سایر منابع:
سایر خبرها
مانی حقیقی: فیلم من دستگاه خرافه سنج است!
...؛ اکشنی که حال وهوایش متعلق به خودم باشد، نه پیرو قواعد رایج هالیوود. فیلمی که از ساختنش لذت ببرم و تابع قوانین ژانر مشخصی نباشد. متوجه شدم اگر قصه فیلم در زمان گذشته رخ دهد، واکنش ها به آن متفاوت خواهند بود و راحت تر می توانم آن را مال خودم کنم. چرا؟ وقتی فیلمی درباره تهران معاصر می سازید، از فیلم استنباط های دست کاری شده سیاسی خواهند کرد. نمی خواستم فیلم فقط یک لایه داشته باشد و ...
امین حیایی از شایعه طلاق تا ما خیلی خوشبختیم
خلق این کافه را راه انداخته اند و هر از گاهی نیلوفر فیلم کوتاهی هم آنجا می سازد. آنهایی که زندگی این دو نفر را زیر نظر دارند، معتقدند به خاطر وابستگی که بین شان هست، نمی توانند به راحتی از هم دل بکنند. این دو صاحب یکی از خانه های بزرگ لواسان هستند و رفت و آمدشان نمی تواند دور از چشم بقیه بماند. مصاحبه ای جالب با امین حیایی و همسرش نیلوفر خوش خلق جاده دوطرفه سینما ...
آزار هولناک زن جوان توسط دوستان شوهرش
به گزارش پایگاه خبری باشت نیوز ، زن جوان که به حکم دادگاه در انتظار اجرای حکم قصاص است در گفتگو با مددکار اجتماعی پلیس استان مرکزی سرنوشت شوم خود را تعریف کرد. وی گفت: چه بگویم، از کجا آغاز کنم، از کدام غصّه برای تان بنویسم! از نامرادی ها و تاریکی ها، از مصایب و رنج و غم های زمانه که با خطوط سرنوشتم عجین شده و سخت آزرده ام ساخته است!؟ از بس قلب کوچکم مالامال از درد ها، ناامید ی ها و لبریز از ...
همسرم یواشکی رفت سوریه به من گفت می روم کیش
. در مورد اینکه می خواهد برود حرف هایی زده بود تا مرا آماده کند اما جدی نگرفتم. زمانی که غزه جنگ شد هم تلاش کرد برای رفتن، اما من می گفتم الان بچه داریم، حق نداری بروی. اعتنایی به این حرف ها نمی کرد و می گفت من یک مجاهدم، دلم طاقت نمی آورد بشنوم جایی جنگ شده و نروم. می گفتم من یک زن تنها و جوان با این سه تا بچه کوچک چکار کنم؟ با هم بحثمان شد ولی فایده ای نداشت. تا اینکه جنگ سوریه پیش آمد. ...
گلایه های سارا عبدالملکی از برخی بی توجهی ها
بستنی روی انگشتش گذاشته بودند و به خانه فرستاده بودند. سارا عبدالملکی: چوب بستنی ها را هم خودم گذاشته بودم. مادرش: دیدم شرایط خوب نیست گفتم ماجرا را خبری کنم بلکه فرجی شود. نه اینکه خانواده نداری باشیم ولی دو ماه قبلش 70 میلیون و 400 هزارتومان خرج بیماری من کردیم. واقعا از لحاظ مالی مشکل داشتیم، سارا هم پشت اتاق عمل بود، در نهایت خبر پخش شد. از روزی که شقایق دهقان به ...
انتقام گیری از مردان پس از جدایی از مرد مورد علاقه
. دلم برای آن روزها که شکل و شمایلم مثل بچه آدم بود و مدرسه می رفتم، تنگ شده است. دلم برای خواهر و برادرم تنگ شده است. من نابود شدم، بهتر است بگویم با دست خودم سرنوشتم را نابود کردم. خجالت می کشم با خانواده ام روبه رو شوم. من لکه ننگ خانواده هستم. بنا بر این گزارش، پرونده اتهامی این زن در حال رسیدگی است. 2016 ...
خداحافظی آخر
کبری خدابخش دهقی: در این تاریکی شب که سوسوی چراغی همدم و مونسم گشته است از تو می نویسم. پدر! اگرچه خانه ما از آینه نبود اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه ات، کودکی هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم. از تو که حدیث سکوت را در دلم به ترانه ای مبدل کردی. ای جلوه گاه خوبی ها.... می خواهم بگویم ببخش اگر پای تک درخت حیاط مان، پنهانی، غصه هایی را خوردی که مال تو نبودند ...
بازیگر معروف سینما: نخواستم فرزندانم اسیر هنر شوند؛ دهه 30 در آمریکا بازیگر بودم
کلاس یکی از دانشگاه ها بیش از 50 جوان سر کلاس نشسته بودند. نیم ساعتی حرفی نزدم و فقط خوب نگاه شان کردم. بعد پرسیدم برای چه آمدید؟ در ناصیه تان پیدا نیست که عاشق باشید. وقت تان را تلف نکنید و دنبال آینده تان بروید در این حرفه اگر عاشق نباشید نابود می شوید. اگر دنبال هنر بیایید نه می توانید ازدواج خوبی داشته باشید نه بچه تان را می بینید نه می توانید به خانواده تان برسید. وقتی کلاس تمام شد و به خانه آمدم از دانشگاه زنگ زدند گفتند چه کار کردید؟ همه بچه ها رفتند. (می خندد) پایش/ ...
ریتم بازی هایم تند است،ریتم زندگیم نه!
تئاتر به لحاظ اقتصادی چیزی ندارد. از طرفی دوست دارم زمان هایی تئاتر کار کنم که دلم برای بازی در آن تنگ شده باشد و واقعا دوست داشته باشم که کار کنم تا بتوانم مفید و موثر باشم درغیراین صورت باری به هر جهت می شود و وجود و ورودی انگیزه های دیگر در کار به همه چیز لطمه مهمترین جذابیتی که تئاتر برای تان دارد چیست؟ همین که نفس تماشاچی به آدم می خورد، همین که بازیگر مجبور است هر روز ...
روزهای سختی که محمد علیزاده گذراند
بوده است. در حالی که من شاید گاهی انرژی ای که در شهرستان ها می گذارم بیشتر هم بوده و این را مردم می بینند، اما بعد از کنسرت های تهران وقتی به خانه می رسی قبل از این که تصمیم بگیری، خوابت می برد! این کنسرت ها هم باعث تحلیل رفتن جسم می شود، شما بسیار پر مشغله هستید و ممکن است این مسئله کمی خواننده را از مسیر تولید دور کند. اما حقیقتاً در کنار کنسرت به تولید هم پرداختم و تقریباً آلبوم من ...
در این خانه زمان متوقف شده است!
نداره منو با خودت ببر. هر وقت پول دستت اومد عروسی بگیر و منو ببر خونه خودمون، فقط منو از اینجا ببر؛ اومدیم مشهد3 ماهی خونه عموش زندگی کردیم، حدود سه ماه بعد بدون اینکه عروسی بگیریم یک اتاق اجاره کردیم با یک کم وسیله که اونا رو هم زن عموی حسن آقا قسطی برامون برداشته بود. - از کی متوجه حال حاج آقا و بیماریشون شدین؟ - کار حسن آقا جوشکاری بود، وقتی زیاد کار می کرد چشماش مثل کاسه ...
حالا با پای دل به کلاس درس می روم
را در چهره مادرم و اعضای خانواده ام می دیدم. به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم و مشکلاتم را برای مدتی از جمع آنها دور کنم تا به آرامش دوباره برسند. حالا هم اگرچه من از جمع خانواده جدا شده ام و آنها آرامش دارند اما مشکلاتی که برای من وجود دارد بیشتر شده است. مثلاً من بسیار دوست داشتم جلوه های زیبای فصل بهار را ببینم اما چند سالی است که نتوانستم از طبیعت بهاری که دوستش دارم لذت ببرم و لذتم محدود شده به ...
بعد از شهادتش فهمیدم او را نمی شناختم
ها از شهادت حسین باخبر شدند من سرکار بودم. خانمم با گوشی ام تماس گرفت و گفت حالم خوب نیست زودتر به خانه بیا. به منزل رفتم و گفتم مشکل چیست. دیدم جو خانه مان طور دیگری است. پدر خانمم گفت بنشین با تو کار دارم. پدر خانمم فرمانده پایگاه بسیج مان بود. رو به من کرد و گفت باید... {گریه می کند} یک چیزهایی را قبول داشته باشیم. تا این را گفت، من گفتم حسین! گفت آره. دیگر من همانجا فقط سجده شکر به جا آوردم ...
همه می توانند شهید شوند/ هرکدام از زخم های جانبازی ام نشانه است
گفت به خدا خیلی ها بی وضو خوابیدند اما خواب امام زمان را دیده اند اینکه می گویم همه می توانند شهید شوند را خودم درک کرده ام. شما فقط یک لحظه باید تصمیم بگیرید که مرد دفاع کردن از خانواده اهل بیت هستید یا نه؟ تیر تیرباری که از روبرو می آید شوخی نیست. این تیر نگاه نمی کند شما نماز شب می خوانی یا نه. به اینکه موسیقی گوش می دهی یا نمی دهی یا خال کوبی داری یا نداری ربطی ندارد. خیلی ها هستند مستحباتشان ...
پیکر مطهر شهید تولی هنوز به وطن بازنگشته / من هنوز با خاطراتش زنده هستم و زندگی می کنم
.... یک روز فرزندانم را در منزل گذاشتم و به قصد خرید نان به سر کوچه رفتم. داخل کوچه که شدم از دور مردی را دیدم که یک ساک به روی دوشش گذاشته بود و با ریش های بلند به سمت من می آمد. توجه نکردم تا اینکه با صدای بلند مرا عزیز صدا کرد! متوجه شدم که تولی ست! باور نمی کردم زیرا خیلی در این چند ماه سختی کشیده بودم. متوجه نبودم که داخل کوچه ام، خودم را به سمتش انداختم و هر دو شروع به گریه کردیم ...
چرا هنوز مدیری برای تلویزیون مهره تاثیرگذاری است؟
شدم و روز آخر موقع خداحافظی از گروه گریه کردم! ما بعد از هشت ماه به تک تک اعضای گروه عادت کرده بودیم و بازیگران همه با هم رفیق بودیم. اگر اتحاد و احترام حتی از گروه تدارکات تا به بالا وجود نداشته باشد حال ما هم خوب نخواهد بود. در کار کمدی باید حالت خوب باشد تابتوانی نقشت را خوب بازی کنی. من کار جدی هم تجربه کرده ام و برایم آسان تر بوده اما برای کار کمدی بسیار با خودم کلنجار می روم و می گویم مردم ...
پوراندخت مهیمن:مهریه بالا شآن دختر را پایین می آورد
نیست و این برای بسیاری از خانواده ها به اشتباه جاافتاده است. در بعضی از زندگی ها که برای زن مهریه ای سنگین تعیین شده تا بین زن و مرد بر سر مساله ای اختلاف می افتد زن می گوید اگر مرا اذیت کنی طلاق می گیرم و مهریه ام را هم طلب می کنم؛ مرد هم از آن سو می گوید من که ندارم این مبلغ را بپردازم پس مجبورم بسازم و سکوت کنم. حقیقتاً این چه نوع زندگی است؟ آیا این واقعاً خوشبختی است؟ چرا والدین به جای آن ...
التماس می کردم تلفن را قطع نکن!
و شوق فیلم های مراسم را به من نشان می داد. حتی یکبار در روزهای برگزاری مراسم چند شهید تفحص شده را بین جمعیت آورده بودند. واقعاًً عاشورای فکه را خیلی دوست داشت. اولین سفر بعد از عقد برای اولین سفر به مشهد رفتیم. دلش راضی به مرخصی زیاد نبود. می گفت مثل این است که یک معلم، دانش آموزانش را رها کند و به سفر برود! اگر من زیاد دلتنگ خانواده می شدم و قرار به سفر به تهران بود، چند روز ...