سایر منابع:
سایر خبرها
در نشست تجربه نگاری مطرح شد: تلخ و شیرین های حضور در جمع دهه هشتادی ها
د مثال اظهارکرد: به عنوان مثال در مدرسه ی شاهد حضرت علی اکبر(ع) هستیم. می دانید که مدارس شاهد حضرت علی اکبر(ع) به این صورت هستند که از کل استان بچه هایی را برای مدرسه منتخب می کنند. مشکل اول این بود؛ اوایل سال یک دانش آموزی به من مراجعه کرد و گفت که؛ یک مشکلی برای من پیش آمده است. او گفت که مدتی پیش من به پدر و مادرم گفتم که؛ من نیاز به ازدواج دارم، برای من یک نفر را انتخاب کنید. همه ی پدر و مادر ...
درخواست تختی از پیرمرشد محله اکباتان چه بود؟
می آورد. خاطراتش را با نقل روزهای مدرسه آغاز می کند که کم کم در همان مدرسه صبا یک زورخانه به نام شیرخدا درست کردند. صبح ها ضرب می گرفتم و دانش آموزان ورزش می کردند. یکی از دانش آموزان، رسول میرمالک، کشتی گیر معروف و دیگری روح الله قهرمانی، قهرمان دوومیدانی بود. من هم در مدرسه کاپیتان تیم بودم. آن موقع هم ضرب می زدم و هم می خواندم حتی با بچه ها، والیبال بازی می کردم و یک دهن هم می خواندم. به طور ...
مرگِ سینمایی!
را ناصر می داند. او با فقر و ناداری و زندگی دشوار خود، در دنیایی سینمایی زندگی می کند، اما به قولِ خودش، روزگار غریبی است که عاشق هم بدونِ تیغ راه نرود... داستان دوم، با نامِ خیالِ رُخ دوست حکایت چند نوجوان در یکی از مدرسه های دوران پهلوی است. معلمی با افکارِ انقلابی در آغاز سال تحصیلی با دانش آموزان دوست می شود. او پس از چندی، درست هنگامی که بچه ها به حضور او عادت کرده اند دیگر به مدرسه ...
قهرمان محله | رهبر معظم انقلاب به این فعال اجتماعی چه لقبی دادند؟ | حامی 35خیریه و صندوق قرض الحسنه
. بعد از اینکه تحصیلاتم را در مدرسه اسلامی آغاز کردم، پس از مدت کوتاهی برای تحصیل در علوم جدید به مدرسه رفتم و مدیر آنجا که نامش آقای بشارت بود از من امتحان گرفت و به جای اینکه مرا در کلاس اول ثبت نام کند به کلاس دوم فرستاد. یک سال آنجا درس خواندم و چون پدرم موافق نبود، دوباره به مدرسه علوم دینی برگشتم. یکی دو سال درس خواندم و بدون آنکه کلاس های چهارم و پنجم را بگذرانم رفتم کلاس ششم. بعد ...
او خود را محدود به درس نکرد و به قله موفقیت رسید
.... یک جمله مرا ترغیب به شرکت در المپیاد کرد او درخصوص نحوه شرکت و چگونگی قرار گرفتنش در مسیر المپیاد توضیح داد و گفت: من یک دانش آموز کاملا کنکوری بودم و اهداف کنکوری داشتم و بیشتر وقتم را برای کنکور درس می خواندم، تا اینکه کلاس یازدهم که بودم توسط یکی از دوستانم با یک جمله ترغیب شدم که در المپیاد مدیریت و اقتصاد شرکت کنم و آن زمان هیچ اطلاعی درباره این رشته نداشتم و حتی نمی ...
سارا بهمنیار: در شهرهای شلوغ نمی توانم زندگی کنم/ با تمرین روی فرش کاراته کا شدم/ آن دو ثانیه جهنمی را ...
یا شمشیرباز بودم. پس خانواده شما هم کاراته کا بودند؟ مادر، پدر و خواهرم هم کاراته کا هستند. دخترخاله ام هم یک کاراته کا حرفه ای است. البته خواهرم اکنون مربی شده و در بخش کاتا تمرین می کند. کدام باشگاه می رفتید؟ من وقتی بچه بودم باشگاه کاراته ای نبود و در منزل خاله ام روی فرش تمرین می کردیم. چون تاتامی نداشتم. اغلب اوقات روی شن های ساحل کاراته کار می کردم. ...
اینجا تار و پود مهربانی گره می خورد | کارآفرینی بانوی گلابدره ای برای 300 نفر
. همان روزها کارگاه کوچکش را هم راه اندازی کرد و حالا بعد از یک دهه برای ده ها بانوی سرپرست خانوار گلابدره اشتغالزایی کرده است. چوپانی نام کارگاه کوچکش را کارگاه دست آفرین گلابدره گذاشته است. کارگاهی کوچک که البته خانه امید بانوان سرپرست خانوار گلابدره، بانوان خودسرپرست و حتی دانش آموزان و جوانان جویای کار این ملحه است. کارگاه دست آفرین، نماد همدلی اهالی هنرمند محله است. چرا که در این ...
مرجان گوش مرد شیطان صفت را با چاقو برید و به کلانتری رفت ! / التماس کردم گوش نداد انتقام گرفتم !
این پیرمرد آزارگر که هنوز باور نداشتم بعد از 2 سال مهربانی ناگهان شیطانی بودنش را فاش کرده است بازداشت شد. من آزاد شده بودم اما پیرمرد روانه زندان شد و من به خانه تهایی ام برگشتم. تصمیم به خودکشی زمانی که دیدم با این اتفاقی که برایم افتاده است و دیگر خرجی ام را از کجا بیاورم و کرایه خانه ام را چه کسی بدهد با خودم گفتم خودکشی بهترین راه است بخاطر همین چندین بسته قرص ...
مورد نادر زایمان تلفنی یک زن بدون نیروی پزشکی!
گرفتند و تشکر کردند. چند وقت است که در اورژانس فعالیت می کنید؟ دو سال است که داخل اورژانس هستم و قبلش هم پرستار بودم. پرستاری خواندم و وقتی طرحم تمام شد، از سال1400 وارد اورژانس شدم. موارد دیگری هم بوده که پشت تلفن باعث نجات فردی شوید؟ فردای همان روز یعنی روز عید غدیر، شیفت بودم که یک مادر تماس گرفت و فریاد می زد بچه ام دارد خفه می شود. پسر 10ساله اش ...
پسرم حامی خانواده مان بود
...! برایم شنیدن این حرف ها بسیار سخت بود. من تنها بچه ام را برای رضای خدا و مملکت مان به جبهه فرستاده بودم. وی ادامه داد: چند وقت بعد از شهادت پسرم بود که آن خانم وقتی من را دید عذرخواهی کرد و بسیار پشیمان بود؛او را بخشیده ام، به او گفتم بچه ی من که برای پول نرفت بلکه برای مملکت، خاک وطن و حفظ ناموسش رفته بود. جانم فدای رهبرم مادر شهید غلامی الیگودرزی گفت: برادرم ...
شوهرم با تهیه فیلم سیاه از من مجبورم کرد همخواب دوستانش شوم!
زنی 39ساله وارد دایره مشاوره کلانتری شد و با صدای بغض کرده گفت 18سال است ازدواج کرده ام طی این مدت زندگی به دلیل اینکه همسر بسیار زیاد خواه جنسی بود با وی دچار مشکل شده بودم نگاه کارشناس یکی از مهم ترین مسائلی که اکنون با آن مواجه هستیم مشکل و بیماری جنسی همسر این زن است که فردی که با افکار جنسی زیاد موجبات آزار روحی و جسمی این زن را فراهم کرده طوریکه باعث از دست دادن سلامت روحی و جسمی برآورده نشدن نیازهای روانی و عاطفی احساس ناامیدی وافسردگی و اختلال خلقی وی شده است. شوهر این زن بک بیمار جنسی است که متأسفانه زیر پوسته شهر بسیاری از این افراد ناشناخته باقی ماندند این فراد باید تحت درمان قرار بگیرند تا از معضلات خانوادگی و اجتماعی که ممکن است برای دیگران ایجاد کنند پیشگیری شود البته راهکار هایی هم وجود دارد در رابطه با همسرتان تنوع ایجاد کنید و از انجام کارهای تکراری در موقعیت های تکراری پرهیز کنید. تفریحات هیجان انگیز دو نفره با همسرتان انجام دهید. در صورت بروز اختلاف با همسرتان به مشاوره خیانت همسر مراجعه کنید و از متخصص برای رفع مشکلات و بهبود رابطه کمک بگیرید. به دنبال ایده های جدید باشید.رشته های ورزشی مختلف را تجربه کنید. در خیال پردازی های خود حد وسط را بگیرید و از حقیقت زندگی دور نشوید. در اوقات فراغت با کار ...
شوهر بی غیرتم مرا همخواب دوستانش کرد ! / فیلم سیاهم را پخش کرد ! / جلویم با زنان رابطه سیاه داشت !
حتی زمانی که در حال آموزش در مدرسه بودم مدتها به این منوال گذشت و من هم به خاطر اینکه دوست نداشتم طلاق بگیرم زندگیم را می کردم ولی نسبت به وی بی تفاوت شده بودم و با اینکه می دانستم به من خیانت می کند ولی به خاطر بچه هایم کاری با وی نداشتم دیگر تذکر نمی دادم برایم مرده بود تا اینکه پنج سال پیش متوجه شدم از من فیلم گرفته و برای افرادی فرستاده و مرا مجبور میکرد که با افرادی که خودش انتخاب کرده بود ...
اشتغال به توان توان یابان
هستند هم مراقبت می کند. او سال هاست که مادرش را از دست داده است و بخشی از درآمد او با فروش محصولات خانگی در بازارچه های طهورا تأمین می شود. تازه داماد کارآفرین روی میزش پر از اسکاچ های ظرف شویی و لیف های حمام است. علی خردمند هم بیست ودوساله است. تا دوم دبیرستان درس خوانده، اما به دلیل مشکل شنوایی ادامه تحصیل نداده است. دلیل ترک تحصیل او برخورد بد معلم ها و دانش آموزان در مدارس ...
هدف، کار است و خدمت
شرکت کردم و به رشته پزشکی علاقه داشتم؛ اما سال اول قبول نشدم و سال بعد در تربیت معلم پذیرفته شدم و رشته پرورشی را انتخاب کردم. دوسال در مرکز تربیت معلم شهید رجایی تحصیل کردم و پس از فارغ التحصیلی به دیارمان برگشتم و سپس برای تدریس و شغل معلمی، خدمت در رامشه را انتخاب کردم. زمستان بود، در یکی از روزهای معلمی بیمار شدم. در حال رفتن به مدرسه بودم که تصمیم گرفتم به خانه بهداشت بروم و معاینه ...
محقق ایرانی در نروژ: طرح مساله، تفاوت اصلی پژوهش در ایران و کشورهای توسعه یافته/ مهم ترین چالش زنان برای ...
هش هم بکنم. از این رو به پیشنهاد استادم روی ساعت بدن کار کردم. بعد از مطالعه روی این موضوع، روی مساله پیری متمرکز شدم تا براساس مقالاتی که چاپ شده بود، قسمت های فعال و غیرفعال مغز افراد سالمند را شناسایی کنم. در آن زمان هیچ آزمایشگاهی نداشتیم، به همین دلیل به پارک های اطراف می رفتم، با افراد سالمند صحبت می کردم و تست هایم را انجام می دادم. نتیجه این مطالعه، یک مقاله به زبان فارسی بود که در همان سال ...
جنایت کودکانه |به خاطر یک سوئیچ
یک کلید بی ارزش سبب وقوع جنایتی خونین در یکی از محله های تهران شده بود و متهم متواری پرونده بعد از دستگیری پرده از راز جنایت برداشت. به گزارش ایران، 23 خرداد امسال رسیدگی به پرونده قتل جوان 17 ساله در پی اصابت ضربات چاقو، با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان ضیائیان در دستور کار وحید ناصری بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت. بلافاصله تیم جنایی بالای سر جسد که به سردخانه ...
لذتی به بلندای جهان/ سختی هایی که شیرینی صدبرابری دارد
چنانی نداشت اما از زمانی که مادر چند فرزند شدم، با دقت تمام سر کلاس به درس گوش می دادم چون می دانستم بعد از این، فرصت دیگری برای درس خواندن پیدا نمی کنم. همچنین خداوند نیز به وقتم برکت می داد به نحوی که معدلم بالای 19 می شد. نقش افزایش فرزند در تربیت کودکان برخی معتقدند فرزند زیاد باعث می شود پدر و مادر آنطور که باید بچه ها را خوب تربیت نکنند به علت اینکه سرشان شلوغ می شود و ...
قصه هایی برای همه بچه ها
مثنوی ، نان و حلوای سندبادنامه ، الاغ سواددار، میمون فضول و... . سال که تمام شد همکلاسی ام دختر خوبی برای خانم معلم شد و هر بار به او می گفت: آفرین دختر خوبم. نمره هایش بالا و بالاتر رفت و خودش خوشحال و خوشحال تر شد. هیچ کس نفهمید که مهدی آذر یزدی چطور با قصه هایش تلخی را از دل همکلاسی ام زدود؛ همان طور که از زندگی خودش زدوده بود؛ وگرنه ما کی می توانستیم به دنیای مسحورکننده و خیال انگیز قصه های ...
پیوند نگارگری و خلاقیت نمایشی در ساخت عروسک
در ساخت عروسک های این نمایش، به دنبال پیوند نگارگری و خلاقیت نمایشی بوده است، رسیدن به ایده طراحی و ساخت عروسک های نمایشش را از خلال یک کلاس نمایش خلاق برای کودکان معرفی کرد و گفت: ابتدا عروسک ها را در فرم آدمک دیده بودم؛ اما در یک کلاس نمایش خلاق که با بچه های کوچک در آموزشگاه داشتم، یکی از اولیا پرسیده بود که چطور می توانیم عروسک بسازیم. پاسخ دادم که ساده ترینش همین است که با یک قطعه اسفنج ساده و ...
بیمار سرطانی به کارآفرین نمونه تبدیل شد | با یک قلاب و یک کیسه نخ، پول دربیاورید
چنان رضایت داشتم که اصلاً متوجه نبودم کجا هستم. از زندان مردها شروع کردم و حدود 6ماه است که در زندان زنان مشغول هستم و تلاش می کنم خانم های زندانی بعد از آزاد شدن از زندان بتوانند نزد خودم کار کنند. چون نیاز به حمایت دارند. من کار با زندانی ها را دوست دارم و اگر آنجا هستم دلیلش عشق به آنهاست. من دلم برای آنها نمی سوزد چون دلسوزی ترحم است و ترحم به دیگران را اصلاً دوست ندارم. در حال حاضر 5 نفر از ...
دختر عاشق پیشه نامزد پسر مورد علاقه اش را ربود
کرد و بعد هم گفت اگر می خواهم بلایی سرش نیاورد باید قول بدهم که بعد از آزادی نامزدم با او کاری نداشته باشم. مرد جوان که 30 سال دارد در مورد دلیل قطع رابطه اش با دوست سابقش گفت: مدتی قبل با خانمی آشنا شدم که خود را مهندس معرفی می کرد و مدعی بود که شرایط شغلی خوبی دارد، چند باری هم او را به خانه ای رساندم که می گفت خانه شان است، اما بعد فهمیدم که خانه خودشان نیست. او مدعی بود که، چون مادر ...
با بگو بخند عاشق شعر طنز شدم
فرد باجنبه ای در شوخی و طنز هستم. برخی مواقع دلگیر می شدم اما نمی خواستم فضای برنامه به هم بریزد. در یک مورد هم که ناراحت شدم، درخواست کردم آن بخش پخش نشود که سوءتفاهمی برای تماشاچی ایجاد نشود. بقیه موارد را رد می کردم و تلاشم این بود با ملاطفت آن را بگذرانم. من دنبال نشان دادن و محبوب کردن خودم نبودم. می گفتم مثلا این جوان از راه دور آمده و زحمت کشیده. تنها در برخی موارد خاص، رای قرمز می دادم ...
تهران به روایت نواده مظفرالدین شاه | ماجرای جالب اولین آدامسی که دست تهرانی ها رسید | روایت قحطی، بیکاری ...
بدهم و روزی که دانشگاهم تمام شد، غصه دار بودم که چرا تمام شد. بعد از چند سال که بچه هایم بزرگ شدند، به فکر افتادم که دکترا بگیرم و چون انگلیس درس خوانده بودم، راحت تر می توانستم بروم و دکترایم را همان جا بگیرم. برای همین بچه ها را پیش مادرم و پدرشان گذاشتم و دوباره ایران را ترک کردم و این بار با دکترا برگشتم. موقع بازگشتم انقلاب اسلامی پیروز شده بود و دانشگاه ها ملتهب بود. اما به هر حال کار من در ...
روزی که آقا معلم و بچه ها، سنت ها را شکستند!
: بله. همه بچه هایی که دل شان خواست. از مجموع دانش آموزان ما، صد و ده نفر اعلام آمادگی کردند که از نظر تعداد، بزرگ ترین گروه سرود استان خوزستان را تشکیل دادند و یک نماهنگ تولید کردند. فارس: اما کسی از شما به عنوان معلم پرورشی و حتی از این بچه ها توقعی نداشت ارجمندنیا : در شرایطی که شما هم اشاره داشتید، کسی توقعی از این بچه های کم سن و سال ندارد، اما از نظر من این طور نبود و ...
فرق داشتن اصلا چیز بدی نیست!
مناسب است؛ چون به کودکان نشان می دهد در تجربه بسیاری از نگرانی ها، دل شکستگی ها و مسائلی دیگر، در این جهان تنها نیستند و دنیا شخصیت داستان، در مدرسه و خانه با نگرانی ها و حس هایی شبیه به مسائل و احساسات آنها دست وپنجه نرم می کند. همچنین این کتاب با روایت های خود سعی دارد دانش آموزان را به دنیای فکری یکدیگر- با وجود تمام تفاوت هایشان با هم- نزدیک و همدلی را در آنها فعال کند؛ به طور مثال اگر ...
ماجرای حفظ قرآن در پنج سالگی تا کارشناسی ارشد در 13 سالگی دانش آموزان اصفهانی
...> هفت سال و نیم. حدیث خانم کلاس چندم هستید؟ شنیدم به دانشگاه هم می روید. درست است؟ - من سال های ابتدایی را جهشی خواندم و در حال حاضر در کلاس دهم تجربی مشغول به تحصیلم. در سن 10 سالگی منابع کنکور کارشناسی را گرفتم، در 11 سالگی کنکور دادم و سال اول قبول شدم. 12 ساله بودم که در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم و مهرماه سال 99 وارد دانشگاه اصفهان شدم. مدرک فوق لیسانس رشتة علوم قرآن و ...
گفت و گو با عکاسی که در جماران ازدواج کرد | امام گفت با هم مهربان باشید
چاه را به من نشان داد. سوم خرداد سال 1361 قبل از آغاز عملیات فتح خرمشهر شب به منطقه رفتم. نزدیک های سحر بود که عملیات آغاز شد، پابه پای رزمندگان وارد شهر شدم و نخستین جایی که رفتم منطقه اسکله و گمرک خرمشهر بود. بعد از آن هم داخل شهر شدیم و کوچه و پس کوچه های شهر را دیدیم. حدود 10روز داخل شهر خرمشهر بودم. عکس های فتح خرمشهر را به دلیل آنکه مربوط به آزادی سرزمینم بود و برایم ...
امیرغدیر| قهقهه های آق داش در بزنگاه یوم العید
زنان را مرهم گذاشت، آقای مدیر چاره کرد تا آب با کیفیتی تری به روستا برسد و خانم معلم از مدرسه یک کلاسه و بدون امکانات پنج پایه ای گفت و تلاشش برای 13 دانش آموز روستا. برقکار هم آمد تا برق مسجد سر و سامانی بگیرد و اوضاع مرتب باشد، راستش هر چه از دستشان آمد خدمت کردند؛ خدمتی با هزار و یک جزییات که گفتنش کتاب می شود با عنوان یاری گری برگرفته از صاحب روز غدیر. شوقی در چشم و ذوقی به ...