سایر خبرها
فرضیه ترور پدرم محتمل است
. مثلا سال 65 من 5 ساله بودم پرواز در شب را اولین بار در سینما دیدم، در صحنه شهادت بابا، یک جیغ و دادی راه انداختم که بابای من را کشتند! فکر می کردم واقعا شهید شده، یادم هست مادرم سر مرا زیر چادرش قایم کرده بود که آبروریزی راه نیندازم؛ یا توبه نصوح را گریه می کردم می گفتم چرا توی این فیلم ها، همش بابای ما را می کشند؟ دوران بچگی کیف می کردیم که بابای ما معروف و مشهور است، این برای بچه ها ...
از کسانی که خون شهدا را پایمال کنند نمی گذریم
مختلف نیروها آزمایش شدند و در میان آنها چند نفر را به عنوان پاسداری ریاست جمهوری انتخاب کردند. ** حضور در دو عملیات بزرگ مادر شهید: مدتی بعد از ورودش سپاه تصمیم گرفت به جبهه برود. از محل کارش قبول نمی کردند. یک بار مهدی به صورت جدی در پاسخ مخالفت هایشان گفته بود که در صورت مخالفت من از سپاه استعفا می دهم و به عنوان یک بسیجی اعزام می شوم. آنها هم زمانی که دیدند تصمیم مهدی جدی ...
نذر مادرم من را به زندگی برگرداند / بهترین هدیه روز مرد، همسرم بود
قبل از مجروحیت پدر و مادر خواب دیده و متوسل شده بودند و در وحله دوم زحمات ارزشمند و بی دریغ و خالصانه کادر پزشکی و پرستاران مومن و زحمت کش در مناطق جنگی و پشت جبهه بسیار مهم و حیاتی بود. بعد از اعزام من به مشهد به مدت سه چهار روز در آنجا بودم که به هوش آمدم. بعد با جناقم در این مدت که در اراک بستری بود به شوهر خاله خانمم که در گنبد بوده است تماس می گیرد و می گوید من مجروحم و حالم خوب است ...
حضور در منزل کاربر قدیمی سایت
به جبهه رفتید؟ آقای قنبری وفا :از یک خواب شروع شد. فاش نیوز: خب چه خوابی بود؟ - 15 ساله بودم که یک شب در خواب دیدم در جبهه تیراندازی می کنم. فاش نیوز: آن موقع زمان جنگ بود؟ - بله ، سال 61 بود. فاش نیوز: سال 61 شما 15 ساله بودید؟! - بله ، بعد به اعزام نیروی سپاه درآمدم. رفتم گفتم می خواهم به جبهه بروم ولی آنان قبول نمی ...
ده خاطره از ده مادر شهید
کمک حالم بود. وقتی رفت جبهه ،همه می پرسیدند چطور دلت آمد بفرستیش ؟ فقط به شان می گفتم آدم چیزی رو که خیلی دوست داره ،باید در راه دوست بده 6)به راننده ی آمبولانس سپرده بود اگه شهید شدم ،حتما باید جنازه م رو به مادرم برسونی.یه برادرم شهید شده یکی هم مجروحه .دلم نمی خواد چشم انتظار من هم بمونه. 7)پسرم که شهید شد، دیدم یک پیرمرد توی مجلس بیش تر از همه ناراحتی می کند. بعد ها فهمیدم این ...
از تلاش برای بازگشت تا اسارت
سال 1343 در جوادیه جنوب تهران متولد شد. پس از گذشت چهارسال محمدرضا بیات سرمدی دوران کودکی و نوجوانی خود را در منطقه نارمک سپری کرد و کم کم از همان روزها با فعالیت های انقلابی آشنا شد و از 14 سالگی در جریان پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) و تظاهرات علیه رژیم طاغوت قرار گرفت. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه های نبرد شد. در سال 61 به اسارت درآمد تا اینکه هشت سال بعد به میهن خود بازگشت. او پس از آزادی به ...
پاسخ هوشمندانه استاد بهمن بیگی به فرح پهلوی (+تصاویر)
تفنگ را سر دست گرفتم. کبک نری به هوا رفت. به زمینش آوردم. لای گَوُن ها افتاد. پات رفت و به یک چشم بر هم زدن پرنده را به دندان گذاشت و کبک را به دستم سپرد. با کمک پات چندین کبک را تسمه بند زین آویختم و به خانه آمدم. بیا، تا هوا تر و تازه است، خودت را برسان. مادر چشم به راه توست. آب خوش از گلویش پایین نمی رود. نامه برادر با من همان کرد که شعر و چنگ رودکی با امیر سامانی! آب جیحون ...
دفاع از حرم را دفاع از اسلام می دانست
درسیستان و بلوچستان از نیکشهر است. اولین شهید اهل تسنن خارج از مرز ایران هم عمر ملازهی است. رابطه خودتان با شهید چگونه بود؟ من و عمر خیلی با هم راحت بودیم. من با برادران دیگرم رابطه خیلی خوبی دارم ولی هروقت به مشکلی برمی خوردم حتماً به عمر مراجعه می کردم. عمر دلسوز و به فکر بود. بعد از شهادت داداشم به روستایی رفته بودم. اینجا سقف خانه ها از چوب تنه درخت خرما ساخته می شود. یکی از ساکنان ...
متن کامل وصیت نامه سردار شهید رجبعلی میرزایی
درس خواندن به اثبات برسان . با اخلاق خوب با مردم مدارا کنید . خداوند هرچه خواسته باشد همان می شود .همیشه بیاد خدا باشید در محافل ومجالس مذهبی شرکت کنید . قربان جان تو باید ادامه دهنده راه برادرت باشی و با فاطمه وزینب مدارا کن . واما ای خواهرانم فاطمه وزهرا جان شما خوب وبه نحو احسن رسالت زینب گونه را انجام دهید . و بعد از شهادت برادرتان این رسالت را که جز رسالت حسین (ع) نیست دنبال نمائید ...
رزمنده ای که نامه و پیکرش هم زمان به دست خانواده اش رسید
ما رسید. * من می دانم شهید می شوم ساره ولی پور مادر شهید قربانعلی مسافر نیز می گوید: خداوند به ما هفت فرزند داد که قربانعلی چهارمین فرزند خانواده بود. بسیار مهربان، مردم دوست و عاشق جبهه، جنگ و شهادت بود، وقتی رفت اسمش را برای حضور در جبهه بنویسد، پدر شهیدان عبدی که عضو شورای محل بود، به او گفت: اگر به جبهه بروی، ممکن است کشته شوی. در جواب آقای عبدی گفت ...
2 هزارشیعه را از محاصره نجات دادیم
او بتازگی از سوریه و از جبهه های نبرد با تروریست های تکفیری بازگشته است اما خود را مدافع حرم نمی داند و معتقد است که ما مدافع حرم نیستیم، بلکه فدایی ولایت و بانو زینب کبری(س) هستیم. او که شب قبل از عملیات را در کنار برادر شهیدش گذرانده بود، می گوید: جنگ سوریه، عراق و لبنان همه مقدمه ای برای اسارت ایرانیان است، اما دشمن نمی داند که شهادت جز وصال برای جوانان ولایتمدار ایرانی نیست و مرگ ما ...