سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ های تدریجیِ خشم های اسیدی
30ساله خیلی زود درخانه اش درهمان منطقه مشیریه دستگیر شد. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع اسیدپاشی و به دستور حسین پور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 27 تهران، متهم برای انجام تحقیقات دراختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. درهمان تحقیقات نخست مشخص شد که قربان از مجرمان سابقه داری است که کمتر از یک هفته پیش و تحت عنوان مرخصی از زندان آزاد شده و درهمین فاصله زمانی کوتاه اقدام به اسیدپاشی ...
دستگیری متهمان اصلی پرونده آدم ربایی پرستار جوان
نظام آباد منتقل شد و در آنجا مشخص شد یک عدد کیف دستی زنانه، حاوی مدارک یک خانم ناآشنا با صاحب اصلی خودرو، نیز در خودروی توقیفی وجود دارد، پس از بررسی و استعلام از سایر واحد ها مشخص شد این خودرو، همان خودرویی است که زن پرستار به وسیله آن ربوده و مورد سرقت قرا گرفته بود. رویارویی با شاکی به دستور بازپرس پرونده، متهم و شاکی فردای آنروز در دادگاه احضار شدند و مشخص شد این پسر هیجده ...
ماجرای مبهم تعرض گروهی به دختر جوان
ارتباطی با تعرض و تجاوز به دختر شد و 3 نفر دیگر را عامل تجاوز به دختر دانست و در اثبات ادعای خود عنوان کرد روز حادثه، اصلا در تهران حضور نداشته است و برای وصول چک یکی از مشتریان پدرش، به همدان رفته بود. وی ادامه داد: آن سه نفر دوست های من بودند و به دلیل اعتماد بی جای من، کلید کارگاه را داشتند و متاسفانه آنها با فریب دادن این دختر او را به کارگاه برده اند، اما این دختر مرا واسطه ای برای دستگیری آن ها قرار داده است بنابراین از من شکایت کرده است. بازپرس پرونده نیز در خاتمه جلسه رسیدگی، دستور بازرسی بیشتر از متهم و دستگیری 3 نفر دیگر را برای اداره دهم آگاهی صادر کرد. ...
آزار و اذیت 3 پسر شرور به دختر جوان
را از طریق دوستانی که با آنها به تور گردشی رفته بودم، به دست آورده و کاری برای من جفت و جور کرده است. این دختر در ادامه اظهاراتش به مأموران پلیس آگاهی گفت: من به افرادی که در تور آشنا شده بودم، شماره خود را داده بودم و دنبال کار می گشتم، به همین خاطر به اظهارات این فرد مشکوک نشدم و این مرد اعلام کرد که در یافت آباد نمایشگاه مبل فروشی دارد و اگر قصد استخدام دارم به آنجا مراجعه کنم؛ فردای ...
زندگینامه ابوالقاسم حالت
ابتدایی گاهگاهی شعر ساختم، مخصوصا تابستان ها که مدرسه تعطیل بود و فراغت بیشتری داشتم و می توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما روزنامه های ادبی آن ایام که عبارت بودند از نسیم شمال و کانون شعرا و توفیق همه از چاپ اشعارم خودداری می کردند، چون بسیار ناپخته بود، ولی این امر به هیچ وجه باعث دلسردی من نمی شد. تا دو سه سال بعد که کم کم بعضی از اشعارم در روزنامه ها چاپ شد. پس از چندی که ...
طنزی به نام زندگی
ملحفه ی سفید و تمیزی داشت که دران خوابیده بود . شب سگ آبستنی هم آمده بود توی رختخوابش چند توله زاییده بود . اما معلم قبلی بیمنجگان اقای جمشیدی بود ، به ما گفت : روز جمعه مهمان دارم . چند تا کبک یا تیهو برایم بیاورید . روز بعد سوالی کرد که جوابش را بلد نبودم . تنبیهم کرد که به گریه افتادم و گفتم کبک و تیهو برایت نمی آورم . البته فقط حرف بود دستورش را اجرا می کردیم . خودمانیم سوالش ربطی به درس نداشت ...
غلامحسین ساعدی؛ از عضویت در حزب توده تا همکاری با گروهک های تروریستی
زمزمه تشکیل کانون نویسندگان ایران و جلسات آن بود، به دعوت مهرداد پهلبد به وزارت فرهنگ و هنر پهلوی رفت و با سمتِ نمایشنامه نویس به استخدام روزمزد آنجا درآمد. بلافاصله به سفر مطالعاتی اروپا اعزام شد. وی درباره چگونگی ارتباط خود با پهلبد، در تاریخ 23 تیرماه 1349 به نسرین فقیه می گوید : قرار است من فردا به ملاقات آقای پهلبد بروم و پنج هزار تومان قرار است به من بدهد . ساعدی به همراه جلال آل ...
آزار و اذیت در کارگاه متروکه پایان دوستی اینترنتی
بعد از دیدن کارگاه چندساعتی مهسا پیش ما بود. ما به زور او را با خود نبردیم و دختر جوان با میل خودش به کارگاه آمد. من نمی دانستم حمید قصد انتقام گیری از دختر جوان را دارد. باور کنید او با پای خودش به کارگاه آمد و حتی در این مدت چند پیامک بین ما رد و بدل شد. با اعترافات مرد آدم ربا، او با دستور احمد بستان زاده بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی برای انجام تحقیقات بیشتر و دستگیری سه همدستش ...
بررسی 2 پرونده شکنجه سیاه در دادسرای جنایی پایتخت
.... حمید ادعا می کرد در بازار مبل کار می کند و به دنبال یک سرکارگر است. وقتی پیشنهاد حقوق میلیونی را شنیدم به مغازه اش رفتم تا قرارداد کاری ببندیم. اما او می گفت که محل کارش در یک کارگاه بزرگ است. سوار خودرو وانت وی شدیم تا به محل کار برویم. هوا تاریک بود، وقتی به محل رسیدیم مسعود در گوشه ای نشسته بود. کارگران افغانی را دیدم که همه جا بودند و حتی سگ های نگهبان. هنوز هم صدای ...
فرهنگ در رسانه
...، دیگری مسکو، ولی باغ باقی می ماند و فیرز . و اینکه فاطمه نقوی این نقش را بازی می کند بسیار عجیب است. ما با یک زن روبه رو هستیم که قرار است هم پیرزن باشد و هم پیرمرد که البته نقوی در این نقش می درخشد. بازی در این نقش پیشنهاد خودش بود و من با اعتمادی که به بازی اش داشتم قبول کردم. ابتدا خودم می خواستم فیرز را بازی کنم. به نظرم بازی نقوی درخشان است. پیرمرد سترونی که نمی ...
پرونده ای که از آدم ربایی به هروئین رسید
...: نزدیک به 8 ماه پیش فردی در مقابل مدیرروستا، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی قرار گرفت و گفت: 2 نفر در یک خودرو مرا ربوده، در بیابان های اطراف شهر مرا به زور از خودرو پیاده کردند و بیش از 3 میلیون تومان از سرقت کردند. پانزدهم اسفندماه سال گذشته، مردی چهل ساله از راننده یک خودرو به همراه دوستش که از او مبلغ 3میلیون و 300هزار تومان دزدیده بودند به جرم سرقت و آدم ربایی شکایت کرد. ...
تصادف، ناجی دختر جوان از دام شیطانی
با خاورم تصادف کرد. چون میزان خسارت زیاد بود برای بررسی به کنار اتوبان رفتم و دختر جوان را رها کردم. با اعترافات متهم 31 ساله او به دستور سعید احمد بیگی بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی به اتهام آدم ربایی بازداشت شد و دراختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. همچنین بازپرس پرونده با توجه به احتمال ارتکاب جرایم دیگر از سوی متهم از افرادی که به این شیوه توسط راننده خاور مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند درخواست کرد برای شناسایی متهم و اعلام شکایت به اداره یازدهم پلیس آگاهی در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند. ...
تصادف؛ دختر جوان را از دام نجات داد
پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. نقشه شوم به بهانه استخدام دومین قربانی، دختر جوانی است که به امید استخدام به کارگاهی در جنوب تهران رفت غافل از اینکه مرد شیطان صفت نقشه ای شیطانی در سرداشت. این دختر صبح دیروز در شعبه دوم بازپرسی امور جنایی تهران حاضر شد و به قاضی بستان زاده گفت: یکی از دوستانم مردی به نام داوود را به من معرفی کرد و گفت که به ...
نقشه شوم به بهانه استخدام
قربانی دختر جوانی است که به امید استخدام به کارگاهی در جنوب تهران رفت غافل از اینکه مرد شیطان صفت نقشه ای شیطانی در سرداشت. این دختر صبح دیروز در شعبه دوم بازپرسی امور جنایی تهران حاضر شد و به قاضی بستان زاده گفت: یکی از دوستانم مردی به نام داوود را به من معرفی کرد و گفت که به دنبال یک کارمند با حقوق بالا می گردد. من نیز با شماره داوود تماس گرفتم و برای صحبت درخصوص کار با او ...