لو رفتن رابطه بی شرمانه نوعروس با پسر نامحرم ! / در دوران نامزدی فاش شد
سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از معلم فداکار آذربایجان شرقی در جاده برفی
... گاهی ارتفاع برف به بیش از یک متر هم می رسد، راه ها بسته می شود؛ اما من درس را تعطیل نمی کنم. سعی می کنم برای حل این مشکل در مدرسه بیتوته کنم؛ ولی مادرم را چه کنم؟ گاهی بین شغل و مادرم می مانم. مادرم از زمانی که من به دنیا آمده ام، به بیماری ام اس مبتلا شده است. او فلج شده و بشدت به کمک من و پدرم برای انجام کارهای شخصی اش نیاز دارد. پدرم نیز در ارومیه مشغول به کار است و این گونه می شود که ...
اعتراف آخر قهرمان المپیاد ریاضی دختران به قتل باران کوچولو / جسد دختر 7 ساله در یخچال بود + فیلم
یعنی وقتی باران داخل یخچال قرار گرفته هنوز نیمه جان و به خاطر کمبود اکسیژن محیط یخچال با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا جان داد. مادر باران در دومین جلسه بازجویی گفت: شب حادثه وقتی از سرکار به خانه آمدم خیلی خسته بودم. شام خوردم و موادمخدر مصرف کردم و خوابیدم. صبح روز بعد دیدم که باران نفس نمی کشد. یک آینه پایین پایش و یک آینه بالا سرش بود. باران از آینه و رعد و برق می ترسید. از افشین پرسیدم چه ...
سرنوشت سیاه یک زن مطلقه / بخاطر پول چه بلاهایی سرم آمد !
زن 26 ساله که گویی کوله باری از غم را به دوش می کشید با بیان این که جوان مجرد فقط برای پول و ثروت با من کرد که زنی مطلقه بودم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند یک خانواده شش نفره هستم، اما پدر معتادم زمانی که من فقط دو سال داشتم، مادرم را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت و با زن دیگری ازدواج کرد، اما او هفت سال بعد از این ماجرا به دلیل ابتلا ...
وسوسه شیطان، جوان 31 ساله را به تباهی کشید
موتورسیکلت دیگری را ربودم. از آن روز به بعد به گوشی قاپی رو آوردم چون احتمال می دادم نیروهای انتظامی نتوانند مرا سوار بر موتورسیکلت سرقتی شناسایی کنند اما هیچ گاه آرامش روحی و روانی نداشتم و دلهره دستگیری رهایم نمی کرد. حالا دیگر گویی سرقت برایم عادی شده بود و کاری جز دستبرد به اموال مردم نداشتم! در حالی سرقت های زیادی با موتورسیکلت انجام دادم که همه پل های پشت سرم را خراب کرده بودم و نزد ...
کفش های کتانی راز قتل مرد گمشده را بر ملا کرد
.... مرد کارتن خواب که هنوز کفش های کتانی مسعود در پایش بود، در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من سه سال است که کارتن خواب شده ام و در همان پارکی که اولیای دم مرا پیدا کردند، رفت و آمد دارم و شب ها آنجا می خوابم. در نزدیکی همان پارک پاتوق خلافکاران، معتادان و خرده فروشان مواد مخدر است. صبح روز حادثه مرد فوت شده از آن محل می گذشت که مرد قاچاق فروشی همراه دوستش راه وی را سد کردند. آن ها می ...
سرنوشت دردناک زن جوان پس از 2 ازدواج ناموفق / پدرم مرا به پول شوهر داد و همسرم پول داد تا از خانه اش بروم
پدرم من را شوهر داد. او مرا به یک افغانستانی داد و بعد هم شوهرم ولم کرد و از ایران رفت. در آن زمان 20 ساله بودم و دو بچه داشتم. شوهرم بچه ها را هم با خودش برد. به خانه پدرم رفتم اما او من را قبول نمی کرد. بالاخره در خانه او ماندم تا اینکه یک روز پدرم آمد و گفت من را شوهر داده است. من را به مردی داده بودکه 30 سال از خودم بزرگ تر بود، من هم چاره نداشتم قبول کردم. اما زندگی ما آخر و عاقبت نداشت. ...
سایه مرگ بر سر معلم فداکار در جاده برفی + عکس و فیلم معلم و دانش آموزان بستان آبادی
...؛ ولی مادرم را چه کنم؟ گاهی بین شغل و مادرم می مانم. مادرم از زمانی که من به دنیا آمده ام، به بیماری ام اس مبتلا شده است. او فلج شده و بشدت به کمک من و پدرم برای انجام کارهای شخصی اش نیاز دارد. پدرم نیز در ارومیه مشغول به کار است و این گونه می شود که من هر چند روز یک بار از بالای تپه پایین می آیم تا به مادرم کمک کنم. اینها را که می گوید مکثی می کند و ادامه می دهد: با همه اینها، نمی گذارم دانش آمو ...
بخشش قاتل بی ملاقاتی
تربیت رفتم. پسر های زیادی با جرم سرقت، قتل، دعوا و... آنجا بودند. یک سال بعد به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدم و با زندانیان قصاصی همسلول شدم. وقتی حکم قصاصم آمد شوکه شدم. مادرم چند بار به دیدنم آمد و دلداری ام داد، اما با مرگ او تنها امیدم نیز رنگ باخت. پدرم و بقیه خانواده در این 15سال یک بار هم به ملاقاتم نیامدند. تنها زندانی اعدامی بی ملاقاتی بودم. بی سواد بودم و در زندان درس خواندم و سیکلم گرفتم ...
بخشش قاتل بعد از 15سال!
. اما هر بار که نام یک زندانی را صدا می زدند تا برای اجرا برود با خودم می گفتم نفر بعدی من هستم و همیشه با این وحشت زندگی کردم. برنامه ات برای بعد از آزادی چیست؟ بعد از اینکه نذرم انجام شد یعنی خیرات برای مقتول، بروم سر خاک مادرم. بعد بروم دیدن پدر و دیگر اعضای خانواده ام. ای کاش مرا بپذیرند که خیلی دلتنگ شان هستم. دوست دارم کار مناسبی پیدا کنم و خانواده ای تشکیل بدهم، راستش یکی از بزرگ ترین آرزوهایم پدرشدن است. ...
شاه کلیدی که در قلب استاد دانشگاه صنعتی اصفهان است/ جعفری: با مادر شدن ره صد ساله زودتر طی می شود
صنعتی اصفهان است که در ابتدا خود را اینگونه معرفی می کند: متولد سال 1363 در اصفهان، فرزند آخر خانواده و دارای یک خواهر و برادر و یک پسر 9 ساله؛ پدرم بازنشسته ارتش و مادرم هم خانه دار است. جعفری دارای مدرک دکتری عمران از دانشگاه صنعتی اصفهان است و در حال حاضر نیز به عنوان عضو هیات علمی دانشکده عمران همان دانشگاه مشغول به فعالیت است. واسطه ازدواج ما قرآن بود فارس ...
نکته های جالب زندگی مرحوم عمادافروغ
زهرا کاظم پورفرد شدیم تا با هم مروری بر داستان زندگی روشنشان داشته باشیم و با ملاک های اصیل بیشتر آشنا شویم. همراه ما باشید. ایکنا چند ساله بودید که ازدواج کردید و نحوه آشنایی شما با یکدیگر به چه شکل بود؟ افروغ: سال 1359 در حالی که 23 ساله بودم به واسطه خواهرم با خانواده کاظم پورفرد آشنا شدم و قرار شد برای خواستگاری به منزل ایشان برویم. در بدو ورود به منزلشان، مادر خانه ر ...
محاکمه سرکردگان شبکه مخوف گربه های وحشی !+ عکس و گفتگو با زورگیر مخوف
امیرحسین – الف (سرکرده شبکه) مقابل میز عدالت قرار گرفت و به سوالات تخصصی قضات دادگاه پاسخ داد. او که از 3 سال قبل در زندان به سر می برد، پس از تفهیم اتهامات مختلف از سوی مقام قضایی و با معرفی کامل خود درباره چگونگی وقوع ماجرای قتل گفت: آن شب من در منزل قرص و مشروب خورده بودم چون مادرم سرطان داشت و پدرم نیز با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کرد. من شب ها مشروب می نوشیدم تا این ...
ماجرای تاسفبار عروس جوان| خوشی زیر دلش زد تا زندگیش را نابود کند!
بودند اما من تصور می کردم با ازدواج من و مهسا، اختلافات آن ها نیز به پایان برسد. چند روز بعد از آن که موضوع را با پدرم مطرح کردم مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد و من و مهسا با هم نامزد شدیم ولی هنوز 4 روز از برگزاری مراسم عقدمان سپری نشده بود که با بی تفاوتی های مهسا روبه رو شدم. او خیلی سرد با من برخورد می کرد و با حرکات و رفتارش چنین نشان می داد که اصلاً مرا دوست ندارد! ...
رنج 15 سال تنهایی یک اعدامی
... آنها مرا طرد کرده بودند، فقط مادرم بود که به ملاقاتم می آمد. پدرم و بقیه خانواده مرا کنار گذاشتند و به خاطر اینکه قاتل شدم دیگر سراغم نیامدند. در همان سال های اول هم مادرم فوت کرد. دیگر تنها شدم و هیچ کس به ملاقاتم نیامد. وقتی زمان ملاقات فرا می رسید، همه هم بندی هایم با خوشحالی به دیدار عزیزانشان می رفتند و فقط من تنها می ماندم. من درس خودم را گرفتم و به اندازه کافی عذاب کشیدم. اگر پول دیه جور شود، می خواهم زندگی سالمی داشته باشم. ...
شوهرم مجبورم می کند نیمه شب حمام بروم
وسواس عجیب مرد زن 38 ساله درباره مشکل خود گفت: 18 ساله بودم که با پسر خاله ام ازدواج کردم. آن زمان در سال آخر دبیرستان تحصیل می کردم که به پیشنهاد مادرم پای سفره عقد نشستم. عیسی جوان برازنده و مهربانی بود که شناخت خوبی از یکدیگر داشتیم. از سوی دیگر پدرم نیز مشاور املاک بود و اوضاع مالی خوبی داشت به همین دلیل من هیچ گاه در تنگناهای معیشتی و اقتصادی قرار نگرفتم ، ولی بعد از ...
فکر نمیکردم رابطه ام با سهیل به اینجا برسد| او برادر همسرم بود| عشق ما رنگ خون به خود گرفت!جزییات
عروس جوان که با برادر شوهر خود رابطه پنهانی برقرار کرده بود دستش به خون همسرش آغشته شد تا پای پلیس جنایی به این پرونده بازشود. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که ...
خواهر پرو شوهرم را از چنگم در آورد / مچ حمیرا را بد جایی گرفتم و...!
چرا که خواهرم پیمان را با چشمان خودش دیده بود و حالا معنای دروغ و خیانت را خوب می فهمید. پیشنهاد ازدواج به دختر غم زده از سوی دیگر من در محیط دانشگاه با پسری به نام عیسی آشنا شدم که خیلی باهوش به نظر می رسید. با آن که در جریان من قرار داشت ولی باز هم پیشنهاد ازدواج به من داد. او که مدعی بود اوضاع مالی بسیار خوبی دارد آن قدر با لبخند و خنده های بلند مرا تحت تاثیر قرار ...
هوادار پرسپولیس به شرط پرداخت دیه بخشیده می شود
واقعیتش این است که من پولی برای پرداخت دیه ندارم و چشم امیدم به دستان پرمهر مردم و خیران است که به من کمک کنند تا از طناب دار فاصله بگیرم و آزاد شوم. پدر و مادرت کمک نمی کنند؟ وقتی به عنوان قاتل دستگیر شدم تمامی اعضای خانواده ام با من قهر و در واقع مرا رها کردند. آن ها آنقدر از من ناراحت و عصبانی شدند که حتی در این مدت به ملاقاتم هم نیامدند. فقط مادرم گاهی پنهانی از پدرم و دیگر اعضای ...
شهیدی که برای تحقق خواسته اش از همسرش امضا گرفت
مردانه اش خیلی به دلم نشست. زمانی هم که قرار شد با هم صحبت کنیم گفت: حجاب شما از هر چیزی برایم مهم تر است، دوست ندارم کسی صدای ما را بشنود قبول کردم و از او خواستم اجازه دهد تحصیلاتم را ادامه دهم که مهدی هم قبول کرد. سال 85 که رفتیم عقد کنیم یک دستخطی نوشت و خواست آن را امضا کنم. داخل کاغذ نوشته بود دلم نمی خواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند. من هم امضا کردم. مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت: این پسر خیلی سخت گیر است، اما من ناراحت نشدم، چون فهمیدم می خواهد زندگی کند؛ و واقعا هم زندگی با او به من مزه می داد. انتهای پیام/ 112 ...
روایت آشتی دختر کم حجاب با امام زمان(عج)/ دختران انقلاب و معرفی متفاوت حجاب!
پوششم در جمع خانواده و اقوام مورد سرزنش و فشار قرار می گرفتم. خانواده بسیار مخالف سبک لباس پوشیدن و رفتارم بودند اما تاثیر دوستانم آنقدر روی من زیاد بود که من می خواستم هر طور شده مثل آنها زندگی کنم. از زمانی که به سن تکلیف رسیدم اعتقاد و حجاب چندانی نداشتم درست مثل دوستانم حتی این وضعیت تا زمان کنکورم ادامه پیدا کرد تا اینکه پدرم یکی روز که مشغول درس خواندن بودم یک سی دی درباره حضرت محمد ص علیه ...
مادر فنلاندی درناهای ایران
با خوش شانسی تمام زمانی آمد که هنوز انقلاب نشده بود وقتی کار نصب خانه تمام شد انقلاب هم شده بود. الن می افزاید: داستان زندگی من طولانی است به هر حال فنلاندی هستم و 43 سال است در ایران زندگی می کنم، در آمریکا درس خواندم و با آقای توکلی آشنا شدم، آمدم ایران و ایرانی شدم؛ البته من پدرم در آمریکا بود و مادرم در فنلاند؛ مدتی با مادرم زندگی می کردم بعد پیش پدرم رفتم. وی تصریح می کند ...
پشت پرده یک زندگی؛ کیومرث پوراحمد
آن روزگار نه کیومرث مرا و نه من کیومرث را می دیدم... رهگذرانی بی آزاری بودیم که از کنار یکدیگر می گذشتیم. یادم هست شبی، رختخواب کیومرث، خالی بود، از مادرم پرسیدم کیومرث؟ گفت؛ رفت خدمت سربازی، کیومرث نوزده سال داشت و من سیزده ساله بودم... آن شب بغض غریبی به سرای پنهان کودکی ام سرازیر شد؛ نمی دانستم با برادری در یک اتاق می خوابیدم که به وقت لزوم می توانست ناجی ام باشد و حالا کیومرث را گم کرده ...
رونمایی نیوشا ضیغمی از تیپ بهاری اش همه را مات کرد | نیوشا ضیغمی با این مانتو گل گلی و موی بلوند 10 سال ...
. صحبتهای نیوشا ضیغمی وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نت ...
عاقبت های هوس های نفسانی زن خیانتکاری که عاشق مرد متاهل شد!
خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز یک هفته از آغاز سال تحصیلی نگذشته بود که شبی مادرم مرا به گوشه اتاق برد و گفت: فردا قرار است خواستگار بیاید و نباید مدرسه بروی! آن زمان معنای زندگی مشترک را نمی دانستم و هیچ گونه اطلاعاتی در این باره نداشتم. خلاصه روز بعد لباس شیکی پوشیدم ودر آشپزخانه منتظر ماندم تا مادرم بگوید دخترم چایی بیاور! پدرم راننده کامیون بود و هیچ وقت به درس ...
سالروز شهادت شهید چراغی؛ فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله+ فیلم
روز قیامت اسماعیل (یکی از هم محلی هایمان که نیروی برادرم بود و شهیدشد) جلوی مرا خواهد گرفت و می گوید به عنوان فرمانده مرا جلو فرستادی من شهید شدم و خودت رفتی ازدواج کردی و صاحب خانه و زندگی شدی در حالی که هنوز جنگ ادامه داشت، آن وقت من جواب او را چه خواهم داد؟ * قول گرفته بود نگوییم در جبهه چه کاره است درخواست فرمانده سپاه از امام خمینی (ره) در مورد قرائت خطبه عقد ...
زن متاهلی که به خواسته های شرم آور مرد پولدار نه نگفت!
بی معنی بود. فریبرز مرا ترغیب به بارداری می کرد تا شاید وجود فرزندی زیبا، رابطه ما را استحکام بخشد اما من مخالف این موضوع بودم تا این که در فضاهای مجازی با گروه هایی مختلط آشنا شدم که هفته ای یک بار در یکی از پارک ها یا کافه رستوران های مشهد قرار می گذاشتند و چند ساعتی را خوش می گذراندند. سپس تصاویر و تعریف و تمجید از این دورهمی را در کانال به اشتراک می گذاشتند بیشتر آن ها ...
سیمین و مرد همسایه و خلوت گاه شیطانی!
دادم اما غافل از این بودم که همسر او از مدتی قبل متوجه این خلوت های شیطانی شده است و به همه پیام های من و هاتف دسترسی دارد. خلاصه آن روز صبح طبق معمول همسر هاتف از خانه بیرون رفت و دقایقی بعد نیز هاتف طبق قرار قبلی به منزل ما آمد اما همسر هاتف موضوع را به عنایت اطلاع داده و پیامک های مرا برای او ارسال کرده بود. خلاصه زمانی که من برای آخرین بار جملات قطع رابطه را در ذهنم مرور می کردم ناگهان همسرم ...
کیانی مقدم: هواداران به ورزشگاه بیایند، کار تمام است
و امیدوارم کنار این تیم موفق باشیم و همه با کمک به یکدیگر پایان فصل یک اتفاق خوب را رقم بزنیم. حضور بازیکنان حرفه ای نشان از تفکر و ذهنیت حرفه ای باشگاه دارد و معلوم است باشگاه شادکام چه هدفی دارد. وی افزود: تا الان در لیگ سه نبودم و برای اولین بار در مرحله دوم لیگ سه حضور دارم، یک سال سخت را پشت سر گذاشتم و قصد دارم با قدرت فوتبال را دنبال کنم. از دست دادن مادرم و مصدومیتی که داشتم باعث شد ...
جزئیات جدید از قتل مردی توسط زن باردار
قرار گرفتن مادرم بودم. پدرم همیشه او را کتک می زد و مادرم علاقه ای به پدرم نداشت و همه فشار ها را به خاطر ما تحمل می کرد. سمیرا از مردم می خواهد که برای نجات مادرش 250 میلیون کمک کنند، اوضاع آن ها چندان مساعد نیست و هیچ کمک مالی ندارند. او در ادامه صحبت هایش گفت: من تا کلاس هفتم بیشتر نتوانستم درس بخوانم. دراین مدت برای رسیدگی به امور خواهر و برادرم کار کردم. در یک شرکت کار ...
گرگ پیر پسر 11 ساله مشهدی را به قصد تجاوز به باغ کشاند و او را کشت!+عکس
های تحت پوشش کارآگاهان نشان می داد که پیرمرد 60 ساله در آن منطقه به عامل اغفال کودکان معروف است و از سابقه اجتماعی خوبی برخوردار نیست اما از آن جایی که وی چند روز قبل عمل جراحی چشم انجام داده بود، کارآگاهان با حساسیت ویژه ای به تحقیق ادامه دادند تا این که مشخص شد گوشی تلفن همراه کودک گمشده نزد یکی از دوستان همبازی وی قرار دارد بنابراین کارآگاهان با لحنی کودکانه از وی درباره گوشی تلفن همراه پرسیدند ...