ماجرای سربازی که چون معاف نشد، رئیس را کشت
سایر منابع:
سایر خبرها
تراژدی غم انگیز مادر بزرگ رضا
اشک در چشمان پُر امیدش حلقه زده بود، لباس محلی پوشیده بود، پیر بود و به سختی راه می رفت، پیرزنی که لای زباله های رها شده در کف خیابان، روی آسفالت سیاه روزگار و کانال های فاضلاب به دنبال درآمدی بود که رضا کوچولوی شیرین زبان را از سرطان نامرد و خائن به جانش نجات دهد. مادر بزرگ رضا زباله گردی می کرد تا فرزندش که به خاطر معاش خانواده اش در به در غربت شده، را کمک کار باشد. با وی به صحبت نشستم، حرف می زد و بغض در گلویش فریاد می زد و اشک بر گونه هایش جاری می شد. روزگار سخت مادر بزرگی که باید این روزها بیش از هر زمان دیگری استراحت کند، اما فقر و نداری فرزندش و غیرت مادرانه اش او را وادار کرده تا درآمدی کسب کند و باری از دوش خانواده بردارد. قصه پر غصه ای که در ادامه می خوانید. ...
آخر هفته ای تابستانی همراه با فیلم های سینمایی
کند تا در هدف انتقام به او کمک کنند. لوکاس با مرد جوانی به نام داریوس آشنا می شود. اژدها سال ها پیش جان داریوس را نجات داده و ... ************************************************** فیلم تلویزیونی پی 22 به کارگردانی حسین قاسمی جامی ، جمعه 11 تیر ماه ساعت 11 از شبکه سه سیما پخش می شود. در این فیلم خواهیم دید: یکی از تکاورهای نیروی دریایی بعد از رویارویی با یک ناو ...
قسمت 1/ ماجرای مسافران توقیفیِ پس از کودتا
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ دهه ی 30 خورشیدی است، هر چهار سال یک بار، احزاب چپ جهان، فستیوال جهانی جوانان را در کشورهای مختلف برگزار می کنند. در تابستان 1332، قرعه ی محل برگزاری فستیوال به نام بخارست پای تخت جمهوری سوسیالیستی رومانی می افتد. از طرف حزب توده ی ایران 119 تن به این فستیوال فرستاده می شوند؛ سفری که در تیرماه آغاز می شود. فستیوال 20 روز طول می کشد و قرار می شود که شرکت کنندگان ایرانی حاضر در آن از راه شوروی به ایران بازگردند، اما به محض این که با قطار به نخستین نقطه ی مرزی شوروی و رومانی می رسند خبر کودت ...
پدر رفتی اما چه زود...! / تشییع پیکر شهیدسرگرد امید چائی پز در لاهیجان! + عکس و فیلم
جان سرگرد امید چائی پز به نتیجه نرسید و این مامور وظیفه شناس روی تخت بیمارستان به درجه شهادت رسید. قاتل 28 ساله نیز توسط ماموران در همان محل خدمت سرگرد امید چائی پز دستگیر و برای تحقیقات در ا ختیار مراجع قضایی قرار گرفت. دختر ک هر روز که پدرش با لباس پلیس از خانه خارج می شد خوشحال بود که پدرش مامور پلیس و مسئول امنیت جامعه است اما دلنگرانی همیشه با دخترک همراه بود. ...
سریال های جذاب کاراگاهی که شما را باهوش می کنند
با رمز و راز هایی بسیار است. داستان سریال: در فصل اول دختر بچه ای 12 ساله که پنج ماهه حامله است، مفقود می شود. دختری که قبل از آن هیچوقت نام پدرِ بچه اش را به زبان نیاورده و در جواب همه به این سوال که این بچه ی کیست، می گوید هیچکس. در این میان یک کارآگاه رابین گریفین خبره که نامی برای خود دست و پا کرده است به شهرِ محل تولدش باز می گردد و مسئول یافتن این دختر بچه می شود. ماموریتی که به آن ...
پیکر سرگرد شهید امید چائی پز در رشت تشییع شد
چاقو به قتل رسید. قاتل 28 ساله که در اقدامی جنون آمیز و ناگهانی با این مأمور وظیفه شناس درگیر شده بود، در محل حادثه دستگیر شد. سرگرد شهید امید چائی پز در سال 1384 به استخدام نیروی انتظامی درآمد و سابقه خدمت در مرزبانی استان سیستان و بلوچستان و معاونت وظیفه عمومی شهرستان های رودسر، آستانه اشرفیه و لاهیجان را داشت. این شهید گرانقدر به عنوان یک هنرمند، سال ها در عرصه عکاسی حرفه ای نیز ...
نگاهی به زندگی عبدالوهاب شهیدی / سکوتی که خود حکایت ها داشت
و اینگونه بود که فراتر از تاریخ میلاد و معاد در سراسر تاریخ موسیقی ملی ایران طالع و درخشان اند و خوش نام و نیکو نماد. هر چند به عصر و روزگار خویش در قاب اندیشه ها جای نگرفتند و چه بسا رنج ها به جان خریدند اما نامشان بر کتیبه هنر جاودانه و یادشان در خاطره ها ماندگار خواهد بود. انقلاب اسلامی برخی از موسیقی دانان را سر شکست و برخی را دل... عبدالوهاب شهیدی پس از انقلاب عملاً خانه نشین ...
اظهارات کارگردان سریال "بوتیمار" درباره بازی مرجانه گلچین/ ماه "مبارک" رمضان یعنی شادی، نه مرگ و نیستی/ ...
اینکه تنها تجربه ای بود که مادرم همراهم بود، یعنی در واقع شریک ساخت این مجموعه شد. وقتی که به آن روزها برمی گردم علاوه بر اینکه خیلی می ترسم دلم هم خیلی تنگ می شود. روزهای اول که با آقای نجف زاده و مهام (کارگردان و تهیه کننده) صحبت کردم پذیرفتم، در جریانِ کار ترسیدم؛ چون دیدم الآن فقط خودم نیستم، مادرم هم همراهم است. اصلاً با این شرط آمده بودم که نمی توانم مادرم را به هیچ عنوان تهران ...
گفتگو با خانواده شهیدی که چندروز پیش در راه حراست از شهروندان جانش را فدا کرد
خریداری و آن را بازسازی کرده بودند. روز قبل از شهادت که به آن ها سر زدم، همه کار ها را کرده بودند و می خواستند شنبه وقتی شهید از محل کارش بازگشت اسباب کشی کنند، اما دامادمان دیگر به خانه بازنگشت. خانواده شهید محمد قاینی در تکاپوی نقل مکان به خانه ای بودند که زحمت بسیاری برای ساختش کشیده بودند. همسر شهید وسایل را آماده کرده و منتظر همسرش بود تا پس از شیفت کاری اش به دنبال او بیاید و خانه ...