سایر منابع:
سایر خبرها
شاید کریمی از من خوشش نیاید ولی من دوستش دارم
چهارشنبه 14 بهمن 1394 0 دانشگاه قبول نمی شدم، علی دایی نمی شدم فکر کنم درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. شاید اگر در تهران دانشگاه قبول نمی شدم، علی دایی نمی شدم. هم سال 1366 و هم سال 1367 دانشگاه شریف قبول شدم که ما را به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن در اردبیل رد کردند! به خاطر پدرم مهندس شدم پدرم دوست داشت مهندس شوم. بیشتر به خاطر او مهندس شدم. او از بچگی روی من حساس بود. در فوتبال مادرم ...
خیلی ها گذشت کردند تا من به رکوردها و اینجا برسم/ اگر تیپ جوانی را الان داشتم کسی با من ازدواج نمی کرد
به گزارش نسیم آنلاین ، عادل فردوسی پور با حضور در نزد علی دایی مصاحبه ای متفاوت با او ترتیب داد. سرمربی حال حاضر صبای قم در این گفتگو از زوایای مختلف زندگی اش پرده برداشت. او در صحبت هایش را اینگونه آغاز کرد: سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم. وی ادامه داد: درس و دانشگاه ...
علی دایی به خاطر شلوار جین دانشگاه نرفت!
... علی دایی اظهار کرد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمی شدم مسیر زندگی ام عوض نمی شد. سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم. نمی شد در دانشگاه شریف درس نخوانیم. درس می خواندیم اما روحیه ما با سایرین متفاوت بود. یعنی ما کمی خشن تر بودیم. یادم هست زمانی که دانشجو ...
دایی:هیچ وقت با علی کریمی اختلاف نداشتم و شاید او از من خوشش نمی آید/ ناصرخان در بین مربیانم چیز دیگری ...
دفاع راست بود. جابر نعمتی، مربی آن زمان من بود و در یک بازی که مهاجم تیم مان نبود مرا به جلو برد و گل زدم. از آن پس همیشه به عنوان فوروارد بازی کردم. * پاره شدن طحالم در بازی با بحرین در هیروشیما تلخ ترین خاطره ورزشی ام بود. 20 دقیقه به پایان بازی مانده بود. آن 20 دقیقه شاید 200 سال برایم طول کشید تا تمام شود. اولش فکر می کردم یک ضربه ای است که می آید و می رود، اما بعد متوجه شدم داستان ...
تولدبازی با رکورد دار فوتبال
فکر کنم درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. شاید اگر تهران دانشگاه قبول نمی شدم، علی دایی نمی شدم. سال 1366 و سال 1367 دانشگاه شریف قبول شدم که ما را به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن در اردبیل رد کردند! تابستان ها خودمان کار می کردیم و خرج یکسال را در می آوردیم. خودم دوست نداشتم فشار مالی به پدرم بیاید. خدا را شکر می کنم آن طور که او دوست داشت، بزرگ شدیم. من مدیون پدر و مادرم هستم ...
از ببخشید و کجای دنیا تا شلوار لی دردسرساز، در گفت و گوی فردوسی پور با علی دایی
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ عادل فردوسی پور به مناسبت تولد علی دایی سراغ این اسطوره فوتبال ایران رفت و مصاحبه ای با او تدارک دید. دایی از دوران حضورش در دانشگاه و از تاثیر درس و دانشگاه در زندگی اش گفت. دایی درباره حضورش در تهران و دانشگاه گفت: سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم ...
سورپرایز نود با مصاحبه ویژه با علی دایی
عنوان نخست را به دست آورد. *مصاحبه با علی دایی : *درس و دانشگاه: مسیر زندگی من را عوض کرد. اگر دانشگاه شریف قبول نمی شدم الان شاید علی دایی نبودم. در سال 1366 رشته مهندسی عمران قبول شدم و آن موقع به خاطر اینکه شلوار جین و کاپشن می پوشیدم نتوانستم وارد دانشگاه شوم. سال 1368 وارد دانشگاه شدم و رشته متالوژی قبول شدم. آغاز فوتبال: فوتبال را از ...
گزارش کامل برنامه نود
خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم. وی ادامه داد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمی شدم مسیر زندگی ام عوض نمی شد. سرمربی سابق تیم ملی در ادامه حرف هایش خاطره جالبی از فردوسی پور گفت: اواخر دانشجویی من بود که شما (فردوسی پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های ...
علی دایی: گذشته ام را فراموش نمی کنم/ پس از تصادف، نگرشم نسبت به زندگی تغییر کرد
(فردوسی پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند! یک خورده ما خشن تر از شما بودیم! او در ادامه از زندگی سخت دوران دانشجویی اش خبر داد: سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. نمی توانستم سر کلاس حاضر شوم. سال دوم که به تیم تاکسیرانی رفتم، فوتبال زیاد وقتم را می گرفت. همان موقع در کار پوشاک بودیم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. علی ...
ناگفته های دایی برابر دوربین نود!
.... در یک بازی فوروارد ما مصدوم شده بود و من را فوروارد قرار دادند که دو سه گل زدم و دیگر به این پست منتقل شدم. وی درباره آسیب دیدگی شدید طحال نیز گفت: در بازی با بحرین دروازه بان حریف با لگد به شکمم زد اما تعویض هایمان را انجام داده بودیم و مجبور بودم بازی کنیم. آن 20 دقیقه 200 سال طول کشید. فکر می کردم ضربه ای است که نفسم بند آمده اما دیدم نه ماجرا جدی است. در رختکن بیهوش شدم و مرا به ...
از سبیل دایی تا خاطره باخت از منچستر
او به من بگوید من می دانستم اخراج شدم و از بچه هایم خداحافظی کرده ام. او به من گفت با قدرت به کارم ادامه دهم اما به او گفتم من اخراج شده ام. اگر بودم شاید به جام جهانی می رفتیم و شاید هم نمی رفتیم و من نمی توانم بگویم دقیقا چه اتفاقی رخ می داد و فوتبال را نمی توان پیش بینی کرد. او در مورد شادی گل های بهزاد غلامپور که با پریدن روی سر او به نمایش گذاشته می شود گفت: ما دیگر عادت کردیم، از ...
آنچه در برنامه نود این هفته گذشت
1366 رشته مهندسی عمران قبول شدم و آن موقع به خاطر اینکه شلوار جین و کاپشن می پوشیدم نتوانستم وارد دانشگاه شوم. سال 1368 وارد دانشگاه شدم و رشته متالوژی قبول شدم. آغاز فوتبال: فوتبال را از تاکسیرانی شروع کردم و در رابطه با درسم آن را شب امتحان می خواندم و حافظه ام یاری می کرد و خوشبختانه می توانستم امتحاناتم را خوب بدهم. در طول دانشگاه فقط یک درس را ...
کدام بخش مصاحبه عادل با دایی حذف شد؟
به نقل از فارس به این شرح است؛ درس و دانشگاه: در سال 1366 رشته مهندسی عمران قبول شدم و آن موقع به خاطر اینکه شلوار جین و کاپشن می پوشیدم، نتوانستم وارد دانشگاه شوم. سال 1368 وارد دانشگاه شدم و رشته متالوژی قبول شدم. فوتبال را از تاکسی رانی شروع کردم و در رابطه با درسم آن را شب امتحان می خواندم و حافظه ام یاری می کرد و خوشبختانه می توانستم امتحاناتم را خوب بدهم. در طول دانشگاه فقط یک درس را افتادم ...
پشت پرده اتفاقات تیم ملی
شب به بعد را نمی دیدم. در تیم ملی همبازیان و دوستان خیلی خوبی مثل علی کریمی، خداداد عزیزی، مهدی مهدوی کیا و کریم باقری داشتم و بدون آنها به این تعداد گل (109) نمی رسیدم. هیچ موقع این رکورد را برای خودم نمی دانم. این رکورد برای ایران است و من فقط نماینده نسل خودمان بودم که بتوانم این رکورد را بزنم. مطمئنا روزی می رسد که یک نفر دیگر می آید و رکورد مرا می شکند.اگر در جام جهانی 2006 همدلی وجود داشت، آن ...
علی دایی: بخاطر شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم
آقای گل فوتبال جهان می گوید قبولی در دانشگاه، مسیر زندگی او را تغییر داده است. علی دایی در گفت وگو با برنامه نود اظهار کرد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمی شدم مسیر زندگی ام عوض نمی شد. به گزارش ایسنا وی افزود: سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به ...
علی دایی و جدا کردن فروکروم از آهن قراضه!
ساعت راه بود. همیشه منتظر چهارشنبه ها بودم و با شور سوار اتوبوس می شدم. پنج شنبه تمرین می کردم، جمعه بازی بود و شب بر می گشتم تهران. توی خوابگاه زندگی می کردید؟ ترم اول خانه یکی از دوست های بابایم بودم که خودش اردبیل زندگی می کرد. طرف های میدان ونک بود. من یک سال دانشگاه آزاد اردبیل هم بودم، شرایط طوری شد که زیاد درس نخواندم و فکر می کردم می شود همین طور درس ها را پاس کرد، آن هم ...
چون شلوار لی می پوشیدم نگذاشتند بروم دانشگاه شریف!
علی دایی در گفت و گوی مفصل با عادل فردوسی پور درباره مسائل مختلف صحبت کرد. صحبت هایی دایی را ادامه مطالعه می کنید: *درس و دانشگاه مسیر زندگی ام را عوض کرد.اگر در تهران قبول نمی شدم،علی دایی فعلی نبودم.من سال 66 و 67 دانشگاه شریف قبول شدم.سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه ...
دایی راز سیبل ها و رد شدنش در دانشگاه را فاش کرد!
به گزارش قدس آنلاین، علی دایی در گفتگوی ویژه با برنامه نود درباره رد شدنش در دانشگاه شریف در سال 1366 گفت: فکر کنم درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. شاید اگر تهران دانشگاه قبول نمی شدم، علی دایی نمی شدم. سال 1366 و هم سال 1367 دانشگاه شریف قبول شدم که در سال 66 ما را به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن در اردبیل رد کردند. وی درباره سبیل هایش در آلمان هم گفت: سبیلم را زمانی که در هرتابرلین بودم، زدم! خب آن موقع سبیل مد بود. ما اردبیلی هستیم و بر اساس مد جلو می رویم! (باخنده) ...
جسد را از سردخانه بیمارستان دزدیدند!/ روزنامه نگاری عاشق می خواهد
یا کیلویی می فروشند؟! آن وقت سمپوزیوم فیزیک کابرد لیزر با حضور دانشمندان فیزیک لیزر دنیا در دانشگاه اصفهان برگزار شد. فضای کار من اینگونه بود که ظهرها می آمدم خانه جیبها را خالی می کردم روی میز، اول نهار را می خوردم و مقداری می خوابیدم و بعد بلند می شدم شروع می کردم به نوشتن، بعضی اوقات تا 8 شب هم طول می کشید. لابلای اینها به مراکزی که صبح نرفته بودم سرکشی کنم زنگ می زدم. یکی از پلهای ...
اولین جنازه ای که در عمرم دیدم، پیکر شوهرم بود
نام های شهید عبدالله باقری و شهید امین کریمی به شهادت رسیده اند." *امینم شهید شد! از دیدن اسامی شوکه شده بودم. همانجا نشستم و با ناباوری به پدرم گفتم بابا شوهر من شهید شده؟ گفت هیچ نگو! مادر امین چیزی نمی داند. مادر شوهرم ناراحتی قلبی داشت. مراعات مادر را می کردند. فقط یادم است به سمت مادرم دویدم و گفتم مامان شوهرم شهید شده و بیهوش شدم... دیگر هیچ چیز را به خاطر نمی آورم. ...
بعد از گلزنی به نایمخن هم تماشاگرانش مرا تشویق کردند | دست خودم بود، ترجیح می دادم به تیم دیگری جز ...
. همان طور که گفته بودی، بعد از گلزنی به نایمخن شادی نکردی؟ با خودم عهده بسته بودم، خوشحالی نکنم و به این عهد هم وفا کردم. حقیقت امر این است که من دو سال خیلی خوب را در AZ آلکمار داشتم. از سوی دیگر در این فصل گل هم نزده بودم. تمام این موارد باعث شد از لحاظ احساسی در شرایط حساس و سختی قرار بگیرم اما با این وجود شادی نکردم. قبول داری تاریخ دوباره عیناً برای تو تکرار شد؟ ...
نماز در پای چوبه دار
دفاع تحویل داد و در بین راه به من گفت : من شما را می شناسم ونجاتت دادم . از شما می خواهم که برای من دعا کنی . هشت سال بعد ، در پاییز 1367 وقتی که دسته جمعی از اردوگاه تکریت به زیارت کربلا ونجف اشرف مشرف شده بودیم ، در رواق حرم امام حسین (ع) بچه ها حال عجیبی داشتند ومن هم در جمع آنها بودم که متوجه شدم یک افسر عراقی مرا صدا می زند . جلو رفتم . از من پرسید : ابوترابی ، من را می شناسی ؟ ...
90درصد رفیقهایم در بخشهای صنعتی پستهای خوبی دارند
راست می رفتیم حمام عمومی و زیر دوش آب گرم. بعضی موقع ها با همان لباس می رفتیم زیر دوش. توی زندگی هم همین طور، سال 93، بعد از بازی های آسیایی که یک مقدار پول آمد توی دست و بالم از کره لباس وارد می کردم و با یکی که مهندس بود، شریک بودم. مغازه اول را توی منیریه زدیم. بعد که وضعم بهتر شد با اینکه می توانستم ماشین بهتری بخرم ولی اپل کورسا سوار می شدم. بعضی روزها تا ساعت 4-5 صبح مغازه می ماندیم و کارها ...
هوشیار: اجازه نمی دهند هیچ دروازه بانی در پرسپولیس موفق شود
حسین هوشیار در گفتگو با خبرنگار فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان ، درباره خداحافظی اش از فوتبال بیان کرد: چند وقتی بود که این تصمیم را گرفته بودم که از فوتبال خداحافظی کنم. بعد از جدایی ام از پرسپولیس اتفاقاتی رخ داد که بسیار اذیت شدم و شرایط برایم سخت شده بود، این شرایط سخت باعث شد که از فوتبال زده شوم و تصمیم بگیرم فوتبال را کنار بگذارم. هوشیار که در سالروز ...
مصاحبه خواندنی و جنجالی لیلی گلستان (2)
کردم و احساساتی شدم و چشم هایم پر اشک شد. بعد اسمم را پرسید و من گفتم گلستان. گفت یک گلستان می شناسم که مترجم است، چه کاره ات می شود؟ و من جواب دادم که خودم هستم. دوباره بلند شد و ایستاد. گفت: به یک شرط جواز می دهم که روز افتتاح کتاب فروشی، مرا هم دعوت کنید. و دعوتش کردم. شانس با من بود. شش سال کتاب فروشی داشتم؛ از سال 1360 تا 1366 و بعد هم سال های بد آمدند؛ جنگ و بلبشو و کتاب های جلد ...
ماجرای دردسرساز عشق پسر 25 ساله به دختر 40 ساله
در دام کلاهبرداری گرفتار شدم که تنها یک شماره تلفن از او دارم و از سوی دیگر هم آبرویم در معرض خطر قرار دارد به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: 17 ساله بودم که پدرم را از دست دادم. آن روزها در کلاس سوم دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه شدم ارثیه زیادی به من رسیده است. پدرم ملک و املاک زیادی در شهرستان داشت و سهم مرا نیز برابر با برادرانم تعیین کرده بود. مادرم زنی متین و خوش اخلاق ...
غلامپور: وقتی علی آقا از من تعریف کرد احساس غرور کردم
افتخارم است که یکی از بزرگان فوتبال جهان از من تعریف کرده. تعریف دایی هم کار من را سخت می کند. علی آقا با هر کسی که دست یا علی بدهد، با او رفاقت می کند، من هم تا زمانی که خود علی بخواهد، کنار او خواهم بود. هر زمانی هم که کنار او نباشم، دعاگویش هستم. هیچ وقت محبت های دایی را فراموش نمی کنم. مربی دروازه بان های صبا در مورد خوشحالی خاصی که هنگام گل زدن انجام می دهد هم با خنده گفت: مطمئن ...
جواب گریه های مادرم را چه کسی می دهد؟
فیلم این حرف ها و تهمت را بزنیم صحیح نیست. چندین و چند سال است که من پیشنهادات خوبی دارم ولی به همه آن ها جواب منفی داده ام تا پشت خط گلرهای اسمی لیگ برتر نمانم بعد یک شبه می آیند آبروی مرا می برند؟ چرا اجازه دفاع به من ندادند؟ با برنامه تماس گرفتی که صحبت کنی؟ من امروز صبح به فردوسی پور زنگ زدم ولی جواب نداد، او باید هفته بعد مرا پشت خط بیاورد تا من از حیثیت خودم دفاع کنم ...
فوتبالیست ایرانی: ازدواجم شایعه است| دختر فیلیپینی را اتفاقی دیدم
. واقعیت این است که می خواستم یک پیراهن فوتبال فیلیپینی داشته باشم تا بعدها به فرزندانم بگویم که من هم فوتبال بازی کرده ام، اما حالا شده ام بازیکن تیم ملی فوتبال فیلیپین! به خاطر گل هایم انتخاب شدم بهادران اخیرا بازیکن سال2015 فیلیپین نام گرفته و خودش هم نمی داند که چطور به این افتخار نائل آمده است! او می گوید: بیشتر به خاطر بازی های ملی و گل هایی که در انتخابی جام جهانی 2018 ...
چگونه احمدی نژاد ایده ایجاد کنسرسیوم سوخت هسته ای را مطرح کرد؟
سرمایه گذاری نخواهد کرد. او به من گفت درباره این پیشنهاد دیگر چیزی نگوییم؛ زیرا غرب هرگز با آن موافقت نخواهد کرد. آقای روحانی بعد از انجام مصاحبه فوق بلافاصله مرا صدا زد و از من خواست آن را تکذیب کنم؛ زیرا مقامات عالی رتبه از این پیشنهاد شگفت زده و ناراحت شده بودند. من گفتم نمی توانم آن را تکذیب کنم؛ زیرا حرف های من در مصاحبه ضبط شده است، اما می توانم استعفا دهم. او درنهایت توانست مشکل ...