سایر منابع:
سایر خبرها
سوگواری برای مردگان به شیوه ایرانیان
می شدند تا عبور از سد گیتی ممکن باشد . ناگفته پیدا است چشم چنین مردگانی به جهان زندگان است؛ مساله ای که در باور امروزیان نیز آن را به خوبی می توان دید. آداب و مناسک در جهان زندگان پس از نخستین لحظه مرگ، بر اساس اصولی مشخص و از پیش تعیین شده انجام می شود. ایرانیان زردشتی مراسم سه روز نخست پس از مرگ را هم برای حفاظت روان در برابر نیروهای اهریمنی، طی زمانی که انتظار رهسپار شدن است، و هم برای نیرو دادن ...
بیا سعدی از اینجا کن طوافی
ردّ چشمان ترم بود راضی شدم راهی شود...از من ببُرد راضی شدم... با این که نیم دیگرم بود محمدحسین جعفریان در سروده تقدیمی به شهدای مدافع حرم می آورد: بیا سعدی از اینجا کن طوافی بر این مردان سر بر تن اضافی تو با یک قافیه در عشق ماندی دمشق آنک پر است از این قوافی و سروده های بسیاری که برای خود یک کتاب پر از معنی است. کتابی در تعهد و شرف شعر انقلاب. منبع: زوطنامه وظن امروز ...
وفاداری چه شکلی است؟
...، جبران همه نداشته هاست و از دست دادنش کمر انسان را خم می کند. حالا در تولد علمدار باوفای کربلا وقت خوبی است تا پای درس وفاداری بنشینیم و حال زندگیمان را بهتر کنیم. وفاداری کجاست؟ داستان برادران حضرت یوسف را به خاطر دارید؟ 10برادر بی وفا! اما طرف دیگر داستان یک برادر است که علمدار امام حسین(ع)در کربلاست و به خاطر وفاداری اش به تنهایی مثل یک لشکر پشت امام خودش ماند. بی ...
می خواست داماد حضرت زهرا (س) باشد/ آرزوی شهادتش را در جلسه خواستگاری عنوان کرد/ صادقم شهادتت مبارک
من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین(ع) بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند اما نمیدانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود. من در نامه شهادت آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: آقا جان تو رابه جان خواهرت زینب(س) قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادت، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. صادقم، پاره ی تنم در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش ...
سفرنامه همسر یکی از شهدای مدافع حرم
...، فقط تو، این کشور و تمامی بلاد های اسلامی را، هنوز نگه داشته ای و به واسطه مدد اهل بیت و خود بانو زینب (س) و به برکت حضرت رقیه دستانشان را از حرمین کوتاه کردی. شکر خدایا الهی بر رشادت ها و شجاعت های جوانانی که با جان و دل آمده و از دنیا و حب اش گذشتند، بیفزای. من به چشم خود رشادت های این فاتحان را دیدم و به آنها تحسین می گویم. پروردگارم، من از تو می خواهم به آنان توان و ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 03 خردادماه 1395
شبکه خبری سفیر, [22.05.16 01:11] [ Photo ] همزمان باسوم خرداد،سالروزفتح خرمشهر،مراسم دانش آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین(ع) صبح امروز با حضور حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده معظم کل قوا برگزار شد. @safir_hamandishi شبکه خبری سفیر, [22.05.16 01:16] [ Photo ] حضور حاج قاسم سلیمانی در مدرسه فیضیه قم، جهت سخنرانی در ...
اس ام اس جدید تبریک نیمه شعبان 95
فرزندی که چشم آفرینش شد، ز نورش روشن و بینا عیدتون مبارک یک عمر تو زخم های ما را بستی هر روز کشیدی به سر ما دستی شعبان که به نیمه می رسد مهدی جان ما تازه به یادمان می آید هستی میلاد امام زمان(عج) مبارکباد امام سجاد (علیه السلام): بهترین مردم هر زمان کسانی هستند که منتظر ظهور حضرت مهدی علیه السلام هستند. الهم عجل الولیک الفرج ...
این مرد 13 بار پیاده به کربلا رفته است/ تراشیدن سنگ مزار در شهرها برای تامین هزینه کربلا/4 ماه پیاده روی ...
حواسش نباشد و پشت به حرم خارج شود، اما من خودم در تمام این 13 باری که به کربلا رفته ام از داخل حرم تا لب مرز به صورت عقب عقب حرکت کردم و هر 100 ثانیه سلامی را به آقا انجام دادم. خسته نشدی از این همه پیاده روی و سفر؟ باور کنید عشق به کربلا در جوانان ایرانی باعث می شود که هیچ گاه خسته نشوند. همه باید بدانند که عشق ما پیراهن مشکی حضرت زهرا(س) و حرم حضرت ابوالفضل(ع) است. 20103 ...
نگاهی به زندگی شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
: یا موسی ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را عبث به انسان الهام نکردیم، حال آیا چون تو موسی هستی انتظار داری که این همه را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم؟ پ درم با آنکه به عبادت و مجاهدت و ریاضت و زیارت و اعتکاف در اماکن متبرک، سخت مداومت و مراقبت داشت، لیکن اظهار می فرمود: روح همه این اعمال، خدمت با اخلاص نسبت به سادات و ذریّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و ...
به خواسته ی فرزندم در مجلس عزایش سیاه نپوشیدیم/ رازی که برملا شد !
. زمانی که رفتنش به سوریه حتمی شد شما چه حس و حالی داشتید؟ مادر: چون زمان زیادی است که در خانه ی ما بحث سوریه است به همین خاطر مسئله ی شگفت انگیزی نبود. از آن جایی هم که صادق و هم صالح هردو تو دار هستند به ما چیزی نمی گفتند، اما بعد ها متوجه شدم که در طی این یکی دو سال در پادگان ها افراد اعزامی به سوریه را آموزش می داند و خودشان هم برای رفتن آماده می شدند. یک روز با ...
عباس دست زد رو شانه ام و گفت: باید مرد باشی
نمی آیی؟" نگفت که نمی آید.گفت کار من معلوم نیست. یک بار دیدید که قبل از این که خواستید لباس احرام بپوشید و بروید عرفات رسیدم آن جا. معلوم نیست. چیزهایی هم خواست، وقتی کعبه را دیدم دعا کنم که جنگ تمام شود. برای ظهور امام زمان دعا کنم. برای طول عمر امام دعا کنم. سفارش کرد که برای خرید و این ها خودم را اذیت نکنم. فقط یک چیز برای دل خوش شدن بچه ها بیاورم. سفارش کرد سوار هواپیما که می شوم آیت الکرسی ...
فرهنگ در رسانه
خواند تا سر نماز به بچه های سپاه نکته هایی که لازم بود را به آنها یادآوری کند. خدا محمد را به همه معرفی کرد. ما خانواده ای نبودیم که با روابط اجتماعی مان محمد را مطرح کرده باشیم. محمد عاشق گمنامی بود و هیچ وقت به دنبال مطرح شدن نبود. محمد در دل ها جا داشت. آنچه که محمد را محمد کرد عشق به مردم بود. بین فرمانده بودن با مردمی بودن تفاوتی قائل نمی شد. یادم می آید که ظهرها که به خانه می آمد ...