سایر منابع:
سایر خبرها
از آغاز به ساخت حسینیه ای در روستا نکا تا قول بی سرانجام مسؤولان
گذشته تا کنون عاشورا را با کیفیت نگه داشته اند و حتی در زمان رضاخان هم مراسم عاشورا و محرم را در بدترین شرایط نیز برگزار کرده اند و اکنون انقلاب، امام و رهبر عاشورایی داریم و باید برای تعظیم شعایر دینی تلاش کنیم. وی با گرامیداشت سالروز آزادی آزادگان عزیز یادآور شد: آزادگان بزرگوار ما با حضور خود در مملکت بعد از اسارت، وجود امام خمینی(ره) را درک نکردند اما عشق به خمینی همواره در وجودشان ...
بازگویی جنایات بعثی ها از زبان آزاده خرمشهری
ناگفته های جنایت های متجاوزان بعثی عراق در 10 سال اسارت از زبان رزمنده و آزاده خرمشهری بازگو شد. قاسم مدنی فرد، از مدافعان خرمشهر در روزهای ابتدای جنگ تحمیلی در 28 آذر 1359 در منطقه ایران گاز به همراه هشت نفر از رزمندگان پاسدار و ارتشی به اسارت درآمد. به گفته این رزمنده خرمشهری، برخی افراد دست نشانده و خودفروخته که با دشمن بعثی همکاری داشتند ما را شناسایی و پس از محاصره اسیر ...
حکایت سودای عشق و اسارت/سرگذشت 26 ماه شکنجه در زندان عراق
ایران هستم که در سال 1365 عازم جبهه های نبرد علیه دشمن شدم و در 24 تیرماه 1367 در عملیات تک دشمن منطقه شرحانی به مدت 26 ماه به اسارت گرفته شدم. چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟ عملیات پاتک دشمن بود و من نیز فرمانده دسته ادوات بودم. شب قبل از عملیات، دیدبان به من گزارش داد که صدای تانک های دشمن می آید. و ما نیز این اطلاعات را به رده های بالاتر منتقل می کردیم. ساعت پنج صبح روز بعد از ...
وقتی عکس ایثارگری با پاهای قطع شده، زیباترین عکس عمرش می شود
... این بار به سراغ سعید رمضانعلی می روم. آزاده ای که با رسالت خود، دین خود را به شهدا و امام ( ره) ادا کرد؛ با خواهش بسیار، مرا پذیرفت و پاسخگوی من گردید. او می گوید: به سراغ آزادگان گمنامی بروید که کسی به سراغشان نرفته است. رمضانعلی گفت: 17 ساله بودم؛ نیمه دوم سال 61 وارد نظامی گری شدم؛ درهمان سال، عزم نبرد کردم؛ اما با شهادت اخوی بزرگم از اعزام من ممانعت به عمل آمد. نهایتاً سال 62 ...
اسارت اثبات آزاد مردی با مقاومت بود
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از قابوس نامه، محمد شریفی متولد 28 آذر 1341 است که بعد از 7 سال خدمت به عنوان معلم، داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل در جنگ تحمیلی اعزام می شود. سومین باری که اعزام می شود فصل جدیدی از زندگیش رقم می خورد؛ 29 فروردین 1366 و آغاز اسارت به دست نیروهای بعث عراق. گفتگویمان را با سوالی درباره چرایی این اتفاق شروع می کنیم و او از تمام ...
روایت خاطرات حجت الاسلام ابوترابی از زبان آزادگان قزوینی
استفاده می کنند و مورد مصرف جبهه ندارد، لذا خود ایشان هم مدتی مشغول به بلوک زدن شد و سایر بچه ها هم قبول کردند که این کار را انجام دهند که همگی از سلول خارج و به وضع عادی بازگشتند. علی اکبرشاهی می گوید: در یک دوره ای از ایام اسارت، عراقی ها شدیدا با اقامه نماز جماعت بچه ها مخالفت می کردند و بعد هم به بهانه های مختلف تلاش می کردند که خواندن نماز برای بچه ها به قدری سخت شود که منجر به ...
شوک الکتریکی بدترین شکنجه عراقی ها بود/ سید آزادگان ابوترابی، پناهگاه اسرا بود
اعزام شده و در چه عملیات هایی حضور داشتید؟ نخستین بار بهار سال 1359، با عنوان رزمنده به جبهه ها، زمستان سال 1359 به منطقه میمک با عنوان تک تیرانداز، زمستان سال 1360 به دارخوین، با عنوان فرمانده نخستین گروهان اعزامی از قزوین اعزام شدم. پاییز سال 1361 در منطقه عملیاتی محرم با عنوان معاون گردان امام حسن مجتبی(ع)، زمستان سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی با عنوان فرمانده گردان محمدرسول الله ...
همه عشق ما این بود که محرم مشکی بپوشیم و گریه کنیم
. حوضچه ای بود که بچه ها در آن قضاء حاجت میکردند. از دارو و درمان هم خبری نبود اگر کسی بیمار میشد باید خود به خودی خوب میشد. سید مهدی از زمستانهای سرد و بی بخاری و تابستانهای سوزناک و خفه کتننده بدون وسایل سرمایش میگفت و آزار و اذیت بعثی ها که به عمد درب و پنجره را در زمستان باز می گذاشتند و تا سرمای بیشتری را تحمل کنیم. پایگاه خبری تحلیلی رادکانا و سامانه سورم سرا ضمن ...
از شکنجه ساواک تا پذیرایی با کابل برق/ سرباز روح الله برای امام خامنه ای هم جان می دهد
اسارت سپری کرد و زیر شکنجه نیروهای عراقی سرخم نکرد و مایه عزت و سرافرازی خود و ایران شد. جابر قادری زفره در سال 1345 در خانواده ی متدین و پایبند به فرامین اسلامی در روستای زفره از توابع شرق اصفهان به دنیا آمد. شرایط و محیط خانواده زمینه ساز حضور سه برادر در جبهه ی جنگ بود و اسارت حضور متفاوت او در صحنه دفاع مقدس را رقم زد، حضوری که از نوجوان 16 ساله، مرد تحمل و صبر و پرستوی آزاده ساخت و ...
امام خمینی (ره): اگر اسرا آمدند و من نبودند به آنها بگویید در فکرشان بودم
زندگی آنان الگوی نسل جوان کشور است . به گزارش بولتن نیوز، روز 26 مرداد سال 1369 ستاد رسیدگی به امور آزادگان به تبادل اسرا پرداخت و با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. این رویداد دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و 2 روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه ای به هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران بار ...
هفت سال زجر دنیا را کشیدم/گاهی دلم برای اسارت تنگ می شود
بس اعلام شود بعد از 2 سال تعویض اسرا انجام شد و زمانی که اعلام کردند همه خوشحال بودند و سر از پا نمی شناختند. 26مرداد سال1369 بعد از تحمل هفت سال اسارت زمانی که26ساله بودم به همراه اولین سری آزادگان به ایران برگشتم البته قبل از آزادی برای زیارت به کربلا و نجف رفتیم وقتی هم برگشتیم مردم سنگ تمام گذاشتند باعزت و آبرو و احترام که هیچ وقت از یادم نمی رود. این آزاده دلاور لرستانی ...
وقتی اسارت 10 ساله یک عمر افتخار را رقم میزند+تصاویر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری گرمه ، حاج اسماعیل ناصری پور از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت 119 ماه از عمر بابرکت خود در اردوگاه های عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است. وی که پس از 11 ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمده است و 10 سال اسارت را در کارنامه خدمت به نظام جمهوری اسلامی ...
روایتی تکان دهنده از شهیدی که پیکر او با گذشت 16 سال سالم ماند
، خدا عوضش را به شما می دهد. خدا یار بی کسان است. حدوداً از سال 60 تا 65 در جبهه حضور داشت هر بار که بر می گشت از قصه های خودش برایم تعریف می کرد. یکبار می گفت سوار قاطر بودم و داشتم از کمر تپه بالا می رفتم، قاطر را زدند، سرش جدا شد، ولی من یک ترکش ریز هم سراغم نیامد. می گفت یکبار دیگر داشتم با ماشین برای بچه ها غذا می بردم، محاصره شدیم هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم، نجات پیدا کردیم. ...
روزهای سخت در اسارتگاه مخفی و مخوف عراق
اسارتم با تمامی ذره ذره وجودم حس کرده بودم. اشک های دلتنگی دو سال اسارت و دوری از وطن را گذرانده بودم و اینک در لابلای مردم، مادرم را دیدم. او را شناختم چقدر شکسته و لاغر شده بود. بی اختیار اشک می ریختم. اشکی داغ که بغض دو ساله ی خود را فریاد می زد. مادرم در لحظات اولیه قیافه مرا تشخیص نداد. حق داشت چون کاملا لاغر و تکیده شده بودم. من به سرعت به طرفش رفتم و او را در آغوش گرفتم و فقط با گریه تکرار می کردم: مادر، مادر، مادر... . به گزارش رجانیوز به نقل از دفاع پرس ----------------------------------------------------------------------------- ...
آزادگان می گویند کتابی به روایت آزادگان شهرستان لالی
در خاطرات این شش آزاده موضوعات و مطالب مشابهی مانند بدرفتاری های دژخیمان بعثی و شرایط بد و نامناسب اردوگاه ها و دشواری های زندگی در اسارت وجود دارد.یکی دیگر از وجوه مشترک این خاطره ها توصیف لحظات به یادماندنی آزادی و ورود به میهن اسلامی است که با استقبال پرشور و بی نظیر مردم کشور به ویژه شهرستان لالی همراه بود.آنان با وصف صحنه های فراموش نشدنی دیدار با خانواده با کلماتی پراز احساسات ازآن روزها سخن گفته اند. ...