سایر منابع:
سایر خبرها
من مادر سپاه هستم! + عکس
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شب گذشته حاجیه خانم احندی مادر شهید و رزمنده 8 سال دفاع مقدس دار فانی را وداع گفت و از این رزمنده دلاور یک گفت و گو در پایان عمر باقی مانده است که توسط نشریه شهدای اسلام به انتشار در آمد که در زیر می خوانید: آقا ببخشید مرغ چند؟! ... 3 تا نان به ما می دهید!؟ سبزی خودن دارید؟ 2 تا هندونه خوب برام بکش ... دربست ... و چند قدم پیاده روی و ...
بخت گشایی دختران در قدیم
خانواده داماد سرزده به خانه او می رفتند تا دختر را ببینند. دختر دم بخت و مورد نظر مدتی پس از ورود خواستگاران با کاسه ای آب وارد اتاقی که در آنجا خواستگاران نشسته بودند می شد و آب را به آنها تعارف می کرد و کناری می نشست، در این هنگام یکی از زنان خواستگار (که معمولاً مسن تر و با تجربه ترین بود) به نزد دختر رفته و چادر یا چارقد او را کنار می زد و دستی به سرش می کشید و موهایش را جابجا می کرد ...
آینده مبهم ازبکستان؛ چالش درون خانوادگی
کسب قدرت بعد از کریم اف، اثرگذار خواهد بود. تا سال 2012 تصور اغلب کارشناسان این بود که اسلام کریم اف تصمیم گرفته است زمینه را برای جانشینی دختر بزرگ خود "گلناره کریم آوا" 44 ساله فراهم کند. اما درگیر شدن او با "رستم عنایت اف" رئیس سازمان امنیت ملی ازبکستان (اس ان بی) در کنار دیگر حاشیه های فراوان زندگی وی، همه معادلات را برهم زد. برخی اخبار حکایت از اقدامات غیرقانونی دختر اول ...
11 فیلمنامه 100ثانیه ای؛صدثانیه غم و شادی
همه عجله برای چی؟! مثلا اگه یه دقیقه دیر برسین... دختر: چرا بحث می کنی آقا؟!... شما راهتو برو! راننده: اطاعت دخترم! زن میانسال که خودش را به ایستگاه رسانده، در حالی که به سختی نفس می کشد، به آرامی از در عقب وارد اتوبوس می شود و روی صندلی خالی کنار دخترجوان می نشیند و با تعجب به او نگاه می کند زن: واه! تو هنوز نرفتی فریباجون؟!... منتظر من بودی مادر؟! ...
میل به مجردی زیستن در دختران افزایش یافته است
تلویزیون نیز مشاهده می کنیم. وی افزود: با افزایش سن دختران و سنگین تر شدن نگاه ها به آنها، میل به مجردی زیستن افزایش پیدا کرده و زمینه بسیاری از آسیب ها را فراهم می کند. *لزوم گسترش فرهنگ ازدواج آسان مدیر جشنواره هلهله فرشته ها با اشاره به اینکه باید فرهنگ ازدواج آسان را در جامعه حاکم کنیم، ابراز داشت: باید در جامعه این نگاه را گسترش دهیم که با حداقل ها نیز می توان ...
مسوولان فرهنگی دغدغه ای برای ترویج ازدواج در جامعه ندارند
به اهمیت الگوپذیری از زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) و سیره معصومین(ع) در مساله ازدواج، افزود: وقتی جامعه فرهنگ ازدواج را از سیره معصومین(ع) بگیرد، آن وقت موانع ازدواج برطرف شده و شرایط بهتری بر شکل گیری ازدواج آسان محقق می شود. استاد حوزه علمیه قم با اشاره به نیاز به ترویج فرهنگ ازدواج در جامعه، آسیب های متوجه نسل جوان بخاطر دوری از این فرهنگ را مورد توجه قرار داد و گفت: رشد پرخاشگری ...
اولین کوزت ایران هستم/ امیدوارم مردم بعد از رفتنم مرا فراموش نکنند
بعد از چند بوق، زنی غریبه جوابم را می دهد. پرستارش است. خودم را که معرفی می کنم، می گوید: صبر کنید ببینم بیدارند یا نه! و بعد صدایش، بی حال اما هنوز مهربان گوشم را پر می کند: جانم مامان جان؟! قرار بود به روال همیشه روزنامه جام جم ، میزبان یکی دیگر از چهره های هنری کشورمان در آستانه روز تولدش باشیم؛ اما این بار این ملکه رنجبر بود که میزبانمان شد و به خانه پرمهرش دعوتمان کرد؛ خانه ای در یکی از محلات شمالی تهران که پنجره اش رو به رودخانه ای باز می شود و در و دیوار داخلی اش همه از عکس های روزگار جوانی این بانوی بازیگر پر شده است. یادگار روزگاری که دیگر برنمی گردد و حسرت هایی که قطعا بجاست. رنجبر آهسته آهسته با عصایی در یک دست و آلبومی سنگین در دست دیگرش وارد می شود و برایمان از داستان زندگی اش می گوید. تولد در خانواده ای پر هنر فصل نامه ای را ورق می زند که وزارت ارشاد در سال 77 با موضوع تئاتر منتشر کرده و تصویر پدرش را نشانمان می دهد. برایمان تعریف می کند: ما اولین خانواده ای بودیم که تئاتر را به ایران آوردیم. پدرم عبادالله رنجبر از اولین بنیانگذاران تئاتر است که 120 سال قبل از قفقاز به ایران مهاجرت کرد و در شهر رشت ساکن شد. او در این مسیر خانواده اش را هم با خود همراه کرد؛ من هم همراه چهار خواهرم از همان روزهای اول در مسیر تئاتر بودم و روی صحنه و در طول نمایش ها بزرگ شدم. البته آنها در تئاتر ماندند و فقط من به سینما راه پیدا کردم. در این راه فدا شدیم. جانمان را برای تئاتر گذاشتیم. اولین کوزت ایران من اولین کسی بودم که روی صحنه تئاتر نقش کوزت را بازی کردم. هفت یا هشت سالم بود و خاطره زیادی از آن نمایش در خاطرم نیست. بعدها وقتی که سینما به ایران وارد شد، 15 ساله بودم که در فیلم محکوم بی گناه جلوی دوربین رفتم و بعد از آن کم کم مخاطبان غیرتئاتری هم چهره ام را شناختند و برای خودم معروف شدم. همچنین از اولین کسانی هم بودم که وقتی تلویزیون افتتاح شد به صورت زنده در آن مراسم حضور یافتم و تصویرم پخش شد. در یکی دیگر از عکس ها جلوی انبوهی از پاکت های نامه دیده می شود. می گوید: آن زمان طرفداران برایمان نامه می نوشتند و ما هم چند خطی در جوابشان نوشته یا نامه ها را امضا می کردیم. بعد از انقلاب اما مدتی از این فضا دور افتادم و رفتم پیش پسرم در انگلیس زندگی کنم اما طاقت نیاوردم. وقتی که برگشتم، روزنامه ها تیتر زدند: بازگشت ملکه رنجبر به ایران . پس از آن بود که کارگردان ها دوباره به من پیشنهاد همکاری دادند. من جوانی ام را در این راه گذاشته بودم؛ برای هنر مملکتم زحمت کشیده بودم. با دست خالی کجا می رفتم؟ کشورم اینجاست. در قاب خاطرات با او آلبومش را ورق می زنیم. یکی از عکس های قدیمی، تصویر دخترکی با قیافه ای روستایی و یک چادر گلدار بر سر است که در آغوش رنجبر نشسته و غریبانه به دوربین نگاه می کند. رنجبر برایمان توضیح می دهد: من این بچه را در حالی پیدا کردم که پدر و مادرش را گم کرده و بی کس به حال خود رها شده بود. من به کلانتری تعهد دادم و مدتی از او نگهداری کردم تا پدر و مادرش پیدا شوند؛ حتی شب ها با خودم به تئاتر می بردمش. هنوز هم دورادور از او خبر دارم. در ایران زندگی نمی کند اما هر از گاهی با من تماس گرفته و تلفنی حالم را می پرسد. آن زمان ها در خیریه ها هم حضور فعالی داشتم. می رفتم و برای بچه های بی سرپرست و سالمندان تبلیغ کرده و پول و کمک جمع می کردم. به آلبوم دیگری که با لوح های تقدیر و سپاس پر شده، اشاره می کند. مدتی را هم عضو هلال احمر بودم. به زندان ها می رفتیم و برای بچه های زندانی که درگیر دیه بودند،کمک جمع می کردیم. وقتی که زلزله بم اتفاق افتاد به مدت 15 روز در میدان ولیعصر زیر باران ایستادم و برای زلزله زده ها پول و کمک جمع کردم. هر کس مرا می دید می گفت در آن سرما مریض می شوی؛ اما من پاسخ می دادم که برایم مهم نیست و می خواهم کمک کنم. یادی که در خاطر است حالا که به عمر رفته نگاه می کنم، می توانم ادعا کنم که به حد اعلا برای هنر کشورم زحمت کشیده ام و با این حال گاهی اوقات پشیمان می شوم. با خودم فکر می کنم ای کاش من هم مثل خیلی های دیگر همان موقع ازدواج کرده و بچه ام را تر و خشک می کردم و درگیر این همه سختی و مشکلات ...
چه زمانی دخترم را با حجاب آشنا کنم؟
.... صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و ...در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم ...
کانون عفاف و حجاب در دانشگاه پیام نور استان مرکزی راه اندازی شد
اسلامی است که سبب کوچکتر شدن دایره گناه شده و معنویت و نشاط در جامعه را افزایش می دهد. زاهدی پویا تصریح کرد: زنان و دختران ما باید از سیره حضرت زهرا(س) الگو گرفته و حجاب اسلامی را در جامعه رعایت کنند و به عفاف و ارزش های اسلامی پایبند باشند. وی خاطرنشان کرد: دشمنان اسلام و کشورمان به دنبال کمرنگ کردن فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه هستند زیرا تمامی ظلم ها از طریق اخلاص واقعی و رعایت عفاف زدوده می شود از این رو مردم باید نسبت به توطئه های شوم دشمنان هوشیار بوده و در این راستا با دولت و دستگاه های فرهنگی همکاری کنند. انتهای پیام/ ...
مسئولین به فکرباشند مردم در تنگنای مالی هستند
...> به همین منظور با یکی از اولیای که در حین سفارش لباس فرم بود گفتگو کردیم: می گوید در زمان ثبت نام پسرم در مدرسه یک فرم تهیه لباس نشان داده شد و آدرس این فروشگاه درآن قید شده بود که ملزم به تهیه لباس فرم از این فروشگاه بشوم حال که مراجعه کردم لباسی که در این فروشگاه تهیه شده متناسب با اندازه فرزندم نیست و اعلام می کنند که هفته آینده مراجعه کنم تا در سری جدید اندازه مورد نظر پسرم دوخته شود . ...
مسئولین به فکرباشند مردم در تنگنای مالی هستند
در حین سفارش لباس فرم بود گفتگو کردیم: می گوید در زمان ثبت نام پسرم در مدرسه یک فرم تهیه لباس نشان داده شد و آدرس این فروشگاه درآن قید شده بود که ملزم به تهیه لباس فرم از این فروشگاه بشوم حال که مراجعه کردم لباسی که در این فروشگاه تهیه شده متناسب با اندازه فرزندم نیست و اعلام می کنند که هفته آینده مراجعه کنم تا در سری جدید اندازه مورد نظر پسرم دوخته شود . وی در حالی که از تحمیل لباس فرم ...
هفت روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر
...؛ خواهر ها (طاهره، فاطمه، ربابه و زهرا صدر)؛ خواهر هشتم (فاطمه صدرعاملی، خواهرزاده امام)؛ ام غیاث (دوست خانوادگی) با نگارشی روان و خواندنی به رشته تحریر درآمده است. حبیبه جعفریان در بخشی از این کتاب و با بیانی جالب می نویسد: خانواده صدر عجیب اند. آنها آدم را دچار این سوءتفاهم می کنند که نوع بشر، فرشته است یا بوده است یا می تواند باشد. من آقای سید موسی صدر را که دارم زندگینامه اش را می نویسم ...