سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با گزارشگری که بدون فوتبال می میرد
، یکی از مهمترین خاطراتی است که هرگز فراموش نمی شود. می توانم به مسابقه ایران - آمریکا در جام جهانی فرانسه هم اشاره کنم که خیلی خاطره انگیز بود. دوست دارم همه مسابقات را گزارش کنم آیا در این سال ها مسابقه ای که بود که دوست داشتید، گزارش کنید اما این وظیفه به گزارشگر دیگری سپرده شد؟ وی در این خصوص می گوید: دوست دارم همه مسابقات را گزارش کنم اما وقتی می بینم همکاران خوب و توانایی ...
شعار سال رهبر معظم انقلاب با انقلابی ماندن و وابسته نبودن عملی می شود
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از مشهدسر، حجت الاسلام سیدعلی محمد هاشمی در آغاز سال نو طی گفت وگویی با اشاره به عظمت الهی در آفرینش هستی، اظهار کرد: بهار امسال، به طراوت وجود نازنین حضرت زهرا(س) عطرآگین شده است. وی با بیان اینکه آغاز سال نو و تاریخ پیدایش نوروز، قبل از اسلام بوده است، افزود: با تابش تابناک نور اسلام، خرافات از چهره آن زدوده شد و سپس مورد تأیید قرار گرفت. ...
هجوم هتل سازان و گردشگران خارجی به ایران
عربستان و پاکستان نقش بسیار پررنگ تری در حوادث تروریستی اخیر داشته اند. این موضوع شاید بسیاری از گردشگران خارجی را مجبور کند تا به ایران سفر نکنند که مزیت بدون ویزا سفر نکردن به آمریکا را از دست ندهند. آذر 1394/09/25 پایان سال 2015 و شروع سال 2016 باعث شد همه رسانه های خارجی فهرستی از مناطقی که در سال 2016 باید به آن سفر کرد را منتشر کرده اند و شاید ایران تنها کشوری باشد که ...
کفاشیان : می خواستیم پارکینگ را تبدیل به زمین فوتبال کنیم که با آن مخالفت شد| حق خانواده ام را هم فدای ...
به ایجاد یک زمین فوتبال نمی خورد. * شما هرسال در این هنگام و تعطیلات نوروز راهی مسافرت می شدید چرا امسال به سفر نرفتید؟ به خاطر بازی های تیم ملی و تمرینات آن نشد که به سفر بروم. آن آقایانی که فکر می کنند رئیس فدراسیون دایما در سفر است الان ببینند که من حق اوقات فراغت خانواده ام و تعطیلات نوروزی آنها را هم فدای کار و تیم ملی کرده ام . * امسال را چطور پیش بینی می کنید؟ امیدوارم سال 95 سال خوبی برای فوتبال باشد. ...
استاد شجریان سالم است و تا سه ماه آینده به کشوربازمی گردد
(دوشنبه) در تماس تلفنی با استاد شجریان ضمن تبریک سال نو، جویای احوالشان شدم. روحیه ایشان بسیار خوب و صدایشان مثل همیشه با صلابت، پر توان و سرحال بود. دکتر هاشمی افزود: از اینکه خبر سلامتی شان را از خودشان می شنیدم خوشحال شدم و لازم دیدم به دلیل دوستی دیرینه و ارادت به ایشان و با اطلاع دقیق از وضعیت سلامتی شان و ارتباط با خانواده استاد در طول دو سال گذشته، یاد آور شوم که ان شاءالله ایشان ...
طبیعت بهاری تهران را در کدام بوستان ها باید دید؟
منطقه به شهرداری تهران واگذار شد تا به منظور استفاده عموم مردم از طبیعت زیبای آن آماده شود. پارک جنگلی یاس در تاریخ 13 فروردین ماه سال 94 همزمان با سیزده به در یا روز طبیعت، بعد از احداث زیر ساخت های اولیه لازم رسماً افتتاح شد و در اختیار عموم مردم شهر تهران قرار گرفت. علت نامگذاری این پارک به نام یاس همزمانی ایام فاطمیه با نوروز 1394 بود که بعد از ایام فاطمیه این پارک افتتاح شد. قبل از ...
کلید حل بحران آب در جیب مردم یا دست دولت؟
هفت سین خانوارهای ایرانی شده است در صورتیکه جزو هفت سین نیست و از یک ماه مانده به عید ماهی قرمز وارد خانواده های ایرانی می شود و تا موقعی که زنده است همچنان مهمان خانه است و بعضاً برای سال بعد می ماند اگر در نظر بگیریم یک روز در میان آب ماهی را عوض می کنند و برای شست و شو و تعویض آب تنگ ماهی هر بار 10 لیتر آب مصرف می شود و بپذیریم که از 17 یا 18 میلیون خانوار ایرانی ده میلیون خانوار این کار را ...
سینما در سال 94 پیشرفت خاصی نداشت/ پریناز ایزدیار پدیده سال قبل بود
برای ما تغییر می کند و نوع تفکر ما نیز تغییر می کند. من هر چقدر جلوتر می آیم به این فکر می کنم که هر نوروز حالم نسبت به نوروز قبل بهتر باشد و فکر می کنم نوروز یک تلنگری است که به انسان ها یادآوری می کند که افراد دیگری هم در جامعه هستند و باید به خاطر داشته هایمان خدا را شکر کنیم و لباس نو پوشیدن و ... بیشتر یک رسم است اما فکر می کنم بیشترین چیزی که باعث می شود نوروز برای جامعه مفید باشد همین تلنگری ...
صحبت های سیدجلال قبل از رویارویی در بازی سخت و مهم
به گزارش خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام ؛ سید جلال حسینی در نشست خبری قبل از دیدار مقابل هند در مرحله انتخابی جام جهانی 2018 روسیه، گفت: سال نو را تبریک می گویم دو بازی سخت و مهم در پیش داریم. متاسفانه اردوی کمی داشتیم اما خوب تمرین کردیم بازیکنان برای این دو بازی تلاش کردند. بازی آسان نداریم. امیدوارم این دو بازی سنگین را با برد پشت سر بگذاریم. وی در مورد اینکه شرایط بازی ...
کی روش: پیروزی مقابل هند مهم و تعیین کننده است/ با بازیکنان جوان شرایط برای فوتبال ایران در 10 سال آینده ...
، این کار را برای شما سخت نمی کند، خاطرنشان کرد: تمرکز اول ما این است که فوتبال خوبی را ارائه کنیم و 3 امتیاز را بگیریم. وقتی شما بازی فوتبال را انجام می دهید همه انتظار دارند، گل های زیادی را به ثمر برسانید؛ اما این اتفاق همیشه رخ نمی دهد. وی افزود: فردا که وارد زمین می شویم عملکرد خوب، کسب نتیجه و تمرکز بالا مهم است. قوچان نژاد و دژاگه از بازیکنان تاثیرگذار هستند، اما خوشبختانه ما یک تیم ...
گفتگوی جذاب با یک لژیونر ایرانی
شرایطی تحصیلاتم را ادامه خواهم داد. شاید در زمینه چیزهای که تا به حال خوانده ام، نباشد. شاید هم در عرصه تجارت باشد. چون کلی طرح و برنامه دارم. فقط نمی دانم از کجا باید شروع کرد. خیلی خوب است که آدم در جوانی به چنین برداشتی برسد. مردمی که مرا می شناسند، خوب می دانند فقط یک فوتبالیست نیستم. دوست دارم فراتر از حد یک بازیکن باشم که همین هدفم در زندگی است./سایت فیفا درج مطلب فقط با ذکر پایگاه خبری کیا مجاز است. ایمیل مستقیم : kiapresse@gmail.com شماره پیامک : 09395371777 ...
وضعیت مبهم فیلم های اکران نشده سال های گذشته/دور کردن سینما از سیاست
کرده اند. مثل بازهم سیب داری یا رقص خاک و امثال اینها به اضافه تعداد قابل توجهی از فیلم های دهه های اول انقلاب که در آن دوره دیده شدند و بعد امکان نمایش شان نبود، از جمله آب باد خاک، باشو و خیلی از فیلم های دیگری که در این گروه اکران شدند و به شدت هم مورد استقبال واقع شدند. با هر متر و معیاری که نگاه کنیم می بینیم که یک اتفاق بسیار ارزشمند افتاده است. الان این گروه، نقطه امیدی شده برای تمام بچه هایی ...
قشم مملو از مسافران نوروزی
رانندگی چندین تصادف منجر به جرح و خسارت مالی داشته ایم . باتوجه به حضور چند ده هزار نفری در شهر قشم خوشبختانه نظافت شهری به درستی و به موقع در حال انجام است که جاداره از معاونت عمرانی و مدیریت شهری و بهسازی قشم نیز به خاطر تلاش های شبانه روزیشان تشکر و قدر دانی کنیم . در پایان جاداره ضمن تشکر از دست اندر کاران ستاد سفرهای دائمی قشم از مردم خوب این شهر نیز به خاطر میهمان نوازیشان ...
شیطان پشت پرده انیمیشن های والت دیزنی با کودکانمان چه می کند؟
در بیانیه ای اعتراض آمیز، انیمیشن یخ زده را یک فیلم بسیار شیطانی و کمپانی والت دیزنی را یکی از طرفداران سرسخت هم جنس بازان در آْمریکا که به صورتی سازمان یافته فعالیت می کند،نامید. _اعترافات یک مربی سابق ایلومیناتی به چگونگی نفوذ در هالیوود اسوالی ، نویسنده 57 ساله آمریکایی و نیروی سابق اف.بی .ای، یکی از کسانی است که تا چند سال پیش نه تنها خود و خانواده اش ایلومیناتی بودند ...
آداب و رسوم مردم آذربایجان شرقی در عید نوروز
از آمدن نوروز و نگریستن به رویش دانه ها از آیین های کهن ایرانیان بوده است. سنت رویاندن سبزه در حال حاضر همچون گذشته در میان مردم وجود دارد و هر خانواده ده روز مانده به نوروز، حبوباتی چون گندم، جو، عدس، ماش، نخود و سیر را درون بشقاب ریخته و سبز می کنند دیدوبازدید بعد از تحویل سال نو، دیدوبازدید از بزرگان خانواده و اعضای فامیل از دیگر رسوم خوب بین مردم است که چند روز اول عید ...
کارگردان زعفرانی : طرفدار پایتخت و کلاه قرمزی ام
و از یکدیگر سبقت بگیریم. حامد محمدی در گفت وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا درباره ی رقابت میان سریال های طنز امسال تلویزیون در نوروز اظهار کرد: در ابتدا جا دارد درباره ی نبود کلاه قرمزی و پایتخت در عید امسال بگویم. من خودم جزو طرفداران جدی این دو مجموعه دوست داشتنی هستم و امیدوارم آن ها هم بتوانند سال آینده حضور پیدا کنند؛ چراکه ما با آن ها کُلی خاطره داریم. در زمینه رقابت ...
کی روش:. بازی مقابل هند بازی مهمی است
بازی فردا نیستند، این کار را برای شما سخت نمی کند، خاطرنشان کرد: تمرکز اول ما این است که فوتبال خوبی را ارائه کنیم و 3 امتیاز را بگیریم. وقتی شما بازی فوتبال را انجام می دهید همه انتظار دارند، گل های زیادی را به ثمر برسانید؛ اما این اتفاق همیشه رخ نمی دهد. وی افزود: فردا که وارد زمین می شویم عملکرد خوب، کسب نتیجه و تمرکز بالا مهم است. قوچان نژاد و دژاگه از بازیکنان تاثیرگذار هستند، اما ...
هوشنگ ابتهاج: شک دارم تا صد سال دیگر زبان فارسی بماند
.... اینها وقتی از بین برود، یک چیزی از آدمیزاد و از تاریخ آدم کم شده است. تعصب ایرانی و آمریکایی بودن و... نیست. اما زمانه و امکانات به شکلی شده که اوضاع دگرگون شده است. - در ایران کمتر از صد سال پیش شروع به جمع آوری ترانه های محلی کردند، حتی آن موقع هم دیر بود و آنچه جمع شد همه این ترانه ها نبود. مثلاً مردم شیراز ترانه مستم مستم را با تنظیم روبیک گریگوریان می خوانند. ایشان این را ...
گفت و گوی نوروزی با نیکی مظفری: من و پدرم سال 94را ویژه تر دوست داریم
نو همه را انجام دادیم اما نکته مهم برای ما این است که به همراه خانواده مان همه هنگام تحویل سال جدید در کنار هم باشیم. البته از سبزی پلو با ماهی نیز که جزو غذاهای مرسوم شب عید است باید یاد کنم و بگویم که ما هم این غذا را در اولین روز عید درست می کنیم. شاید باورتان نشود اما خودم برای خانه تکانی دست به کار می شوم و آنقدر حساسیت به خرج می دهم که در برخی از روزها به دلیل کار زیاد بدن درد می گرفتم اما ...
پرحاشیه ترین بازیکن سال با اختلاف زیاد! +عکس
برود و هیچ اثری از آن نباشد آیا این درست است که باشگاه بدون اجازه بنده شخص دیگری را در خانه من جایگزین کند؟ در صورتی که تا الان که بیشتر از یک ماه می گذرد هنوز پول سال گذشته و مالیاتی که توافق و تعهد کرده بودند در صورت پرداخت پول به بنده، خانه را تحویل بدهم. متأسفانه هیچ کدام از تعهداتی که به من داشتند عملی نشده و علاوه بر آن خانه و ماشین من را به سرقت برده اند. از آقای افشارزاده انتظار دارم پیگیر ...
کتک خوردن استقلالی مشهور از پدرش
نیوز صحبت هایی انجام داده که در زیر می خوانید: *کمی از کودکی هایتان برای ما بگوئید. پدر من شرکت نفتی بود و ما هم 5 فرزند بودیم. از کجا بگویم؟ از کتک خوردن؟ * چطور؟ پدرم مخالف فوتبال بازی کردن من بود. دوست نداشت فوتبال بازی کنم، اما بر عکس مادرم موافق فوتبال بازی کردنم بود. من هم بچه بازیگوشی بودم. هر روز مخفیانه به زمین فوتبال می رفتم و استرس این را ...
با یک میلیارد هم به پرسپولیس نمی روم
، سه هفته یکبار با ایشان تماس دارم شکی نیست اما من سبک خودم را دارم. البته از تجربیات گذشته و نکات مثبت آن درس می گیرم. من با پروین قابل قیاس نیستم. من با شیوه خودم فوتبال را اداره می کنم و از آنجایی که مردم فوتبال هجومی را دوست دارند از ابتدای شروع مربیگری ام این شیوه را انتخاب کردم. *الگوی شما در مربیگری و مدیریت کیست؟ در آن دو ماهی که با لورکوزن آلمان بودم از دام درس های ...
یک بچه نگذاشت در استقلال محبوبم بمانم
مثل مگس دور آن می چرخند اما باید می ماندم و مبارزه می کردم. هر چند دیگر گذشته است. ظاهرا یک پسر هم داری. رایان. البته اصلا دوست ندارم فوتبالیست شود. چون این جو فوتبال را اصلا دوست ندارم. عیدی به او چه می دهی؟ هر چیزی که لازم داشته باشد. سعی می کنم برای او پدری خوب باشم و فاصله ای بین ما نباشد. تا حالا شده از خودت انتقاد کنی؟ بله ...
وقتی یک ایرانی، برادران کوئن را سوال پیچ می کند!
وحشتناک است، چون بیش از حد راحت است. چیزی را که مقدار زیادی وقت و کار صرفش می شود تا روی پرده بزرگ خوب دیده شود، بسیاری از مردم روی یک صفحه نمایش کوچک آشغال می بینند. فرانسیس مک دورمند در اولین فیلم شما در سال 1984، خون ساده ، به ستاره بدل شد. او را چگونه پیدا کردید؟ جوئل: ما برای فیلم بسیار کم بودجه مستقلی انتخاب بازیگر می کردیم. تا آن موقع هیچ فیلمی نداشتیم. می رفتیم به سینما و ...
بغ بغو های امیر تتلو!
ها به مذاق تتلو خوش نیامد و اتهام بزرگی به صادقیان زد و در اینستاگرامش نوشت: یه روزنامه... اضافه خورده یا این یارو که نمی شناسمش حرف مفت زده که معروف شه باز!!! من پیام را درکل چند ماهه می شناسم اونم بعد از اینکه به داور فحش داد و محروم شد و اون تایمی که همش مصدوم شد باهاش رفاقت کردم که باهاش حرف بزنم چون واقعا داشت نابود می شد و هر وقت دیدمش فقط باهاش تمرین کردم !! والا زبونم مووو ...
سنت زیبای روستای برزآباد در نوروز/ راه انداختن دسته ی دید و بازدید در نوروز
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کاشان اول ، نوروز امسال مهمان فامیل و اقوام همسرم در روستای برزآباد از روستاهای شهرستان کاشان بودم. تصمیم دارم آنچه را که مشاهده کرده ام، از رسم و رسوم این روستا، چه در موقع تحویل سال و چه بعد از آن، گزارش دهم. چرا که واقعاً زیبا بود و این قابلیت را داشت، تا برای همه ی ما در سایر جاها نیز الگو قرار گیرد. البته این را بگویم که ما سال های ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
آزادراه یا آزارراه تهران – شمال؟!
شدند تا روزی از نعمت آن استفاده کنند حال که این کوچک راه بعد از 20 سال به بهره برداری رسید هر ساله موجبات نگرانی را برای بومیان در خصوص دریافت عوارض به وجود می آورد. * دریافت عوارضی به ازای متری چند؟ رئیس شورای اسلامی شهر مرزن آباد دریافت حتی یک ریال عوارضی از بومیان منطقه را ناعادلانه و ناعاقلانه خواند و تصریح کرد: متأسفانه شاهد هستیم که مردم مرزن آباد جهت تردد در این مسیر به ...
آیت الله هاشمی: دولت یازدهم با تمام حرف های غیرمنطقی، در مسیر رسیدن به حق مردم ایستادگی کرد
تقاضای چند تن از حاضران در جلسه که از وی برای حل مشکلات کمک خواستند و انتظار داشتند، گفت: به عنوان رئیس مجمع که وظایف خاص و مصرحی در قانون اساسی دارد، نمی توانم دخالت کنم، اما چون دلم می سوزد و می دانم چقدر برای کشور و جزیره زحمت کشیدید، هر جا بتوانم کمک می کنم. *برخی از مسئولان تحت تأثیر ادبیات مارکسیستی همه چیز را دولتی می خواستند هاشمی رفسنجانی با ارائه تحلیلی از چرایی و ...
انتشار آلبوم شبت خوش باد من رفتم بهترین اتفاق من بود
زیادی این عیدی را دریافت می کردیم و برایمان ارزشمند بود. این خواننده درباره سفره هفت سین و احساس خود بر سر این سفره بیان کرد: سفره هفت سین نماد فرهنگ، تاریخ و نشاط است و خلاصه همه احساس های خوب است که من در این بین سبزه را خیلی دوست دارم، احساسی که در لحظه تحویل سال دارم حس شکرگزاری است و اینکه به چه صورت از خدا تشکر کنم. تفرشی در پایان برای همه مردم آرزو کرد: برای همه مردم کشورم آرزوی سلامتی و تندرستی دارم چون موفقیت ها در گرو سلامتی روح و جسم است. انتهای پیام/ ...