شهدای روحانی آذربایجان شرقی(26): طلبه شهیدی که در عملیات بدر آسمانی شد
سایر منابع:
سایر خبرها
فکه خاطرات اسارت را روایت می کند
نداشت و همه جایش شکسته و خون آلود بود. بوسه بر میله های قفس این کتاب به خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده یزدی، کرامت یزدانی از دوران اسارت است که در چندین بخش به نگارش درآمده است. کرامت یزدانی سال 1363 در عملیات بدر به اسارت درآمد. سال های اسارت این آزاده در اردوگاه های رمادی 2، کمپ 7 و رمادی 3، کمپ 9 سپری شد. گزیده ای از کتاب: بر اندیشه خود مشت می کوبیدم. کاش فانوس فروش دوره ...
انقلاب حمال می خواهد نه آقابالاسر/ چرا حاج عباس به سوریه نرفت؟
پست ها و گوشزدکردن چندباره مسئولیت نگهبان ها در هنگام انجام ماموریت، همه از او یک نظامی باکلاس ساخته بود ورامینی در ادامه، به عضویت رسمی سپاه درآمد و پیش از عید نوروز سال 60 با عزیزالله نزل آبادی از نیروهای پادگان امام علی و یک گروه 60 نفره از پاسدارها به جبهه آبادان رفت. او معتقد بود آموزش های نظامی وسیله ای برای رسیدن به هدف اصلی یعنی مسائل اعتقادی است و، به روایت دوستان، پوتین های واکس زده ...
همنشینی با زنده رودِ بی جان
می رود. تا چشم کار می کند این خاک است که سرد و بی رحم بر زلال سالها اصالت نشسته و هر رهگذری را در فراق آب سوگوار کرده است. جلوتر می روم، پایین تر؛ لب آبی که فقط خاطره اش مانده می نشینم؛ در سویی دیگر کمی نزدیک به پل خواجو، رنگ سرخ چیزی شبیه به خیمه به چشم می آید؛ چه قدر شبیه دل خون زنده رود است! بُغضی که در حال جوشیدن بود را قورت می دهم، نکند این همان چادر کشاورزان اصفهان است که برای حقابه خود سنگی ...
مروری بر زندگی و شهادت 4 شهید مدافع حرم لرستانی
...> شهید حرم قدرت الله عبدیان از دیگر شهدای مدافع حرم لرستان است که در سال 95 در راه دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) در نبرد با تروریست های تکفیری داعش در سوریه به شهادت رسید. در دست نوشته این شهید آمده است: خدا را شاکر و سپاسگزارم در دوره ای از زمان به ما نعمت حیات داد که بهترین ها را به نحوی درک کردم، در دوره ای نفس کشیدم که رهبری شخصیتی را درک کردم که بدون شک پاک ترین و بهترین شخصیت در ...
دعاهای شهید عباس دین محمدی برای دوستانش
دادیم باید با این کاروان برویم و آقا امام زمان(عج) نظر دارد به شما، به حرکت شما، به وحدت شما پس مواظب باشید. و ای امام، ای روح الله، ما امتی بودیم در بدبختی و در ضلالت. دین، مسخ شده بود، سکوت و سیاهی همه را فرا گرفته بود ولی تو از قم قیام نمودی، به ما گفتی قم فانذر (مدثر/2) به سخنت گوش فرا دادیم و بپا خواستیم، ترا دیدم سمبل اسلام اگر تو این چنینی پس امام زمان(عج) چیست؟ ای بزرگ اینک ما امت ...
آقا روح الله از ولادت تا رحلت (بخش پنجم)؛ امام خمینی (ره) اینگونه "امام" شد
نجاری آوردند تا مقدمات کار را فراهم سازد. امام با لحنی که شدت داشت فرمودند: شما همه دست به یکی کنید تا مرا جهنمی نمایید ! ! همه ترسیده بودند؛ سرانجام با اصرار زیاد امام قبول کردند که دو قطعه فیبر نصب گردد و پنکه در آنجا قرار گیرد. امام بعد از تبعید به عراق و آمدن به نجف ، در این خانه مستقر شدند و مدت چهارده سال در آن زندگی کردند. دیدار با علما از همان شب اول ورود به ...
فرمانده شجاع لشگر 17 علی بن ابی طالب / از انصراف دانشگاه برای انقلاب تا تقدیم جان برای رضای خدا
تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی می خواهد. هیچ کس نمی تواند پاسداری از اسلام کند، درحالی که ایمان و یقین به اباعبدالله الحسین (ع) نداشته باشد. و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرارگرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین (ع) است. ...
رهی معیری عاشقی که هیچ وقت ازدواج نکرد
زار من نبخشد تا نبخشایی مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی سوزد مرا سازد مرا ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو ...
از حادثۀ عشق| مهرداد مهرجو
دیگری که بنظرم طنین عاشقانۀ پررنگی دارد می گوید: .../ نزدیک تو می آیم، بوی بیابان می شنوم: به تو می رسم، تنها می شوم/ کنار تو تنهاتر شده ام/ از تو تا اوج تو زندگی من گسترده است/ از من تا من تو گسترده ای/ با تو برخوردم به راز پرستش پیوستم/ از تو براه افتادم به جلوۀ رنج رسیدم/ و با این همه ای شفاف/ و با این همه ای شگرف/ مرا راهی از تو بدر نیست/ زمین باران را صدا می زند من تو را/ پیکرت را ...
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی(چشم به راه سپیده)
این مژه بیهوده چشم را مژه جارو نمی زند با یک نگاه تو جگری خون شد از دلم زخمی که چشم می زند ابرو نمی زند می میرم و ز وصل تو حرفی نمی زنم حرف وصال را که سیه رو نمی زند گیسو سپید کرد زلیخا به پای تو از این به بعد دست به گیسو نمی زند علی اکبر لطیفیان باز باران دعا می کنم باز باران بیاید بر آوار ِمن حس ِطوفان بیاید دعا می کنم مثل هر ...
منزوی گفت تو فقط غزل بگو
، رفتم و از سر رو کم کنی هم که شده، کتاب او را از کتابفروشی فرهنگ خریدم. شروع کردم به خواندم: خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود و ... . اصلاً جادو شدم. همان شب شعری گفتم که: دستخوش صیاد کرکس ها، کبوتر می کشی؟/با یکی می پروری با دست دیگر می کشی... . جلسه بعد، شعر را بردم و خواندم. منزوی گفت که یک بار دیگر بخوان. وقتی دوباره خواندم، گفت تو هیچ کار دیگری نکن و فقط شاعری کن. همین جمله، مرا به جهان ...