلم می خواست خودم را هم بکشم اما می ترسیدم. وقتی همسرم خواب بود خنجری برداشتم؛ رفتم بالای سرش. او اما خوابش سبک بود. خصوصا از زمانی که مادر شده بود به خاطر فرزندمان کم می خوابید. چشمانش را باز کرد و مرا خنجر به دست دید. با هم درگیر شدیم. تقلا می کرد و فریاد می زد اما من با بی رحمی او را کشتم. اصلا انگار خودم نبودم. با هم درگیری داشتید؟ خیلی دعوا می کردیم ...