سایر خبرها
درخشان: من پروین را آقای گل کردم
که هر کدام از آنها اسم و رسمی در فوتبال داشتند. آن روزها منصور امیر آصفی سرمربی پرسپولیس بود، خدایش بیامرزد مربی بزرگ و انسان به تمام معنایی بود که به من علاقه زیادی داشت. شنیدیم اصغر حاجیلو شما رو به باشگاه استقلال برد اما قرارداد امضا نکردید؟ خب با اصغر حاجیلو رفیق بود، او مرا به باشگاه استقلال برد، خودم دوست نداشتم قرارداد امضا کنم و دنبال بهانه ای بودم که باز باشگاه بیرون ...
ادعای عجیب برای قتل همسر
به گزارش شرق، این مرد سحرگاه روز هفتم اردیبهشت همسر 38 ساله اش را کشت و در خانه اش دستگیر شد. او گفت: وضع مالی خوبی نداشتم. برای همین اصرار داشتم به شهر خودمان برگردیم، اما زنم قبول نمی کرد و همین موضوع باعث اختلافات ما شده بود تا اینکه بالاخره او را به قتل رساندم. متهم دیروز در اظهاراتی جدید گفت: 17 سال قبل ازدواج کردم و بعد از مداوای طولانی بچه دار شدیم. با همسرم اختلافاتی ...
تله زن جوان برای مردان هوسران
آموخته شده بودم که آریا به خواستگاری ام آمد. پدر او که کارمند یکی از کتابخانه های شهر بود، مرا در حال مطالعه دیده و زیر نظر گرفته بود. آن زمان خودم را برای شرکت در آزمون کارشناسی آماده می کردم که با این خواستگاری پای سفره عقد نشستم و این گونه زندگی مشترک من و آریا آغاز شد. او در یک شرکت صنایع غذایی کار می کرد و زندگی متوسطی داشت. من به همسرم عشق می ورزیدم و او را عاشقانه دوست داشتم، به همین ...
حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
رسیده بودم که آقایی با تلفن منزل تماس گرفت و گفت: منزل هستید؟ سردار سلیمانی می خواهد بیاید خانه تان . باور نمی کردم با هیجان گفتم: بله بله هستیم. گفت: خب پس سردار ساعت 10 صبح می رسد منزل شما. بچه ها خواب بودند. خانه را مرتب کردم و تماس گرفتم با خانواده همسرم که بیایند منزل ما که متأسفانه دیر هم رسیدند. بعد با شور و شوقی که بیشتر در وجود خودم بود بچه ها را صدا کردم و گفتم بیدار شید مهمان ...
رابطه با خانواده همسر در دوران عقد
گذارند که همه ی فامیل عاشق آن ها می شوند. از آن عروس های گوش به فرمان و بی نهایت مهربان که چشم گفتن از دهانش نمی افتد. همین آدم بعد از عروسی تصمیم می گیرد از نقش بازی کردن دست بکشد و بشود خود واقعی اش. در این مواقع است که خانواده ی همسر نسبت به این تغییر موضع، واکنش نشان می دهند و این ممکن است خیلی به مذاق شما خوش نیاید. در حالیکه آن ها حق دارند. از همین روز های اول نامزدی که ...
سرقت طلاهای نوعروس از سوی دختر عمه فریب خورده / او عاشق یک کلاهبردار بود + عکس
به گزارش رکنا، 6 ماه قبل زن جوانی همراه همسرش به کلانتری رفت و از سرقت هدایای گرانقیمت عروسی اش خبر داد. او گفت: پنجشنبه هفته گذشته جشن عروسی مان برگزار شد و فردای آن روز هم مراسم پاتختی بود. شب عروسی از طرف خانواده همسرم و خانواده خودم و دوستان هدایای زیادی به من داده شد. آنقدر پول و طلا گرفتم که همه تعجب کرده بودند. بعد از پایان مراسم، هدایا را داخل کمد خانه ام گذاشتم. روز بعد میهمانان زیادی ...
سرقت طلا و شاباش های عروس و داماد در روز پاتختی
قرار دهم اما به محض اینکه در کمد را باز کردم با جای خالی کیسه هدایایم روبه رو شدم. باورم نمی شد خودم شب قبل کیسه را داخل کمد گذاشته بودم اما اثری از آن نبود. همه جای خانه را گشتم حتی از همسرم خواستم داخل ماشین را هم بگردد اما جست و جوی ما فایده ای نداشت. درحالی که من مطمئن بودم کیسه را داخل کمد گذاشته بودم. این یعنی در مراسم پاتختی شخص آشنایی در فرصتی مناسب کیسه هدایا را دزدیده بود. اما همه آشنا ...
پرداخت دیه، تاوان قتل شوهر
سنی ما زیاد بود با این حال به خاطر مشکلاتی که در زندگی داشتم مجبور به ازدواج شدم. ما زندگی سختی داشتیم و خانواده فقیری بودیم اما سعید وضع مالی خوبی داشت و من تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم و 18 سال اختلاف سنی را نادیده گرفتم. اما بعد از مدتی متوجه شدم او مردی عصبی و بداخلاق است. مدتی بعد باردار شدم و تصور کردم شاید تولد فرزندمان اخلاقش را بهتر کند. اما فرقی در اخلاق و رفتارش نداشت. چند سال بعد دختر ...
سودای سرمایه گذاری بورسی خونبار شد!
این که دوسال قبل بیماری قلبی همسرم شدت گرفت و در یک روز سرد زمستانی دارفانی را وداع گفت و من در عزای او سیاه پوش شدم. با مرگ همسرم انگار نیمی از بدنم فلج شده بود و سعادت و خوشبختی را از دست داده بودم. دیگر حال و حوصله رانندگی هم نداشتم و نمی توانستم کارم را به درستی انجام بدهم. بالاخره با هر سختی و بدبختی بود یک سال پایانی خدمتم نیز تمام شد و من بازنشسته شدم .بعد از این ماجرا در خانه تنها ماندم و ...
حرف های تلخ مردی که لباس خونی اش، راز قتل همسر را فاش کرد
صدای دلخراش همسرم از خواب بیدار شدم و وقتی به داخل پذیرایی آمدم سایه انسانی را دیدم که از بالکن فرار کرد و بعد هم با جسد خونین همسرم روبه رو شدم. آنقدر شوکه شده بودم که لحظاتی همانجا مات و مبهوت ماندم و وقتی به خودم آمدم در خانه ام را باز کردم و از همسایه ها درخواست کمک کردم. وی گفت: احتمال می دهم افراد بی خانمان برای سرقت از بالکن وارد خانه ام شده و همسرم را به قتل رسانده اند. صحبت های همسایه ...
ماجرای زنی که شوهرش را کشت
، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. ما 18 سال فاصله سنی داشتیم، بااین حال از زندگی با او راضی بودم، اما بعد از چند ماه از ازدواجمان متوجه شدم سعید بسیار تنداخلاق است و خیلی زود عصبانی می شود. متهم گفت: در همان زمان متوجه شدم باردار هستم. زندگی ام به طور کامل عوض شد. بچه به دنیا آمد، اما این بچه هم نتوانست رفتار شوهرم را تغییر دهد. او بسیار سخت گیر و بداخلاق بود. چندسال بعد دختر دومم به دنیا ...
ماجرای زنی که شوهرش را کشت
...، درخواست قصاص کرد. وقتی نوبت به متهم رسید، او قبول کرد مرتکب قتل شده، اما گفت به عمد این کار را نکرده است. متهم گفت: من در این سال ها با همسرم زندگی کردم و همیشه احترام او را داشتم، هرچند همسرم خیلی مرد سخت گیری بود و مرا خیلی اذیت می کرد. او بسیار بددهنی می کرد و مرا کتک می زد. اینکه خودم کتک بخورم آن قدر برایم سخت نبود؛ شوهرم بچه ها را کتک می زد. دختران من نوجوان بودند و خیلی اذیت ...
زالوی کرونا به جان معیشت کارگران افتاده
، بعضی از آنها خودشان هم چندان از این شکل از کمک ها راضی نیستند و ترجیح می دهند کاری باشد و بابت انجام آن کار پولی به دست بیاورند و روزی خانواده را تامین کنند، اما وقتی کار کم شده باشد مجبورند به همین کمک های مردمی دل خوش باشند. مردم دنبال یک لقمه نان هستند عصر یک روز بهاری در حالی که گاهی باران می بارید و گاهی قطع می شد، همه آنها دور میدان کنار هم نشسته بودند و خبری از فاصله ...
شهیدی که حامی جوانان راه گم کرده سوری بود
این کتاب زندگینامه همسرم از ابتدا تا شهادت است و بخشی از زندگی خودم نیز از زمان آشنایی تا شهادت ایشان آورده شده است. شهید محمد پورهنگ چه فعالیتی داشت؟ ایشان طلبه بودند و می گفتند من از هر موقعیتی برای تبلیغ استفاده می کنم. ابتدای اعزام به سوریه کار نظامی می کرد. با توجه به روحیه و شرایط منطقه برای انجام کار فرهنگی یک الگوبرداری کوچک از شهید چمران کرد. همسرم به خانواده های جنگ ...
حسن زاده: بهترین خاطراتم مربوط به جام فوتسال رمضان است
سابق تیم ملی فوتسال به حذف پلی آف لیگ برتر علی اصغر حسن زاده درباره خاطراتش از ماه مبارک رمضان و همچنین مسابقات فوتسال جام رمضان اظهار داشت: ماه رمضان همه اش خاطره است، مخصوصا برای ما فوتسالیست ها، زیرا این ماه به جام رمضانش معروف است. قطعاً من هم از این قضیه مستثنی نیستم. دوران نوجوانی و جوانی خودم را در همین سالن ها و در جام های رمضان سپری کردم. او افزود: من در دوره نوجوانی ...
وقتی کرونا، خدمه بیمارستان و بیمار بهبودیافته را همسایه می کند
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: از من بپرسید می گویم یادمان باشد بعدها وقتی خواستیم از کرونا و آنچه بر سر ما و تمام دنیا آورد بنویسیم، همان قدر که از تلخی ها و سختی هایش یاد می کنیم، از خوبی هایی که با آمدنش برایمان آورد یا به یادمان آورد هم بنویسیم. شاهدم آن هایی هستند که حتی ساعتی در بخش های درگیر با این ویروس دردسرساز در بیمارستان ها حضور داشته اند. آن ها حت ...
مرد عصبانی شوهر همسر سابقش را کشت
برای دیدن او رفته بودم که مرد جوانی در را باز کرد. تعجب کردم و پرسیدم کیست؟ که ثریا گفت: همسرم است. با شنیدن این حرف خیلی عصبانی شدم. تصور اینکه مرد غریبه ای بالای سر بچه هایم باشد برایم ناراحت کننده بود. نمی دانستی که همسرت ازدواج مجدد کرده است؟ نه. اصلاً حرفی به من نزده بود. برای همین با دیدن مرد ناشناس شوکه شدم. چه شد که او را به قتل رساندی؟ نمی خواستم ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
ماهه بودند. دبا این وجود وقتی حرف اعزام محمد پیش آمد هرچند همه نگران بودیم اما خانواده مخالفتی نکردند. هم اصغرآقا توی سوریه بود و هم بقیه سربازها و مردهایی که هرکدام در خانواده هایشان چشم به راهی داشتند. فرقی بین خودمان و آن ها احساس نمی کردیم. دوست هم نداشتیم تا پایان جنگ فقط تماشاچی باشیم. در نتیجه با موافقت همه ما همسرم راهی شد. مشکلات و سختی های اداره زندگی خود و دخترهایتان در غیاب ...
همسرکشی به خاطر بی پولی
اتهام قتل به اداره آگاهی منتقل شد. گفت و گو با متهم چطور با همسرت آشنا شدی؟ من در شهرستان مغازه داشتم و همسرم مشتری ام بود. 15 سال قبل با او ازدواج کردم و چند سال بعد هم راهی پایتخت شدیم. چه شد که او را به قتل رساندی؟ از زندگی در تهران خسته شده بودم و نمی توانستم هزینه زندگی ام را تأمین کنم برای همین دلم می خواست به شهر خودم برگردم؛ ولی همسرم قبول نمی ...
ماجراهای یک جانباز از سفر با دوچرخه
دانشگاه شدم. با وجود عوارضی که جنگ بر جسم و روحم به یادگار گذاشته بود توانستم 25 سال به جامعه خدمت کنم. متاسفانه گاهی شدت عوارض ناشی از جنگ موجب می شد که برای بهبودی وضعیتم در بیمارستان بستری شوم. پس از بازنشستگی سایکل توریست شدم پیش از اینکه یک سایکل توریست حرفه ای بشوم دوچرخه سواری کرده بودم. اما از آنجایی که همدان به دلیل تاریخچه ای که دارد یک استان تاریخی است؛ شاهد بودم که ...
تاثیر کرونا بر روابط خانوادگی
به او هست و چون جمعیت آنجا کم است نگران اینکه مریض شود نیستیم. به دخترم نگفتیم که مادربزرگش فوت کرده است. حتی نتوانستیم برایش مراسم تشییع برگزار کنیم. خانواده همسرم این روزها دور هم جمعند ولی دامادها و عروس ها رفت و آمدی ندارند تا خطری نباشد. گاهی شب ها می روم خانه شان، همسرم می آید جلوی پنجره و با هم تلفنی حرف می زنیم. فقط منتظرم این روزها تمام شود. تجربه از دست دادن دیگران در ایام ...
همسرکشی در اوج فقر
. دیگر از این زندگی خسته شده بودم. دلم می خواست خودم را هم بکشم اما می ترسیدم. وقتی همسرم خواب بود خنجری برداشتم؛ رفتم بالای سرش. او اما خوابش سبک بود. خصوصا از زمانی که مادر شده بود به خاطر فرزندمان کم می خوابید. چشمانش را باز کرد و مرا خنجر به دست دید. با هم درگیر شدیم. تقلا می کرد و فریاد می زد اما من با بی رحمی او را کشتم. اصلا انگار خودم نبودم. با هم درگیری داشتید؟ خیلی دعوا می کردیم ...
سرنوشت تلخ یک ازدواج؛ شوهرم در تهران دل به زنان دیگر بست!
آشنایی نداشتم و تنها به همسرم وابسته بودم با وجود این گودرز برخورد مناسبی با من نداشت و فقط به آن چه خانواده اش می گفتند عمل می کرد او بسیار دهن بین بود و با رفتار و گفتارش مرا آزرده خاطر می کرد، اما من به خاطر فرزندی که باردار بودم همه چیز را تحمل می کردم تا این که مدتی بعد از به دنیا آمدن فرزندم دچار افسردگی بعد از زایمان شدم و نتوانستم به خوبی به وظایف شوهرداری ام عمل کنم، اما همسرم نه تنها ...
روایت حال خوب پرستاران فداکار در برنامه دورهمی
به حرف بیاورم، اما او همچنان کم حرف بود . مرادی همسر کتایون مصطفایی فقط در بخش کوتاهی گفت: من بعد از ازدواج با همسرم و به خاطر علاقه همسرم به پرستاری، به این کار علاقه مند شدم و دوره کمک پرستاری خواندم و در حال حاضر چهار سال است که مشغول به کار هستم . مصطفایی درباره شرایط بیمارستان و پرستاران در دوران کرونا گفت: در دوران کرونا به دلیل اینکه بیماران همراه ندارند بیشتر در همه ...
بیوگرافی ژاله صامتی + عکس های این بازیگر و همسرش و اطلاعات زندگی شخصی و هنری
) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر من نمی خوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت خب ...
دختری که به خاطر نوشتن از خانه فرار کرد
خبری نبود. گفتم: خانم طاقدیس! زندگی شما یک رمان جذاب نوجوان است، اسمش را هم بگذارید دختری که به خاطر نویسنده شدن از خانه فرار کرد. خندید و تشکر کرد. حتی نگفت خسته ام، اما خسته بود، مثل کسی که تمام عمر دویده باشد.از کانال علی اصغر سیدآبادی
خلاقیت به علاوه یک طوطی، مساوی میلیاردر شدن یک پیک موتوری
که دوست نداشتم. اما چاره ای نبود؛ باید انجام می داد و مخارج زندگی را در می آوردم. اکثر وسایل خانه را دست دوم خریده بودم. لوستر خانه مرتب خراب می شد. چند بار حدود 50هزار تومان برای تعمیرش پول دادم. آخر خودم بازش کردم و دیدم چیز خاصی ندارد. تصمیم گرفتم که طوطی ام را بفروشم و وسیله بخرم و لوستری بسازم. آن لوستر را که خیلی هم زیبا بود ظرف 2ساعت در شبکه های مجازی فروختم و اینطوری وسایل ساخت 2لوستر دیگر ...
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه بود؟
تحویل دادن جنازه محمدرضا گریه می کرده و صدام را لعن و نفرین می کرده که چه انسان هایی را به شهادت رسانده است. دو رکعت نماز شکر خواندم و آماده تشییع جنازه شدم. وقتی به خواب صاحب عکاسی رفت همیشه و در همه حال او را کنار خودم می بینم، در خواب با او خیلی حرف ها می زنم. این حضور برایم خاطره انگیز بوده است. در همان زمان جنگ عکس کوچکی انداخته بود که ما یک عدد از این عکس را در آلبوم ...
قتل دوست صمیمی به خاطر تعرض
فراموش می کنم با من چه کرده ای، اما رامین زیر بار نمی رفت. او هربار من را با فیلم تهدید می کرد و می گفت: کاری می کند که من نابود شوم. کیانوش در ادامه اعترافاتش گفت: از تهدید های رامین خسته شده بودم. او هم من را مورد آزار قرار داد و زندگی ام را سیاه کرد، هم من را تهدید می کرد و می گفت: برای همه تعریف می کند چه اتفاقی برایم افتاده است. روز حادثه با هم قرار گذاشتیم که من آن فیلم را بگیرم ...